سرویس سینمایی هنرآنلاین: غلامرضا رمضانی از کارگردانهایی است که همواره در آثارش دغدغه نسل کودک و نوجوان دیده شده است. "چرخ"، "قفل ساز"، "حیات"، "سبز کوچک"، "همبازی"، "گنجشکک اشی مشی" و "فرار از اردو" گواه این ادعا هستند که او بیشترین تلاشش را برای سینمای کودک و نوجوان کرده است، سینمایی که بسیار مهجور است و هر روز کوچک و کوچکتر از گذشته میشود.
رمضانی با این که سالهای بسیاری را صرف این راه کرده است، این روزها خیلی تمایلی به فعالیت در این فضا ندارد. او میگوید سالهاست در مسیر سینمای کودک مانع تراشی میشود و سینماگران این حوزه آن را با رنج فراوان جلو میبرند ولی او الآن به جایی رسیده که حس خوبی ندارد چون سینمای کودک درگیر اتفاقات آسیبپذیر زیادی شده است. رمضانی این روزها منتظر صدور پروانه ساخت فیلم جدیدش است. درباره دلایل دوری از فضای کودک و نوجوان با این کارگردان پیشکسوت به گفت وگو نشستیم که ماحصل آن را در زیر میخوانید:
از آخرین فیلمی که ساختید و اکران شد حدود سه سال میگذرد. قصد ندارید فیلم جدیدی بسازید؟
دوست دارم یک فیلم جدید بسازم، اما منتظرم شرایط مساعدی پیش بیاید. حدود دو سال است که روی یک فیلمنامه جدید به نام "بازداشت" متمرکز هستم که قبلاً قرار بود آن را بسازم اما شرایط تولید آن مهیا نشد و حالا مجدداً برای دریافت پروانه ساخت آن اقدام کردهام. انشاءالله هر وقت پروانه ساخت این فیلم بیاید و شرایط فراهم شود، تولید آن را آغاز خواهم کرد.
"بازداشت" چه ژانر و محتوایی دارد؟
ژانر فیلم "بازداشت"، خانوادگی و اجتماعی است و این فیلم بر خلاف سایر فیلمهایم، فضای بزرگسال را در بر میگیرد، یعنی بیشترین حجم اتفاقات را در آن بزرگسالها به دوش میکشند، گرچه بی ربط به دنیای بچهها هم نیست.
چه اتفاقی افتاد که بعد از سالها از سینمای کودک به سینمای بزرگسال کوچ کردید؟
ما الآن سالهاست که داریم نق میزنیم و این نق زدنها هیچوقت به نتیجه مطلوبی نمیرسد. سالهاست که در مسیر سینمای کودک مانع تراشی میشود و ما آن را با رنج فراوان جلو میبریم ولی من الآن به جایی رسیدهام که حس خوبی ندارم چون سینمای کودک درگیر اتفاقات آسیبپذیر زیادی شده است. در حال حاضر من اگر در سینمای کودک فیلمی بسازم که تمام مسائل اخلاقی، انسانی و عاطفی در آن رعایت شده باشد و آن فیلم تمپو و ضرباهنگ خوبی داشته باشد، باز هم یک سری مسائل وجود دارد که ممکن است به فیلم من ضربه بزند چون بعد از تولید فیلم، اتفاقاتی در گردونه اکران میافتد که از شانه من خارج است. من دیگر نمیتوانم برای فیلمم سالن خوب بگیرم و تبلیغات خوب انجام بدهم. بنابراین یک سری کم لطفی و بی انصافی به وجود میآید و فیلم من به سرعت نابود میشود. معتقدم در شرایط فعلی سینمای کودک نیاز به حرف زدن ندارد و مستلزم عمل کردن است، پس نه ما و نه مسئولین نباید حرف بزنیم و اگر میخواهیم کاری انجام بدهیم باید در عمل نشان بدهیم.
یعنی ممکن است دیگر فیلم کودک نسازید؟
اگر امکانش پیش بیاید روزی دوباره برای بچهها فیلم میسازم اما آن فیلم شرایط خاصی دارد. یعنی اگر یک سرمایهگذار خصوصی داشته باشم که پول بگذارد و دغدغهمند باشد، من هم با جان و دل فیلمی میسازم که مورد پسند مخاطب باشد، اما در غیر این صورت دیگر حاضر نیستم با پول وام و کمکهای اینچنینی فیلم کودک بسازم. پیشنهاد میکنم مسئولین هم دست از حرف زدن بردارند چون سینمای کودک نه به نشست نیاز دارد و نه به راهکار. سینمای کودک مستلزم اقدام و عمل است و با حرف زدن هیچ بخش آسیبدیدهای از این سینما ترمیم نمیشود. در این سالها آنهایی که مدام سعی کردند به عنوان یک حامی سر راه سینمای کودک قرار بگیرند، در نهایت شکلی از سینمای کودک را تحویل جامعه دادند که مغایر با سیستم درست سینمای کودک در جهان است و این بزرگترین آسیب را به سینمای کودک در کشورمان زد. من تا آخر عمرم به سینمای کودک علاقه دارم ولی ممکن است دیگر فیلم کودک نسازم.
با توجه به اینکه با فیلم جدیدتان میخواهید به سینمای بدنه ورود کنید، فضای سینمای بدنه را چطور ارزیابی میکنید؟
فضای سینمای بدنه ما ویروسی شده است. در واقع یک ویروس به سینمای ما تزریق شده که دارد مثل یک بمب نهفته رشد میکند و تأثیر نامطبوعی روی سینمای ما میگذارد. این ویروس باعث شده که سینماگرهای ما به جای آنکه فیلمی بسازند که جزو مسائل و دغدغههایشان باشد، فیلمی میسازند که مخاطب عام را از سینما راضی به بیرون بفرستد و فروش خوبی کند. الآن فیلمسازهای ما با خودشان میگویند باید ببینیم مردم چه فیلمی دوست دارند؟ این چه حرفی است؟ ما حافظه تاریخیمان را فراموش نکردهایم و یادمان نرفته که مردم در مقاطع مختلف چه نوع فیلمهایی را دوست داشتهاند. پس رسالت ما به عنوان فیلمساز چه میشود؟ الآن خیلی از فیلمسازهای ما سعی میکنند در فیلمشان نشانههایی از فیلم فارسی قبل از انقلاب بگذارند و فیلمشان را پر از فضای خوانندگی و کاباره کنند تا بیشتر بفروشند. وقتی آقای کارگردان میآید چند آیتم و وله را کنار هم میچیند و فیلمش هیچ وحدت مناسب تم و موضوعی ندارد، چیزی که میسازد اسمش فیلم نیست.
به هر حال آنها هدفشان فروش است و به هدفشان هم میرسند.
شاید آن فیلم فروش بیشتری داشته باشد ولی درست است که من سینمای خودم را بر مبنای آن استوار کنم؟ من به عنوان یک کارگردان سینما باید فیلمی بسازم که خودم مدافع حیثیت آن باشم و حداقل روح خودم را به عنوان یک کارگردان راضی کند، اما این فیلمهایی که الآن ساخته میشود معلوم است که به چه هدفی تولید میشود. یک سری فیلم داریم که بخش ویروسیشان این است که دنبالهرو فیلمهای دیگر شدهاند و هیچ خلاقیت، بدعت و مکاشفهای در آنها اتفاق نمیافتد. ۸۰ درصد فیلمهای سال 95 دنبالهرو تم اجتماعی یک فیلم خاص بودند. این تقلیدها و دنبالهرو بودنها غلط است. ما باید برای مسئلهای که مطرح میکنیم یک معماری و طراحی درست داشته باشیم. وقتی میگوییم خلق یک اثر هنری، یعنی باید یک اثر هنری جدید بسازیم، نه اثری که کپی و دنبالهرو کارهای دیگر است. سینمای ما چند سال است که در یک گردونه باطل تکرار میشود و هر چه میبینیم، تکرار مضامین، فضاها و نوع ساختار فیلمهای دیگر است.
بعضی از فیلمسازهای ما بعد از اینکه فیلم جدی و اجتماعیشان فروش نمیکند، سعی میکنند یک فیلم کمدی بسازند که حداقل هزینه تولید فیلم بعدیشان را در بیاورد. با این توضیح فکر نمیکنید خیلی وقتها خود فیلمسازها سطح ذائقه مخاطب را پایین میآورند؟
بله. این تیزهوشی آنهایی است که دارند چنین سیاستی را به نوع سینمایی که دوست دارند اعمال میکنند. به نظرم موفق هم شدند چون همان ها باعث شدند معیارها تغییر کند. یعنی اگر قبلاً معیار خوب بودن یک فیلم، کیفیت بالای آن بود، الآن معیار آن به فروش تبدیل شده است. آنهایی که چنین ذهنیتی داشتند، سعی کردند سینما را کم کم به سمت آن چیزی بکشانند که خودشان اسم سینمای بدنه را رویش گذاشتند. موفق هم شدند و حجم آن فیلمها بالا رفت. در این سالها خیلیها به من میگویند چرا فیلمی نمیسازی که در گیشه میلیاردی بفروشد؟ آدم از این حرفها تعجب میکند. زمانی رقابت بر سر فیلمهای حرفهای و دغدغهمند بود و حالا رقابت بر سر این است که فروش کدام فیلم میلیاردی میشود. مگر فیلمهای آقای کیارستمی میلیاردی شدند؟ نه، ولی فیلمهای ایشان فیلمهای جاودانه و ماندگار سینمای ایران هستند. فیلمهای بهرام بیضایی و ناصر تقوایی و نادری هم میلیاردی نشدند و این کارگردانها الآن هم اگرفیلم بسازند ممکن است میلیاردی نشود، اما چه کسی میتواند بگوید یک فیلم ضعیف که میلیاردی فروخته از فیلم آقای بیضایی بهتر است؟ فکر میکنم این یک درد عمیق است که دچار سینمای ما شده و سخت است که این درد التیام بیابد.
این روزها فعالیت دیگری در عرصه هنر ندارید؟
در مدتی که کمتر درگیر سینما بودم، یک مجموعه داستانهای کوتاه نوشتم که میخواهم چاپ کنم. این مجموعه داستانها شامل داستانهای مینی مال حسی من است که در قصههای آن نشانههایی از یک طرح و مسئله وجود دارد.
چه شد که تصمیم گرفتید وارد فضای نویسندگی شوید؟
البته من قبلاً هم یک مجموعه داستان دیگر به نام "سیب زمینی خورا" نوشته بودم که چاپ شد. به هر حال من سالهاست که دلمشغولی نوشتن دارم و فیلمنامه تمام فیلمهایی را که ساختهام هم خودم نوشتهام و برخی از فیلمسازان هم فیلمنامههای مرا کار کردهاند. به همین خاطر دوست داشتم قصههای کوتاهی را که در ذهنم هست روی کاغذ بیاورم و بنویسم. مجموعه جدیدم شامل حدود 50-60 داستان کوتاه است که امیدوارم بعد از اینکه با یک ناشر خوب توافق کردم، چاپ شود و به بازار بیاید.