"گروه سینمای خبرگزاری هنرآنلاین": مخاطب در بخشیهایی از فیلم دچار رهایی میشود؛ رهاییای که به او کمک میکند وارد داستان شده و با شخصیتها همزادپنداری کند؛ مسالهای که این روزها در سینمای کشورمان کمیاب شده است. اینکه نویسنده با همراهی کارگردان بتواند مخاطب را درگیر کاراکترها و پی رنگ اصلی داستان کند، به طور طبیعی یک هنر تلقی میشود، البته باید برخی قواعد را هم رعایت کند تا مخاطب دچار سرگردانی نشود و کشش داستان را داشته باشد.این گزاره از توضیحات درباره یک اثر سینمایی است.«بعد از رفتن» فیلمی که این روزها بر پرده نقره ای نقش بسته است.
متفاوت بودن برای هر فیلمساز و مخاطبی عنصر جذابی به نظر میرسد، چون برای هر دو، کلیشه و تکرار دیگر معنایی ندارد و به همین خاطر هم از حرف جدید زدن و خاص بودن استقبال دوچندانی دارند. این حکایت برخی آثار چهلویکمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر است؛ جشنوارهای که در آن بنیاد سینمایی فارابی با ۹ فیلم حضور پررنگی دارد. یکی از این ۹ اثر «بعد از رفتن» به نویسندگی و کارگردانی رضا نجاتی است. این فیلم در نوع خود حرف برای گفتن دارد، ملودرامی اجتماعی که با تصاویر ناب و بازیهای خوب توانسته عنصر متفاوت بودن را در خود جا دهد.
«بعد از رفتن» یک ذرهبین به مخاطب خود میدهد تا بتواند فیلم را درک کند، البته سوژه هم از اهمیت ویژهای برخوردار است و باید پرداخت آن روان و در چارچوب قوانین و مقررات جامعه باشد.
«بعد از رفتن» میتوانست با اضافه کردن برخی خردهپیرنگها در فیلمنامه جذابیتهای اثر را افزایش دهد تا حوصله تماشاگر تا انتهای فیلم سر نرود؛ تماشاگری که روبهرو شدنش با این جنس قصهها در سینمای ایران قدری غریب مینماید و برای خو گرفتن با حال و هوای این قبیل آثار باید درک و فرصت مناسبی دست دهد.
«بعد از رفتن»؛ فرو رفتگی عمقی مخاطب در خودش!
یکی از نکات دیگر «بعد از رفتن» لوکیشن آن است. داستان فیلم در جغرافیای جنوب کشور و جزیره قشم میگذرد که میتوان آن را نقطه عطفی برای پرهیز از فیلمهای درام آپارتمانی یا شهری دانست. تجربه نشان داده اقلیم در موفقیت اثر سینمایی در فستیوال مهمی همچون «فجر» تاثیرگذار است و نباید براحتی از آن گذشت و باید گفت مسائل و موضوعات اجتماعی اگر در جغرافیا یا اقلیمی تعریف شود که لزوما تهران و وابسته به پایتخت نیست، علاوه بر معرفی ضمنی جاذبههای بصری، مانع دلزدگی و خستگی احتمالی مخاطب میشود.
رضا نجاتی کارگردان این فیلم در نشست خبری آن در جشنواره فیلم فجر گفته بود که: «مهمترین مسأله این است که مخاطب به این فکر کند که آیا آرش میرود و یا میماند.» برای این اتفاق هم صحنه خوبی را تدارک دیده است، مکاریانی در این رابطه نوشته است: «در مجموع با تکیه بر توان پلانها و سکانسهای جذابی همانند آزادی پرندگان در قفس در سکانس حمام، برداشت پایانی فیلم و تردید میان رفتن و ماندن آرش در نمایی جذاب، سکانس فریبنده و چشمنواز سیرک که بهخوبی به داستان کاوه (با بازی پوریا رحیمی سام) گره خورده است یا سکانس موتورسواری پدر و پسری آرش و میکاییل، نمیتوان به خروجی موردنظر از سینمایی با زاویه دید و جهانبینی مورداشاره رسید.»اولین ساخته بلند رضا نجاتی شاید به دلیل حضور بازیگران نام آشنا امیدوار به استقبال مخاطب در گیشه سینما باشد، این فیلم حتی در اولین نمایش خود در چهلویکمین جشنواره فیلم فجر هم با استقبال برخی از منتقدان روبهرو شد اما این اتفاق چیزی را از ضعف فیلمنامه آن کم نخواهد کرد.
حضور برخی از شخصیتهای موجود در فیلم تنها برای پیشبرد اهداف کوتاه مدت نویسنده و کارگردان است، شخصیتهایی که این اهداف را محقق میکنند و دیگر اثری از آنها باقی نمیماند، نمونهاش حضور پانتهآ پناهیها با شخصیت محبوبه که شخصیت آرش و نوع ارتباطش با مردم را روایت کرده و بعد میان داستانهای دیگر فیلم گم میشود.
زینب السادات افتخاری