گروه سینما و تئاتر «هنرآنلاین»: آدم‌ها گاهی از ضعف‌ها، کمبودها، دیده نشدن‌ها، سرزنش‌ها، کم‌محبتی‌ها و دیگر خلاءهایشان نردبان می‌سازند. هرچقدر این کم‌محبتی‌ها و نادیده گرفته شدن‌ها بیشتر باشد، این نردبان بلندتر می‌شود و آن‌ها هم بالاتر می‌روند.

هنوز بر سر این که او یک گل ملی را به ثمر رسانده یا دو گل، بحث است اما او خیلی وقت است که از این بحث‌ها عبور کرده و برایش مهم نیست که خود را ثابت کند. از روزهای فوتبالی‌اش مدت‌ها است که فاصله گرفته است. در واقع با ورود به عرصه جدید و بازی در سریال «پژمان» در نقش خودش، دفتر ماجرای فوتبالی‌اش را بست.

11_30_361

پژمان جمشیدی که بازیکن فوتبال خوبی بود اما آنقدر که باید دیده نشد و هوادار نداشت، در سریال «پژمان» در کنار این که سر شوخی را با خودش باز کرده است، تمام آن حرف‌هایی که در سال‌های فوتبالی‌اش نگفته بود و یا شایدهم گفت و شنیده نشد را در یک سریال پرمخاطب به نمایش گذاشت. این که چگونه یک فوتبالیست که روزگاری در اوج بوده است به حاشیه می‌رود و دورانش تمام می‌شود؛ این که چگونه یک فوتبالیست از اوج هیاهو به اوج تنهایی سقوط می‌کند. هرچند که این سریال محتوای طنز داشت، اما تجربه زیسته پژمان اثر بسیار خوبی بر سریال گذاشت و آن را به وادی مفاهیم عمیق هم کشاند. سروش صحت در زمان پخش «پژمان» پیش‌بینی کرده بود که جمشیدی می‌تواند بازیگر موفقی در تلویزیون و سینما شود. تجربه همکاری موفق او با سروش صحت موجب شد تا صحت هم در «جهان با من برقص» و فیلم تازه‌اش «صبحانه با زرافه‌ها» مجددا با او همکاری کند و این یعنی صحت هنوز بر روی حرف خودش مطمئن است.

پژمان+جمشیدی2

جمشیدی که در اولین تجربه حرفه‌ای بازیگری‌اش موفق ظاهر شد و توانست چراغ سبز مخاطب را به دست آورد، بعد از بازی در تئاتر و چند فیلم سینمایی، زوج خودش و سام درخشانی را با «خوب،بد، جلف» و «تگزاس» تکرار کرد و انصافا هم زوج موفقی بود. دربین آثار سینمایی، او در تلویزیون هم بعد از «پژمان» خوب درخشید. از بهرام در سریال «دیوار به دیوار» گرفته تا فریبرز سریال «زیرخاکی» از شخصیت‌های پرطرفدار سریال‌های طنز چندسال اخیر تلویزیون بودند.

جمشیدی در سال 96 یعنی بعد از 4 سال از ورودش به عرصه تصویر برای فیلم «سوتفاهم» نامزد سیمرغ بلورین بازیگر نقش مکمل مرد شد و همه ما خوب یادمان است که زمان اعلام نامزدها اهالی رسانه به تمسخر به نام پژمان جمشیدی خندیدند! و همین خندیدن آدم‌ها پله بعدی نردبان برای جمشیدی شد تا بالاتر برود. همه خندیدند و اکنون همه آن‌ها می‌دانند که نبض گیشه در دست چه کسی است. هرچند که او به این خندیدن‌ها بهایی نداد؛ چرا که قبل از هرکسی او با شوخی کردن با خودش در «پژمان» به خودش خندیده بود.

933310_693

این بی‌مبالاتی و بی‌محبتی‌ها تمام نشد و دوسال بعد در نشست خبری فیلم «خط فرضی» در جشنواره فیلم فجر، خبرنگاری با سوال نامناسبش دوباره سکوی موفقیت پژمان جمشیدی شد. او در پاسخ به سوال خبرنگار که گفته بود« شما که در فوتبال چیزی نشدید، چرا برای دیده شدن سینما را انتخاب کردید؟»، تنها گفت زندگی برایش آنقدر ارزش ندارد که به فکر دیده شدن باشد.

او در پاسخ به رفتارهایی که انگار سینما و تئاتر را ارث پدری خود می‌دانستند و ورود جمشیدی برایشان یک ورود ممنوعه بود، تنها راه رفتن در مسیری بود که خودش می‌دانست درست است و همین هم بود که امروز باعث شد است که بیشتر کارگردانان دلشان می‌خواهد با او کار کنند. چرا که او اکنون یک برند است که تنها عکس او بر پرده سینما کافی است تا فیلمش خوب بفروشد. فرقی هم نمی‌کند نقش او کمدی باشد یا جدی؛ در هردو صورت او از پس درآوردن نقش خوب برمی‌آید. او سال گذشته دیپلم افتخار بازیگر نقش مکمل مرد را در جشنواره فیلم فجر برای فیلم «یادگار جنوب» دریافت کرد که اتفاقا نقشش در آن جا یک کاراکتر جدی بود و یا برای فیلم «علفزار» کاندید نقش اول مرد در جشنواره فیلم فجر شد که آن جا هم نقش یک بازپرس با جدیت خاص خودش را ایفا می‌کرد.

جمشیدی حتی در تبلیغات تلویزیونی هم یک برند است و اغلب با همان بامزگی‌اش تبلیغات‌های تکراری تلویزیون را قابل تحمل‌تر می‌کند.

JSSQ4o0In0so

بعد از همه ناملایمتی‌ها و تمسخرها، اکنون پژمان جمشیدی بازیگر پُر کار و پرفروش سینمای ایران است و همین حالا دو فیلم «هتل» و «ویلای ساحلی» بر پرده و چند فیلم هم در نوبت اکران دارد.

هرچند این حجم از پرکار بودن او هم مورد انتقاد است و می‌تواند باعث به تکرار افتادن او شود و خطر سقوط را برای او به همراه داشته باشد. اما گویی او حس می‌کند در زمین فوتبال است و دقیقه‌های آخر بازی است و تا می‌تواند باید بِدَوَد و شوت کند، هرچند که همه این شوت‌ها منجر به گل نمی‌شود.هرچند که خودش گفته زندگی اینقدرها هم برایش ارزش ندارد، اما حالا که او از این نردبان، پله پله بالا رفته باید حواسش باشد که از این پله‌ها سقوط نکند. حالا دیگر مسئله گل او برای تیم ملی مهم نیست؛ مسئله گلی است که برای تیم سینما و زندگی هنری‌اش می‌زند. او که خوب دویدن را از فوتبال یاد گرفته است، حالا در سینما دونده سرعتی است که زودتر از چیزی که همه فکر می‌کردند، دیده شد.

 

هانیه علی‌نژاد