به گزارش هنرآنلاین، صالحی علاوه بر بازی در برخی از مجموعه‌های تلویزیونی، نویسندگی و کارگردانی و همچنین تهیه‌کنندگی چند فیلم کوتاه را نیز برعهده داشته است. او این روزها فیلم "ثبت با سند برابر است" را روی پرده سینماها و "شاه کش" را در راه سی و ششمین جشنواره فیلم فجر دارد.

فریدون جیرانی پس از معرفی مهمان سوالات خود را آغاز کرد.

شنیده‌ام می‌خواهی کارگردانی کنی و فیلم سینمایی بسازی؟ قبلا هم کارگردانی کردی؟

کارگردانی دو سریال، یک مجموعه و دو تله فیلم داشته‌ام اما تا به حال سینمایی کار نکردم و این اولین فیلم سینمایی است که قصد دارم بسازم.

آیا فیلمت کمدی است؟

بله

سی و پنج

چه نوع کمدی قصد داری بسازی؟

حدود 7 سال است که قرار است بسازیم اما خود من زیاد علاقه‌ای به ساخت نداشتم و دغدغه‌ام نبود و الان هم هنوز دغدغه‌ام نیست و هنوز هم مردد هستم. ژانر خاصی مدنظرم نیست اما ژانر رئال و کمدی موقعیت را دوست دارم و بیشتر هم ترجیح می‌دهم برای مخاطب کار کنم.

در کمدی موقعیت نمونه‌ای خارجی وجود دارد که در ذهنت مانده باشد و دوست داشته باشی کار کنی؟

کارهای بیلی وایلدر را خیلی دوست دارم چون خیلی ساده برای مخاطب گیرا است و برای شرایط جامعه ما مناسب است. فیلم "آپارتمان" وایدر را دوست دارم که کمدی اجتماعی است البته کمی هم حرف‌های سیاسی در آثارش دارد.

تو کی می‌خواهی حرف سیاسی بزنی؟

من اهل سیاست نیستم. چند وقت پیش یک عکسی منتشر شد که خداراشکر به خیر گذشت و کسی به من کاری نداشت.

یعنی فیلمی کمدی اجتماعی می‌سازی بدون حرف‌های سیاسی؟

حالا ممکن است بازیگرها و نویسنده پیشنهادهایی برای حرف سیاسی بدهند که ممکن است پیش بیاید اما من حرف سیاسی نمی‌زنم و همین جا اعلام می‌کنم اگر حرفی زده شد، برداشت سیاسی نکنند.

فیلمنامه‌ات خوب است؟

سال 81 مجموعه "آشتی کنان" را با مهران و مسعود رسام کار می‌کردم که پیمان جزینی نویسنده کار بود. الان هم آخرین کار ابوالحسن داوودی را همین تیم سه نفره نویسنده نوشته‌اند که من قصد دارم با فیلمنامه آنها فیلم بسازم. مصطفی زندی، پیمان جزینی و آقای برادران. فیلم در ژانر کمدی موقعیت است که قصد دارم بسازم.

اینکه کار وایلدر را دوست داری، پس قرار نیست "خالتور" بسازی و از این خوشحالم. "خالتور" را دیدی؟

خیر موفق نشدم چون سر کار بودم.

منظورم جنس فیلم "خالتور" است.

"سوغات فرنگ" و "نازنین" را با آقای فرحبخش کار کرده‌ام، اما کارهای اخیر آقای فرحبخش حالت فانتزی دارد مثل "آس و پاس" که حتی برای بازی در آن صحبت کردم ولی پشیمان شدم و عذرخواهی کردم، بیشتر به دلیل اینکه سر کار دیگری بودم. این جنس فیلم‌های فانتزی در ذائقه من نیست.

من فکر می‌کنم از مصطفی کیایی در "بعدازظهر سگی سگی" و عبدالرضا کاهانی در "استراحت مطلق" بیشتر از همه کارگردانان مطلب آموختی؟

از بقیه هم آموختم اما آقایان کیایی و کاهانی، جنس بازی برایشان مهم بود. برخی از کارگردانان دکوپاژ را می‌زنند و سر صحنه می‌آورند و بازیگر باید بر اساس آن قاب بازی کند و نوعی بازی ماشینی می‌شود. من فکر می‌کنم در سینما هر اکتی باید دارای منطقی باشد اما این نوع کارگردانان فقط برای زیبایی قاب این کار را انجام می‌دهند.

برخی کمدی‌هایی که تو بازی کردی، قاب زیبا برایشان مهم بوده مثل "شاخ گلی برای عروس".

من این فیلم را ندیده‌ام و علاقه هم نداشتم ببینم.

چرا؟

یک سری از کارهایم را دوست ندارم. اما مثلا "دلداده" آقای صلح میرزایی را دوست داشتم.

جالب بود که یک فیلم هم با متوسلانی کار کردی؟

بله، کاری نیمه کمدی بود.

در کارنامه تو همه فیلم‌ها کمدی است اما این اواخر در حال بازی در کارهای جدی هستی؟

چهار پنج سالی است که پیش آمده من هم جدی بازی کنم. در سریال "مدینه" نقش یک معتاد داشتم که کمی شیرین بود، اما تلخی‌هایش بیشتر بود. تئاترهایی که اخیرا کار کرده‌ام هست. در "چراغ‌های ناتمام" که دفاع مقدسی است نقش یک نویسنده دارم؛ نویسنده‌ای است که شرایط سختی دارد اما حاضر نیست هر مطلبی را بنویسد اما شرایط سبب می‌شود به این کار تن دهد که با ماجرای جدیدی روبه‌رو می‌شود. در فیلم "استراحت مطلق" عبدالرضا کاهانی هم نقش جدی بازی کردم؛ آقای کاهانی کاراکتر را به آن چیزی که می‌خواهد می‌رساند و خیلی هم تمرین کردیم. بارها گفتند که من در "استراحت مطلق" متفاوت بازی کردم به خاطر همین تمرین‌ها بود اما بخش زیادی از این بازی به گریمی برمی‌گشت که سعید ملکان انجام داده بود و دیده و حس نمی‌شد. گریم من دو ساعت و نیم طول می‌کشید اما همه می‌گفتند مگر گریم داشتی؟

سی و پنج

ظاهرا خیلی با رضا عطاران کار کرده‌ای؟ چطور با عطاران کار را شروع کردی؟

با رضا عطاران به صورت اتفاقی کنار هم قرار گرفتیم. بعد از "ساعت خوش" در کارهای تئاتر او را می‌دیدم اما دوستی‌مان از برنامه "سیب خنده" آغاز شد. بعد از آن به دعوت آقای بیرنگ به یک برنامه برای گروه کودک رفتم که عطاران کارگردان بود با او کار کردم.

آن کار، کارگردانی اول عطاران است؟

بله. بعد از آن مجموعه "مجید دلبندم" را داشت که عروسکی بود. از بخشی به بعد من به عنوان برنامه‌ریز کار هم در کنار رضا عطاران بودم.

عطاران بعدها یکی از کارگردانان خوب مجموعه‌های تلویزیونی شد. آن زمان با عطاران کار کردی؟

بله، عطاران بالفطره هنرمند است و کارگردان خوب و موفقی است و من از زمان "ساعت خوش" به او حس خوبی دارم. اصولا آدم خوش‌شانسی هستم و در 50 درصد مواقع توانسته‌ام با کسانی که حس خوبی به آنها دارم کار کنم. برای مثال نسبت به آقای طهماسب و جبلی حس خوبی داشتم و سعادت داشتم اولین کار سینمایی‌ام را با این بزرگواران و خانم معتمدآریا کار کنم.

به مهران مدیری چطور؟

کارهای مهران مدیری را خیلی دوست دارم ولی تا به حال موقعیت کار کردن با او برایم پیش نیامده است. به شما هم حس خوبی دارم و ممکن است کار با شما هم پیش آید. رضا و آقای مدیری دو تفکر متفاوت هستند اما رنسانسی در برنامه‌سازی برای نسل خودمان به وجود آورده‌اند.

کدام را از نظر کارگردانی بیشتر دوست داری؟ تفاوت این دو در چیست؟

آقای مدیری کمی گرایش به فانتزی دارد اما رضا عطاران گرایش به رئال دارد. آقای مدیری گرایشش به کارهای شیک است اما کارهای رضا بیشتر از جنس مردم است ولی هر کدام مخاطب مردمی خودشان را دارند و مثل استقلالی و پرسپولیسی بودن است که حتما نباید از طرف مقابل بدت بیاید.

جنس کار عطاران که رئالیستی است را بیشتر دوست داری؟

شاید بعدها دوست داشته باشم حتی یک کار فانتزی بسازم.

عطاران آدم‌های طبقه پایین را خیلی خوب در می‌آورد. تو هم قصد داری این‌طور فیلم بسازی؟

من تجربه اینطوری داشتم که خداراشکر موفق بود سریال "سه در چهار" که بیشترین پخش و بازپخش در شبکه‌های تلویزیونی داشته است.

اطلاع دارم که اواسط یک کار، کارگردانی آن را قبول کردی..

یک کار را بعد از "سه در چهار" تجربه داشتم به نام "موج و صخره" که آن را با سیدمحمود رضوی کار کردم و حسرت می‌خورم که او برای "ماجرای نیمروز" از من دعوت به کار کرد اما به دلیل اینکه سر کار دیگری بودم این افتخار نصیبم نشد.

پس هم تله فیلم هم سریال کار کرده‌ای و در فیلم‌های زیادی هم بازی کردی. در تئاتر هم فعالیت‌های زیادی داشتی، نه؟

بله، تئاتر "شایعات" را اخیراً داشتم. تئاتر "شب‌نشینی در جهنم" هم کاری بود که پروژه پایان‌نامه‌ام بود و در آن بازی کردم.

کدام دانشگاه؟

دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد.

مثل اینکه "شب‌نشینی در جهنم" خیلی هم موفق بود؟

بله. آخرین کارم هم که 4 سال پیش انجام دادم با آقای حسین کیانی بود به نام "در شوره زار".

دیگر تئاتر بازی نمی‌کنی؟

چون تپش قلبم در تئاتر زیاد می‌شود و از حال می‌روم، نتوانستم دیگر کار کنم. در سینما وقتی این اتفاق می‌افتد 40 دقیقه استراحت می‌رویم اما در تئاتر این اتفاق ممکن نیست و ریسک وحشتناکی است.

خانواده‌ات با سینما موافق بودند؟ به سینما می‌رفتید؟

بله، با برادر بزرگترم به سینما می‌رفتم. بعضی اوقات هم قاچاقی به سینما می‌رفتم. اولین فیلمی که قاچاقی دیدم، "خط پایان" بود.

یعنی عاشق سینما و بازیگری شدی؟

آن طور به بازیگری فکر نمی‌کردم.

فیلمی بود که چندین بار به تماشایش بروی؟

فیلم "تاراج" را سه بار دیدم.

عاشق زینال بندری بودی؟

بله. این فیلم را خیلی دوست داشتم.

بعد که بزرگتر شدی سلیقه ات فرق کرد؟

علت اینکه من به سینما آمدم این بود که برای امرار معاش فیلم کرایه می‌دادم که کار غیرقانونی بود زمانی که 17 سالم بود. فیلم‌های فرهنگی خوبی که خانواده‌ها دوست داشتند، کرایه می‌دادم اما مادرم شاکی بود. بیشتر فیلم‌هایی که متعلق به مرحوم فردین بود را کرایه می‌دادم.

از نظر تو فیلم‌های فردین فرهنگی بود؟

خب فیلم‌های فردین، جزء فیلم‌هایی بود که مردم دوست داشتند. فیلم‌های سرگرم‌کننده سالمی بود. البته فیلم‌های وسترن هم داشتم. همچنین "رگبار" آقای بیضایی را هم داشتم البته کمتر اجاره می‌رفت.

خودت هم بیشتر فیلم های فردین می دیدی؟

بله دوستش داشتم اما ناخودآگاه فیلم‌های بهروز وثوقی را بیشتر دوست داشتم.

چرا می‌گویی ناخودآگاه؟

چون آن زمان آگاهانه فیلم‌ها را آنالیز نمی‌کردم و در مورد دیالوگ‌ها و بازی‌ها نظر حرفه‌ای نداشتم و ناخودآگاه خوشم می‌آمد.

از چه زمانی سلیقه فیلم دیدن پیدا کردی؟

وقتی که به کلاس‌های بازیگری رفتم. در سال 72 کلاس‌های بازیگری رسام هنر در حضور حمید افشار و محمد رحمانیان بودم.

در آن کلاس‌ها خیلی موارد برایت سلیقه‌سازی شد؟

بله. محیط برایم این ذائقه را به وجود آورد. بعد از آن یک سال هم به کلاس‌های بازیگری استاد حمید سمندریان نیز رفتم که نگاهم از این بعد تغییر کرد. مرحوم سمندریان تربیت حس، مبانی بازیگری، کارگردانی را به ما آموخت.

سی و پنج

از سمندریان خیلی آموختی؟

بله خیلی. آقای سمندریان مطالبی می‌گفت که بعدها هم با آنها مواجه می شوم. برای مثال تاکید زیادی بر عدم تکرار داشت و بر تاثیرگذاری کنترل حس در برخی مواقع تاکید داشت مثلا نگه داشتن عصبانیت در درون آدمی یا اشک را نگه داشتن. لحظه به لحظه کلاس سمندریان برایم ارزش داشت و چیز یاد گرفتم.

اسماعیل شنگله هم استادت بود؟

بله. من سه کلاس در یک سال ثبت نام کرده بودم.

در ادامه، "محمد شایسته" تهیه کننده اولین فیلم سینمایی که قرار است مجید صالحی کارگردانی کند روی خط آمد و درباره این فیلم و مجید صالحی سخن گفت.

کار با محمد شایسته و رامبد جوان چگونه است؟

هر سه ما یعنی رامبد و آقای شایسته و من نظرات یکسانی داریم. من هر چه گفتم همراهی کردند برای مثال من گفتم نظراتم با رضا عطاران نزدیک است و در کار او مشاوره می‌گیرم که قرار شد او مشاور کارگردان باشد. قرار است بازیگران خوبی را قرارداد ببندیم.

از چه کسی بیشتر آموختی؟

من در زندگی‌ام از ایرج طهماسب و حمید جبلی در کار "یکی بود یکی نبود" بیشترین چیزها را آموختم. من جایگزین نقش حمید جبلی در این فیلم شدم. در مورد کارگردانی و فیلمنامه بسیار با این دو بزرگوار گپ می‌زدیم که تاثیرگذار بود. در مرحله بعد، مقطعی که با رضا عطاران بودم و تا به الان، برایم حکم برادر بزرگتر و استاد دارد.

نگاهت از چه سالی به سینما جدی‌تر شد؟ از چه سالی فیلم‌هایی با ساختار مناسب برایت مهم شد یا اینکه فقط در کمدی فیلم می‌بینی؟

هنوز هم فیلم‌های خوب می‌بینم ولی سرنوشتم کار کمدی است.

آخرین کار جدی که دیدی چه بود؟

یکی از کارهای تارانتینو را دیشب دیدم.

دانکرک را دیدی؟

خیر

لالالند را چطور؟

بله دیدم خوشم آمد، اما در حدی که این همه جایزه گرفته نه. وقتی در دانشگاه بودم به خاطر اینکه از بقیه کم نیاورم همه فیلم‌ها را می‌دیدم و می‌گفتم فیلم‌های خوبی هستند اما رفته رفته خودم کشف کردم که چه فیلمی خوب است.

به کشف کتاب هم رسیدی؟ به کشف نویسنده‌هایی رسیدی که کتاب‌شان را بخوانی؟

کتاب‌های مصطفی مستور را خیلی دوست دارم.

بازیگر مورد علاقه‌ات کیست؟

همه بازیگران را دوست دارم چون هر کدام را در موقعیت‌های متفاوت کارشان را دوست دارم.

بعد از انقلاب کدام بازیگر کمدی و جدی بر تو تاثیر گذاشته است؟

خیلی بازیگران خوبی داریم؛ مثل پرویز پرستویی و عزت‌الله انتظامی و ... از نسل جدید هم نوید محمدزاده در "ابد و یک روز" واقعا خوب بود.

کمدی‌های پرویز پرستویی را دوست داشتی؟

بله، هم "لیلی با من است" و هم "مومیایی 3" و "مرد عوضی" را.

می‌شود گفت که علایق جدی تو در سینما و بازیگری، در سنین جوانی‌ات شکل گرفته است.

حس می‌کنم مثل حس 40 سالگی است چون نگاه آدم به مسائل تغییر می‌کند. اتفاقات خوب برای آقای شکیبایی و انتظامی و پرستویی هم وقتی 40 سال داشتند، افتاد. من هم الان 42 ساله هستم که می‌خواهم فیلم بسازم.

فیلمت چطور است؟

فیلم خاصی نیست و فقط می‌خواهم تجربه کسب کنم.

دکوپاژ فیلمت جدی است؟ لحن فیلمنامه‌ات چیست؟

فیلمی که می‌خواهم بسازم یک کمدی اجتماعی در قاب ساده است. هدفم ساخت یک فیلم فاخر نیست، می‌خواهم فیلمی بسازم که مردم بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند و سرگرم‌کننده باشد.

مجید یک جمله درباره فیلم‌هایی که نام می‌برم بگو.

یکی بود یکی نبود: یکی از بهترین اتفاقات زندگی‌ام بود که در واقع شروع سینمای من بود.

مجردها: کمدی نجیبی بود به کارگردانی خوب اصغر هاشمی و نویسندگی فرهاد توحیدی.

شاخه گلی برای عروس: بعدی

خوابگاه دختران: خاطره‌انگیز بود. سالی که اکران شد حدود 500 میلیون فروخت و خیلی خوب از آب درآمد.

هر چه تو بخوای: نظر خاصی ندارم.

سوغات فرنگ: با یک جنتلمن کار کردم که سینما را بلد بود.

دلداده: رنسانسی بود از طرف آقای صلح میرزایی. مردم خیلی دوست داشتند و من هم همینطور، برخلاف شاخه گلی برای عروس در این فیلم خیلی با هم ارتباط برقرار کردیم.

بعدازظهر سگی سگی: خیلی خوشحالم با مصطفی کیایی کار کردم و او هم این کار را شروع کرد.

پیتزا مخلوط: از سعید آقاخانی حلالیت می‌طلبم که برای این کار او را پیشنهاد دادم و همیشه هم از این بابت دلخور است.

ورود زنده‌ها ممنوع: اسم اشتباه روی این فیلم گذاشتند چون "ورود آقایان ممنوع" فروخته بود اینها هم می‌خواستند با اسم بفروشند که بدتر شد.

نازنین: ادای دین به آقای فرحبخش بود. می‌توانست فیلم بهتری باشد.

استراحت مطلق: بسیار دلچسب و فراموش‌نشدنی.

مجرد چهل ساله: رفاقت و قربانی شدن. بعضی کارها را رفاقتی و احساسی می‌روم و قربانی می‌شوم.

الان که دیگر رفاقتی کار نمی‌کنی؟

چرا باز هم انجام دادم.

سه بیگانه: فیلم بدی نبود ولی می‌توانست خیلی فیلم جذاب‌تری شود. پایان فیلم خیلی مهم است.

من و شارمین: فیلم خوبی بود اما یکی از عنصرهای فروش فیلم، پخش فیلم است.

"شاه کش" آخرین فیلمت است؟ نقشت جدی است؟

"شاه کش" تازه تمام شد. قصه جدی است و نقش یک ستوان نیروی انتظامی دارم که جدی بازی کردم. بازی در این نقش کمی سخت بود چون گریم داشتم و باید کمی اضافه وزن پیدا می‌کردم. قرار بود یک ستوان معمولی باشد که بازی در نقش یک آدم معمولی خیلی سخت است. بیلی وایادر می‌گوید: "نقش دیوانه و معتاد و ... بازی کردن زیاد سخت نیست، اما یک نقش معمولی را بتوانی طوری بازی کنی که برای مخاطب قابل باور باشد، سخت است." من هم در این نقش سعی کردم معمولی باشم.

نظرت در مورد این چند بازیگر چیست؟

مهران غفوریان: گلوله نمک است. پشت صحنه‌اش هزار برابر بیشتر از جلوی دوربینش نمک دارد. مردم با این بُعد مهران در خنداننده شو آشنا شدند.

جواد رضویان: مرد با خدا

رضا شفیعی جم: در فیلمسازی شماره یک است.

در مورد رضا عطاران هم که صحبت کردی.

بله، استاد کمدی و فیلمسازی است. در مورد آقای مدیری هم باید بگویم که دکترای کارهای طنز و کمدی را دارد. من کمتر فرصت پیدا کردم "دورهمی" را ببینم اما دو شب برنامه را دیدم واقعا خندیدم.