سرویس سینمایی هنرآنلاین: در یازدهمین جشنواره سینما حقیقت مستندی به روی پرده رفت که بازخوردهای متفاوتی به همراه داشت. مستند"قاضی و مرگ" ساخته حسن خادمی روایتی است از زندگی واقعی قاضی نورالله عزیزمحمدی که شهره عام و خاص است. عمده شهرت این قاضی تعداد صدور حکمهایی است که در طی 45 سال فعالیت در دستگاه قضا صادر کرده است. به بهانه اکران این فیلم در جشنواره با حسن خادمی مستند ساز که اتفاقا خود او پیش از اینکه مستندساز باشد یک جامعه شناس است به گفت وگو نشستیم که ماحصل آن را در زیر میخوانید:
آقای خادمی، با توجه به حضور در جشنواره سینما حقیقت و اکران فیلم"قاضی و مرگ" سطح برگزاری جشنواره فیلم حقیقت را چطور ارزیابی کردید؟
استقبال از جشنواره حقیقت خوب بود و سال به سال نیز بهتر میشود. به نظرم این موفقیت به خاطر توانایی مسئولین جشنواره است که توانستهاند کیفیت اجرای آن را بالا ببرند. البته انتقاد از جشنواره همیشه وجود دارد و امسال هم انتقادهایی صورت گرفت، ولی من باور دارم که جشنواره نسبت به گذشته رشد داشته است و در حال طی کردن یک سیر صعودی است.
فیلم "قاضی و مرگ" شما طی دو سانس در جشنواره حقیقت به نمایش گذاشته شد، بازخوردهای آن چطور بود؟
فیلم ما درباره معروفترین قاضی جنایی ایران، قاضی نورالله عزیزمحمدی است. او چهار هزار حکم اعدام صادر کرده که شاید از این حیث در جهان کمنظیر باشد. فیلم "قاضی و مرگ" روایتی مستقل از زندگی آقای عزیزمحمدی و مسئله مرگ است چون مسئله مرگ یک مسئله محوری در زندگی او است و او هر چند وقت یکبار باید طبق قانون، حکم مرگ عدهای را امضاء کند. سوژه قاضی عزیزمحمدی خیلی جذاب و داغ است و طبیعی است که مخاطب را جذب کند و استقبال خوبی از آن شود.
جدا از چهار هزار حکم اعدامی که قاضی نورالله عزیزمحمدی صادر کرده است، زندگی او چه جذابیتهایی برای شما داشت که شروع به مستندنگاری از آن کردید؟
من سالها پژوهشگر اجتماعی بودم و در حوزه آسیبهای اجتماعی و جامعهشناسی انحرافات در دادگاهها رفت و آمدهای زیادی داشتم و آدمهای زیادی را دیدم. آقای عزیزمحمدی از جهاتی خیلی خاص هستند. او واقعاً توانمند و پر کار است و از صبح تا آخر شب کار میکند. بقیه قضات هم روی او نظر خاصی داشتند و اگر او حکمی را صادر میکرد، بقیه روی آن تأمل میکردند. ضمن این که او 45 سال است که در این حرفه مشغول به فعالیت است و همه این مسائل در کنار هم او را متفاوت میکند. ارتباط گرفتن با او هم راحت بود و به راحتی از پیشنهاد ما استقبال کرد.
زندگی شخصی آقای عزیزمحمدی هم با فراز و نشیبهایی همراه بوده است، پدر او به قتل رسیدند و بعد خود قاضی، قاتل پدرش را بخشید. این موضوع چقدر روی انتخابتان تأثیرگذار بود؟
زمانی که من کار را شروع کردم اصلاً از زندگی شخصی او خبر نداشتم و چیزی نمیدانستم. وقتی برای ساختن مستند او اقدام کردم، به تدریج با فراز و نشیبهای زندگیشان آشنا شدم.
معمولاً به خاطر سختی شرایط زندگی قاضیها و مواجهه شدن آنها با تهدید و مرگ، خیلی کمتر پیش آمده که فیلمی مستند راجع به یک قاضی ساخته شود. شما برای اینکه بتوانید چهره واقعی قاضی عزیزمحمدی را در خانواده و اجتماع نشان دهید چه کارهایی انجام دادید؟
بسیاری از افراد جامعه هستند که مستندسازان دوست دارند آنها را تبدیل به سوژه فیلمشان کنند، ولی وقتی که جلو میروند، گاهی خانواده آن سوژهها مانع ساخت فیلم میشوند، ولی خانواده آقای عزیزمحمدی اصلاً اینطور نبودند. یکی از ویژگیهای مثبتی که باعث شد کار ما راحتتر انجام شود این بود که آقای عزیزمحمدی و خانواده او ما را کاملاً پذیرفتند و خودشان را در اختیار تیم تولید قرار دادند.
بعد از اکران این فیلم در جشنواره حقیقت واکنشهای مختلفی در مورد فیلم "قاضی و مرگ" صورت گرفت. عدهای از آن راضی بودند و عدهای معتقد بودند که صادر کردن چهار هزار حکم اعدام یک عمل افتخارآمیز نیست که بخواهد برای آن فیلمی ساخته شود. پاسخ شما نسبت به این گونه موضعگیریها چیست؟
فیلم "قاضی و مرگ" از آقای عزیزمحمدی یک چهره و قهرمان نساخته بلکه به عنوان یک واقعیت و پدیده اجتماعی به زندگی او پرداخته است. این فیلم یک واقعیتی را از او نشان داد و آن حمل باری است که اتفاقا رقم بالای حکم اعدامها بردوش او گذاشته است. قصد فیلم "قاضی و مرگ"، حمایت و دفاع از قاضی عزیزمحمدی نیست، فکر میکنم که چون این فیلم مجوزهای قانونی ساخت و اکران را گرفته، خیلیها تصور میکنند که فیلمی سفارشی برای تبرئه او از صدور این چهار هزار حکم اعدام باشد، ولی اصلاً اینطور نیست.
به نظر میرسد که در فیلمتان بخشهای ناگفتهای از زندگی آقای عزیزمحمدی باقی مانده و به برخی از سؤالات ایجاد شده در ذهن مخاطب پاسخی داده نشده است. نظر خودتان در این مورد چیست؟
با شما موافقم ولی باید توجه کرد که این فیلم در بخش خصوصی ساخته شد و قرار بود 52 دقیقه باشد که به همین خاطر بررسی همه جنبههای زندگی یک آدم در آن امکانپذیر نبود. بعضیها میگفتند که چرا به خود مسئله اعدام یا به وجود آمدن انحرافات و مسئله قتل نپرداختهاید؟ در حالیکه این فیلم راجع به اعدام و انحرافات اجتماعی نیست، بلکه در مورد یک قاضی و مسئله مرگ است. این کاملاً سوژه ما را محدود میکند. قطعاً تیم تولید در 52 دقیقه نمیتواند به همه مسائل بپردازد و مجبور است یک سری مسائل را کنار بگذارد.
خیلی وقتها موضوع و سوژه اصلی یک فیلم جذاب است ولی در کنار آن اتفاقاتی که میافتد و پروندههایی که بررسی میشوند هم جذابیتهای خاص خودشان را دارند. انتخاب پروندههای قضایی چقدر برایتان مهم بود و برای این کار چه نوع تعاملی با دادگاهها برقرار کردید؟
قوه قضاییه خیلی با ما همکاری کرد. خارج از تصورمان بود که اجازه بدهند وارد دادگاه شویم و هیچ دادگاهی برای ما محدودیت نگذاشت. ما در هر نوع دادگاهی که میخواستیم، در یک بازه زمانی کوتاه میتوانستیم شرکت کنیم. خیلی هم دغدغهای نداشتیم که نشان دهیم آقای عزیزمحمدی فقط قاضی دادگاههای جنجالی است. او سه روز در هفته قضاوت داشت و در آن سه روز به قضاوت موضوعات پیچیده قتل میپرداخت که همه آن موضوعات هم منجر به صدور حکم میشد. ما هم بین آن دادگاهها میرفتیم و دو دادگاه را انتخاب کردیم و تصویربرداری کردیم. بیش از این نیاز نداشتیم ولی شاید اگر دو سال اجازه حضور در دادگاه او را داشتیم، پروندههای جنجالی و مهمی مثل خفاش شب یا بیجه را به عنوان سوژههای اصلی فیلم در نظر میگرفتیم.
شما روی پروندهها مطالعه هم داشتید؟
ما داستان پروندهها را میشنیدیم ولی در روند مسائل حقوقی دادگاه قرار نمیگرفتیم و کارمان فقط تصویربرداری دادگاه بود. برای ما بیشتر پر کاری و نوع قضاوت آقای عزیزمحمدی در دادگاه اهمیت داشت.
در سالهای اخیر، دستگاه قضا خیلی مورد هجوم قرار گرفته است. آیا به شما اعلام شد که مقداری در راستای تلطیف این فضا قدم بردارید؟
اصلاً. ما هیچ تذکری برای چگونگی پیش بردن روند کار دریافت نکردیم. قوه قضاییه از ما هیچ نخواست و ارگانهای دیگر هم به این موضوع ورود نکردند و به ما اجازه دادند همانطوری که فکر میکنیم کارمان را پیش ببریم. خروجی این مستند یک موفقیت برای همه کسانی است که اجازه دادند چند فیلمساز، خودشان باشند و کار خودشان را انجام بدهند. مسئولین قوه قضاییه حتی نسبت به من هم شناخت نداشتند و مجوزی که به من دادند به خاطر رزومه من نبود. هیچکسی به ما خط فکری نداد و همه خواستند ما آزادانه کار کنیم. به همین خاطر فکر میکنم این پروژه برای کل مجموعه دستگاه قضا یک پروژه موفقیتآمیز بود که بدون هیچ انتظار و چشمداشتی اجازه دادند کارمان را جلو ببریم.
موضوعی که برای مستند "قاضی و مرگ" انتخاب کردید، موضوع حساسی است که میتواند محدودیتهایی را هم برای شما ایجاد کند. با این محدودیتها چطور کنار آمدید؟
من شرایط کشور را درک میکنم. میتوانستم یک فیلم خیلی تند بسازم که خیلی آدمها آن را بپسندند و خیلیها هم نپسندند ولی این کار را انجام ندادم. مستند قبلی من فقط در خارج از کشور نمایش داده شد ولی در مورد این مستند ترجیحم بر این بود که در ایران اکران شود. احساس کردم اگر بخواهم نقدی انجام بدهم باید نقدی باشد که خارج از چارچوبهای دستگاه قضا و قوانین کشور نباشد. به همین خاطر سیر مسیر فیلمم را کنترل کردم و در تدوین هم سعی کردم شرایط را درک کنم تا فیلم در ایران قابل نمایش باشد. "قاضی و مرگ" برای خارج از کشور یک اثر هنری محسوب میشود که آن را میبینند و از کنارش میگذرند ولی در ایران میتواند روی اقشار مختلف جامعه تأثیرگذار باشد و باعث حرکت رو به رشد اجتماع شود. تأثیرگذاری هر حرکت فرهنگی باید در داخل کشور اتفاق بیفتد. وقتی ما با این دید به مستند "قاضی و مرگ" نگاه کردیم، خودمان خیلی چیزها را رعایت کردیم. مخصوصاً اینکه مسئله اعدام یک مسئله جنجالی است و میتواند با بعضی مسائل دیگر مثل قصاص در هم آمیخته شود. ما به هیچ وجه وارد مسئله قصاص نشدیم چون این مسائل قانونی است و باید در حوزههای دیگر بررسی شود. "قاضی و مرگ"، زندگی یک قاضی و مسئله مرگ را مورد توجه قرار داده است ولی در کنار آن، جامعهشناسان، آسیبشناسان اجتماعی و روانشناسان اجتماعی هم میتوانند با تماشای آن یک درکی از تأثیرپذیری برخی قوانین داشته باشند.
این کنترلی که شما انجام دادید چقدر منجر به خودسانسوری شد؟
خودسانسوری نکردم ولی احتیاط بیشتری انجام دادم. فکر کردم اینکه یک قانونی خوب یا بد است را باید قانونگذارها با کمک جامعه آکادمیک و حقوقی کشور بررسی کنند و من به عنوان یک مستندساز نباید به این موضوع ورود کنم چون در آن جایگاه نیستم. من به خاطر اینکه کارشناس ارشد جامعهشناسی هستم و سالها در حوزه مسائل اجتماعی کار کردم، دغدغههایی داشتم ولی در نهایت تصمیمگیرنده این جور مسائل کسانی دیگر هستند و من فقط یک سری داده به مخاطب ارائه کردم. مستندسازها در بعضی فیلمها خودشان را در مقام یک پاسخگو و حلال مشکلات قرار میدهند ولی کارکرد فیلم من این نیست. وظیفه فیلم "قاضی و مرگ" این است که باب گفتوگو را درباره یک پدیده باز کند. ضمن اینکه باید توجه کرد که فیلم مستند واقعی وجود ندارد و در هر صورت، کارگردان گزینشهای خودش را انجام میدهد. مرحوم کیارستمی میگفت "وقتی کارگردان دوربینش را جایگذاری میکند، نشان میدهد که از کجاها نمیخواهد فیلم بگیرد"؛ بنابراین هیچ کارگردانی نیست که در فیلمش سوگیری نداشته باشد. کارگردانها همیشه از یک سری چیزها چشمپوشی میکنند و به همین خاطر یک فیلم نمیتواند پاسخی برای یک مسئله باشد، بلکه فقط بهانهای است برای گفتوگو راجع به یک پدیده اجتماعی. به نظرم اگر یک فیلم بتواند توجه افکار عمومی را جلب کند، خارج از اینکه چه سمت و سویی را گرفته، فیلم موفقی بوده است. روی همین حساب بعد از نمایش فیلم "قاضی و مرگ" در جشنواره حقیقت، از دو دانشگاه کشور با من تماس گرفتند و صحبتهایی انجام دادند که این فیلم در دانشکده حقوق آن دانشگاهها نمایش داده شود و من هم از این کار استقبال کردم. خیلیها ممکن است فیلم مرا ببینند و با آن مخالف باشند ولی به نظرم همینکه این فیلم فتح بابی برای ایجاد گفتوگو باشد، اتفاق مثبتی را رقم زده است.
فیلم مستند زیر مجموعه دانش فیلمسازی است و جدا از محتوایی که دنبال میکند، باید هنری هم باشد. شما چقدر روی ابعاد سینمایی و هنری فیلم کار کردید تا بتوانید مخاطب را جذب کنید؟
با شما موافقم، ولی در این مورد میزان آزادی عمل هم مهم است. من میتوانستم با تشکیلات کامل فیلمبرداری وارد دادگاه شوم و سطح فیلمم را به لحاظ هنری ارتقاء ببخشم ولی بردن یک سری از تجهیزات به داخل دادگاه ممکن بود در روند دادگاه تأثیرگذار باشد و من به لحاظ اخلاقی نمیتوانستم این را بپذیرم. نمیتوانستم قاضی، وکیل، متهم و سایر حاضرین در دادگاه را متوجه فیلمبرداری کنم؛ بنابراین برای آنکه در روند دادگاه اختلالی ایجاد نشود، سعی کردم تا حد امکان از خواستههایم بگذرم. اگر یک بخشهایی در فیلم، صدای آدمها ضعیفتر شنیده میشود به خاطر این است که من به لحاظ اخلاقی نمیتوانستم وقت دادگاه را بگیرم و بروم به متهم، وکیل یا هر کس دیگری که حرف میزند میکروفن وصل کنم. حتی بخشی از صحنههای مهم دادگاه را هم صرفاً به خاطر اینکه نمیتوانستم زیاد دوربین را جابجا کنم از دست دادم. در هر صورت، اخلاقمند بودن کار برایم اهمیت داشت چون میدانستم که همه در چه وضعیتی قرار دارند. حتی گاهی اوقات متهمین میآمدند از من سؤال میکردند که قرار است فیلمشان از تلویزیون پخش شود؟ به آنها قول میدادم و خیالشان را راحت میکردم که چنین اتفاقی قرار نیست بیفتد.
معمولاً در حادثهنویسی توصیه میشود که به جای استفاده از نام اصلی متهمین، از اسامی مختصر و مستعار برای آنها استفاده شود تا خود آنها یا خانوادهشان تحت شعاع این موضوع قرار نگیرند. شما چقدر به این موضوع توجه کردید؟
ما از چند پرونده فیلم گرفتیم ولی در نهایت فیلم پروندههایی را به کار بردیم که قبلاً موضوع آنها در رسانهها مطرح شده بود و نام و جرم آدمها اعلام شده بود. اینطور نبود که فیلم ما بخواهد برای اولین بار موضوع یک مجرم را مطرح کند. ما خیلی تلاش کردیم که تصویربرداری را از زوایایی انجام بدهیم که چهره آدمها مشخص نشود. در مورد اسمها هم تا جایی که ممکن بود، رعایتهای لازم را انجام دادیم منتها بعضی از اسامی فراوانی زیادی دارند و اگر عنوان شوند هم کسی متوجه هویت شخصیت مد نظر نمیشود. به طور کلی حفظ این مسائل اخلاقی برای ما اهمیت زیادی داشت.
متأسفانه جایگاه و خاستگاه فیلم مستند در سینمای ایران خیلی مشخص نیست و به جز چند جشنواره و همینطور شبکه تلویزیونی مستند، محل دیگری برای نمایش و پخش مستندها وجود ندارد. با توجه به اینکه فیلم "قاضی و مرگ" حاوی صحنههای دلخراشی هم هست و پخش آن در تلویزیون نیز فقط در صورت سانسور اتفاق میافتد، چه فکری برای پخش آن کردهاید؟
فیلم مستند، نه تنها در ایران، بلکه در تمام دنیا با مشکل پخش و نمایش روبرو است و همین باعث میشود که یک سری محدودیتها در ساخت فیلمهای مستند به وجود بیاید. برای مستندسازها مسئله بودجه خیلی مهم است، چون آنها میدانند که قرار نیست فیلمشان روی پرده سینما برود و جشنوارهها هم پولی بابت اکران فیلم پرداخت نمیکنند، بنابراین باید هزینه تولید فیلم را به حداقل برسانند تا تهیهکننده متحمل ضرر هنگفتی نشود. این مسئله به ویژه در مورد فیلم "قاضی و مرگ" که توسط بخش خصوصی ساخته شده، مشکلسازتر است چون به هر حال تهیهکننده به برگشت سرمایه هم فکر میکند. در سالهای اخیر مقوله فروشهای آنلاین هم مطرح شده که اتفاق خوبی است ولی درآمد آن همچنان نمیتواند هزینههای تولید فیلم را پوشش بدهد. در چنین شرایطی معمولاً مستندسازها به سراغ تلویزیون میروند که فیلم من در تلویزیون هم نمیتواند پخش شود چون مجوز نمایش برای افراد بالای 18 سال را گرفته است و من تمایلی به سانسور یا شطرنجی کردن صحنههای دلخراش فیلم ندارم. در نتیجه پخش شدن آن از تلویزیون هم تقریباً منتفی است، چون معتقدم که حذف صحنهای دلخراش فیلم به تأثیرگذاری آن لطمه وارد میکند. راههای دیگری هم برای فیلمهای مستند جهت کسب درآمد وجود دارد. سینمای هنر و تجربه در زمینه اکران فیلمهایی که مخاطب خاص دارند، موفق عمل کرده است. ضمن این که اکران در دانشگاهها هم میتواند گزینه خوبی برای دیده شدن یک فیلم مستند باشد.
چه لزومی داشت که فیلمتان حاوی صحنههای دلخراش باشد؟
من به عنوان کارگردان باید فضای فیلم را طوری مدیریت میکردم که ذهن مخاطب درگیر شود و در شرایط موضوع فیلم که همان قتل و مرگ است قرار بگیرد تا بتواند کاراکترهای فیلم را درک کند؛ بنابراین تصاویر دلخراش فیلم را به عمد انتخاب کردم و حتی یک جاهایی خواستم مخاطب را آزار بدهم. همه این کارها در راستای تأثیرگذاری فیلم اتفاق افتاد.
برای نمایش بینالمللی فیلم "قاضی و مرگ" هم برنامهای دارید؟
بله. با چند شرکت فیلمسازی گفتوگو کردهایم و همین روزها با یکی از آنها قرارداد میبندیم. دوست دارم فیلمم چه در داخل و چه در خارج از کشور دیده شود. فیلم قبلیام که راجع به موسیقی زیرزمینی بود در دانشگاههای خارجی هم پخش شد و در موردش بحث و اظهارنظر اتفاق افتاد که دلم میخواهد فیلم "قاضی و مرگ" هم با همین بازخورد روبرو شود ولی در هر صورت اولویتم با نمایش در داخل کشور است.
فیلم شما راجع به یک قاضی ایرانی است که عملکرد او در داخل کشور حائز اهمیت است، همین موضوع ممکن است در اکرانهای بینالمللی نگاههای محدودتری را به خود جلب کند. با این توضیح، فکر میکنید بازخورد اکران "قاضی و مرگ" در خارج از کشور چطور خواهد بود؟
موضوع فیلم که مواجهه با مرگ است یک موضوع جهانی است و فکر میکنم مخاطب جهانی هم میتواند با آن ارتباط بگیرد. در دوره اخیر جشنواره سینما حقیقت، فیلم "خانم فانگ" اکران شد که آن فیلم هم به موضوع مرگ میپرداخت. من در فیلمم به شخصیتی پرداختهام که مسئله مرگ، هم دغدغه شخصیاش است و هم دغدغه شغلیاش. همین موضوع باعث جذابیت فیلم میشود. تفاوتی که فیلم "خانم فانگ" با فیلم "قاضی و مرگ" دارد این است که "خانم فانگ" بیشتر به خاطر ارزش هنریاش دیده شد ولی "قاضی و مرگ" احتمالاً به خاطر جذابیت موضوع و سوژهاش با بازخورد خوبی مواجه خواهد شد.
یکی از موضوعات مورد بحث این روزهای سینمای ایران، موضوع جشنوارهزدگی است که گفته میشود بسیاری از کارگردانهای ما فیلمی میسازند که به جشنوارههای خارجی برود و جایزه بگیرد. فکر میکنید در بخش مستند هم همین مسئله وجود دارد؟
به نظرم آدمها معمولاً نسبت به یک مسئله، سوگیری و پیشفرض دارند و آن پیشفرض روی انتخابها تأثیرگذار است. مثلاً در جشنواره امسال سینما حقیقت، چند فیلم راجع به مسئله داعش اکران شد. طبیعتاً موضوع داعش آنقدر حساس است که هیئت داوران آن را با دقت بیشتری مورد ارزیابی قرار میدهد و توجهشان به آن فیلمها هم بیشتر است. ایران همیشه در صدر اخبار رسانههای جهان است و طبیعی است که تا فیلمی از ایران به جشنوارههای خارجی میرود، هیئت داوران آن جشنوارهها توجهشان جلب میشود و میخواهند آن فیلم را ببینند؛ بنابراین اگر فیلمهای ایرانی تا این اندازه مورد توجه جشنوارهها هستند، دلیلش تا حد زیادی به انعکاس رفتارهای سیاسی ایران در جهان بر میگردد؛ اما مشکل اینجا است که کسانی به حضور فیلمهای ایرانی در جشنوارههای جهانی اعتراض میکنند و جایزههای فیلمهای ایرانی را سیاسی میدانند که با عکسالعملهای خود باعث شدهاند کشور ایران در سطح جهانی در معرض توجه باشد. به نظرم با توجه به رفتارهای سیاسی ما در سطح جهان، اگر فیلمها و فرهنگمان را به کشورهای مختلف نفرستیم، سوگیریها و پیشفرضها نسبت به کشورمان به شدت بدتر میشود. پس اتفاقاً این فیلمهای سینمایی هستند که به تلطیف این فضا کمک میکنند. کاری که آقای کیارستمی یا دیگر فیلمسازهای ما در تلطیف و انسانی کردن مسئله فرهنگ ایرانی انجام دادند، بسیار جلوتر و مهمتر از واقعیتهایی است که برخی از مسئولین ایرانی انجام میدهند.
فکر نمیکنید جایزههایی که به فیلمسازهای ما داده میشود و برخی اعتبار چندانی هم ندارند باعث ایجاد غرور کاذب در عرصه فیلمسازی شده است؟
غرور کاذب در هر عرصه و هر حرفهای وجود دارد و حتی برای رییسجمهور یک مملکت هم میتواند اتفاق بیفتد. اتفاقاً فیلمسازها تنها کسانی هستند که هر چقدر جایزه ببرند هم میدانند که نباید توقعی داشته باشند چون در عرصه فیلمسازی به جایزههای بینالمللی توجهی نمیشود. چه بسا که ما فیلمسازهایی را هم داریم که جوایز بینالمللی هم دارند ولی در کشور خودمان اجازه کار کردن ندارند؛ بنابراین خیلی از مسائل در همه حرفهها وجود دارد ولی معمولاً نگاهها به سمت فیلمسازها میرود چون آنها تصویر میگیرند و مخابره میکنند. الآن یکی از بحثهای داغ سینما، بحث سیاهنمایی است که عدهای به آن معترض هستند. جالب است بدانید آدمهایی که با پرداختن به مسائل سیاه جامعه مخالف هستند، اتفاقا خودشان باعث آن سیاهیها هستند و عجیبتر اینکه جامعه با باعث و بانی سیاهیها کاری ندارد ولی با کسی که سیاهیها را نشان میدهد برخورد میکند. آقای کامران شیردل قبل از انقلاب فیلمی را راجع به زندگی سخت آدمهای پایین شهر ساخته بود که اداره فرهنگ و هنر آن زمان، فیلمش را سانسور کرد چون معتقد بود که آن فیلم سیاهنمایی کرده است؛ یعنی یک کارگردان سعی کرده واقعیتهای موجود را به تصویر بکشد ولی مسئولین به جای انتقاد کردن به وجود آن واقعیتهای تلخ، سعی کردهاند با نمایش فیلم برخورد کنند؛ این یعنی پاک کردن صورت مسئله.
فیلم مستند ارتباط مستقیمی با پژوهش دارد ولی پژوهش از آن بخشهایی است که مهجور مانده و توجه کمتری به آن میشود. فکر میکنید بخش پژوهشی چقدر در کار مستندسازهای ایرانی پررنگ و با اهمیت است؟
مسئله پژوهش در سینمای مستند باید جا بیفتد چون عدم توجه به آن فیلم را دچار نقصان میکند. مثلاً اگر شما بخواهید فیلمی راجع به قتل بسازید ولی عوامل بروز قتل را ندانید، در زمان فیلمبرداری نمیدانید که دوربینتان را باید کجا متمرکز کنید و این قطعاً به کارتان ضرر خواهد زد. پژوهش یک بخش لاینفک از فیلم مستند است که باعث میشود فیلمتان پردازش موفقتری داشته باشد. فرق فیلم مستند با مقالات علمی در این است که مقالات علمی متدیک و روشمند هستند، در حالیکه فیلم مستند روشمند نیست ولی باید اصول کلی متدیک را در آن رعایت کرد. به همین خاطر فکر میکنم که پژوهش در فیلم مستند خیلی مهم است و مستندسازهای ما باید توجه ویژهتری به آن داشته باشند.
چند وقت درگیر پژوهش و تولید فیلم "قاضی و مرگ" بودید؟
چهار و چه بسا پنج سال. قبل از آن هم در همین حوزه کار کرده بودم. اصولاً معتقدم که آدم هر جایی که تلاش کند یک روزی ثمرهاش را میبیند. من ثمره سالها تلاشم در حوزه آسیبهای اجتماعی را با پیدا کردن یک سوژه خوب برای فیلم "قاضی و مرگ" گرفتم. تجربههایی که در زمینه آسیبهای اجتماعی داشتم باعث شد که لایههای بیشتری را از سوژه فیلمم کشف کنم و فیلم دقیقتری را بسازم.
موضوع مستند بعدی که قرار است بسازید مشخص شده است؟
بله. من میخواهم یک سهگانه در مورد قضاوت و قتل بسازم که اولین بخش آن فیلم "قاضی و مرگ" بود و بخش دومش در مورد یکی از وکیلهای معروف کشورمان است که در حوزه قتل کار میکند. سوژه بخش سوم این سهگانه هم یک متهم خواهد بود. الآن سه سال است که درگیر بخش دوم این سهگانه هستم و معلوم نیست که پژوهشهایم چند سال دیگر زمان ببرد. برای تکمیل کردن این سهگانه به اعتماد و همکاری دوباره قوه قضاییه نیاز دارم که امیدوارم اجازه بدهند بخشهای دوم و سوم این سهگانه را هم بسازم.
چرا به سراغ سوژههای مرتبط با مرگ رفتید؟
من حدود 10 سال است که مشغول ساخت فیلم مستند هستم. اولین فیلمم را در سال 86 ساختم و در این مدت سوژههای مختلفی را هم امتحان کردم. کار قبلیام در مورد موسیقی زیرزمینی بود و قبل از آن هم یک مستند راجع به روزنامهنگاری ساختم. با این وجود تمرکزم بیشتر روی موضوعات اجتماعی است که مرگ هم به عنوان مهمترین مسئله بشر امروزی، بخش مهمی از دغدغه اجتماع است. میرا بودن وعلاقه به جاودان بودن بشر از ابتدا تا به امروز به عنوان یک دغدغه جدی مورد بحث قرار گرفته و بشر را به سمتی برده که ادیان توحیدی و فلاسفه هم بحثهای مهمی را در مورد آن مطرح کردهاند. با این وجود، فقط سهگانهای که در موردش صحبت کردم راجع به مرگ است و من غیر از این موضوع به موضوعات دیگر هم پرداختهام.
فیلم "قاضی و مرگ" توسط بخش خصوصی تهیه شده است. تجربه همکاری با بخش خصوصی را چطور ارزیابی میکنید؟
به نظرم اخیراً با زیاد و متنوع شدن رسانهها اتفاقات خوبی در بخش خصوصی در حال رخ دادن است. فیلم من توسط بخش خصوصی ساخته شده و مؤسسه مستند موج نو روی آن سرمایهگذاری کرده است، بنابراین طبیعی است که تهیهکننده فیلم برای کارش به دنبال توجیه اقتصادی باشد،اما مشکلی که وجود دارد این است که سینمای مستند بازگشت مالی خوبی ندارد و رسیدن به توجیه اقتصادی در سینمای مستند، مستلزم ایجاد قوانینی برای تسهیل شدن سرمایهگذاری بخش خصوصی است. مطمئناً اگر این اتفاق بیفتد، بخش خصوصی توجه بیشتری به سینمای مستند نشان میدهد و مستندهای بیشتری ساخته میشود که نتیجه آن جلب شدن افکار عمومی و ایجاد گفتوگو در مورد پدیدههای اجتماعی است. در اینجا نقش مهم دولت این است که زمینهای را برای فعالیت راحتتر بخش خصوصی در عرصه سینما فراهم کند و از دغدغه تهیهکنندگان بخش خصوصی برای ورود به این عرصه بکاهد. البته در کنار وظیفهای که دولت برای تسهیل فضای مستندسازی به عهده دارد، فرهنگ عمومی نیز باید پیشرفت کند. در سطح جهان بخش مهمی از درآمد فیلمهای مستند از فروشهای آنلاین به دست میآید ولی در ایران هنوز فرهنگ خرید قانونی و حلال اثر هنری جا نیفتاده است. جا افتادن این فرهنگ ممکن است چند سال به طول بینجامد که در این مدت بهترین اتفاقی که میتواند بیفتد همان حمایت قانونی دولت از بخش خصوصی برای حضور در عرصه سینمای مستند است.