سرویس سینما هنرآنلاین: بعد از دربی فوتبال پایتخت، پخش مستقیم مراسم اختتامیه سی و ششمین جشنواره فیلم فجر میتواند پر مخاطبترین برنامه زنده سیما باشد. برنامهای که اهالی همه کشور، اگر نه حضوری حق دارند در دیدن مستقیم آن، به عنوان مهمترین رویداد هنری مردمی، سهیم باشند و البته چنین اشتیاقی هم وجود دارد. شاید هم در سطح علاقهمندان بینالمللی، مخاطب بسیار داشته باشد. درباره محتوای مراسم اختتامیه سی و ششمین جشنواره فیلم فجر و نتایج میشود حرفها گفت و تحلیلها کرد. از داوریها، از پیش قضاوتها که حتماً اهل فن و کارشناسان به تفصیل میگویند و مینویسند. اما مواردی بود که اگرچه در هیاهوی سودای پرواز سیمرغها گم میشدند، ولی قطعاً کم اهمیتتر نبودند. اول میخواهم از طراحی دکور مراسم در سالن میلاد بگویم که همه هنر آشنایان را از سلیقه و تخصص برگزارکنندگان ناامید کرد. با وجود مخاطب تخصصی هنر و تصویر، نمیتوان از این طراحی و اجرا راضی بود. صحنهای کاملاً خالی از ایده که کوچکترین تناسبی با اهمیت مراسم نداشت. توقع زیادی نیست اگر از طراح و از چنین صحنهای انتظار کانسپت و اندیشه داشت. نه میشد در این طراحی نشانی از هارمونی رنگ و نور دید. نه احجامی خوشایند داشت و از همه مهمتر نه تناسب معنایی با موضوع. خلاقیت هم البته هیچ. حتی از نشانههای صنعتی و فنآوری که بیتردید یکی از پایههای سینماست هم خبری نبود. همچنین در حالی که برنامههایی مثل "دورهمی" و "خندوانه" از موسیقی زنده برای هیجان سالن استفاده میکنند، استفادهای، حداقل تصویری از این امکان نشد.
اجرای مجری برنامه، آقای رشیدپور هم به واسطه تداخل با یک برنامه مستقیم رادیویی حوصله بیننده را سر میبرد. نمیدانم آیا نمیشد مجری جداگانهای برای رادیو گزارش مستقلی از اتاق فرمان ارسال کند؟
و بالاخره بحث اصلی را باید به شیوه پوشش تلویزیون و شبکه آی فیلم اختصاص داد. با این همه شرط و شروط و تذکرات رسمی و غیررسمی، البته انتظار میرفت چیزی مشابه قرعهکشیهای فوتبال را به بینندهها ارائه کنند. سینما مرکز و جهان کلوزآپهاست؛ چیزی که به نظر میرسد جز در مورد شخصیتهای سیاسی و مذهبی به هیچ وجه مورد پسند صدا و سیما نیست. تا جایی که با جامپهای خسته کننده و گاهی توهین آمیز، حتی از پخش جایزه سحر دولتشاهی و نمای بسته سارا بهرامی هم طفره رفت. خانم فرشته طائرپور هم که خوشبختانه سرما خورده بودند. اما شاید بدترین بخش پخش مراسم جایی بود که اجرای موسیقی، موسیقی سنتی با اجرای سالار عقیلی، در میانه برنامه کاملاً ممیزی شد و همچنان این سئوال را باقی گذاشت که عدم نمایش ساز در صدا و سیما بر چه مبنای مدیریتی، فقهی و... انجام میشود و این شیوه نانوشته از کجا نشأت گرفته که هیچ مسئولی توان توضیحی حتی چند جملهای درباره آن را ندارد. آیا قانع کردن مخاطب برای این محدودیت، نشدنی است یا راز مگوی تلویزیون است و میلیونها مخاطب، نامحرم؟! باید اذعان کرد؛ باز هم اختلاف سلائق صدا و سیما با مردم و بدنه فرهنگی کشور در رخدادی ملی به نمایش گذاشته شد. نمیدانم شاید صدا و سیما برای این که ملی باشد و مخاطب ملی داشته باشد، همچنان منتظر است تا به قاعدهای بدیع و جا به جا و نشدنی، مردم خودشان را بیشتر به شیوه و سلیقه تلویزیون نزدیک کنند.
گاف بزرگ دیگر صدا و سیما تریبون ده دقیقهای خاصی بود که به آقای حاتمی کیا (حاتمی کیای عزیز و دوست داشتنی) اختصاص داد و با پخش قسمتهای مهم نشست خبری فیلم "به وقت شام"، سعی کرد تا اولاً انتقام گلایههای ایدئولوژیکی و سیاسی او و بعضی سیمرغهای پریده را پیش پیش گرفته باشد و ثانیاً دوباره نشان دهد به تساوی اهالی فرهنگ هم مثل حقوق مساوی ملی اعتقادی ندارد. بیخبر از این که حاتمیکیا بعد از دریافت جایزه چنان تند و تیز صدا و سیما را خطاب قرار میدهد و معترض سیاستهای تلویزیون میشود. توضیحات مجری هم چیزی از تندی و تلخی این اعتراض کم نکرد؛ به صدا و سیما باید گفت: خودکرده را تدبیر نیست.
گفتگوهای کممایه و تناسب ترکیب اجرا و کارشناسی برنامه شبکه آی فیلم که البته اظهر من الشمس است و خدای بزرگ را شاکریم که با اعلام مکرر شماره پیامک و یا با زیرنویس لواشک و تیزر پودر لباسشویی و اسنک و پوشک و... بیشتر از تحمل بیننده اعصابها را به بازی نگرفت.