گروه سینما و تئاتر هنرآنلاین: مجموعه انیمیشنهای کوتاه «رویاهای رنگی» شامل ۱۰ انیمیشن کوتاه از تولیدات «مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی» است که برای اولین بار در سینمای ایران در قالب سینمای هنر و تجربه به روی پرده رفت. این مجموعه با انیمیشن «سیم ششم» از بهرام عظیمی شروع و با «سوزنبان» از مهدی خرمیان پایان مییابد. انیمیشنهای «پسر دریا» به کارگردانی عباس جلالی، «گذشته» به کارگردانی حمید محمدی، «ملکوت» به کارگردانی فرنوش عابدی، «کلاغ» از اهورا شهبازی، «بالانس» از برزان رستمی، «شهر خاموش» به کارگردانی امیر مهران، «دیوار چهارم» به کارگردانی محبوبه کلایی و «اکتسابات انتسابی» به کارگردانی سمانه شجاعی از انیمیشنهای دیگر این مجموعه هستند. گفتوگوی زیر با بهرام عظیمی کارگردان «سیم ششم» انیمیشنهای تبلیغاتی راهنمایی و رانندگی «سیاساکتی و داود خطر» انیمیشن آقای ایمنی «حسن خطرناکه حسن» و انیمیشن سه بعدی «بابا برقی» انجام شده است. در بخشهایی از گفتوگو داستان لو رفته است.
در انیمیشن «سیم ششم» شخصیت و حادثه هر دو تاریخی و منحصربهفرد هستند. کدام یک از این دو عنصر، سوژه اول شما بودند؟
بهرام عظیمی: از داستان غلامحسین درویش اطلاع نداشتم. چون عشق ماشین بودم، سیاساکتی ساخته بودم و رشتهم اتومکانیک بوده و سالها درگیر انیمیشنهای راهنمایی و رانندگی بودم... یک روز جایی صحبت شد که اولین قربانی سانحهی تصادف در ایران یک موزیسین بود، برایم جالب شد و آنجا متوجه شدم اولین قربانی در زمانی که قوانین راهنمایی و رانندگی وجود نداشته یک شخصیت معروف بوده به نام درویش خان. درویش خان کیست؟ مخترع سیم ششم تار، یک موزیسین که به لحاظ شخصیت اخلاقی و زندگی خاص بوده. پس برای ساخت انیمیشن اول حادثه باعث شد که به شخصیت برسم.
جزییات شخصیتپردازی غلامحسین درویش چقدر با واقعیت انطباق دارد؟
عظیمی: وقتی به شخصیت غلامحسین درویش رسیدیم، تحقیق کردیم و اطلاعات زیادی پیدا کردیم. فیلمنامهنویس ما خانم مهناز عادلی هم تحقیقات مفصلی کردند. ما اگر میخواستیم انیمیشن یا فیلم ۶۰ تا ۷۰ دقیقهای بسازیم، شاید به خیلی چیزها میتوانستیم بپردازیم. ولی ما میخواستیم یک انیمیشن کوتاه بسازیم که حوصله بیننده را هم سر نبرد. هدف ما یک انیمیشن ۱۲ دقیقهای بود که در نهایت ۱۴ یا ۱۵ دقیقه شد. درویش خان یکسری ویژگیها داشته، مثلا یک مقدار انسان مخترعی بوده. این را ما با طراحی جزئیاتی مثل نخ بستن به وسایل نشان دادیم.
یکسری ویژگیها واقعیت داشته و یکسری اغراق بوده. از طرفی دیگر یک مقدار عشق اختراع هم داشته. یک مقدار عاشق گلوگیاه هم بوده. یک بالکن برایش طراحی کردیم که پر از گلوگیاه است و با سیستم خاصی آن را آبیاری میکند. اینکه درویش خان، خانه داشته یا نداشته، خانهاش بالکن داشته یا نداشته همه از خودمان بوده. اینکه در خانهاش چه سیستمی داشته، گرامافون داشته، نداشته را با جستجو عکسهای آن زمان بهشان رسیدیم. چیزهایی که احساس کردیم جذاب میشود را به آن اضافه کردهایم. اینکه با موزیسینهای دیگر کلکل داشته باشد، در آن صحنهای که میرود به خانه دوستان موزیسین، و دختری نگاهش میکند، البته درویش خان زن داشته، ولی ما برای کاراکتر زن طراحی نکردیم، انگار که عاشق کسی بوده. اگر میخواستیم در ۱۵ دقیقه زنش را نشان بدهیم جذاب نمیشد، پس طراحی کردیم که یک روزی که سیم ششم را گذاشته و رفته پیش تارنوازهای دیگر، اول او را به تمسخر بگیرند بعد او بنوازد تا داستان جذاب بشود و بعد هم که خانمی هست و درویش خان را دوست دارد و درویش خانم هم او را دوست دارد. و در اجرای آخر درویش خان که در گرند هتل است آن خانم را دوباره گذاشتیم. همه این جزییات را ساخته ذهنمان در ۱۵ دقیقه اضافه کردیم تا داستان جذابتر شود. ممکن است کسی بگوید درویش خان که زن داشته؛ بله ما خانمش را حذف کردیم.
جالب اینجاست که بعد از نود سال، بعد از اینکه این فیلم را میسازم، من متوجه میشوم که درویش خان به نوعی فامیل ما هم بوده و من این را نمیدانستم. دختر عموی بابای من تماس میگیرند، خانم نوشین عظیمی، و میپرسند شما درویش خان ساختید، بعد از تایید من، دوباره میپرسند چرا ساختید، میگویم اولین قربانی سانحهی تصادف بوده و مخترع سیم ششم بوده. پرسیدند واقعا انگیزهت این بوده، میگویم آره و ایشان میگویند مامان من نوهی درویش خانند و یکسری عکس فرستادند که درویش خان و زنش در عروسی دختر عموی پدرم بودند.
بله زمانی که درویش خان فوت میکند زن داشته، بچه داشته. منتها ما عاشقانهش کردیم. اینکه سوال شود با مادرش زندگی میکرده، نه اینطور نبوده، یا اصلا آن موقع مادرش در قید حیات بوده یا نبوده، مستند نبوده. انتهای فیلم هم قطعاتی که نواخته میشود قطعات خود درویش خان است.
چیزی که ما میخواستیم مردم به آن برسند این بود؛ تصویر که تمام میشود 99 درصد مردم ایران و مخاطبین غیرایرانی متوجه شوند داستان درباره آدمی بوده که واقعا وجود داشته، سیم ششم تار را اختراع کرده و اولین قربانی تصادفات در ایران بوده. میخواستیم با اینها آشنا شوند. یکسری جذابیتهای داستانی هم اضافه کردهایم. مثلا چطور سیم ششم به ذهنش رسیده و اختراع کرده. مثلا ما میدانستیم درویش خان با ماشین تصادف داشته در این داستان آوردهایم که از بالکن درگیر تماشای حرکات و صدای روشن کردن ماشین بوده و میخواسته آهنگی بسازد و نمیتوانسته، به این میرسد که تارش یک سیم کم دارد.
از ایدهی صامت بودن این انیمیشن و آوردن گفتوگوها به شکل کپشن بین تصاویر صحبت کنید.
بهرام عظیمی: زمانی که فیلمنامه نوشته میشد من انیمیشن را سیاهوسفید و صامت میدیدم. از کپشن استفاده کردم چون میخواستم این انیمیشن بینالمللی باشد و به کشورهای دیگر هم بفرستم. دیالوگ اصلا نمیخواستم داشته باشد. من میخواستم نوع حرکات تند باشد. به غیر از زمانهایی که مینوازد، حرکات مثل فیلمهای صامت است. تیکهایی که میزند مثل فیلمهای صامت است. در تصویر پرپر داشت. تصویر کمی روشن و تیره میشد. میخواستم مثل فیلمهای صامت شود. چون میخواستم بگویم انگار فیلمی است که آن زمان از درویش خان برداشتهاند. فیلم مستندی راجع به درویش خان. این به جذابیت هم کمک میکرد.
در آخر درباره ایده راهاندازی بنیاد پویانمایی زیر نظر وزارت ارشاد صحبت کنید و بفرمایید چقدر این ایده در جریان تولید آثار انیمیشن ایرانی کارساز است.
عظیمی: حداقل بیست سال است صحبت از راهاندازی بنیاد پویانمایی میشود. بنیادی هم به نام بنیاد بازیهای رایانهای سالها پیش تاسیس شد، که عملکردش در مجموع رضایت بخش نبوده است، راه اندازی بنیاد انیمیشن هم از نظر تئوری ایده خوبی است. اما اینکه چه رویکردی داشته باشد، چه نظارتی بر انیمیشن خواهد داشت، به چه شکل انیمیشنسازی را تغذیه خواهد کرد، به نظر من در این موارد شکست خورده است. ولی بدم نمیآید که این اتفاق بیفتد و چیزی که من گفتهام درست نباشد.
گفتنی است، مجموعه «رویاهای رنگی» همزمان با ۲۸ اکتبر (۶ آبان) روز جهانی انیمیشن اکران شد و فرصت مناسبی فراهم کرد تا عموم مردم با انیمیشنهای کوتاه ایرانی آشنا شوند.
زهرا عباسی