سرویس سینمایی هنرآنلاین: بیشک هیچ ورزشکار ایرانی تا امروز به اندازه جهانپهلوان غلامرضا تختی، قهرمان کشتی جهان که علاوه بر ورزش، به لحاظ رفتار اخلاقی، مذهبی و عقیدتی شناختهشده و معتبر بود، نتوانسته به این سطح از محبوبیت و افتخار و خوشنامی دست پیدا بکند. طوری که نام و سِیر زندگی او الگویی برای همه اقشار جامعه و بخصوص جوانان بوده و تاکنون کتابها و فیلمهای داستانی و مستند فراوان درباره او نوشته و تولید شده است.
با این همه زندگی پُرفراز و نشیب و مهمتر از آن، مرگِ مرموز او همچنان سوژه بحث و بررسی بسیاری از منتقدان و کارشناسان و تاریخنویسان بوده و هست و به نظر میرسد هنوز همه حقایق در مورد زندگی پهلوانی، سیاسی، ورزشی و خانوادگی او گفته نشده. این همان چیزی است که علی شاهمحمدی در تازهترین فیلمش، "شهسوار" - که در جشنواره سینماحقیقت حضور دارد - به سراغ آن رفته و با ساخت مستندی بلند، به پرسشهای فراوانی پاسخ داده است. شاهمحمدی پیش از این فیلمهای مستندی مثل "روز آخر"، "سلف سرویس فلافل" و "دیار جاویدان" را ساخته و دو بار موفق به کسب پلاک طلا و پلاک نقره بهترین مستند از چهلودومین و چهلوسومین جشنواره هوستون آمریکا شده. نکته قابلتوجه در مستند "شهسوار" اینکه تهیهکنندگی فیلم را یکی از حرفهایترین تهیهکنندگان سینمای ایران، هارون یشایایی و گویندگی متن را بازیگر مطرح سینما، پرویز پرستویی بر عهده داشته است.
پیش از این هم در مورد جهان پهلوان تختی فیلمهای داستانی و مستندهای زیادی ساخته شده. در مستند "شهسوار" چه زوایای جدیدی را از زندگی این پهلوان ورزشی و ملی بیان کردهاید؟
برخلاف نظر همه که فکر میکنند تمام زوایای زندگی تختی مورد بررسی قرار گرفته و بحث دیگری باقی نمانده، من اینطور فکر نمیکنم. سال 89 برای شبکه چهار تلویزیون مستندی ساختم به نام "غلامرضای علی" به تهیهکنندگی ناهید دلآگاه در مورد فیلم ناتمام زندهیاد علی حاتمی درباره تختی که بعداً آن فیلم را بهروز افخمی تمام کرد. تمرکزم در آن فیلم بر این بود تا تلاش نافرجام کارگردانی را نشان بدهم که در پروسه تمامکردن فیلم آخرش، سرطان امانش نمیدهد. حاتمی سه بار تلاش کرد این فیلم را بسازد، دو بار مشکل سرمایه داشت و بار سوم که سرمایه فراهم بود، سرطان او را از میان ما برد. من از اول آذرماه 89 شروع به تحقیق در مورد تختی کردم و آنقدر موضوع برایم جذاب شد که تِز فوقلیسانسم را در مورد تختی کار کردم با عنوان "تاثیر متقابل موقعیت و شخصیت دراماتیک در درام". سال 94 طرح مستندم را به آقای هارون یشایایی دادم که ایشان پذیرفتند و وارد فاز فیلمبرداری شدیم. فیلمبرداری ایران را تمام کردیم و بعد من برای ادامهتحصیل از ایران رفتم. طی دو سالوخردهای که خارج از کشور بودم، فرایند مونتاژ ادامه داشت اما بسیاری از زوایای زندگی اجتماعی، سیاسی، ورزشی و شخصی تختی در فیلمهای قبلی دیده و پرداخته نشده بود که ما در فیلممان به آنها پرداختیم. مسائل سیاسی زندگی تختی و موضوعاتی پیرامون فعالیتهای ورزشی او را بیان کردیم که قبلاً در هیچ فیلمی ندیدهاید، چه فیلمِ آقای حاتمی که آقای افخمی تمامش کرد و اصلاً چیز دیگری شد! یا فیلمی که مرحوم وارطان آنتانسیان در سالهای 59 و 60 ساخت، چه فیلمی که آقای جهانگیر کوثری همان سالها برای شبکه دو تلویزیون ساخت. همچنین در این فیلم اطلاعات تازهای راجع به جنبه ورزشی مرحوم تختی مطرح کردیم، مثل المپیک 64 توکیو، مسابقات 66 تولیدو، المپیک 56 ملبورن که کمتر کسی در مورد حواشی پیشآمده برای تختی در دو سه تورنمنت آخر چیزی میداند و ما در فیلم مطرح کردیم. همچنین زندگی خانوادگیاش، از دوران کودکی تا میانسالی و پس از ازدواج را تا جایی که میشد به مخاطب نشان دادیم. فکر میکنم مخاطبی که حتا اطلاعات عمومی درباره تختی دارد، اگر به دیدن این مستند بیاید، پیش و پس از تماشای فیلم، نگاهش به زندگی تختی متفاوت خواهد بود.
در تحقیق و پژوهشهایتان برای رسیدن به اطلاعات دست اول به کدام منابع رجوع کردید؟
از مهمترین منابع ما روزنامههای دهههای 30 و 40 بود، مثل هفتهنامه کیهان ورزشی و ماهنامهای که تربیتبدنی یا سازمان ورزش آن دوره چاپ میکرد. هفتهنامههای توفیق، سفید و سیاه، کتابهایی که پس از مرگ تختی چاپ شد، کتابی که محمدعلی صفری در دهه 70 راجع به تختی چاپ کرد و در آن با همه آدمهای مهمی که با تختی در ارتباط بودند، مصاحبه کرده بود. کتاب "تختی در آینه اسناد ساواک" را بررسی کردیم. با خیلی از دوستان تختی که الان در قید حیات نیستند، مصاحبه کردیم، مثل حسین شاهحسینی، حسین شمشادی، حسین عرب، اصغر رمضانی، روحالله جیرهبندی و دیگران. این عزیزان همه از دنیا رفتهاند اما در فیلم ما حضور دارند و ارزش آرشیوی و تاریخی فیلم بالا رفته، به خاطر اینکه آنها آخرین حرفها را در مورد تختی زدند و از جهان رفتند. از کتاب عکسهایی که پسر مرحوم تختی، بابک تختی، منتشر کرده و تکتک تاریخهایی که پایین عکسها آمده و روزشمار زندگی تختی در پایان کتاب، به صورت استقرایی اطلاعاتی از آن کسب کردم. میگویند تختی چند روز آخر عمرش را در هتل آتلانتیک بوده و خودش را کُشته اما کسی نمیتواند شواهد صددرصد ارائه بدهد، ولی آقایی آنجا بوده که با او هم مصاحبه کردم. تقریباً تمام مستندهایی را که در مورد تختی ساخته شده بود، دیدم و از تصاویر آرشیویشان در فیلم بهره بردم. همچنین از تصاویر آرشیوی خیلی خوب فیلمخانه ملی ایران استفاده کردم که خانم لادن تاجیک در اختیارم گذاشتن و از ایشان تشکر میکنم. من فکر میکنم در این فیلم 74 دقیقهای ما چهره جدیدی از جهانپهلوان تختی ارائه میدهیم تا مردم بدانند تختی چگونه تختی شد.
فکر میکنید این فیلم غیر از مخاطب ایرانی، برای مخاطب خارجی هم جذابیت خواهد داشت؟
بله به قول مرحوم کیارستمی "تا فیلم محلی نباشد، جهانی هم نمیشود". اصغر فرهادی هم میگوید "وقتی من فیلم "جدایی نادر از سیمین" را میساختم، توقع نداشتم آن سوی دنیا مورد توجه قرار بگیرد، چون به نظرم خیلی سنتی و ایرانی میآمد" اما دیدیم که آنجا خیلی دوستش داشتند و اسکار هم گرفت. اصلاً قصد مقایسه ندارم. فقط میخواهم بگویم ایده است که باعث میشود فیلم از یک منطقه یا کشوری مثل ایران و محله غلامرضا تختی، خانیآباد، بلند بشود و اگر آن منطقه و محله و جامعه و شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و ورزشی آن زمان و مکان را درست ترسیم بکند، حتماً مردم سایر نقاط دنیا هم از فیلم خوششان میآید و از آن استقبال خواهند کرد.
چقدر از فیلم گفتوگومحور است و چه میزان روایت شما؟
تمام فیلم دیدگاه من است. شاید کسی در فیلم حرفهایی بزند و من بخشهایی از آن را انتخاب بکنم که منطبق با دیدگاه من است، یعنی کسی نمیتواند انکار بکند که فیلم، POV من است، ولی ما سعی کردیم منشوری به زندگی تختی بتابانیم و از زاویههای مختلف به آن نگاه بکنیم که هر کسی نظر خودش را داشته باشد. خیلیها تختی را دوست داشتند و گفتند. خیلیها موضع خنثی داشتند و ما همان را در فیلم گذاشتیم اما در نهایت نگاه من به تختی آنست که از اوج زندگی اربابی در دوران کودکی به هزیز زندگی مستاجری افتادند و تلاش کرد و خودش را به بالاترین سطح جامعه رساند و زمانی که در اوج بود، به زندگیاش خاتمه داد یا به زندگیاش خاتمه دادند، به دلایلی که در فیلم مطرح میشود. این اوج و فرود، کاملاً دراماتیک است؛ یک منحنی سینوسی جذاب برای مخاطب است اما از این منظر نیز که ما نگاههای مختلف را کنار هم قرار دادیم تا فیلم کُلاژی باشد از نظرات مختلف و مخاطب برداشت خودش را بکند، درست است. در عین حال، بخشی از فیلم، گفتار متن است که آقای پرویز پرستویی روایت فیلم را خواندند و بخشی هم آدمهایی هستند که با آنها مصاحبه شده یا مصاحبههای آرشیوی را در فیلم گنجاندیم. همچنین از آقای مجید خدایی، قهرمان جهان، به عنوان بازیگر نقش زندگی تختی استفاده کردیم. استایل، اندام، قد و وزن ایشان شبیه به آن دوران زندگی تختی بود که بازسازی کردیم. ایشان هم مثل تختی کشتیگیر بودند و یکی دو سال بود کُشتی را کنار گذاشته بودند، همانطور که تختی هم در سالهای آخر زندگی، یکیدو بار کُشتی را کنار گذاشتند و برگشتند. چهرهشان با گریمی که کردیم، خیلی به آقای تختی شبیه شد. استنباطم اینست بازی مجید خدایی و کاری که ما در این فیلم کردیم، میتواند با بسیاری از فیلمهای سینمایی که قبلاً ساخته شده و در آینده خواهند ساخت، رقابت بکند و به آنها پهلو بزند.
با فرمی که برای روایت فیلم انتخاب کردید و همچنین حضور افراد معتبری مانند آقای هارون یشایایی و پرویز پرستویی، حس میکنم نوع ساختار فیلم به سینمای داستانی نزدیک شده. بفرمایید چطور با آقای یشایایی و پرستویی برای تهیه فیلم و گفتار متن به توافق رسیدید؟
به نظرم سوژهای که شما برای کار انتخاب میکنید، به شما میگوید چطور باید ساخته بشود. یک وقت شما سوژهای در گوشه پرتی انتخاب میکنید و خودتان میتوانید به عنوان فیلمبردار، صدابردار و کارگردان بروید و آن را کار بکنید. هیچ آسیبی هم به سوژه نمیزند، ولی یک چهره ملی و جهانی را که خودش جنبههای گوناگون ورزشی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و خانوادگی دارد و حتا برای برخی جنبههای معنوی دارد، یعنی عکس آقای تختی را کنار تمثال مبارک حضرت علی و قرآن روی طاقچه میگذاشتند و شاید هنوز هم بگذارند، نمیشود با بودجه کم و امکانات معمولی سراغش بروید. میگویند "یا مکن با پیلبانان دوستی/ یا بنا کن خانهای در خور پیل". به همین دلیل رفتم به سمت سینمای حرفهای. مضاف بر اینکه سینمای قصهگو و کلاسیک، مورد علاقه من است. از طرفی پیشزمینه من ادبیات دراماتیک است و من روایت دراماتیک را خیلی دوست دارم. در درام و چالش بین یک شخصیت با شخصیت دیگر، تختی با آدمهای دیگر، تختی با خودش، تختی با تقدیرش و تختی با رقبای دیگرش، میتوان درام را از چند منظر بررسی کرد؛ همان چیزی که در ادبیات کلاسیک درام میخوانید. ما در فیلم به جنبههای مختلف کشمکش فرد با فرد، فرد با جمع و جامعه و خودش و سیستم و تقدیر پرداختیم. شیوه کار با آقای یشایایی اینطور بود که من موضوع را مطرح کردم و ایشان پذیرفتند. تا رسیدن به نسخه نهایی فیلمنامه، ما یازده ماه با آقای یشایایی جلسات مرتب داشتیم تا به آن نسخه نهایی که میخواستیم رسیدیم. ما دقیقاً فیلمنامه داشتیم. دو سال تدوین فیلم طول کشید. من فیلم را دو بار از اول تا آخر مونتاژ کردم و راضی نبودم. دوباره یک نسخه دیگر آماده شد که باز همان را چند بار کوتاه و تدوین کردیم. در مجموع یک فرآیند خیلی طولانی تدوین را سپری کردیم. در مورد آقای پرستویی هم باید بگویم ایشان تقریباً بچهمحل تختی بودهاند، صدای گرمی دارند و هنرمند ملی هستند و این بخش ملی شخصیت آقای پرستویی میتواند بازتابدهنده شخصیت ملی آقای تختی باشد.
مهمترین نقطه قوت مستند "شهسوار" را چه میدانید؟
به نظرم تحقیق و پژوهشی که برای این فیلم انجام شد، نقطه قوت آن است. ما هزاران سند را خواندیم و بررسی کردیم، شامل عکس، روزنامه، مجله، اسناد ساواک. در کارگردانی فیلم، حتی ما کُشتی آقای تختی را بازسازی کردیم. نمیدانم در آن فیلم سینمایی که قرار است درباره آقای تختی ساخته بشود، به کُشتی مرحوم تختی خواهند پرداخت یا نه ولی ما کُشتی ایشان را خیلی خوب بازسازی کردیم. ما مسابقات تختی در المپیک 64 توکیو و مسابقات جهانی 66 تولیدو را بازسازی کردیم. من فیلم را خیلی دوست دارم. این بهترین و کاملترین فیلمی است که تاکنون ساختهام و امیدوارم مردم هم از آن خوششان بیاید.