به گزارش هنرآنلاین، پس از نمایش فیلم نیز نشست نقد و بررسی این اثر با حضور امین حامیخواه (منتقد سینما و پژوهشگر فلسفه) برگزار شد.
امین حامیخواه درباره فیلم «رکوئیم برای ویچاشاواکان» گفت: گاهی اوقات ما فیلمی میبینیم که باید آن را با ساختار و ژانر خودش بررسی کنیم. این نکته اساسی در بررسی یک اثر است. فیلمی که مشاهده کردید، تجربه تازهای در ژانری است که کمتر در ایران معاصر به آن توجه شده است. یعنی کار، تحمل و خوانش بر آرشیو که در این اثر وجود دارد. فیلم دست به انتخاب میزند و فیلمهایی را بر میگزیند که بر آن تفسیر و تحلیلی دارد. این ژانری است که در خود اروپا و آمریکا نیز محجور است. به همین دلیل کمتر چنین فیلمهایی را دیدیم و راجع به آن صحبت شده است.
او ادامه داد: در اولین برخورد، گزارش کوتاهی از تاریخچه ژانر مستندنگاری آرشیوی همراه با تاملات مقالهگون یا شاعرانه بر تصاویر را ارائه میدهم. تقریبا میتوان گفت اولین بار گروهی از آدمهای سیاسی که از رخداد مه ۶۸ میلادی سر برآورده بودند، در کوچه و خیابان در مقابل دولت ژنرال دوگل ایستادند. معروفترین آنها گیدوبور بود که فیلمی به نام «جامعه نمایش» ساخت. این فیلم سراپا تصاویری است که بیشتر نبردهای ناپلئون را در آن میبینیم. اما نوع مواجهه با این آرشیو به میانجی متونی است که گیدوبور آنها را کتاب هم کرده است که امروز ترجمه آن توسط بهروز صفدری در نشر آگاه با عنوان «جامعه نمایش» موجود است.
این منتقد سینما با طرح این پرسش که ما چگونه میتوانیم دوباره تامل کنیم، گفت: به میانجی عصری که اساسا عصر آرشیو است، اکنون ما همگی حمل کننده آرشیوهایی هستیم که میتواند کتابخانه ما یا همه پلتفرمهایی باشد که در آن عضو هستیم. در واقع مسئله انباشت آرشیو و بعد ناکارآمدی آرشیو است که فیلم از طریق گسست خود به میانجی گفتگو با کاراکتر حاتم مشمولی که امروزه به واسطه چند فیلم بیشتر شناخته شده است، ما را به این گسست با آرشیو میرساند.
حامیخواه در ادامه بیان کرد: پیوستار آرشیو در اینجا در هم شکسته شده و تاملاتی بر فیلمهایی برجسته میشود. اتفاقا اینجا از مانی ممنونم که با فیلمش به حیث التفاتی نقد که همان گفتار و دیالوگ با سینماست اهمیت و بها میدهد. ما همگی عاشق سینما بودیم و با آن بزرگ شدیم و به سختی راه خود را پیدا کردیم. ما تارکوفسکی، کیشلوفسکی، پازولینی و ... دیدیم. یک بخش مواجهه (با سینما) این است که ما درباره آنها ریویو، نقد یا ... بنویسیم. به عنوان مثال از گذشته افرادی بودند که روی فیلمها ریویویی مینوشتند. بخش دوم دستهای هستند که روی فیلمها نقد مینویسند که فکر میکنم ساحت نقد از لحاظ استعلایی بالاتر از ریویو است. اما ساحت بالاتر از نقد نیز، همان فلسفیدن با سینماست که آدمهای بزرگی در این راه نوشتههایی داشتند.
او افزود: بنابراین اولین مفهوم از این موضوع برای من، گسست در پیوستار آرشیو بوده که تجربه زیست ما شده است. مفهوم دومی که از دل این تفکر میآید، مسئله بحث انسداد در تجربه است که اولین بار بنیامین درباره قرن بیستم گفت و اکنون نیز ادامه دارد. یعنی چرا مایی که مشروطه، نیما یوشیج، بهمن محصص، سهراب شهید ثالث داشتیم، وضعیت کنونی سینما و ادبیاتمان به این شرایط رسیده است؟
این پژوهشگر فلسفه در ادامه بیان کرد: البته این موضوع فقط مختص ما نیست، فیلمهای جدید هالیوودی نیز به همین صورت بوده و حرفی برای گفتن ندارند. بحث اساسی انسدادی است که در تجربه وجود دارد. متاسفانه تجربه پیشینیان به ما منتقل نمیشود. این تجربه مسدود شده و دیگر شاهنامه، سعدی و به طور کل سنت در بین جوانان ما نیست. بنیامین میگوید این سنت را با این گرانسنگی از روی شانههایت بردار و روی دستهایت بگیر و آن را تهییج کن. مانی در فیلم خود در حال انجام این کار است. یعنی از بین حجم آن همه فیلمهای تاریخ سینما دست به گزینش زده و آن حجم را از روی شانهها بر میدارد و به میانجی گفتگو مسئلهای را مطرح میکند.
حامیخواه در ادامه صحبتهایش گفت: گفتگو چند وجه دارد. اول اینکه وقتی در مقام گفتگو قرار میگیریم، انسانیت را رعایت میکنیم. چهره؛ یعنی من به تو احترام میگذاریم و تو به من احترام میگذاری. چهره؛ یعنی من و تو فارغ از هر پوزیشن اجتماعی رو در روی هم قرار میگیریم. به این صورت در فیلم نیز مانی، حاتم را رو در روی فیلمها نشانده و حاتم در حال حرف زدن است. مانی خود را پنهان کرده و به میانجی نریشنها حرف میزند. این کار تازهای در سینمای ماست و حال میتوانیم در خود فیلم به این فیلم نقد داشته باشیم. چون فیلم یک گسست در آن فضاست و از این نظر به شدت برای ما گرامی و واجد ارزش به شمار میآید.
او در ادامه بیان کرد: به طور کل فیلمهایی با این تم که از آرشیو استفاده میکند، در نقاط مختلف ساخته میشود اما در آنجا نیز بسیار محدود هستند. طبیعتا این محدودیت در ایران بسیار بیشتر است. بنابراین مانی واقعا با ساخت فیلمی در این مدل خطری کرده است که نیاز به جسارت دارد. در مورد سینمای خودمان نیز میتوانیم کارهایی از این دست که فیلم انجام داده را انجام دهیم. متاسفانه در مورد سینمای خودمان کم صحبت کردیم اما میتوان درباره موضوعاتی چون نقش زنان در سینما، جایگاه لوکیشن در سینما، اقلیمها در سینما و... کارهایی را انجام دهیم.
این منتقد سینما در پایان گفت: بنابراین باید بگویم بحث زیاد است، انسداد جای دیگری است که همگی از آن مطلعیم. به وودی آلن میگویند: آیا امروز مسئله تو با خداست؟ میگوید اتفاقا من مسئلهای با خدا ندارم، مسئلهام با دولت است، چون اگر دقت کنید، بالای سر ما دولت ایستاده، نه خدا.
سامان بیات(منتقد سینما) در ادامه این برنامه گفت: در برههای برخی دوستان به ما میگفتند فلسفه شکلگیری سینماتک این است که فیلمهایی با بارمعنایی که متفاوت هستند و در جای دیگری امکان نمایش آنها وجود ندارد، اکران شوند. بعد از اینکه فیلم مانی ثابت را دیدیم، متوجه شدیم که این اثر یک فیلم ضد روایت است که من به آن فیلم مقاله میگویم. ممکن است بسیاری از مخاطبان که به دیدن فیلم با خط روایی عادت کردهاند، نتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. بعد از اینکه با مانی ثابت صحبت کردیم، دیدیم که پشت هر کدام از پلانهایی که بسته، تفکر و نگاهی وجود دارد که نشان میدهد فیلمساز نیامده تا یکسری از پلانها را سرهم بندی کند.
او ادامه داد: آن روز که با یکدیگر صحبت کردیم، گفتم که مخاطبان سینماتک ما اصلا به دیدن چنین آثاری عادت ندارند. در واقع یکی دو تجربه به این صورت داشتیم که برای مخاطبان ما ملموس نبود. به همین دلیل همیشه از اکران این مدل آثار پرهیز میکردیم ولی گفتیم این تجربه را داشته باشیم تا آدمها نظر خود را بگویند. حتی اگر کسی از فیلم بدش میآید، با دلیل آن را بگوید و پاسخ کارگردان را بشنود.
بیات در ادامه بیان کرد: شخصا علاقمندم که بحثهایی از این دست شکل بگیرد. خودم نیز نقدهایی به این آثار دارم ولی مانی معتقد است که هنرمند باید کار خودش را انجام دهد و نباید به مخاطب باج داد. اما شخصا در جاهایی مخالف این حرف هستم و میگویم بالاخره فیلم ما باید در جاهایی دیده شود و مخاطب خود را پیدا کند، بنابراین ما باید در جاهایی باج بدهیم. البته این نظر من بوده و ممکن است اشتباه باشد. امیدوارم خود مانی نیز در این رابطه صحبت کند.
مانی ثابت کارگردان این فیلم نیز در ادامه این برنامه گفت: از مخاطبانی که اینجا هستند تشکر میکنم. زیرا فارغ از اینکه از این اثر خوشتان بیاید یا بدتان، این مهمترین اتفاق برای من است. در واقع از صمیم قلب تشکر میکنم؛ چون هر اتفاقی در این جمع رخ دهد، یک روایت خواهد بود. زیرا در جامعه فروپاشیدهای که قصه و روایت ندارد، این مهمترین اتفاق برای شخص من است.
او در ادامه بیان کرد: من کارگردان و فیلمساز نیستم؛ ممکن است کارگردانی و فیلمسازی هم انجام دهم اما ترجیح میدهم، پژوهشگری باشم که سینما را پژوهش میکند و بعد از اینکه در پژوهش به جایی رسید، آن را تبدیل به متریالی میکند که حال شما نیز میتوانید اسم آن را ویدیو مقاله؛ فیلم کلاژ یا هرچیز دیگری بگذارید. هرچیزی که بعدا هم اگر تعداد آنها زیاد شد، بتوانیم اسمشان را بگذاریم. در همه فیلمهای من یک رکوئیم در ابتدای آن است. یعنی یک سوگواری در ابتدای همه آنها وجود دارد.
در ادامه این برنامه جلسه به حاضران واگذار شد تا نقد و نظر خود مطرح کنند.