سرویس سینمایی هنرآنلاین: همیشه خندان است و پرانرژی، برخلاف سن و سالش بسیار پرشور و حرارت است وهربار که صدا و تصویرش دیده میشود این هیجان را به مخاطب هم منتقل میکند. اصل و بنای کارش را برمبنای صداقت گذاشته و این راستی و صداقت را میتوان در آثارش دید و جستجو کرد. علیرضا جاویدنیا را بهواسطه اجراهایی که در رادیو و بهخصوص برنامه "صبح جمعه با شما " و "جمعه ایرانی " داشته بهخوبی میشناسیم. کاراکتر خان خان یکی از آن تیپهایی بود که بهخوبی هنوز هم در ذهن مخاطبان جای دارد. او استاد تقلید صداست و کارش را از همینجا شروع کرده است، اما همیشه هم تیپسازی نمیکند. 26 سال است که بیوقفه به اجرای برنامه "راه شب " پرداخته و شنوندههای حرفهای رادیو این برنامه را بهخوبی میشناسند. با او دریکی از همین روزهای گرم تابستانی به گفتوگو نشستیم و از سالهای دور رادیو تا به امروز سخن گفتیم. ماحصل این گفتوگوی چندساعته ما را با علیرضا جاویدنیا مرد دوستداشتنی رادیو میتوانید در زیر بخوانید:
آقای جاویدنیا، چطور به هنر علاقهمند شدید و مسیر ورودتان به عرصه هنر چطور طی شد؟
من در یکی از محلات قدیم تهران به دنیا آمدم و در محلهای بزرگ شدم که آقای اکبر عبدی هم در همان محله بزرگ شده بود. دوران کودکی و محلهای که در آن بزرگشدهای خیلی اهمیت دارد. من از همان کودکی به هنر علاقهمند بودم و کار تقلید صدا میکردم. شاید اگر این کار را از سنین جوانی و یا میانسالی آغاز میکردم، علاقهمندی و جوشش هنر در من خیلی کوتاهمدت از بین میرفت؛ اما این کار را از کودکی شروع کردم و به همین خاطر است که هنوز هم به هنر گرایش دارم. در همان سن و سال کودکی، تقلید صدای شخصیتهای مختلف را خیلی انجام میدادم و این کار در خانواده من یکشور و شعف خاصی به وجود میآورد. البته من کار تقلید صدا را خیلی بااحتیاط انجام میدادم چون خانوادههای آن موقع خیلی حساس بودند و ممکن بود تقلید صدای بعضی از شخصیتها باعث ناراحتی خانواده شود. من هر کاری کردم علاقه به تقلید صدا از من جدا شود، این اتفاق نیفتاد و همچنان به این کار علاقهمند بودم. در دوره دبستان، با موسیقی عجین شدم و در سرودهای مدرسه هم شرکت میکردم. ضربی که من با آن تمرین میکردم، متعلق به برادرم بود و از طریق رادیو یاد گرفته بودم چطور با آن کار کنم و اصلاً معلمی نداشتم. وقتی وارد دوره دبیرستان شدم، آقای منوچهر مصیبی از کارگردانهای سینما میخواست یک نمایشنامهای را در مدرسه اجرا کند که من هم در آن تئاتر دانشآموزی حضور پیدا کردم. آن نمایش اولین کاری بود که من بهعنوان بازیگر انجام دادم و بعدازآن در بخش تقلید صدا، نوازندگی و خوانندگی مسابقات استعدادیابی وزارت فرهنگ وقت شرکت کردم و کمکم ازآنجا شناخته شدم و مرا به تلویزیون دعوت کردند.
اولین برنامه تلویزیونی که در آن مطرح شدید چه برنامهای بود؟
اولین بار در برنامه "میخک نقرهای" با مجریگری آقای فریدون فرخزاد مطرح شدم و آن برنامه یک سکوی پرتاب برای من بود. آقای سیروس الوند و یکی از خبرنگارهای عزیز آن زمان به نام زندهیاد مرتضی قمصری نقش مؤثری در معرفی کردن من به آقای فرخزاد داشتند. اولین تقلید صدایی که من جلوی آقای فرخزاد انجام دادم، تقلید صدای خود ایشان بود و همان تقلید صدا را که انجام دادم، آقای فرخزاد گفت تمام است، حتماً به برنامه من میآیی. منبعد از برنامه "میخک نقرهای " در برنامههای مختلف کار تقلید صدا انجام دادم. آن زمان فقط یک نفر به نام آقای عبدالکریم اصفهانی در کار تقلید صدا بود. آقای اصفهانی صدای گویندگان، بازیگران و حتی نخستوزیر وقت را طوری تقلید میکرد که شما نمیتوانستید تشخیص بدهید که صدای خود آن شخص است یا صدای مقلد! من در چنین شرایطی وارد رقابت شدم و شروع به گویندگی کردم. البته آقای اصفهانی صدای گویندهها را تقلید میکرد و من در فضای متفاوتتری کار تقلید صدا انجام میدادم. آقای اصفهانی بزرگ من بودند و من همیشه به ایشان ارادت دارم.
چه اتفاقی افتاد که کار تقلید صدا را رها کرده و وارد تلویزیون و رادیو شدید؟
حدوداً دو سال بهصورت مستمر کار تقلید صدا انجام دادم اما از جایی به بعد دیدم که دست زیاد شده و آدمهای مختلفی وارد این حوزه شدهاند. فکر کردم و دیدم که اگر قرار است همین کار را ادامه بدهم، باید وارد کاباره شوم ولی چون دوست نداشتم این اتفاق بیفتد، تقلید صدا را متوقف کردم. 7-8 ماه بعدازآن از سمت تلویزیون ملی کشور یک دعوتنامهای به دست من رسید که در آن نوشتهشده بود تلویزیون به دنبال جذب بک گروه نمایشی 30-40 نفرِ است. بهاینترتیب من وارد تلویزیون شدم و بعد از یک سال تمرین، کارم را در سال 50 با برنامه "خارج از محدوده " به کارگردانی آقای حسن خیاطباشی آغاز کردم. تا اواخر سال 54 در برنامه "خارج از محدوده " بودم و بعدازآن آقای خیاطباشی یک برنامه دیگر به نام "شبکه صفر " شروع کرد و من تا پیش از انقلاب در آن برنامه نیز حضور داشتم. در این حین در سال 55 با برنامه "دوخت و دوز " وارد رادیو شدم. آن زمان در رادیو برنامه "شما و رادیو " پخش میشد که یک برنامه ویژه بود و گروهی از گویندگان در آن حضور داشتند که دیگر در تاریخ گویندگی ایران تکرار نشدند. برنامه "شما و رادیو " یک جمعه در ماه از رادیو پخش میشد و سه جمعه دیگر را به برنامههای دیگر اختصاص دادند که یکی از آن برنامهها، "دوخت و دوز " بود. من در آن برنامه حضور پیدا کردم اما تا پیش از انقلاب، بیشتر فعالیتم در تلویزیون بود.
همکاریتان با آقای خیاطباشی چطور اتفاق افتاد و چه بازخوردهایی از حضور در برنامههای "خارج از محدوده" و "شبکه صفر " دریافت میکردید؟
آقای خیاطباشی پیش از برنامه "خارج از محدوده "، یک برنامه دیگر کار میکرد به نام "حرف تو حرف". یکی از بازیگرهای شاخص آن برنامه مرحوم رضا ژیان بود. من در اواخر آن برنامه با آقای خیاطباشی آشنا شدم و ایشان مرا به برنامه "خارج از محدوده " دعوت کرد. برنامه "خارج از محدوده " یک برنامه انتقادی بود که به مسائل سیاسی هم میپرداخت. به همین خاطر دائماً برای ما گرفتاری ایجاد میشد و مسئولان پخش به ما اخطار میدادند. آن برنامه در بین عموم مردم خیلی دیده میشد و مردم آن را بسیار دوست داشتند. خود آقای خیاطباشی در برنامه "خارج از محدوده " تیپ "مهندس بیلی " را بازی میکرد که بسیار پرطرفدار بود. البته آن تیپ را از برنامه "حرف تو حرف" درآورده بود و حتی در برنامه "شبکه صفر " هم آن را ادامه داد. در سالهای بعد از انقلاب آقای منوچهر نوذری در برنامه "صبح جمعه با شما " به من گفت یک مونولوگ از برنامه را با تیپ "مهندس بیلی" اجرا کن. من مخالفت کردم و گفتم من در این برنامه 10-12 تیپ را اجرا میکنم و اصراری ندارم بروم سراغ تیپ دیگری. آقای نوذری گفت که آقای شیشهگران و آقای توکل میگویند اگر این تکههای کوتاه با تیپ "مهندس بیلی" اجرا شود، تأثیرگذاری آن بیشتر است. من باز هم نپذیرفتم اما وقتی آقای نوذری از من خواهش کرد این کار را انجام بدهم، قبول کردم و یک سری مونولوگهای انتقادی را با استفاده از تیپ "مهندس بیلی " اجرا کردم. بعدازآن اتفاق، آدمهایی که مرا میدیدند، میگفتند از آقای نوذری به خاطر آوردن آقای خیاطباشی تشکر کن! همه فکر میکردند خود آقای خیاطباشی آن تیپ را میگوید، درحالیکه آقای خیاطباشی در آمریکا زندگی میکرد و اصلاً ایران نبود. باورپذیری که کار من داشت برایم جالب بود اما خودم آرامآرام به مردم گفتم که این تیپ را آقای خیاطباشی بازی نمیکند. مردمباورشان نمیشد که من بهجای آقای خیاطباشی دارم تیپ "مهندس بیلی " را اجرا میکنم. بههرحال من دوست نداشتم کار شخص دیگری را تقلید کنم چون احساس میکردم خودم آنقدری آورده دارم که به سراغ تقلید نروم.
شما علیرغم آنکه کارتان را با تئاتر آغاز کردید اما در تئاترهای زیادی حضور نداشتید. خودتان نخواستید حضورتان در عرصه تئاتر جدیتر شود؟
در همان سالها در چند تئاتر حضور پیدا کردم اما طبعاً حضورم دائمی نبود و تئاتر حرفهای را ادامه ندادم. به درد تئاترهای لالهزار هم نمیخوردم. تئاترهای لالهزار محل حضور خیلی از بازیگران نامی کشور بود و یک طیف خاصی در آن کار میکردند؛ منتها با شرایط سنی که من داشتم و تغییراتی که در آن حاصلشده بود، امکان حضورم در تئاتر لالهزار میسر نبود و تئاتر لالهزار خیلی به درد من نمیخورد. من یک جوان 17-18 ساله بودم که در تلویزیون کار میکردم و خانوادهام مدام به من میگفتند درست یادت نرود؛ بنابراین دیگر فرصت فکر کردن به تئاتر را نداشتم و روی کارم متمرکز بودم. بعد از انقلاب هم پس از 5-6 سال وقفه، در برنامه "صبح جمعه با شما " حضور پیدا کردم و اکثر وقتم را در استودیو آن برنامه میگذراندم.
چرا فعالیتتان در عرصه بازیگری هم خیلی پردوام نبود؟
در تلویزیون در چند اپیزود از سریالهای "کارآگاه پهلوی" و "محاکمه " بازی کردم و در سینما هم یک تجربه داشتم به نام "زخمی". آقای محمدحسین فرحبخش و آقای عبدالله علیخانی تهیهکننده فیلم سینمایی "زخمی " بودند و خود آقای فرحبخش آن را کارگردانی کرد. چند تلهفیلم همبازی کردم که متأسفانه آنها پول مرا خوردند. خلاصه من همین کارها را انجام دادم و والسلام. دیگر در عرصه بازیگری فعالیتی نکردم. متأسفانه خیلی وقتها کسانی که جلوی پای من میایستند، وقتی پایم را از دفترشان بیرون میگذارم یک داستانی برای من درست میکنند. من در زندگیام نه نان کسی را خوردهام و نه با موقعیت کسی بازی کردهام اما تا دلتان بخواهد این کار را با من کردهاند. متأسفانه وقتی آدمها به لحاظ کاری حریف من نمیشوند، در یک موقعیت غیر کاری این را تلافی میکنند. بههرحال من خدمت همه دوستان و دشمنان عزیز ارادت دارم. (با خنده)
برنامه رادیویی "صبح جمعه با شما" یکزمانی در سطح کشور بسیار همهگیر بود و روزهای جمعه خیلیها را مجاب میکرد که پیچ رادیو خود را باز کنند. آن زمان چه اتفاقاتی در برنامه "صبح جمعه با شما " میافتاد که باعث میشد توده مردم از آن استقبال کنند؟
به نظرم علت اصلی آن، انتخاب کارشناسی شده سوژههای برنامه بود. یک گروه قوی سه نفرِ متشکل از آقایان نوذری، شیشهگران و توکل، فکرشان را رویهم میگذاشتند و آن برنامه را با حضور گویندگان بسیار خوب پیش میبردند. آقای شیشهگران هم تهیهکننده و سردبیر برنامه "صبح جمعه با شما " بود و هم مدیر گروه ورزش و تفریحات رادیو. آقای توکل هم در کنار ایشان تهیهکننده برنامه بود و بخشهای مربوط به شخصیت "آقای ملون " را هم ایشان مینوشت. آقایان نوذری، آذری، عرفانی، والی زاده، منانی و خانمها دیهیم و ناظریان هم در آن برنامه گویندگی میکردند که همه میدانند اینها جزو گویندههای برجسته کشور هستند. نمایشهای برنامه "صبح جمعه با شما " 13 دقیقه طول میکشید که زمان بسیار زیادی بود و شما در این 13 دقیقه متوجه گذر زمان نمیشدید. نکته مثبتی که آن برنامه داشت این بود که در زمان بمبارانهای جنگ تحمیلی حال رزمندهها را خوب میکرد و اتفاقاً مقام معظم رهبری همروی این نکته انگشت اشاره گذاشتند. آن زمان مقام معظم رهبری گروه برنامه "صبح جمعه با شما " را به حضور خواستند و عوامل این برنامه را تشویق کردند. یک سری نکات را هم در یک فضای کاملاً صمیمانه به گروه متذکر شدند. صحبت اصلی ایشان این بود که شما به رزمندگان و خانوادههای آنها روحیه دادهاید. این سخن مقام معظم رهبری برای ما بسیار ارزشمند بود.
برنامه "صبح جمعه با شما " بعد از دوران موفقی که در دهههای 60 و 70 داشت، دیگر خیلی نتوانست مخاطبان را مثل گذشته جذب کند. فکر میکنید دلیل افت این برنامه چه بود؟
عوامل زیادی دستبهدست هم داد تا این برنامه آن کیفیت قبل را نداشته باشد. فضای مجازی، شبکههای متعدد تلویزیونی، رادیویی و ماهوارهای و خیلی عوامل دیگر در این موضوع دخیل بود. مردم هم کمحوصلهتر شدهاند و همهچیز را خیلی سریع و سهلالوصول میخواهند. سوژههای امروز به نسبت سوژههای 20-30 سال پیش تغییر کرده و الآن در برنامههای رادیویی باید روی این سوژهها کارشناسی شود. برنامه "صبح جمعه با شما " چند سال متوقف شد و بعد بانام "جمعه ایرانی " ادامه کار داد. من چند سال در حد بضاعت خودم با برنامه "جمعه " ایرانی هم همکاری کردم و شاید حتی از بقیه دوستان بیشتر برای آن زحمت کشیدم اما 2-3 سال بعدازآن برنامه کنار کشیدم. در ادامه دوباره به وساطت دوستان به برنامه "جمعه ایرانی " برگشتم. البته هیچ جنگ و دعوایی وجود نداشت و شاید یک سری مسائل که به ذائقه من جور درنمیآمد باعث میشد از آن برنامه کنار بروم. بههرحال سری دومی که به برنامه اضافه شدم هم بعد از دو سال خودم را از برنامه کنار کشیدم. درواقع دوستی را به کار ترجیح دادم و گفتم اگر نباشم بهتر است. من 3 سال قبل از توقف برنامه "جمعه ایرانی " از این برنامه کنار کشیدم. بعد از برنامه "جمعه ایرانی " حدود 4 سال در برنامههای روز جمعه، در رادیو کار نکردم تا شبههای برای دوستان پیش نیاید تا اینکه درنهایت وارد همکاری با برنامه "رادیو جمعه " شدم.
همکاریتان با برنامه "رادیو جمعه " چگونه اتفاق افتاد و چطور راضی شدید بعدازآن اتفاقاتی که در برنامه "جمعه ایرانی " افتاد، با یک برنامه رادیویی روز جمعه همکاری کنید؟
دوستان ما در رادیو ایران تماس گرفتند و از من دعوت کردند که مدیریت آن برنامه را به عهده بگیرم. من 4-5 بار بهانه آوردم که آن کار را انجام ندهم اما بار آخر بالأخره پذیرفتم و گفتم اگر اجازه بدهید ابتدا یک ماه با گروه جوانی که قرار است با من کار کنند، چند جلسه داشته باشم و بعد تصمیم بگیرم که با این گروه میشود کارکرد یا نه. آن جلسات برگزار شد و من دیدم گروه مستعدی است و میتواند کار کند. در این حین آقایان سمسارزاده، تبریزی، منفرد، محبی و چند نفر دیگر از باسابقههای رادیو هم به ما پیوستند و یک تلفیقی ایجاد شد از باتجربهها و هنرمندانی که آن ژانر کاری را کمتر تجربه کرده بودند. خوشبختانه الآن آن گروهی که کمتر این ژانر کاری را تجربه کرده بود، از تجربه این کار رضایت دارد و خودشان میگویند که در این کار به نسبت کارهای دیگرشان یک تغییر قابلتوجه احساس میکنند.
عمده فعالیت شما در رادیو به برنامههای طنز بازمیگردد، به نظر شما فضای کار طنز در رادیو باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
فضای کار طنز باید شیرین و بهدوراز تلخی باشد. آقای نوذری یکی از کسانی بود که در کارش همیشه این شیرینی را داشت. ایشان ممکن بود یکلحظه از کوره در برود اما این عصبانیت بهاندازه یک آیتم نمایشی بود و بعد دوباره برمیگشت به شوخی کردن. اینها درس قشنگی است که آقای نوذری به دیگران میداد. من سعی میکنم در کارم با همه دوستانه برخورد کنم تا آنها در کنار من احساس امنیت کنند. به همین گروه جوانی که در برنامه "رادیو جمعه " با من کار میکنند، همیشه تأکیددارم که همدیگر را دوست داشته باشند و دوستانشان را به موفقیت وادار کنند.
کیفیت کار جوانان امروز را در مقایسه باکیفیت کار جوانان دهههای گذشته چگونه ارزیابی میکنید؟
در میان جوانان نسل امروز هم آدمهای عمیقی وجود دارند که مطالعه و کنکاش میکنند و میدانند در مقابل مخاطب باید چطور رفتار کنند. کسی نمیتواند بگوید مهران مدیری یا رامبد جوان کارشان بیکیفیت است. چراکه اینها دارند در برنامه خودشان یک سری پیام میدهند که باید پیام برنامه آنها را گرفت و استفاده کرد. یک عده میخواهند جلوی کار آقای مدیری را بگیرند و مدام میگویند چرا فلان حرف را زدی؟ ایشان باکسی کاری ندارد و دارد پیام خودش را به مخاطب میدهد. مهران مدیری در کارش آدم باکیفیتی است اما اگر کسی بخواهد ادای مهران مدیری را دربیاورد، کارش عبث است. یک عده فقط به دنبال تصور هستند تا همه آنها را بشناسند. این آدمها بهمحض اینکه تصویرشان پخش میشود، نوع برخوردشان را تغییر میدهند و کلاً یکرویه دیگر را در پیش میگیرند. خیلیها هم کارشان کپی کردن است. یک تیپ را از برنامههای ماهوارهای میبینند و همان را کپی میکنند. کپی کردن افتخار ندارد و هرکسی که این کار را میکند باید شهامت داشته باشد و بگوید کارش کپی است. برنامههای پیش از انقلاب رقبای خیلی خوبی داشتند. پس از انقلاب هم یک دورهای چنین شرایطی وجود داشت اما الآن در سطح تلویزیون رقابت وجود ندارد. بهطور مثال برنامه خوبی مثل "خندوانه " چند سال بدون رقیب بود تا اینکه برنامه "دورهمی " آمد. برنامههای دیگر که اصلاً هیچ رقیبی ندارند. باید برنامهای چون "دورهمی " باشد که عوامل برنامه "خندوانه " سعی کنند بهتر و بهتر شوند. در غیر این صورت آن برنامه با خودش حساب میکند که درهرصورت مخاطب دارد و لازم نیست برای جذب مخاطب کار خاصی انجام بدهد. در تلویزیون بعضی از مسئولین میخواهند سلیقه خودشان را اعمال کنند و به سلیقه بیننده توجهی ندارند. درنتیجه میبینید که یک عده از این سریال به آن سریال میروند و آدمهای جدیدی وارد تلویزیون نمیشوند. به نظرم یک مرکزی باید وجود داشته باشد تا جوانهای مستعد در کشور را جذب کند چون من میدانم که کشورمان چه جوانان مستعدی در همه زمینههای هنری دارد. این جوانان باید وارد تلویزیون شوند تا مردم چهرههای جدیدتر هم ببینند. اگر مسئولین سلیقهای عمل نکنند و اجازه ورود به دیگران هم بدهند، حتماً نتیجهاش را خواهند دید.
نسل جدید هنرمندان به لحاظ اخلاقی و رفتاری چه تفاوتی با نسل گذشته دارند؟
در همه نسلها آدمهای متفاوتی وجود دارند. گرچه در حال حاضر یک ژستهای عجیبی در هنر به وجود آمده که زیبنده هنر نیست. الآن یک جوان 32 ساله در مصاحبهاش میگوید که 25 سال است دارد در این کار فعالیت میکند! یا قبلاً دیدم که یک دوست عزیزی میگفت من 40 سال بعد از انقلاب فعال بودهام! درحالیکه کلاً 39 سال است که انقلاب شده و ایشان یک سال همروی انقلاب میگذارد تا سابقه کارش را بالا ببرد. یک عده دیگر که پا را فراتر میگذارند و میگویند پیش از انقلاب هم کارکردهاند. به شکرانه پروردگار امثال من زنده هستند و میدانند که چه کسی پیش از انقلاب بوده و چه کسی نبوده. معتقدم که اگر این آدمها واقعیت قضیه را بگویند هیچچیزی از ارزش کارشان کم نمیشود. بههرحال وقتی یک نفر ادعای چند دهه فعالیت دارد، صحبتهایش سؤالبرانگیز است و مخاطب از او میپرسد چرا هیچ نشانهای از کاری که کرده نیست؟ بعضیها هم واقعاً خودشان را گم کردهاند و توهم برشان داشته که چه آدم بزرگی هستند. اینها دیگر خدا را هم بنده نیستند و اگر بخواهند در یک جلسهای بنشینند، باید با هلیکوپتر به سراغشان بروید! حرف من در مورد تکریم و احترام است. آدمهای زیادی در هنر ما وجود دارند که همچنان متواضع و فروتن هستند و احترام را شرط اصلی میدانند. از این آدمها هم در بین پیشکسوتهای هنر وجود دارد و هم در میان جوانترها و نسل جدید. مثلاً شما فروتنی را بهوفور میتوانید در آقای پژمان بازغی ببینید. پژمان بازغی جزو هنرمندهای بااستعداد و کار بلد است و من خیلی دوستش دارم. در هنر ما آدمهایی مثل آقای پرویز پرستویی وجود دارند که اسمشان پرآوازه است و اخلاقشان هم زبانزد. مرحوم خسرو شکیبایی از دوستان من بود که با بزرگترین و معمولیترین آدمها یک نوع برخورد داشت و هیچوقت کسی را کوچک نمیکرد. الآن هم جوانهای خوب و مستعدی در هنر ایران وجود دارند، منتها یک نفر باید راه درست را به اینها بیاموزد تا وقتی یکی- دو کار هنری انجام دادند، مغرور نشوند و خودشان را گم نکنند. من جوانها را دوست دارم و به نظرم کارشان هم خوب است اما مشروط بر اخلاق و منش خوب. هرکسی که معرفت و اخلاقش خوب است، مردم هم بیشتر دوستش دارند.
خلاقیت در کار شما چقدر تأثیر دارد و خود شما چقدر سعی کردید یک هنرمند خلاق باشید؟
من همیشه سعی دارم در کلام و گفتارم تغییر ایجاد کنم و روی یک خط جلو نروم. البته گاهی این اجازه را به شما نمیدهند، مگر اینکه خودتان زرنگی کنید. به هر ترتیب، خلاقیت و نوآوری شما را روبهجلو میبرد. یک نمایشنامه رادیویی را ممکن است چندین نفر اجرا کنند و اجرای همه آنها متفاوت باشد. همینطور ممکن است که شما یک نمایشنامه را چندین بار اجرا کنید و هر اجرایتان متفاوت از آب درنیاید. اگر این اتفاقات بیفتد یعنی شما دارید در جا میزنید. من همیشه به همکاران جوانم توصیه میکنم که وقتی مطلبی که جلوی رویتان است را خواندید و تمام شد، هیچوقت از تمام شدنش خوشحال نشوید. این یعنی فرار از زیر بار مسئولیت. من 26 سال است که برنامه "راه شب " را با همین جنس صدا اجرا میکنم اما همیشه به خلاقیت هم توجه دارم. در تمامکارهایم سعی میکنم صداقت در کلام را حفظ کنم چون صداقت در کلام بیشتر از شیک بودن کلام به ذائقه مخاطب ایرانی خوش میآید. البته شیک بودن هم مهم است ولی در جای خودش. گاهی لازم است که یک متن اقتصادی و یا مذهبی را خیلی شیک بخوانید اما در کار طنز نیازی به این شیک بودن وجود ندارد و شما باید اصل را روی صداقت کلام بگذارید. نکات ظریفی در کار ما وجود دارد که باید رعایت شود.
یکی از اتفاقاتی که طی سالهای اخیر در رادیو افتاده، حس خودمانی شدن بیشازحد گویندگان با مخاطبان است. گویا مجریهای ما لباس اجرای خودشان را کنار گذاشته و برای آنکه به مخاطبان نزدیک شوند، از ادبیات و ترکیباتی استفاده میکنند که خیلی زیبنده نیست. به نظرتان چرا این اتفاق در رادیو افتاده است؟
این هم یک تقلید کورکورانه است که شنونده هم سریعاً متوجه آن میشود. شنونده آن رفاقت را از کسی میپذیرد که سابقه رفیق شدن با مخاطبان را داشته باشد. یک نفر نمیتواند در همان شروع کارش سعی کند با یک شیوه بیان عجیبوغریب و استفاده از شوخیهایی که برازنده نیست، سعی به ایجاد رفاقت با مخاطب کند. یک گوینده رادیو نباید فکر کند که با هر ادبیاتی میتواند مخاطب را بخنداند. خنده به چه قیمتی؟ شما ذهن شنونده را آرام نگهدارید و بگذارید ذهنش خندان باشد. برنامههای رادیویی ساخته میشود که مخاطبان یک تبسمی روی لبشان بیاید و به روزمرگیشان فکر نکنند. اگر همین اتفاق هم بیفتد برای ما کافی خواهد بود.
تغییر مدیریتهای صداوسیما در سالهای اخیر چقدر روی کار شما تأثیر گذاشته است؟
مدیرهای حال حاضر رادیو از جنس رسانه هستند و این اتفاق خیلی خوبی است. خانم نسرین آبروانی معاون رئیس سازمان صداوسیما در امور صدا یک خانم بسیار مهربان، بامعرفت و قدرشناس است چون خود ایشان تهیهکننده، سردبیر، مدیر گروه و مدیر شبکه بوده و مدیری است که حرف ما را راحتتر متوجه میشود. آقای مهندس احمد پور مدیر رادیو ایران هم از جنس رسانه است و قبلاً تهیهکننده و سردبیر بوده. وجود این آدمها به رادیو کمک میکند اما اگر یک آدمی از ارگانها و نهادهای دیگر وارد رادیو شود، طول میکشد تا بخواهد با گوینده، نویسنده، صدابردار و... ارتباط برقرار کند و شاید اصلاً این ارتباط هیچوقت برقرار نشود. یکزمانی در سال 72 برنامه "لبخند پیروزی و لبخند نوروزی " بعد از برنامه "کلاه قرمزی " دومین برنامه برتر تلویزیون شد. مدیران آن زمان بابت آن اتفاق یکدست نوازش هم به سر ما نکشیدند اما برای برنامههای معمولی جلسه میگذاشتند و در موردش بحثهای آنچنانی میکردند. امیدوارم دیگر این اتفاقات در سازمان صداوسیما نیفتد و مدیران سازمان قدر کارهای خوب را بدانند.
در صحبتهایتان بسیار از آقای منوچهر نوذری یادکردید. شما از جوانی در کنار آقای نوذری بودید و پلهپله در کنار ایشان رشد کردید و بالا آمدید. در تمام سالهایی که با آقای نوذری فعالیت کردید، چه ویژگیهایی از ایشان روی شما تأثیر گذاشت؟
یکی از ویژگیهای مرحوم نوذری این بود که ایشان خیلی مردمی رفتار میکرد و با مردم شوخطبع بود. یک عده در شوخیها اضافه روی میکردند و این موضوع باعث ناراحتی آقای نوذری میشد و ایشان واکنش نشان میداد. این اتفاق ممکن است در خیابان برای من هم بیفتد اما من واکنشی نشان نمیدهم ولی آقای نوذری نمیتوانست سکوت کند و بهیکباره صدایش درمیآمد؛ اما در کل ایشان آدم بسیار مهربان، باگذشت و شوخ طبیعی بود. در کارش جدیت داشت و من از این ویژگی ایشان خیلی آموختم. فکر میکنم من بیشتر از سایر همکارهایم سعی کردم از آقای نوذری بیاموزم. به اندوختههای خودم اکتفا نکردم و از حضور در کنار آقای نوذری بهره زیادی بردم. من به همراه آقای نوذری اولین برنامه "راه شب " را در سال 70 اجرا کردم. آن کار اولین تجربه گویندگی من بود. تا پیش از آن در نمایشنامهها بازیگری میکردم اما از آن زمان قرار بود گوینده ثابت برنامه "راه شب " شوم. خاطرم هست که در زمان ضبط برنامه "راه شب "، آقای نوذری تا 30 ثانیه قبل از شروع اجرا پوشه مطالب را باز نمیکرد و به من نمیداد! منطقش این بود که اگر میخواست پوشه مطالب را یک ساعت قبلتر به من بدهد تا بخوانم، از روی شکمسیری یک نگاهی به آن میکردم و میرفتم برای اجرا؛ اما با آن شیوهای که آقای نوذری به خرج میداد، من مجبور میشدم که در حین خواندن یک جمله، ضرباهنگم را برای خواندن جمله پایانی هم حفظ کنم. او میخواست من با این کار تمام تمرکزم روی خواندن متن باشد. همین باعث تقویت ذهن من شده بود و موجب شد که من سرعت بیشتری در کارم بگیرم. خودش هم که استاد این کار بود. تجربیاتی که من از آقای نوذری یاد گرفتم را سعی کردم به جوانها بیاموزم. آدمهای زیادی در زندگی هنری من تأثیرگذار بودهاند. مرحوم نوذری بهواسطه خصوصیات اخلاقی و ماهیت کارش، یکی از این افراد بود و من همیشه به او بدهکارم. هیچکس نمیتواند جای آقای نوذری را بگیرد و همینکه او در ذهن همه مردم ایران یک خاطره خوب دارد، یک موهبت الهی است و حتماً خداوند او را بسیار دوست دارد.
آقای جاویدنیا شما در طی این سالهایی که در رادیو به اجرای برنامه پرداختید تیپهای مختلفی را کارکردید. کدامیک از تیپهایی که تا به امروز کارکردهاید را بیشتر از همه دوست دارید؟
تیپهای مختلفی بازی کردهام. فقط در برنامه "صبح جمعه با شما " 10-12 تیپ مختلف را اجرا میکردم اما فکر میکنم تیپ "خان خان " را از همه بیشتر دوست دارم. یک نمایش رادیویی با آقای عباس محبی بازی کردم که کاراکترهای آن دو پیرمرد بهاصطلاح خالیبند بودند و من کاراکتر "خان خان " را بازی میکردم. به نظرم مردم از آن تیپ خیلی استقبال کردند.
همکاران شما همیشه در مورد گویندگی و دوبله و بهطورکلی کار در رادیو میگویند که این کار به لحاظ اقتصادی درآمد آنچنانی به همراه ندارد و درآمد این کار بسیار پایینتر از درآمد کارهای هنری دیگر است. بااینوجود آیا از کار کردن در رادیو و کارنامه هنریتان در این عرصه رضایت دارید؟
برای این کار تمام انرژیام را گذاشتهام و هیچی عایدم نشده است اما عدهای فقط در حد یک سلامعلیک و خوشوبش وارد این کار میشوند و به همهچیز میرسند. با تمام سابقهای که در این عرصه دارم، هیچوقت کسی به من نگفته تو کجایی وزندگیات چطور میگذرد؟ از کجا میآوری و به کجا میبری؟ بااینحال همیشه سعی کرده ام که آبروی سازمان صداوسیما حفظ شود. ممکن است از کار هنری، پول، سرمایه و خانه نداشته باشم ولی فکر میکنم این کار در سرنوشت من نوشتهشده و باید تمام مشقتهای این مسیر را بپذیرم. من هیچوقت یک تاجر، فروشنده و دلال خوبی نمیشوم چون ذهن من در یک وادی و خط دیگری میگذرد. خوشحالم که تاکنون هیچوقت با غرور وارد کار نشدهام و همیشه از خداوند برای خودم و گروهم قوت میگیرم. خودم را همیشه در قبال کارم مسئول دیدهام و سعی کردهام در اجتماع طوری زندگی کنم که آبروی سازمان صداوسیما بهعنوان یک مرکز فرهنگی و هنر حفظ شود و نماینده خوبی برای این سازمان باشم. با تمام سختیهایی که این کار دارد، همیشه وظیفه خودم میدانم که حرمت سازمان را نگهدارم.
این روزها مشغول چه فعالیتهایی هستید؟
اگر همهچیز به امید خدا درست پیش برود، همچنان در برنامه "رادیو جمعه " در خدمت دوستان و رادیو ایران خواهم بود. برنامه "راه شب " هم همچنان با اجرای من شنبهشبها روی آنتن میرود. این برنامه 26 سال است که بیوقفه دارد اجرا میشود و من در تمام این سالها در این برنامه حضور پیداکردهام. 8-9 سال آن را با آقای نوذری اجرا کردم و بعد هم چند سال به ترتیب با خانمها شمسی فضلاللهی و فاطمه نیرومند اجرای این برنامه را پیش بردم. الآن هم 5-6 سال است که بهتنهایی در برنامه راه شب گویندگی میکنم. خوشحالم از اینکه بچههای کاربلدی در کنار من بوده و هستند و خوشحالم که اگر فردا روزی نبودم، حداقل یک اسمی از من خواهند بود. این برای من یک افتخار است و من هم واقعاً همه آنها را دوست دارم. فعلاً در رادیو مشغولم و با تلویزیون کار زیادی ندارم.