سرویس سینمایی هنرآنلاین: غلامرضا رمضانی را از سالهای بسیار دور میشناسیم؛ از زمانی که فیلمهایی چون "قفل ساز"،" حیات"،" بازی"،"گنجشکک اشی مشی" را تولید کرد تا "فرار از اردو"، همواره دغدغه دنیای کودک ونوجوان را با خود به همراه داشته است. او این روزها فیلم سینمایی "ضربه فنی" را بر پرده سینماها دارد که در جشنواره فیلم کودک و نوجوان اصفهان درخشید، فیلمی درباره نوجوانان که در آن علاوه بر رقابت بحث رفاقت را نیز بیان میکند.
نسیم ادبی، افشین هاشمی، نازنین احمدی، سیروس همتی، مجید نوروزی، درسا بختیار، ملیحه کیا و... در این فیلم به ایفای نقش میپردازند که در خلاصه داستان آن آمده است: محمد شاگرد درسخوان و خوبی است که یکی از شاگردان مدرسه مزاحم او میشود. در این میان محمد با یکی از شاگردان مدرسه به نام امیر که ورزشکار است آشنا میشود و این آشنایی سرنوشت متفاوتی را برای هر سه نفر آنها به دنبال دارد و...
به بهانه اکران "ضربه فنی" با رمضانی و سیروس همتی بازیگر که خود دبیر آموزش و پرورش است به گفتوگو نشستیم که ماحصل آن را در زیر میخوانید:
آقای رمضانی، از وضعیت اکران فیلم "ضربه فنی" راضی هستید؟
غلامرضا رمضانی: وضعیت اکران فیلمهای کودک و نوجوان از نظر تماشاچی هیچ فرقی با وضعیت اکران فیلمهایی که ممکن است بازیگر حرفهای یا بازیگر شناختهشده و معروف داشته باشد، ندارد. امروز تماشاچی برای رفتن به سینما مثل سالهای گذشته برنامهریزی نمیکند و تصمیم نمیگیرد که خانوادگی برود فیلم ببینند و یا تصمیم نمیگیرد که در هفته مثلاً دو یا سه فیلم را بینند. تماشاچی امروز به فراخور فضای تبلیغاتی که برایش بهوجود میآید، برای فیلم یا فیلمهای خاص و یا برای گذران اوقات فراغت وارد پردیسها میشود و فیلم میبیند. فیلم ما قطعاً مثل همه فیلمهایی که به زعم تماشاچی بازیگر سوپراستار دارد و در جلوه اول تماشاگر را جذب میکند، فروشی ندارد که بتوانیم راجع به آن تعریف کنیم. فروش فیلم ما از روز اول منوط به آموزش و پرورش و دانشآموزان بوده است، چون مخاطبان فیلم "ضربه فنی" دانشآموزان پسر و دختر تا سقف سن 17-18 سال هستند.
عموماً فیلمهای کودک بیشتر در سئانسهای صبح مخاطب دارند و به همین خاطر من وقتی بعد از ظهر برای تماشای دوباره فیلم "ضربه فنی" به سینما رفتم، تعداد تماشاچی به حد نصاب نرسید و سالن را برای اکران فیلم باز نکردند. آیا در جریان هستید که در سئانسهای دانشآموزی تا چه حد از فیلم "ضربه فنی" استقبال شده است؟
غلامرضا رمضانی: مسئله این است که آموزش و پرورش تعریفی برای استقبال از فیلمها ندارد و من نمیتوانم به شما بگویم میزان استقبال از فیلم چقدر است. معمولاً در آموزش و پرورش یک ترتیب مشخصی برای دیدن فیلمها وجود دارد و مسئولین در معاونت پرورشی آموزش و پرورش تصمیم میگیرند فیلمی را با نامههای اداری به مدارس و مؤسسات آموزشی توصیه کنند تا بچهها را برای دیدن آن فیلم به سینما ببرند. یک ساماندهی هم با عنوان ساماندهی مدارس در سطح تهران و ایران وجود دارد که گروهی از دوستان هستند که زحمت این ماجرا را میکشند. اما از آنجایی که دانشآموزان معمولاً در شیفت صبح به مدرسه میروند، احتمالاً سئانسهای بعدازظهر فیلمهای کودک با افت مخاطب مواجه میشود و همانطور که اشاره کردید، اگر تعداد مخاطبان به حد نصاب نرسد، سالن برای نمایش فیلم باز نمیشود. به همین خاطر ممکن است هیچ تماشاچی نتواند بعد از ظهر برود فیلم را ببیند. این هم یک مسئلهای است که نمیدانم چه راهکاری میتواند برایش وجود داشته باشد.
معمولاً کارگردانها میگویند فیلمهایی که برای کودک و نوجوان ساخته میشوند، یک فصل اکرانی خاص دارند و باید به آن فصل توجه کرد. نظرتان در این مورد چیست؟
غلامرضا رمضانی: فیلمهای کودک دیگر فصل اکران هم ندارند. با توجه به شکلی که من برایتان تعریف کردم، در چرخه شلوغ اکرانی که در حال حاضر وجود دارد، دیگر نمیتوانیم بگوییم که بالفرض اگر فیلم مهرماه اکران میشد فروشش فرق میکرد. به خاطر اینکه ما داریم درباره فیلمی حرف میزنیم که امیدمان به دانشآموزان است و فصل اکران برایش فرقی نمیکند و ما میتوانیم اسفندماه نمایش فیلم داشته باشیم و دانشآموزان را هم بیاوریم فیلم را ببینند. زمانی فصل اکران برای فیلمهای کودک و نوجوان مهم بود که سینما به خودی خود پتانسیل جذب بزرگترها را داشت و بزرگترها میگفتند بچهمان درس و امتحان ندارد و شرایط مساعد است و در آبانماه هستیم و بچه را میبریم فیلم ببیند. خود بزرگترها و خانوادهها باید اقدام کنند که متأسفانه این اقدام صورت نمیگیرد. من معتقدم که زنگ خطر بزرگی نه برای فیلم من، نه برای سینمای کودک و نوجوان و نه برای سینمای مستقل، بلکه برای سینمای ایران به صدا درآمده است. الآن در دورانی هستیم که فضای مجازی و آنلاین گسترده شده و برنامهها و فیلمهای آنلاین زیادی را حتی از طریق گوشی موبایل میشود دید و دیگر کودکان و نوجوانان ما علاقهمند هستند که سریالها را از طریق موبایل ببینند و تشخیصشان این است که پرده بزرگ با پرده کوچک فرق زیادی نمیکند. این خطری است که باید به آن فکر کرد و ربطی به فصل اکران هم ندارد. این صحبتهای من بهانه نیست و من نمیخواهم چیزی را توجیه کنم. فیلم "ضربه فنی" به لحاظ تماشاچی و به لحاظ پتانسیلی که برای جذب و کشش تماشاچی در آن وجود دارد، فیلم پرمخاطبی است. اما مسئله این است که تماشاچی انتظار دارد در فیلم "ضربه فنی" 3-4 سوپراستار هم باشد تا وقتی پوستر فیلم را ببینند، بگویند در این فیلم فلان بازیگرها حضور دارند پس برویم فیلم را ببینیم. در واقع بازیگر باید باعث شود که تماشاچی برود یک فیلم را ببیند. درست یا غلطش را نمیدانم ولی به هر حال این شرایطی است که وجود دارد.
یک زمانی شاید سینمای ما وابسته به سوپراستارها بود و بازیگر تعیین میکرد که حضورش در یک فیلم باعث فروش میشود یا نمیشود، اما در حال حاضر الزاماً نمیشود این صحبت را مطرح کرد که بازیگر چهره حتماً تضمینکننده گیشه است. به طور مثال ما داریم فیلمهایی که به نظر میرسید هیجانی و شگفتانگیز باشند اما وقتی فیلم را بهعنوان مخاطب نگاه میکنیم، نیاز ما را تأمین نمیکند، پس الزاماً چهره یک بازیگر نمیتواند متضمن موفقیت و فروش یک فیلم شود. اینطور نیست؟
غلامرضا رمضانی: من از این منظر که چه چیزی درست و چه چیزی غلط است صحبت نکردم. ببینید، در دهه 60 تکلیف سینمای کودک کاملاً روشن بود. در آن سالها یک فیلمی چه خوش ریتم و چه بد ریتم، یک یا دو هفته در 6 سینمای خاص که مخصوص کودک و نوجوان بود اکران میشد و تکلیفش هم روشن بود. تماشاچی هم داشت و همه میرفتند فیلمها را میدیدند. بعد از آن چرخه اکران سینمای کودک یک چرخه شناوری شد که تکلیفش کاملاً نامشخص است. به همین خاطر ما الآن بهترین سرگروه سینمایی را داریم، اما بهترین سرگروه سینمایی به معنا و تضمین کنننده این نیست که تماشاچی بگوید چون یک فیلم در سینماهای کورش، پردیس ملت و راگا اکران شده، پس حتماً فیلم خوبی است و باید بروم آن را ببینم. من میگویم همانطور که مشخص کردند یک سری فیلمها در مجموعه فیلمهای هنر و تجربه قرار میگیرند و تکلیف فیلمها و تماشاچی آنها معلوم میشود، باید فیلمهای کودک هم با عنوان فیلم هنر و کودک اکران شوند و تعریف مشخص و درستی برای آنها صورت بگیرد. در حال حاضر بزرگسالان ما تنها در شرایطی به دیدن فیلمهای کودک رغبت نشان میدهند که در فیلم شرایط، فضا و بازیگرهایی وجود داشته باشند که مخاطب بزرگسال احساس کند یک فضای فان و دوستداشتنی است و میتواند به تماشای آن بنشیند و بچهاش را نیز همراه خودش بیاورد. فیلم "ضربه فنی" تولید کانون پرورش فکری است و تکلیفش کاملاً روشن است. فیلمهای کانون پرورش فکری شرایط خاص تولیدی خودشان را دارند و در آنها یک سری استانداردها و اصول اساسی سینمای کانونی و سینمای کودک در آنها رعایت میشود. ضمن اینکه فیلم، کاملا ورزشی است و تمام نکاتی که میتواند امید، ورزش، قهرمانی، سلامت و رقابت را به بچه بدهد، در آن وجود دارد. اما آیا من میتوانم بروم همه این صحبتها را سر در تمام سینماها بنویسم و فریاد بزنم که تماشاچیها بیایید این فیلم را ببینید؟ ما نیاز به یک راهکار و شرایطی داریم که مخاطب مطلع شود چنین فیلم خوبی در سینما در حال اکران است و برود آن را ببیند. شاید واقعاً ما داریم به بیراهه میرویم. شاید اگر من اساس فیلمم را بر اساس یکی دو بازیگر چهره میگذاشتم، تکلیفم کاملاً روشن بود و دیگر این همه راجع به آن بحث نمیکردیم و حرف نمیزدیم.
خاطرم هست که پاییز سال گذشته گفتید میخواهید یک فیلم بزرگسال با نام "بازداشت" را شروع کنید. چه شد که یکدفعه "بازداشت" به "ضربه فنی" رسید؟
غلامرضا رمضانی: "بازداشت" را همچنان میخواهم بسازم. من در پروسهای قرار داشتم که میخواستم یک فیلم بزرگسال بسازم اما نتوانستم شرایط مالی آن را فراهم کنم. من هنوز به دنبال این هستم که فیلم "بازداشت" را بسازم و تولید آن هنوز از ذهن و دستور کارم خارج نشده است.
چطور شد که تصمیم گرفتید به سراغ "ضربه فنی" بروید؟
غلامرضا رمضانی: معمولاً برای من گاهی اتفاقاتی که فکرش را نمیکنم پیش میآید.حدود 7-8 سال به مقوله رفاقت نوجوانها که شاید در عصر حاضر کمرنگ و مجازی شده است فکر میکردم. همیشه از تعریف مجازی حالم بد میشود. الآن رفاقت، فامیلی و رفتوآمد ما مجازی شده است و این من را ناراحت میکند. مسئلهای که وجود دارد این است که در بین نوجوانها حتی رفاقت مجازی هم کمرنگ شده است و حتی خبری از آن هم نیست و فقط لافها و گافهایی وجود دارد که بین هم رد و بدل میکنند. من سه چهارم بودجه فیلم "بازداشت" را هم به دست آوردم که آن را بسازم اما بودجه فیلم کامل نشد و در این شرایط با پیشنهاد کانون پرورش فکری برای ساختن یک فیلم کودک و نوجوان مواجه شدم. گفتم یک طرح و قصهای دارم که دوستش دارم و فیلمنامهاش هم آماده است ولی مربوط به 3-4 سال پیش است و الآن دارم روی آن کار میکنم و بهروزش میکنم. کانون پرورش فکری هم گفت بیا راجع به آن حرف بزنیم و فیلم را برای بچهها بسازیم. خیلی زود هم شرایط فراهم شد که من فیلم را بسازم. به همین خاطر تمام پروسه شروع پیش تولید تا تمام کردن این فیلم به 5 ماه هم نرسید.
شما قشری را برای فیلمتان انتخاب کردهاید که همیشه مهجورند. معمولاً به دنیای کودکی توجه زیادی میشود و بعد از آن هم توجهها به دوره جوانی است اما در این بین دوره نوجوانی یک حلقه مفقودهای است که شاید خانوادهها و جامعه به آن توجهی نکنند و بستر فرهنگی مناسبی را برای آن فراهم نیاورند. پرداختن به سن نوجوانی کار سخت و دشواری است. با توجه به اینکه خودتان هم اشاره کردید که بچههای امروز با دنیای مجازی بیشتر در ارتباط هستند و خیلی راحتتر به فیلمها و سریالهای خارجی دسترسی دارند، از چه تدابیری استفاده کردید که با فیلمتان این قشر را جذب کنید و باعث شوید بعد از تماشای فیلم سالن را با لذت ترک کنند؟
غلامرضا رمضانی: فاصله بین 12 تا 18 سالگی یک فاصله پرتابی است که این فاصله پرتاب و گذار برای خانوادهها فاصله حساس و پرخطری است چون همه چیز در آن اتفاق میافتد. شور، هیجان، رشد، تغییرات هورمونی، تغییر ذائقه، شناخت جهان و آزمون و خطاهای عجیب و غریب از جمله اتفاقاتی است که در این دوره سنی رخ میدهد. این پروسه سنی، پروسهای است که خیلی ناامن است. حتی راجع به آن فیلم ساختن و راجع به آن داستان نوشتن هم ناامن است زیرا شما نمیتوانید به طور قاطع بگویید من نوجوانان را میشناسم و فلان اتفاق به فلان شکل میتواند جوابگو باشد. من سعی کردهام تمام پارامترها را رعایت کرده و به تمام گذارهها فکر کنم، که یک نوجوان در چه وضعی قرار گرفته و با چه روحیاتی میخواهد بیاید فیلم ببیند و از چه پارامتر و از چه نکات و المانها و اشارههایی میشود استفاده کرد که نوجوان دوست داشته باشد یک فیلم را ببیند. اینکه ما بتوانیم تماشاچی نوجوان را مجاب کنیم که گوشیاش را خاموش کند و در جیبش بگذارد و بنشیند فیلم ببیند، قطعاً کار دشواری است. البته اینطور نیست که بگویم من شقالقمر کردهام، بلکه فقط سعی کردهام نوجوانها را بشناسم و این شناخت در طول کارم کاملتر شد.
سیروس همتی: فیلم "ضربه فنی" یک شعاری دارد که میگوید همیشه قهرمان کسی نیست که برنده شود. من ضمن احترام به این شعار که همیشه بالای پستهایم در صفحات مجازی برای تبلیغ فیلم آن را مینویسم، در پست جدیدم نوشتهام "این روزها خرخون بودن ملاک نیست، حق گرفتن ملاک است". با توجه به بیست و اندی سال سابقه تدریس در مدرسه راهنمایی که الآن تبدیل به مدرسه دبیرستان شده است، واقعاً شاهد مفلس بودن، بیوجود بودن، ترسو بودن و یا شجاع بودن و قهرمان بودن بعضی از دانشآموزان هستم و همه چیز را میبینم. به محض اینکه فیلمنامه "ضربه فنی" به من داده شد، گفتم من هستم و طبق معمول ارادت همیشگیام را به آقای رمضانی نشان دادم. به نظر من فیلمنامه حرف اول را میزند. من فکر میکنم فیلم "ضربه فنی" خیلی خوب به من میتواند بگوید که اول حقت را بگیر. شخصیت قهرمان ما آدم درس خوانی است اما اگر نتواند حقش را بگیرد و ضربهای بزند چه فایدهای دارد؟ ما این روزها بسیار با این وضعیت مواجه هستیم که طرف نمیتواند حقش را بگیرد و به نظر من این نکته مهمی است که در فیلم به آن اشاره میشود. در مورد فروش فیلم نیز اجازه دهید نکتهای را بگویم. فیلم "ضربه فنی" دو بُعد دارد که بُعد هنریاش به جشنواره اصفهان میرود و پروانه زرین بهترین فیلم از نگاه داوران و از نگاه تماشاگران و پروانه زرین بهترین فیلمنامه را میگیرد و بُعد دیگرش بُعد اکران است. من وقتی در پردیس سینمایی باغ کتاب مهمان بودم، به آقای حبیب ایلبیگی معاونت محترم بنیاد فارابی گفتم چه فیلم خوبی شده است و ایشان گفتند در تأیید حرفهایتان باید بگویم که وزیر محترم هم این فیلم را دیده و پسندیدهاند. خب الآن عملکرد وزیر کجاست؟ من خودم دبیر رسمی آموزش و پرورش هستم. الآن دست کم یک هفته است که هر روز پیش مدیر میروم و میگویم اتوماسیون یا نامه اداری مبنی بر حمایت دانشآموزان، معلمان یا حتی مدیران از فیلم "ضربه فنی" را به من بدهید، اما واقعیت این است که این حمایت صورت نگرفته است. به نظر من نه تنها سئانس فیلم "ضربه فنی" باید تا ساعت 2 بعدازظهر پر باشد، بلکه سئانسهای بعدی هم باید پر باشد. خود آموزش و پرورش و خود کانون پرورش فکری باید بجنبند چون این فیلم آبروی خودشان است. به نظر من یک مقدار تعلل اتفاق افتاده و خود مسئولین ذیربط که در ساخت فیلم به ما کمک کردهاند هم تعلل کردهاند و باید بجنبند تا فیلم "ضربه فنی" به آنچه که استحقاقش را دارد برسد.
به نظر میرسد در بخش تبلیغات هم آنچنان که باید و شاید کاری صورت نگرفته است. آیا از تبلیغات فیلم راضی هستید؟
غلامرضا رمضانی: دارند تلاششان را میکنند اما مثالی که من همیشه در این موارد میزنم این است که بعضی از کارهای ما مثل مسافرت رفتنهایی است که تصمیم میگیریم فردا صبح راه بیفتیم و میگوییم مسیر حرکت و آنچه که میخواهیم در سفر داشته باشیم را هم همان فردا و در طول سفر مشخص میکنیم، یعنی از قبل برای کاری که میخواهیم انجام بدهیم فکر نمیکنیم و تصمیم نمیگیریم. در حال حاضر پخش سیمای مهر یک ماه است که درحال تلاش است و جلسات متعددی را با کانون پرورش فکری و بنیاد فکری میگذارد تا همه کارهای مربوط به دیده شدن فیلم را انجام دهد اما این تلاشها اینطور است که در بدو اتفاقات همه قولها به خوبی داده شده و گفته شده که بیلبورد و تبلیغات تلویزیونی خوبی دارید اما جلوتر که رفتهایم، متوجه شدهایم که برای بیلبورد یک سری مشکلات وجود دارد و ما نمیتوانیم روی بیلبوردها تبلیغ کنیم. این اتفاق زمانی افتاده که فیلم در حال اکران است. تبلیغات تلویزیونی و نامه وزیر به آموزش و پرورش هم به دلایلی هنوز به سرانجام نرسیده است. البته من معتقدم که ما نمیتوانیم یک بخش را متهم کنیم. بخشهای دیگر هم به فراخور یک قولهایی به پخش دادهاند و این قولها یک هفته مانده به اکران فیلم قطعی شدهاند و روزی که فیلم اکران شده، از قطعیت درآمدهاند! الآن دارند تلاش میکنند که از هفته جدید این اتفاقات بیفتد. اما هنوز نامه آموزش و پرورش نیامده است. این فیلم متعلق به آموزش و پرورش است، به خاطر اینکه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان یکی از زیرمجموعههای مهم آموزش و پرورش است و وزیر آموزش و پرورش با تمام معاونینشان آمدهاند فیلم را دیدهاند. من در همان جلسهای که وزیر آمدند فیلم را دیدند، خودم رفتم پشت تریبون سخنرانی کردم و گفتم فیلم دیدن کفایت نمیکند و شما اگر از فیلم راضی هستید، همین جا به تمام معاونینتان دستور قطعی بدهید که از این فیلم حمایت شود و بچهها فیلم را ببینند. در حالی که هنوز این اتفاق نیفتاده است. من در طول این سالها چندین فیلم کودک و نوجوان ساختهام و تمام فیلمهایم پروانه حمایتی گرفتهاند و 80 درصد فیلمهایم کتاب سیمین و کتاب زرین جشنواره رشد را گرفتهاند و همه آنها مورد تأیید آموزش و پرورش بودهاند، اما هیچ کدام در اکران مورد حمایت دانشآموزان و آموزش و پرورش نبودهاند. مسئله من این است. در طول این سالها بسیاری از فیلمها که اصلاً نام نمیبرم و خود دوستان میدانند چه فیلمهایی هستند، فروششان را مدیون آموزش و پرورش هستند، در حالیکه ربطی به کودک و نوجوان ندارند. آنها از طریق روابط و مناسبات توانستهاند دانشآموزان را به سینما بیاورند و فیلمشان بهترین فروش را کرده است. اینها دردهایی است که من الآن اگر بخواهم راجع بهشان حرف بزنم، جز اینکه به خودم آسیب بزنم اتفاقی نمیافتد. این حرفهای من خیلی نو نیست و اتفاقاً کهنه است. مسئله ما این است که من رو به زوال هستم، به خاطر اینکه بعد از ساختن 10 فیلم کودک و نوجوان، امروز در تنهایی خودم به این فکر میکنم که چه فایده و چرا باید فیلم کودک بسازم؟ اما یکی دو سال میگذرد و من دوباره مثل آدمهای پوست کلفت میآیم یک فیلم کودک و نوجوان میسازم و دوباره همین اتفاقات میافتد. چرا این پروسه نباید برای من نوعی تغییر کند؟ چرا نباید فرمی در آن بهوجود بیاید تا من از اینکه یک فیلمی ساختهام که خانوادهها و بچهها دوستش دارند، احساس رضایت و خرسندی کنم؟ فیلم "ضربه فنی" مخاطبی ندارد که از سالن سینما بیرون بیاید و بگوید من احساس خستگی کردهام. نمیخواهم خودستایی کنم اما اینکه شما یک فیلم یا برنامهای داشته باشید که تماشاچی احساس خستگی نکند و احساس نکند زمانش بیهوده ازدست رفته است، واقعاً کار دشواری برای یک فیلمساز است.
آقای رمضانی، شما به سراغ تمی رفتید که مخاطب نوجوان بسیار دوستش دارد. ورزش و هیجان برای نوجوانان شور و شعف خاص دیگری دارد و ورزش تکواندو را هم انتخاب کردهاید که در آن هم رفاقت دیده میشود و هم رقابت. یعنی علاوهبر اینکه یک ورزش خشن است، میتواند در خودش عطوفت هم داشته باشد. چرا به سراغ ورزش تکواندو رفتید؟
غلامرضا رمضانی: در تحقیقاتی که کردیم، ورزشهای مختلفی از جمله کشتی، کشتی کج، کیکبوکسینگ، جوجیتسو، کاراته، کنگفو، جودو و... وجود داشت و من، مشاور و دستیارم حدود یک ماه برای تحقیق راجع به این ورزشها به باشگاهها میرفتیم. ما روزی که میخواستیم ورزش را انتخاب کنیم، چند ملاک برایمان مهم بود. اول اینکه ورزش تشخص داشته باشد. دوم اینکه نوع ورزش تبدیل به وحشیگری نشود. سوم اینکه در سطح بینالمللی کلاس داشته باشد. یعنی یک ورزشی باشد که صاحب جایگاه ملی و بینالمللی باشد. چهارم اینکه این ورزش یک پوشش خیلی خوب داشته باشد. ادبیات ورزش هم برایمان بسیار مهم بود. همه ورزشها خوب هستند اما اصلاً حاضر نبودم ورزش ما ورزش کشتی باشد، با اینکه کشتی ورزش ملی ماست ولی نمیخواستم ورزش کشتی را بهعنوان الگوی نوجوانان انتخاب کنم که بروند زیر یک خم همدیگر را بلند کنند و بکوبند زمین. اینها یک نوع ورزش است. یا نمیخواستم بوکس یا کاراته باشد. ضمن اینکه ورزش تکواندو اصول فنی دارد. من به هیأت تکواندو رفتم و جلساتی هم با هادی ساعی و یوسف کرمی داشتم و مسائل مختلفی را در جلسه با این دوستان رصد کردم تا ببینم ویژگی تکواندو چیست. تکواندو ورزشی است که شما نمیتوانید یک مشت بزنید و بگویید من زدم و باید ببرم. یک اصولی دارد و یک معادله و یک فعل و انفعالی باید صورت بگیرد که شما یک امتیاز بگیرید. ضمن اینکه خود این ورزش برای آمادگی دفاعی نوجوانان یکی از بهترین ورزشهایی است که من بهعنوان کارگردان آن را در فیلمم توصیه کردم. وقتی تکواندو را برای فیلمم انتخاب کردهام، یعنی دارم توصیه میکنم همه نوجوانانی که میخواهند آمادگی دفاعی یاد بگیرند، بروند تکواندو یاد بگیرند.
سیروس همتی: مسئلهای را اضافه میکنم که شاید برداشت شخصی خود من باشد. در تکواندو پا خیلی مهم است و به نظر من انتخاب این ورزش به نوعی میتوانست به نوجوانان بگوید که شما در مسیر زندگیتان باید استواری قدم داشته باشید تا بتوانید مسیر زندگیتان را با همه سختیهایی که دارد به خوبی طی کنید. به نظر من ورزشی که پا در آن بسیار اهمیت دارد، تکواندو است و شاید این یکی از دلایلی است که بشود به آن اشاره کرد.
آقای رمضانی، آیا برای آموزش دادن به آقای همتی مربی گرفتید؟
غلامرضا رمضانی: بله مربی و مشاوری داشتیم که از اول تا آخر فیلم در کنار ما بود. ما استادی داشتیم که دان پنج تکواندو دارند. ایشان از روزی که فیلمنامه را خواندند تا روزی که تمام پلانها را گرفتیم، مدام سر صحنه حاضر بودند و راهنمایی میکردند.
وقتی یادداشتهایی که در رابطه با فیلم شما نوشته شده است را میخواندم، بسیاری معتقد بودند که فیلم "ضربه فنی" علاوهبر جنبههای آموزشی، جنبههای سرگرمی را هم مد نظر قرار داده است. تا چه اندازه به این بخشش توجه کردید و چقدر مد نظرتان بود که تماشاگر هم سرگرم شود و هم در خلال آن بتواند نکات آموزشی را نیز دریافت کند.
غلامرضا رمضانی: دیگر بعد از این همه سال سعی نمیکنم به این مسائل توجه کنم. ما الآن درست مثل آدمهایی شدهایم که طی سالها به ناخودآگاه در فرمتی شکل گرفتهاند و در این فرمت شکل گرفته مثل مدیریت سرخود شدهاند و تبدیل به کسی شدهاند که ناخودآگاه یک سری ویژگیها در آنها هست. دیگر من تعیین نمیکنم که به چیزی توجه کنم، بلکه ناخودآگاه من میگوید که فیلم تو هم باید تماشاگر را سرگرم کند و هم باید نکات آموزشی داشته باشد.
این مستلزم شناخت خوب از کودک و نوجوان است. این شناخت چطور برای شما حاصل میشود و چطور به این دسترسی پیدا میکنید که نوجوان دهه 70 چه میخواست و نوجوان امروز دهه 90 چه میخواهد؟
سیروس همتی: این به همسو بودن یا کم کردن فاصله سنی کارگردان با عوامل برمیگردد.
آقای همتی این شاید در مورد شما صادق باشد چون به هر حال شما با بچهها سر و کار دارید، اما شاید آقای رمضانی چندان با بچههای این رنج سنی در ارتباط نباشند، به همین خاطر اینکه اینقدر خوب میدانند بچهها و نوجوانان دهه 90 چه نیازها و علایقی دارند، جالب است.
سیروس همتی: به نظر من کار آقای رمضانی حتی از کار من نیز مهمتر است. او چون در مقام کارگردان است، پس خیلی بالاتر از من معلم باید به این قضیه نگاه داشته باشد. به اعتقاد من اگر هر کارگردانی بتواند فاصله طبقاتی خودش را با هر مقولهای اعم از نیازهای درونی، نیازهای بیرونی، نیازهای اجتماعی، فضای مجازی و... با مخاطب خودش به حداقل برساند، در کارش موفق است. من در دو تجربه همکاری با آقای رمضانی شاهد بودم که او برای صرف ناهار نمیآمدند کنار بازیگران بنشیند بلکه از همه ما میخواستند کنار بچهها بنشینیم که شاید همان لحظه یک چیزی را از نوجوان بگیرد که آن را در پلان بعدی استفاده کند. آقای رمضانی خیلی باهوش هستند و من نسبت به این قضیه افتخار میکنم.
غلامرضا رمضانی: ما زمانی میخواستیم یک تلهفیلم بسازیم که فیلمنامهنویس اسم فیلم را "دم زری" نوشته بود. برای من یکی دو هفته طول کشید تا از همه بپرسم "دم زری" یعنی چه؟ و بعد متوجه شدم یک قرقاول دوستداشتنی است که یک تیرهاش هم دم زری است. میخواهم بگویم وقتی عصر تغییر میکند، دنیای پژوهش شما هم تغییر میکند. من فکر نمیکنم که در فیلمهای قبلیام که قبل از گسترده شدن فضای مجازی آنها را ساختم هم از دنیای بچهها دور بوده باشم. من فیلم "بازی" را ساختم که یک دختر 6 ساله با مادرش در خانه درگیر است و دختر تمایلاتی دارد که باید به تمایلاتش برسد. بعدها هر کدام از متخصصین و روانشناسها از جمله دکتر محمود گلزاری و دکتر محمد حسینپور فیلم را دیدند، گفتند شناخت شما نسبت به این دختر 6 ساله چقدر خوب است. آقای حسینپور که مدیر شبکه دو و استاد دانشگاه بود، به من گفت من مسئلهام این است که تو این بچه کوچک را چگونه شناختهای! واکنشی که این بچه نشان میدهد چقدر واقعی و چقدر روانشناختانه است. گفتم یک بخشی نزدیک شدن و کشف و شهود و یک بخشی مطالعه است. الآن یک بخش دیگر هم اضافه شده که همان سرچ و جستوجو است. من در همه فضاها اعم از دنیای واقعی و دنیای مجازی به دنبال این هستم که ببینم چه چیزی بچهها را یکدفعه متحول میکند و آنها را به هیجان میآورد. چه اتفاقی باعث میشود که یک بچهای که دارد شکل میگیرد، فردا با یک حرفی مسیر زندگیاش را عوض میکند؟ این را میدانم و فیلم بعدیام راجع به همین مسئله است. من دارم راجع به این موضوع کار میکنم که بچه بر اثر مسائلی مسیر زندگیاش را عوض میکند و تبدیل به آدمی میشود که جهان او را نمیشناسد. امکان ندارد پا در عرصه یا موضوعی بگذارم که خودم نسبت به آن احمق و نادان باشم و اگر باشم، جزو بزرگترین ضعفهای زندگیام است. من اگر چیزی را ندانم باید بروم راجع به آن تحقیق کنم. ما سر فیلم "ضربه فنی" 6-7 نوجوان را آوردیم که در عمرشان دوربین ندیده بودند، اما در تکواندو در مسابقات جهانی، آسیایی، کشوری یا استانی نفر اول بودند. از روزی که این بچهها تمرینات و تستهایشان را انجام دادند، مدام با آنها مراوده داشتم. با آنها صحبت میکردم و میپرسیدم شما در خانهتان و با دوستتان چهکار میکنید؟ میپرسیدم روابطتان با دیگران چطور است؟ آنقدر با آنها رفیق میشدم که تمام خصوصیات زندگیشان را به من میگفتند. الآن که فیلم ماههاست تمام شده، ما هنوز رابطه داریم و بچهها میآیند با من حرف میزنند. وارد عرصهای نمیشوم که راجع به آن نادان باشم و نادان بمانم، چون دنیای کودکان و نوجوانان برایم آنقدر دنیای مقدس و حساسی است که اصلاً نمیخواهم حرفی بزنم که خودم نسبت به آن شناخت نداشته باشم.
اساساً سوژه ورزش برای خودتان جذاب است که به سراغ آن رفتهاید؟
غلامرضا رمضانی: معمولاً فیلمسازان و سینماگران جهان تنها یکبار سراغ یک موضوع خاص میروند. بنابراین در همان یکبار باید تمام داشتههایشان را در این موضوع به عنوان گنجینه مورد استفاده قرار بدهند. اتفاقی که در فیلم "ضربه فنی" رخ میدهد فقط یک مسابقه نیست، بلکه یک تزریق روحیه خودباوری است که ما آمادگی دفاعی یاد بگیریم تا بتوانیم با مشکلات خودمان مقابله کنیم. مقابله با بیماری از طریق ورزش صورت میگیرد. ورزش ضامن سلامتی یک بشر است. مورد دیگر این است که ورزش عامل وفاق و رفاقت است. در واقع ورزش باعث میشود که سه نفر نوجوان در سه وضعیت مختلف در یک منزلگاه با هم رفیق فابریک شوند. با این حال مهمترین بخش ماجرا این است که تنها برنده شدن به معنای قهرمان شدن نمیتواند رضایتبخش باشد. فیلم "ضربه فنی" میگوید تنها برنده شدن نیست که شما را به جایگاه میرساند، بلکه اگر به خوبی بتوانید رفاقت، از خودگذشتگی و انسانیت خودتان را نشان بدهید، قطعاً جایگاه بهتری خواهید داشت. من در فیلم "ضربه فنی" سعی کردم تمام چیزهایی که راجع به ورزش هست را بگویم تا بعدها پشیمان نشوم که چرا همه چیز را نگفتم.
آقای همتی، از ابتدا فکر میکردید که نقش شما اینقدر خوب در بیاید؟
سیروس همتی: اصولاً هر بار که یک فیلمنامه به بازیگر پیشنهاد میشود، بازیگر توجه میکند که کارگردان آن فیلم چه کسی است. خوشبختانه فیلمنامه "ضربه فنی" از طرف کسی به من پیشنهاد شده بود که سابقه همکاری با او را در فیلم "فرار از اردو" داشتم. ما در آن فیلم هم حس بسیار خوبی داشتیم. البته من پیش از آن که در فیلم "فرار از اردو" حضور داشته باشم، سایر فیلمهای آقای رمضانی را دیده بودم. از آنجایی که من دغدغه ژانر کودک و نوجوان دارم، فهمیدم که او نیز به شدت اهل تفکر و عمل است. بنابراین به این صورت همکاری و دوستی ما با هم از فیلم "فرار از اردو" شروع شد و به نوعی همدیگر را تازه پیدا کردیم. در مورد فیلم "ضربه فنی" من به آقای رمضانی گفتم هر نقشی که باشد را بازی میکنم چون میدانستم و اشراف داشتم که فیلمنامه او در مورد خودباوری است که ما این ویژگی را در مدارس کم داریم. ما در مدارس ورزش و دفاع شخصی را فراموش کردهایم. واقعاً سکانس به سکانس فیلم "ضربه فنی" برای من لذتبخش بود چون میدانستم در مدارس و نسل ما دارد اتفاقاتی میافتد که بچهها به لحاظ رفاقت و ارتباط به قول گفتنی چندان در باغ نیستند. فکر میکنم این مسئله خطرناک است.
کدام بخش ایفای نقش در فیلم "ضربه فنی" برای شما چالشبرانگیز بود؟ به هر حال شما با بچهها در ارتباط هستید که شاید این ارتباط چندان در فضای سینما چالشبرانگیز نباشد ولی تجربه کردن نقشهای مختلف خود چالشبرانگیز است.
سیروس همتی: خوشبختانه در فیلم "ضربه فنی" پلانهایی از من دیده میشود که بحث قدرت بدنی و بیانی من کاملاً در آن مشخص است. من از گریم متفاوت خودم بسیار خوشحالم. ممکن است برخی از سوپراستارها نسبت به این مسائل حالت دفاعی داشته باشند ولی من از این مسئله استقبال کردم. من هر چند به فیلمنامه اشراف داشتم ولی از جایی به بعد دلم برای قهرمان قصه سوخت و از درون احساس خیلی خوبی نداشتم. با این حال احساس من در این فیلم یک احساس خودباوری و خیلی خوب بدنی بود. وقتی فیلم در مورد آموزش دفاعی نوجوانان است، قطعاً مربی آن نوجوان هم باید آمادگی بدنی داشته باشد. آن موقع چاق بودم ولی برای این فیلم وزن کم کردم. وجه ورزشی و وجه عاشقانهای که در فیلم بین مربی و هنرجو پیش میآید برای من چالشبرانگیز بود.
آقای رمضانی، بازیگران نوجوان را چطور پیدا کردید؟
غلامرضا رمضانی: ما مسیرهای خودمان را پیش رفتیم. شیوه انتخاب بازیگران من شیوههای مختلفی است و به فضای فیلم مربوط میشود. بستگی دارد که چه بچههایی را میخواهم و آن بچهها باید چه ویژگیها و قابلیتهایی داشته باشند. همه این موارد مهم هستند. مثلاً ما در فیلم "فرار از اردو" یک سری نوجوان میخواستیم که لهجه داشته باشند، به همین خاطر تمام تمرکزمان را روی شهرهای میبد و اردکان گذاشتیم. برخی از بچهها را هم از همان شمال انتخاب کردیم. معمولاً کارگردانها برای چنین فیلمهایی به مدارس فراخوان میزنند اما زمانی که ما پیش تولید فیلم "ضربه فنی" را شروع کردیم، مدارس تعطیل بودند. قصد ما بر این بود از بازیگرانی استفاده کنیم که بدن ورزیده و تکواندوکاری داشته باشند. برای این منظور تمام باشگاههای تکواندو تهران و کرج را سر زدیم و با ورزشکاران مصاحبه کردیم. در نهایت سعی کردیم افرادی را انتخاب کنیم که هم بدنهای آماده و هم قابلیت دیالوگ گفتن و بازی کردن را داشته باشند. ما تمام این کارها را ظرف 40 روز انجام دادیم و به 36 نفر رسیدیم که باید از بین آنها 6 نفر را انتخاب میکردیم. حدود دو هفته با آنها هر روز تست و تمرین انجام دادیم تا توانستیم به بازیگران مدنظرمان برسیم.
پس از اینکه به بازیگران مدنظرتان رسیدید، دورخوانی فیلمنامه هم داشتید؟
غلامرضا رمضانی: اصلاً دورخوانی نداشتیم. من عادت دارم که هیچوقت فیلمنامه را در مرحله تست و تمرین وارد بازی نمیکنم چون همزمان روی فیلمنامه هم کار میکنم. گاهی شما فیلمنامه را دورخوانی میکنید و آن را تغییر میدهید. گاهی هم کاری را انجام میدهید که من انجام میدهم. من به طور همزمان با تمرین روی دیالوگهای خودم کار میکردم و روزی که به فیلمبرداری رسیدیم دیگر بچهها همان دیالوگها را به طور ناخودآگاه میگفتند. در واقع دیالوگها از قبل شکل گرفته بود. بخشی از شخصیتهای من تغییر کرده و تبدیل به چیزی شده بود که انتخاب کرده بودم. در بخش دیگر هم آن آدمی که انتخاب کرده بودم تبدیل به نقشی شده بود که برای او طراحی شده بود. سعی میکردیم خود به خود یک شکل همسانی صورت بگیرد.
سیروس همتی: یک نکته در مورد نادخودآگاه نابازیگران بگویم. اصولاً نابازیگران این فیلم فیلمنامه را نمیدیدند که این مسئله برای آنها یک امتیاز است. ما بازیگر هستیم و میدانیم پس از فلان دیالوگ باید چه چیزی بگوییم اما شاید ناخودآگاه نابازیگر با خواندن فیلمنامه قاطی کند و صحنه بعد را زودتر از زمان مقرر بازی کند. آقای رمضانی به نابازیگران فیلمنامه نمیداد و به آنها میگفت شما فقط باید اتود بزنید. در نهایت کارگردان یک سری دیالوگ را از خود نابازیگران میگرفت و فیلمنامه را تغییر میداد. در واقع کارگردان به فضا، روح، حال و شرایط آن نسل از بازیگران آشنا میشد. ممکن بود دیالوگی که بارها از روی آن روخوانی کرده بودیم را با یک دیالوگی که از دل خود عوامل و نابازیگران بیرون آمده بود در جهت بهتر شدن تغییر بدهند. یکبار از آقای میرباقری پرسیدند که آرزوی شما چیست؟ ایشان گفته بودند آرزویم این است که روزی فیلم "سلمان فارسی" را بسازم. امیدوارم روزی این سوال را هم از آقای رمضانی بپرسند چون ویژگی بازیگردانی و بازی گرفتن از نابازیگران بسیار حائز اهمیت است. به نظرم این مسئله که کارگردان زودتر از سایر عوامل در محل فیلمبرداری حاضر میشود خیلی اهمیت دارد. امیدوارم که سیستم این ویژگی و شخصیت آقای رمضانی را به کار بگیرد.
آقای همتی، شیوه بازیگردانی آقای رمضانی کار را برای شما سخت نمیکرد؟ به هر حال شما با یک سری نابازیگرانی در ارتباط بودید که باید متناسب با ریاکشنهای آنها واکنش نشان میدادید.
سیروس همتی: بگذارید کمی از خودم تعریف کنم. آقای رمضانی میدانند که چه کسانی را باید انتخاب کنند.
آقای رمضانی، معمولاً بازیگران تئاتر این ویژگی را دارند که میتوانند در لحظه واکنش نشان بدهند. آیا به همین خاطر به سمت بازیگران تئاتر رفتید؟
غلامرضا رمضانی: تفاوت بازیگران تئاتر و بازیگران غیر تئاتر در این مورد است که کلاً هنر نمایش تئاتر به ما تحلیل را آموزش میدهد. تئاتر در شروع میگوید کاری که میخواهید انجام بدهید را آنالیز کنید. اگر میخواهید چشمهایتان را ببندید و باز کنید، چرایی آن را پیدا کنید. همین آنالیز کردنها و چراییها باعث میشود که بازیگر در مواجه با مقوله نقش احساس ربات بودن نکند و به این مسئله که دارد به چه چیزی تبدیل میشود فکر کند. آن دسته از بازیگران تئاتری که در نقشهای مختلف روحیات متفاوتی دارند، آنالیزگران بسیار خوبی هستند و تحلیلهایشان راجع به نقش بینظیر است. اما آن دسته از بازیگرانی که نقشهای متفاوت بازی نمیکنند هم بازیگرانی هستند که هنوز به آن دریافت نرسیدهاند. من اتفاقاً کار خودم را راحت میکنم چون آدم خودخواهی هستم. قطعاً ابتدا سراغ بازیگرانی میروم که من را آزار بدهند، یعنی مدام از من سوال بپرسند و اگر نقششان مشکلی داشته باشد، بیایند اشکالات نقش را به من اطلاع بدهند. در واقع من اشکالات نقش را با خودخواهی از بازیگران بیرون میکشم و بعد میآیم با بازیگر برخورد میکنم و به او میگویم من میخواهم نقشی را بازی کند که خودش باشد. در واقع باید مربی باشی، نه سیروس همتی. به همین دلیل نیز به طور خودخواهانه به سراغ بهترین گزینههای بازیگری میروم. در فیلم "ضربه فنی" نقشهای کوچک را بهترین بازیگران تئاتر بازی کردند. آقای سیروس همتی را انتخاب کردم که بی نظیر است. آقای افشین هاشمی و خانم نسیم ادبی هم فوقالعاده بودند. خانم ملیحه کیا نقش دکتر را بینظیر بازی کردند. آقای مجید نوروزی عالی بود. خانم نازنین احمدی هم یکی از بهترین بازیگران خانم روی صحنه است. خانم درسا بختیار یکی از بازیگران جوان و آینده دار هم در فیلم ما حضور داشت. آقای سیدمحمد حسینی نامی هم یکی از دوستان بسیار خوب و قدیمی تئاتر است که معمولاً در فیلمها بازی نمیکند ولی در فیلم "ضربه فنی" در نقش دکتر بینظیر بود. من اصلاً به واگذار کردن نقش معتقد نیستم. به نظرم نقش مثل یک بچه بی سرپرست است. شما اگر یک بچه سرراهی و بی سرپرست را به کسی واگذار کنید که حتی راه خودش را هم بلد نیست، قطعاً سرنوشت بچه نامعلوم خواهد شد و نمیدانید که بچه به کجا میرسد اما اگر بچه را به یک خانواده با نام و نشان بدهید، قطعاً آن خانواده بچه را راهنمایی و هدایت میکند. نقش باید تبدیل به یک آدم شود تا وقتی شما خروجی فیلم را میبینید، متوجه شوید که این بازیگرها هیچکدام بازیگر نبودند و همه عادی بودند. یکی از دوستان پس از تماشای فیلم به من میگفت این بازیگر نقش دکتر چه کسی بود؟ آیا واقعاً دکتر بود؟ این سوالها برای من جذاب است. این را هم بگویم که من عاشق ناصر تقوایی و عاشق یک جمله از تقوایی هستم که جهان را زیر و رو میکند. ناصر تقوایی میگوید 95 درصد فیلم در پیش تولید ساخته میشود و برای ساختن فیلم چیزی به نام تولید وجود ندارد. شما در پیش تولید با انتخاب درست فیلمنامه، لوکیشن، بازیگر و عوامل، فیلم را میسازید و در تولید فقط ناظر هستید و بهعنوان کارگردان از مانیتور آنچه که ساختهاید را فقط نظارت میکنید. به نظر من یک بخشی از فیلم "ضربه فنی" در پیش تولید ساخته شده است.
حضور خانم تیموریان به عنوان نویسنده چقدر تأثیرگذار بود؟ به هر حال شما از یک نگاه مردانه و پدرانه به موضوع نگاه کردید و ایشان از دید زنانه و مادرانه.
غلامرضا رمضانی: خانم تیموریان دید بسیار دقیق و نکتهسنجی دارند. او در مراحل لطافت و شرایطی که با هم پاسکاری میکردیم بسیار به من کمک میکرد.
انتخاب آقای افشین هاشمی و خانم نسیم ادبی با چه معیاری صورت گرفت؟
غلامرضا رمضانی: اساساً جنس بازی این دوستان برای من جالب بود. من معمولاً دنبال بازیگران تئاتر هستم و در اغلب کارهایم سعی میکنم از بازیگرانی استفاده کنم که روی صحنه تئاتر هستند و استایل و بیان خوبی دارند. بازیگران تئاتر تواناییهایی دارند که میتوانند نقشپذیر باشند. در واقع بازیگرانی هستند که میتوانند به نقش چیزی بدهند.
به نظر میرسد پوستر بهتری هم میشد برای فیلم "ضربه فنی" طراحی کرد. نظر خودتان چیست؟
غلامرضا رمضانی: پوستر فیلم حاصل تلاش دوستان ما در کانون پرورش فکری است که به عنوان پخشکننده سعی کردهاند با نگاه کارشناسانه به آن برسند و بگویند این پوستر برای بچهها یک گرافیک دوستداشتنی دارد. من تا آنجایی که بتوانم نمیگذارم دیگران در کارم دخالت کنند ولی از یک جایی به بعد نظرم را بیان میکنم و میگویم برای کاری که میخواهید انجام بدهید یک کارشناس بیاورید. پوستر فیلم "ضربه فنی" پوستر بدی نیست. به هر حال هر کسی میتواند یک نظری داشته باشد. من در مورد پوستر فکر میکنم لازم بود که گزینههای دیگری هم وجود داشته باشد.
شما مسعود امینی تیرانی را بهعنوان فیلمبردار "ضربه فنی" انتخاب کردهاید. او همیشه نوع نگاهش به تصاویر نگاه متفاوتی است و دوست دارد ایدههای خلاقانه داشته باشد و اتفاقات جدیدی را رقم بزند. کار کردن در فیلمهای ورزشی و فیلمبرداری به این شکل هم کار سختی است و کار هر کسی نیست. چه شد که آقای امینی تیرانی را بهعنوان فیلمبردار "ضربه فنی" انتخاب کردید و چه چیزهایی را شما به ایشان و چه چیزهایی را فیلمبردار به کار تزریق کرد؟
غلامرضا رمضانی: من و مسعود امینی تیرانی در پیش تولید فیلم سعی کردیم به این نتیجه برسیم که همدیگر را میفهمیم یا نمیفهمیم.
یعنی آقای امینی تیرانی نگاه متفاوتش را در کار القا کرد؟
غلامرضا رمضانی: بله. نورپردازی مسعود در این کار بینظیر بود و در شکل قاببندی هم بسیار کمک میکرد. رفیق و همراه بینظیری بود. حتی در گرفتن صحنههای مبارزههای ورزشی عالی بود. در همه چیز عالی بود. به هر حال مسعود آدم بسیار هوشمندی است و خودش فیلم ساخته و اندیشمند است و این بسیار به ما کمک میکرد. مسعود امینی تیرانی هم جزو کسانی بود که من انتخاب کردم تا من را اذیت کند و چون مسعود صاحب تفکر بود و اذیت میکرد خوب بود. آدم دنبالهرویی نبود. پیدا کردن یک گروهی که فقط شما را تحسین نکنند و دنبالت ندوند، کار دشواری است. درست است شما خودتان را اذیت میکنید ولی خروجشاش بی نظیر است. صدابردار فیلم بهمن اردلان است، کسی که از کوچکترین و جزئیترین مسائل صدا نمیگذرد. ما در این فیلم کسی را نداشتیم که بگوییم فقط برای اینکه پول بگیرد آمده کار کرده است. یا فقط برای اینکه با ما رفاقت داشته، وارد این پروژه شده است. یکی از خشونتآمیزترین رفتارهای من سر صحنه این است که اگر کسی بخواهد روی پلهای قرار بگیرد که من هُلش بدهم، از پله به پایین پرتش میکنم! او باید خودش را بالا بکشد و خودش را در وضعیت فنی به استاندارد ما برساند، ضمن اینکه من را هم آزار برساند تا به یک نتیجه خوب برسیم. گروه ما بی نظیر بود. من در این فیلم بهترین گروه فنی پشت صحنه و بهترین گروه جلوی صحنه را داشتم.
آقای همتی این روزها مشغول چه کاری هستید؟
سیروس همتی: در حال حاضر نمایش "سلول" روی صحنه است و نقشی که شما در این نمایش از من میبینید بسیار متفاوتتر از نقشهایی است که قبلاً از من دیدهاید. نقش یک قاتل است. یک رمانی با نام "همه میمیرند" نوشته سیمون دو بووار هست که در حال کار کردن روی آن هستم و بیشتر مطالعه میکنم و میخوانم و مینویسم. اگر بیکار باشم، خواندن و نوشتن در ذاتم است. چندی پیش نمایشنامه "مزا مزا" از نشر نیستان چاپ شد و الآن هم یک داستان دارم مینویسم که موقتاً اسمش "قفس" است. یک سریال هم هست که آرش معیریان میخواهد بسازد و احتمالاً من در آن بازی میکنم. در حال حاضر یکی از بازبینهای چهارمین جشنواره فیلم فانوس هستم. جالب است بدانید که متأسفانه با وجود 27 سال سابقه در آموزش و پرورش هنوز جشنواره رشد از من برای داوری دعوت نکرده است. همیشه کوزهگر از کوزه شکسته آب میخورد.
غلامرضا رمضانی: من میخواهم بروم در کار آقای همتی بازی کنم (با خنده)
سیروس همتی: من اولین بار فیلم "ضربه فنی" را در جشنواره فیلم فجر در پردیس سینمایی باغ کتاب تماشا کردم و دیدم خود آقای رمضانی هم در فیلم بازی کردهاند. خیلی غبطه خوردم و خوشحالم از آن بازیگری که نتوانست سر کار بیاید و خود آقای رمضانی آن نقش را بازی کرد.
آقای رمضانی فکر میکنید فیلم "بازداشت" را چه زمانی بتوانید کلید بزنید؟
غلامرضا رمضانی: هر زمان که سرمایه تولید آن فراهم شود، فیلم را کلید میزنم. ما الآن در وضعیت اقتصادی خوبی قرار نداریم اما متأسفم بگویم که در همین وضعیت اقتصادی نامناسب هم خیلی ریخت و پاش میشود و چندین میلیارد خرج فیلمهایی میشود که شاید دوام و ماندگاری لازم را ندارند. یکی از دلایلی که من در این شرایط با امید زندگی میکنم این است که احساس میکنم اگر دو سال دیگر هم بگذرد و کسی بخواهد فیلم "ضربه فنی" را ببیند، من احساس ندامت و پشیمانی نمیکنم. فیلم "بازداشت" فیلمنامه عجیبی دارد و به نظر خودم در ژانر بزرگسال جزو فیلمهایی است که تأثیر اجتماعیاش تا مدتهای مدید خواهد ماند. در مقابل فیلمهایی که حرف از 6-7 و حتی 10-11 میلیارد میزنند، هزینهای ندارد و قابل قیاس با آنها نیست. امیدوارم شرایطی بهوجود بیاید و بتوانم کسانی را مجاب کنم که برای این فیلم سرمایه بگذارند. مطئنم "بازداشت" فیلم قابل دفاعی خواهد شد.
و سخن آخر؟
سیروس همتی: تا این لحظه آموزش و پرورش برای تبلیغ فیلم "ضربه فنی" تعلل کرده است و اگر نجنبند، افتخاری که بیشتر شامل حال خودشان است را از دست خواهند داد. دوم اینکه اگر شما هر سینمای خوب جهان از جمله لهستان، آلمان و آمریکا را مثال بزنید، سینمای کودک و انیمیشن کودک دارند. به نظر من پایهریزی یا مبنای سینمای بزرگسال، سینمای کودک است. با توجه به دغدغه چندین ساله من چه به لحاظ کاری و چه به لحاظ ارادت و عشقی که به این مقوله دارم، واقعاً میخواهم نسبت به ساخت فیلم کودک و نوجوان یک فایل مرتب داشته باشیم. به نظر من اگر هر فیلمساز خیلی خوب در هر سه ماه یک فیلم کودک نسازد، اتفاق خوبی برای سینمای کودک ما نمیافتد و اگر یک سالن سینمای ما مختص فیلمهای کودک نباشد، یعنی ما الآن از دهه 60 هم عقبتر هستیم.