سرویس سینمایی هنرآنلاین: فیلم سینمایی "آپاندیس" به کارگردانی حسین نمازی اولین بار در سی و ششمین جشنواره جهانی فیلم فجر به روی پرده رفت و با استقبال منتقدان و مخاطبان روبهرو شد.
این فیلم با بازی آنا نعمتی، امیرعلی دانایی، مرجان مومنی و... موفق شد در نخستین حضور بینالمللی خارج ایران و در بخش مسابقه اصلی جشنواره جهانی فیلم مونترال جایزه بهترین فیلمنامه را برای نمازی به ارمغان آورد. "آپاندیس" که این روزها روی پرده سینماهاست، قصه عجیبی دارد که شاید برای خیلی از افراد جامعه اتفاق افتاده باشد و حداقل یک بار آن را تجربه کرده باشند. در ادامه ماحصل گفتوگوی مفصل ما را با نمازی و مومنی میخوانید:
آقای نمازی، از شرایط اکران و بازخورد مخاطبان فیلم "آپاندیس" راضی هستید؟
حسین نمازی: "آپاندیس" آن انتظاری که من داشتم را برآورده کرد. قرار بود فیلم دیگری با نام "حرفهای در گوشی" بسازم و پروانه ساخت آن را هم گرفتم ولی نمیدانم چطور فرصت ساخت این فیلم از من گرفته شد. بعد از آن اجازه ساخت "حرفهای در گوشی" را به من ندادند. ارشاد گفت آن فیلم را کنار بگذار و یک فیلم دیگر کار کن. من فیلمنامه دیگری نداشتم ولی به هر طریقی شروع به نوشتن فیلمنامه "آپاندیس" کردم و آن را با بضاعت مالی کمتر و شرایطی که خیلی هم مناسب نبود فیلمبرداری کردم که حالا به خاطر بازخوردهای آن خوشحالم.
چه اتفاقی برای فیلم "حرفهای در گوشی" افتاد که پس از صدور پروانه ساخت این فیلم، اجازه تولید آن را از شما گرفتند؟
حسین نمازی: از سال 87 تصمیم داشتم یک فیلم سینمایی بسازم. از همین رو فیلمنامه "حرفهای در گوشی" را نوشتم و پروانه ساختش را هم گرفتم. شورای پروانه ساخت، نظر مثبتی روی فیلمنامه من داشت. البته یکی دو نفر هم با فیلمنامه مشکل داشتند ولی نظرها بیشتر مثبت بود. یک فیلمنامه رئالیستی اجتماعی با فضایی شلوغ که قصهای به شدت دراماتیک داشت و پایانی جذاب و غافلگیر کننده که برای همه جذابیت ایجاد میکرد. مطمئنم اگر آن فیلم ساخته میشد، تماشاگر سالن را با بهت ترک میکرد. در فکر ساختن این فیلم بودم و صحبتهایم را با بازیگرهای فیلم هم انجام دادم که به یکباره شورای پروانه ساخت اجازه تولید این فیلم را از من گرفت.
به چه دلیلی؟
حسین نمازی: میگفتند این فیلم در راستای تحکیم خانواده نیست. به هر طریقی نگذاشتند آن فیلم را بسازم ولی جالب است که بدانید در همان سال، فیلمی با همان حال و هوای فیلم "حرفهای در گوشی" ساخته شد و اتفاقاً اکران موفقی هم داشت. اگر "حرفهای در گوشی" ساخته میشد، اتفاق بزرگی در زندگی من میافتاد.
بعد چه کار کردید؟
حسین نمازی: حتی تصمیم گرفتم این فیلم را بدون مجوز بسازم که به من گفتند این کار را انجام نده. یک سری از دوستان از چنین کاری منعم کردند و باعث شدند آن فیلم را نسازم. ای کاش به حرف آنها گوش نمیکردم. درحالی که حق با من بود ولی تصمیم گرفتم سکوت کنم.
ایده نوشتن فیلمنامه "آپاندیس" چطور به ذهنتان رسید؟
حسین نمازی: زمانی که به من گفتند نمیتوانی فیلم "حرفهای در گوشی" را بسازی، فیلمنامه دیگری برای کار کردن نداشتم. همان روزها به ملاقات یکی از اقوام که آپاندیس خود را عمل کرده بود رفتم و زمانی که در بیمارستان بودم مامور بیمه آمد و جرقه این فیلم از همانجا زده شد. چون آدم تخیلپردازی هستم، تا خانه به این موضوع فکر کردم و از ساعت 7-8 شب تا 1 یا 2 بامداد یک طرح 30 صفحهای نوشتم، به امید این که پروانه ساخت نگیرد و من دوباره بتوانم فیلم "حرفهای در گوشی" را کار کنم! آنقدر خط قرمزها را رد کرده بودم که گفتم مطمئناً به "آپاندیس" مجوز نمیدهند ولی چند روز بعد دیدم پروانه ساخت آن را صادر کردند.
وقتی پروانه ساخت فیلم "آپاندیس" را گرفتید چه حسی داشتید؟
حسین نمازی: متعجب و شوکه شدم و خیلی خوشحال نبودم چون فقط به دنبال بهانهای بودم که این فیلم را نسازم. آنقدر شوکه بودم که به ارشاد اصرار کردم خبر صدور پروانه ساخت به فیلم "آپاندیس" را رسانهای نکنید. الآن شما به اینترنت سر بزنید، هیچ خبری مبنی بر صدور پروانه ساخت برای فیلم "آپاندیس" پیدا نمیکنید چون اصلاً دوست نداشتم این فیلم را بسازم. فیلمنامه "آپاندیس" فقط یک قصه بود و هیچ شخصیتپردازی و اتفاق خاصی نداشت. با این حال یکباره به خودم آمدم و دیدم که باید این فیلم را بسازم. در نتیجه همان بازیگرهایی که قرار بود در فیلم "حرفهای در گوشی" بازی کنند به این فیلم آوردم و نقشهای دیگری را به آنها دادم.
بخاطر دارم که درگفتگویی گفتید فیلمنامه این کار تا سه روز مانده به فیلمبرداری هنوز کامل نبود. طرح 30 صفحهای فیلمنامهتان را چه زمانی کامل کردید؟
حسین نمازی: بله، فیلمنامهام تا سه روز مانده به فیلمبرداری کامل نبود. در لحظات آخر تصمیم گرفتم به شمال کشور بروم و در آنجا فیلمنامهام را بنویسم. همچنان دوست نداشتم فیلم را بسازم ولی سؤالهای دیگران که میپرسیدند فیلمت را نساختی؟ مدام در ذهنم بود. خیلیها منتظر بودند که من بالأخره اولین فیلمم را بسازم و تصمیم گرفتم این کار را با "آپاندیس" انجام بدهم تا اسم کارگردان فیلم اولی از روی من برداشته شود.
با توجه به اینکه اصراری برای ساختن فیلم "آپاندیس" نداشتید و خودتان هم اشاره کردید که فیلمنامه این اثر را در روزهای پایانی مانده به فیلمبرداری تکمیل کردید، انتظار فروش و استقبال خوب از این فیلم و گرفتن جایزه فیلمنامهنویسی در جشنواره مونترال را داشتید؟
حسین نمازی: اصلاً انتظار چنین موفقیتی را نداشتم. فکر نمیکردم فیلمی که تا روزهای آخر از ساختن آن مطمئن نبودم، تا این اندازه مورد استقبال قرار بگیرد و یک جایزه جهانی بگیرد. خداراشکر بازخورد خوبی از فیلم دریافت کردم و بعد از آن پیشنهادات زیادی برای کار کردن داشتم. اگر چه فیلم "آپاندیس" فقط به 20 درصد از ایدهآلهای من نزدیک است ولی قبل از اکران برایم اتفاق بزرگی را رقم زد و حالا چون آدم متوهمی نیستم و انتظار بازخوردهای بهتر از این را ندارم، به شما میگویم که من با این فیلم بُرد کردم.
فیلم "آپاندیس" با حمایت و مشارکت بنیاد فارابی تولید شد؟زمانی از فیلم شما به عنوان بدترین فیلم یاد کرده بودند.
حسین نمازی: روزی آقای حبیب ایلبیگی و آقای علیرضا تابش را در جشن سینما حقیقت دیدم و آنقدر حالم بد بود از این که نتوانستم فیلم "حرفهای در گوشی را بسازم" که به آنها گفتم شما مرا بیچاره کردید و اجازه ندادید فیلمم را بسازم. بعد طی صحبتهایی که داشتیم از آنها درخواست کردم که حداقل به من وام بدهند تا فیلم "آپاندیس" را بسازم که دوستان هم لطف کردند و این وام را به من دادند. شروع به ساخت فیلم کردم تا اینکه دیدم چند روز مانده تا پایان فیلمبرداری، یک سری از دوستان آمدند و راش فیلم را دیدند و گفتند که این فیلم را میشود به عنوان بدترین فیلم سینما تدریس کرد. من از 13 سالگی در حال ساخت فیلم هستم و در این سالها همه چیزم را به خاطر سینما دادم. به عنوان آدمی که سالهاست در این عرصه فعالیت دارم، تعجب کردم که چطور میشود از روی راش یک فیلم تشخیص داد که فیلم خوبی است یا نه؟ به هر حال تشخیص دوستان این بود که فیلمتان خوب نشده است و همین خبر در همه جا پیچید که فیلم مزخرفی به نام "آپاندیس" ساخته شده و بنیاد فارابی هم از آن حمایت مالی کرده است. این موضوع یک روز به گوش بنیاد فارابی رسید و گفتند بیایید این فیلمی که ساختهاید را نشان بدهید تا ببینیم چه کردهاید. ساعت 8 صبح روزی را برای تماشای فیلم من انتخاب کردند که من آن روز DVD فیلمم را دستم گرفتم و به بنیاد فارابی بردم. فیلم را برایشان گذاشتم و نشستیم آن را تا پایان با هم دیدیم. خداراشکر بعد از آن اکران خصوصی برای بنیاد فارابی، بودجهای که به ما به عنوان قرض داده شده بود افزایش دادند و من فیلم را آماده اکران عمومی کردم. کم کم کامنتهای مثبت شروع شد و نظرها به سمت فیلمم جلب شد. خوشبختانه کامنتهای متوسط و منفی هم در مورد فیلم نداشتم که امیدوارم خداوند جنبه برخورد با این اتفاق را به من بدهد چون چنین اتفاقی فوق تصورم بود.
در روزهایی که فیلم را میساختید، به این هم فکر کردید که قرار است اسم شما به عنوان کارگردان روی این فیلم بخورد و حالا که دارید اسم و رسمتان را وسط میگذارید، سعی کنید یک فیلم آبرومند تولید کنید؟
حسین نمازی: فیلمسازی یک مکانیزم حسی دارد و شما اگر دلتان با کاری نباشد، خودتان هم بکشید همچنان همینطور است. من دلم با "آپاندیس" نبود و فقط میخواستم این فیلم ساخته شود که اسم فیلم اولی بودن را از روی من بردارند تا در جشنواره فیلم فجر یک فیلم دیگر بسازم. صحبتهایی را برای ساختن یک فیلم جدید به نام "88" با تهیهکننده این فیلم انجام دادم که الآن بعید میدانم بتوانم آن فیلم را بسازم. فیلمنامه خیلی خوب و دراماتیکی دارد و علیرغم اینکه قصه آن در سال 88 میگذرد، یک فیلمنامه سیاسی نیست. میخواستم آن فیلم را به این امید کار کنم که فیلم "آپاندیس" دیده نشود. همین حالا مرا با اصرار به اکرانهای "آپاندیس" میبرند. نه اینکه این فیلم را دوست نداشته باشم ولی واقعاً اتفاقاتی که برای فیلم "حرفهای در گوشی" افتاد و مسائل دیگر باعث شد که از کار کردن این فیلم حس خوبی نداشته باشم.
به جز دو بازیگر نقشهای اصلی فیلم، تقریباً بقیه بازیگرهایتان از بازیگرهای خوب تئاتر هستند. انتخاب بازیگران این فیلم را بر چه اساسی انجام دادید؟
حسین نمازی: جنس و فضای کار من به شدت رئالیستی است و خیلی دوست دارم همه چیز آن رئالیستی باشد. در مورد بازیگرهای فیلم "آپاندیس"، دوست داشتم آدمهایی را بیاورم که چهره نباشند تا مخاطب آنها را بپذیرد منتها کدام تهیهکنندهای حاضر است چنین چیزی را قبول کند؟ زمانی برای تولید یک فیلم سینمایی، یک میلیارد تومان به شما میدهند که شما میتوانید 500 میلیون تومانش را هزینه بازیگر کنید و 500 میلیون تومان را هم هزینه کارهای دیگر، اما وقتی مثلاً به شما 100 میلیون تومان میدهند، دیگر نمیشود انتظار خاصی داشت و فقط میآیید فیلمی را بسازید که به عنوان یک اثر هنری به آن نگاه کنید. ضمن اینکه من نگاهم به "آپاندیس" هم نگاه هنر و تجربهای مرسوم نبود بلکه دوست داشتم یک فیلم قصهگو بسازم. در این شرایط به سراغ بازیگرهایی رفتم که به فضای رئال کارم کمک کنند. هر کدام از بازیگرها را به یک دلیلی انتخاب کردم و بعد شروع به تمرین کردیم. اکثر بازیگرهای این فیلم همان بازیگرهای فیلم "حرفهای در گوشی" هستند که قرار بود کاراکترهای آن فیلم را بازی کنند ولی وقتی تولید آن فیلم لغو شد، خوشبختانه بچهها رضایت دادند و در فیلم "آپاندیس" حضور پیدا کردند. بازیگرهایی نظیر مرجان مومنی، رضا اکبرپور، پردیس منوچهری و محمدعلی کیانی خودشان را به من سپردند و این برای من خیلی ارزشمند بود. اولین کاری که من با این بازیگرها کردم این بود که همه اندوختههایشان را از آنها گرفتم و به صفر رساندم و گفتم حالا کاری که من میگویم را انجام بدهید. حالا شما میبینید که آنها توانستند خودشان را در کنار بازیگرهای چهرهای همچون آنا نعمتی و امیرعلی دانایی نشان بدهند و باعث سربلندی من و حیرت تماشاگران شوند.
خانم مومنی، شما بازیگری را چطور آغاز کردید و چه تجربیاتی را پشت سر گذاشتید؟
مرجان مومنی: من دورههای بازیگری آقای مهدی فخیمزاده و همینطور استاد میکائیل شهرستانی را گذراندم و بعد از اتمام آن دورهها هم سر کلاسهای آقای امین تارخ رفتم. رشته تحصیلیام مدیریت است که ربطی به حرفه بازیگری ندارد ولی از بچگی عاشق بازیگری بودم و به همین خاطر بازیگری را به عنوان حرفه اصلی خودم انتخاب کردم. بعد از تمام شدن دورههای بازیگریام، در همان آموزشگاهی که تحصیل میکردم، مشغول به کار تئاتر شدم ولی هیچوقت سابقه کار کردن در تماشاخانههای معتبر را نداشتم. "آپاندیس" اولین تجربه حرفهای من به عنوان بازیگر است و خوشحالم که افتخار آشنایی و همکاری با آقای نمازی را داشتم.
با آقای نمازی چطور آشنا شدید و سر کار "آپاندیس" آمدید؟
مرجان مومنی: اشکان نجاتی دوست تئاتری من در این فیلم حضور داشت و مرا به آقای حسین نمازی معرفی کرد. چند وقت بعد سر پلاتویی که آقای نمازی و گروه ایشان تمرین میکردند رفتم و تست دادم. ایشان برای نقش "ندا" در فیلم "حرفهای در گوشی" از من تست گرفتند و مدتی بعد به آقای نجاتی خبر دادند که مرا برای بازی در این نقش پذیرفتهاند. خیلی خوشحال شدم و سعی کردم با انگیزهای بالا در تمرینات فیلم "حرفهای در گوشی" حضور پیدا کنم و خودم را نشان بدهم اما همانطور که میدانید، فیلم "حرفهای در گوشی" تعطیل شد و من هم ناامید شدم. یک ماه بعد آقای نمازی با من تماس گرفتند و گفتند که تو را برای یکی از نقشهای اصلی فیلم "آپاندیس" انتخاب کردهام. من اینبار به تمرینات فیلم "آپاندیس" اضافه شدم و بعد از چند روز تمرین، قرار بر این شد که نقش گلی (گلسا طهماسبی) که کارمند بیمه است را بازی کنم.
با توجه به اینکه انتخاب نقش گلی در فیلم "آپاندیس" به اختیار خودتان نبود، چطور سعی کردید این شخصیت را طوری بازی کنید که برای مخاطب باورپذیر باشد؟
مرجان مومنی: کاراکتر گلی یکدفعه به فیلمنامه و داستان اضافه شد و من هیچ استنباطی از آن نداشتم ولی وقتی آقای نمازی فیلمنامه را بازنویسی کردند، این کاراکتر را دوست داشتم و حس کردم خصوصیاتش به خصوصیات خودم نزدیک است. البته برخی از خصوصیاتش مثل حسادتی که دارد با خصوصیات من متفاوت است. گلی، شخصیت خیلی پیچیدهای است که متوجه میشود کسی که پیش از این دوست داشته، ازدواج کرده است ولی او همچنان نپذیرفته که رابطهاش تمام شده و هنوز سرشار از حسادت، ترس، گذشت، غرور و تلافی است. احساس کردم خیلی به گلی نزدیک شدهام و او را میتوانم بپذیرم. تفاوتهایی که بین خصوصیات خودم با خصوصیات این شخصیت بود را هم سعی کردم در خودم پرورش بدهم تا بتوانم آن خصوصیات را در نقشم در بیاورم. امیدوارم که بازی من مورد قبول مخاطب قرار گرفته باشد.
کاراکتر گلی یک کارمند بیمه است. شما تا کنون با کارمندهای بیمه برخوردی داشتهاید؟
مرجان مومنی: نه اصلاً. فقط شنیده بودم که کارمندهای بیمه آدمهای خیلی جدی و خشکی هستند که البته این موضع به خاطر میزان مراجعهکنندگانی که دارند تا حدی طبیعی است. نوع برخوردی که کارمندهای بیمه دارند خیلی متفاوت از سایر کارمندها هم نیست چون کارمند همه ادارات به دلیل فشار کاری و استرسی که به آنها وارد میشود، کمی جدی و عصبی هستند. تاکنون با کارمندهای بیمه برخوردی نداشتم ولی احساس کردم که میتوانم نقش گلی را بازی کنم.
زمانی که میخواستید نقش یک کارمند بیمه را بازی کنید، نگران نبودید که بعد از این کار هم مدام به شما پیشنهاد بازی در نقش یک کارمند داده شود و یا اگر کارگردانها به دنبال یک بازیگر برای نقش یک زن پر از عشق و حسادت باشند به سراغ شما بیایند؟
مرجان مومنی: من دوست ندارم وارد کلیشه شوم و مطمئناً از این به بعد نقشهایم را با دقت انتخاب خواهم کرد ولی حتی اگر دوباره نقش یک زن پر از حسادت و عاشق را به من پیشنهاد بدهند و من فیلمنامه را بخوانم و ببینم نقش و فیلم خوبی است، مشکلی برای پذیرفتن آن ندارم. دلم نمیخواهد در کارهای بعدیام تکرار شوم و بیشتر به دنبال تجربههای جدیدتر هستم اما اگر نقش خوبی نزدیک به نقش گلی هم به من پیشنهاد شود و دوستش داشته باشم آن را میپذیرم.
از ماحصل فیلم "آپاندیس" راضی هستید؟
مرجان مومنی: این فیلم را خیلی دوست دارم و حمایتش میکنم. شاید به این دلیل است که "آپاندیس" اولین تجربه حرفهایام در زمینه بازیگری بود و در این تجربه با یک گروه فوقالعاده خوب و حرفهای همکار بودم.
آقای نمازی شما بر خلاف آنچه که در سینما مرسوم است، با بازیگرها دورخوانی کردید. این دورخوانیها و تمریناتتان چقدر به حضور بهتر بازیگرها جلوی دوربین کمک کرد؟
حسین نمازی: دورخوانیها و تمریناتی که ما انجام میدادیم باعث میشد بازیگرها وقتی جلوی دوربین میروند، کات یا برداشت نادرستی به خاطر بازی آنها نداشته باشیم. تمام سکانسهایی که خانم مومنی بازی کرد، تک برداشته بود چون ایشان شخصیتش را در دورخوانیها کاملاً شناخته بود و در تمرینات هم استعداد خودش را نشان داد. به همین خاطر من اگر سر صحنه فیلمبرداری کات میدادم به خاطر جایگذاری دوربین بود نه بازی بازیگرها. البته دورخوانیهای ما اینطور نبود که بازیگرها فیلمنامه را بخوانند بلکه آنها گذشته زندگی نقش خودشان را میخواندند. مثلاً خانم مومنی، گذشته شخصیت گلی و ارتباطش با محسن را میخواند تا دانستن آن گذشته به بازی درستترش جلوی دوربین کمک کند. مهمترین کار کارگردان، انتخاب کردن است؛ انتخاب بازیگر، لوکیشن، فیلمنامه، شیوه تمرین و غیره. من از انتخابهایم راضی هستم. بازی بازیگرها را از قبل درآورده بودم و سر تمرینات فقط کار آنها را روتوش میکردم. معتقدم که برای هر فیلمی حداقل باید دو ماه تمرین انجام شود ولی عموماً این اتفاق نمیافتد؛ یا تهیهکننده زیر بار پول آن نمیرود یا بازیگرها وقتش را ندارند.
"آپاندیس" پر از ریتم، ضربان و اتفاق است و هر چند دقیقه یکبار به مخاطب تلنگر میزند. خودتان دوست داشتید همچین اتفاقی بیفتد و مخاطبتان مدام دچار تلنگر شود؟
حسین نمازی: بله. من دوست دارم مخاطبم را آزار بدهم. فیلمهای کوتاهم نیز به همین شکل است. قصه برای من خیلی اهمیت دارد و من خاطره را هم به همین شکل تعریف میکنم. دوست دارم مخاطبم چیزی بیشتر از کاراکترم نداند و اینها همزمان و همراه با هم پیش بروند. اعتقاد دارم که اگر پنج دقیقه از فیلمم بگذرد و مخاطب را درگیر خود نکند، باید آن فیلم را دور بیندازم. این درگیری را با خودم دارم و خیلی به آن اهمیت میدهم. گره در گره شدن فیلم را دوست دارم. الآن مشغول ساختن سریالی هستم که برای آن دو برابر از حد معمول هزینه میکنم و وقت میگذارم. سکانسی در همین فیلم دارم که آن را با 8 کاراکتر و 19 پلان ساختم، در حالیکه شاید اگر کارگردان دیگری به جای من بود آن را با 2 کاراکتر و نهایتاً 3 پلان کار میکرد. اگر یک روزی یک پلان بد بگیرم، تمام آن روز حالم بد است. یک سری سکانسها وجود دارد که ممکن است همه عوامل کار بگویند شاهکار است ولی من از آن راضی نباشم و بگویم که باید تکرار شود. من حتی اگر فیلم 100 ثانیهای هم بسازم، شب خوابم نمیبرد چون قرار است اسم من پای آن فیلم بخورد. این اسم یک روزه و به سادگی به دست نیامده است و نمیخواهم از دستش بدهم. دوست ندارم مخاطب را دست کم بگیرم. من برای آنکه بتوانم مخاطب را راضی کنم باید به سختی از کار خودم راضی شوم.
در فیلمبرداری "آپاندیس" هم اتفاقاتی رقم خورده که خیلی در سینما مرسوم نیست. دوربین شما تحرک بسیاری دارد چرا این شیوه فیلمبرداری را انتخاب کردید؟
حسین نمازی: فضای فیلم و قصه میطلبید که دوربین تحرک بیشتری داشته باشد. معتقدم که در صحنه باید یک چیزی حرکت کند که این میتواند دوربین، بازیگر یا هر چیز دیگری باشد. اگر همه اینها با هم حرکت کند که عالی میشود. البته این موضوع خیلی به فضای فیلم ربط دارد. مثلاً فیلم "خیلی دور، خیلی نزدیک" نیازی به تحریک دوربین ندارد ولی فیلم "آپاندیس" چنین چیزی را میطلبید. البته درست است که دوربین من تحرک دارد ولی روی دست حرکت نمیکند. در "آپاندیس"، دوربین فقط در یک سکانس در بیمارستان روی دست بود. اصراری ندارم دوربین روی دست باشد ولی از تحرک دوربین خوشم میآید. اگر فیلمبردار بتواند دوربین را روی سهپایه بگذارد و حرکت بدهد، این کار را انجام میدهم ولی اگر چنین اتفاق میسر نباشد، آن را روی دست حرکت میدهم. در هر صورت یک چیزی در قاب من باید در حال حرکت باشد و ریتم ایجاد کند.
خانم مومنی، حرکت کردن دوربین کار را برای شما به عنوان یک بازیگری که برای اولین بار جلوی دوربین میرفتید سخت نمیکرد؟
مرجان مومنی: خیر. من قبل از هر سکانسی که میخواستیم بگیریم، با آقای نمازی صحبت میکردم که الآن قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ ایشان اطلاعات کامل را در اختیار من قرار میدادند و بعد من جلوی دوربین حاضر میشدم. به هیچ عنوان احساس ترس نکردم. سعی کردم روی بازیام متمرکز شوم و از این بابت کار سختی نداشتم.
بعد از اکران فیلمتان در جشنواره، آن را تدوین مجدد کردید یا اعتقادی به تدوین مجدد ندارید؟
حسین نمازی: اعتقادی به تدوین مجدد ندارم چون معتقدم که دست زدن به فیلمی که اکران شده، تقلب است. البته شاید کمی هم به این خاطر باشد که آدم تنبلی هستم. ولی به هر حال اخلاقم اینطوری است و یادم نمیآید به هیچ اثری دست زده باشم، مگر اینکه اصلاحیه خورده باشد.
جوایزی که فیلم "آپاندیس" در سطح بینالمللی برایتان آورد، چقدر منجر به تغییر چشماندازهایتان شده و در روند کارتان تأثیرگذار است؟
حسین نمازی: اصلاً تصور نمیکردم فیلم برای اکران در جشنواره مونترال انتخاب شود چه برسد به اینکه جایزه فیلمنامهنویسی این جشنواره را هم بگیرم. حتی یک زمانی "آپاندیس" را جزو گزینههای ارسال به جایزه اسکار مطرح کردند که این اتفاقات خارج از تصور ما بود. زمانی که جایزه مونترال را گرفتم، به لحاظ روانی متوجه شدم که چه جایزه معتبری را دریافت کردهام چون آدمهای بزرگی از سینما با من تماس گرفتند و بردن این جایزه را به من تبریک گفتند. بعد از بردن این جایزه، ورق برای من و فیلمم برگشت و خیلی از بزرگانی که سالها از آنها یاد گرفتهام، فیلمنامههایشان را برای من میفرستادند تا بخوانم و نظر بدهم. پیشنهادات زیادی هم برای کارگردانی و فیلمنامهنویسی به دست من رسید. بالای 10-15 پیشنهاد برای فیلمنامهنویسی دریافت کردم که یک سری را پذیرفتم و یک سری را هم رد کردم ولی از این به بعد تصمیم بزرگی گرفتهام که فقط برای خودم فیلمنامه بنویسم. سه سریال خانگی و سه فیلم سینمایی به من پیشنهاد شده که سرمایههایشان هم فراهم است و من فقط باید انتخاب کنم و یکی دو تای اینها را بسازم.
خانم مومنی، جایزه مونترال روی توجه اهالی سینما و تلویزیون به شما به عنوان بازیگر فیلم "آپاندیس" هم تأثیرگذار بود؟
مرجان مومنی: بله کاملاً. این جایزه باعث شد فیلم "آپاندیس" و به تأسی از آن، بازی من هم دیده شود. من از بردن این جایزه خیلی خوشحال شدم چون اتفاق بزرگی بود که فیلمنامه اولین کار سینماییام به یک جایزه بزرگ بینالمللی برسد. قبل از بردن آن جایزه هم پیشنهاداتی داشتم ولی بردن آن جایزه تأثیر زیادی روی دیده شدن من داشت و باعث شد 2-3 سریال تلویزیونی به من پیشنهاد شود. البته واقعیتش را بخواهید، کار کردن در تلویزیون را دوست ندارم، مگر اینکه اتفاق ویژهای بیفتد که الآن یکی از این اتفاقات ویژه افتاده و من به زودی جلوی دوربین سریال "بازگشت" به کارگردانی آقای نمازی میروم. با این وجود، بیشتر علاقه و هدفم، حضور در سینما و تئاتر است.
آقای نمازی، فیلمنامه "روزگار مجنون" که قرار است خانم یاسمن نصرتی آن را کارگردانی کند به کجا رسید؟
حسین نمازی: من این فیلمنامه را بازنویسی کردم و تحویل خانم نصرتی و گروهشان دادم. ایشان هم تولید این فیلم را شروع کردهاند ولی اینطور که من شنیدهام، در فیلمنامه دست بردهاند که من باید چند و چون این اتفاق را بسنجم تا ببینم چه شده است.
سرنوشت فیلمهای "چترباز" و "قمارباز" چه میشود؟
حسین نمازی: فیلمنامه "چترباز" آماده است ولی خودم میلی به کار کردن آن ندارم. فیلمنامه "قمارباز" هم آماده شده و آن را برای چند بازیگر ارسال کردهام و صحبتهایش را هم انجام دادهام که انشاءالله بعد از اتمام تصویربرداری سریال "بازگشت" آن را بسازم.
چه شد که از مدیوم سینما وارد فضای سریالسازی شدید و سناریو و کارگردانی سریال "بازگشت" را به عهده گرفتید؟
حسین نمازی: تلویزیون، مدیومی است که مخاطب گستردهای دارد و کار کردن در آن برای هر کسی وسوسهکننده است ولی همیشه گیر و دارهایی دارد که باعث شده به سمتش نروم. البته من قبلاً در تلویزیون حضور داشتهام ولی تا قبل از سریال "بازگشت"، 10-12 سالی بود که با این مدیوم همکاری نمیکردم. فکرش هم نمیکردم که دوباره با تلوزیون کار کنم. درگیر برنامههای فیلم "قمارباز" بودم که یک روزی آقای حمید نعمتالله بعد از دیدن فیلم "آپاندیس" به من گفت که دارم به همراهی خانم معصومه بیات یک سریالی مینویسم که حالا با دیدن این فیلم، احساس میکنم که این سریال را باید تو بسازی. صحبتهای زیادی انجام دادیم که قرار شد آقای نعمتالله آن را در 13 قسمت برای مرکز نمایش سیما بنویسد و من کارگردانیاش کنم. بعد که فضای ذهنمان به هم نزدیکتر شد و دوباره صحبت کردیم، نهایتاً تصمیم بر این شد که "بازگشت" را من بنویسم و خودم کارگردانی کنم. یک سری شخصیت و قصههای جزئیتر هم به آن اضافه کردم و 13 قسمت تبدیل به 20 قسمت شد.
موضوع و فضای سریال "بازگشت" چگونه است؟
حسین نمازی: یک درام عاشقانه است که البته اتفاقات دیگری هم در درون آن میافتد. هر دو قسمت از این سریال واقعاً یک فیلم سینمایی است؛ چه به لحاظ قصه و درام و چه به لحاظ سختی کار. البته من از قبول کردن این سریال اصلاً پشیمان نیستم چون کار کردن با سعید پروینی را به شدت دوست دارم. سعید پروینی بی نظیر است و یکی از درستترین آدمهایی است که تا به حال در زندگیام دیدهام.
با وجود خط قرمزهایی که در تلویزیون وجود دارد، فکر میکنید سریالتان چقدر میتواند از بخش ممیزی سلامت خارج شود؟
حسین نمازی: اگر "بازگشت" به ممیزی بخورد افسرده میشوم چون خیلی برایش انرژی میگذارم و زحمت میکشم. بحث ممیزیها را با یکی دو نفر چک میکنم و امیدوارم به هیچ وجه به ممیزی نخورد. من خیلی اهل تماشای سریالهای ایرانی و به ویژه خارجی نیستم چون وقتش را ندارم منتها یک روز بهروز افخمی گفت برو سریالهای شبکه جم را نگاه کن و ببین چه چیزی میسازند که این همه طرفدار دارد؟ من یک روز پای این سریالها نشستم و به این نتیجه رسیدم که این سریالها هیچی ندارند جز یک سری قصههای دراماتیک و خط قرمزهایی که برای ما تابو محسوب میشود. به نظرم خیلی از مشکلاتی که در تلویزیون وجود دارد، مقصرش مدیران نیستند بلکه قانون نانوشتهای است که کسی جرات نمیکند نقضش کند. آقای عزتالله ضرغامی 9 سال رییس صدا و سیما بود ولی الآن اگر شما به صفحه شخصی ایشان در فضای مجازی مراجعه کنید و مطالبی که مینویسند بخوانید، متوجه میشوید که چه ذهن بازی دارد ولی حتی او هم جرات نمیکرد یک سری از تابوهای تلویزیون را بشکند. در این مورد گاهی حتی رسانههایی که دم از روشنفکری میزنند هم به ضد هنرمندان عمل میکنند و فیلمهایی که یک مقدار تابوشکنی کردهاند را به نقدهای عجیب و غریب میکشند. به همین خاطر هنرمندان از رسانهها و حتی از خودیها هم میترسند و دست از تابوشکنی میکشند. تلویزیون یک نفر را میخواهد که مطابق با میل قلبی خود عمل کند و از تابوشکنی نترسد ولی هیچکس جرات این کار را ندارد و در نتیجه تلویزیون دچار یک خودسانسوری میشود.
تولید سریال "بازگشت" چند درصد پیشرفت داشته است؟
حسین نمازی: حدود 15 درصد. ما اگر خیلی خوب پیش برویم، تصویربرداری این فیلم را تا شب عید تمام میکنیم و پخش آن به سال آینده موکول میشود. بعد از این سریال تولید فیلم "قمارباز" را آغاز خواهم کرد.
خانم مومنی، برنامه بعدی شما برای حضور در عرصه تصویر چیست؟
مرجان مومنی: من منتظر شروع تصویربرداری سکانسهایم در سریال "بازگشت" هستم و بعد از آن اگر پیشنهاد خوب سینمایی داشته باشم حتماً میپذیرم و جلوی دوربین میروم.
حسین نمازی: خانم مومنی از نقشهای اصلی سریال "بازگشت" را بازی میکنند. من معمولاً وقتی با شخصی کار میکنم و از کار و اخلاقش راضی باشم، او را به کارهای بعدی هم دعوت میکنم. به همین خاطر خیلی از عوامل فیلم "آپاندیس" در سریال "بازگشت" هم حضور دارند.