گروه سینمای هنرآنلاین: قبل از این که نام سجاد پهلوانزاده را به عنوان کارگردان بشناسیم، او را با تدوین آثار محمدحسین مهدویان شناختهایم. تا این که او پس از سالها تدوین، مینی سریال «سقوط» را برای پخش اختصاصی در فیلیمو ساخت و در این سریال مهدویان در مقام مشاور همراهش بود.
«حیثیت گمشده» سریال تازهای از پهلوانزاده است که باز هم ردپای مهدویان در آن پررنگ است. مهدویان این بار هم طراح و مشاور سریال است اما میتوان ردپای کارگردانی او را در سریال به راحتی حس کرد.
قصه «حیثیت گمشده» درمورد زنی به نام «هاجر» است که پس از تصادف خودخواستهاش، ابهامات زیادی برای همسرش«امیر» به وجود میآید و امیر را بر آن میدارد تا در جستجوی حیثیت خود و علت خودکشی هاجر باشد.
امیر که پر از سوءظن و تردید است قدم در راهی میگذارد که منجر به حوادث بسیاری برای او میشود. او همه عالم و آدم را، حتی خود هاجر را مقصر میداند به جز خودش. در حالیکه فاصله عاطفی او و عدم توجهش به هاجر خود میتواند از دلایل اصلی حوادث و پنهانکاریها باشد. او آنقدر از هاجر دور است که هیچچیزی درمورد او کارهایش نمیداند در حدی که حتی مامورها به او شک میکنند. امیر پس از مرگ هاجر گویی به خودش میآید و به دنبال درمان زخمی است که از انزوا و تنهایی او عمیقتر است. زخمی که شاید خودش در ایجاد کردنش نقش پررنگی داشت.
سریال در هر قسمت گرهای باز میکند و مجدد گره تازهای اضافه میکند تا با قلاب خود مخاطب را به دنبالش بکشاند. برگ برنده سریال اما بازی خوب بازیگرانش است. «مهدی حسینینیا» بعد از تلاشهای فراوان و بازیهای موثر در نقش بازیگر مکمل، بالاخره این بار بازیگر نقش اول است و خوش میدرخشد. جنون و تردید در تک تک اَکتهای حسینینیا از فریاد تا سکوتهای درماندهاش حس میشود.
«امیر نوروزی» که با تئاتر«لانچر پنج» سر زبانها افتاد و پس از آن بود که در سریالهای نمایش خانگی حضور پیدا کرد، در این سریال نقش شوهرخواهر امیر را بازی میکند که همه چیز را به چشم پول میبیند و البته ابهاماتی در شخصیت او وجود دارد که به نظر میرسد بسیاری از اتفاقات به او وصل میشود.
در کنار این بازیگر، باید گریزی هم به بازی خوب «بهزاد خلج» اشاره کرد. او که پیش از این در نقشهای قاضی در سریال «آقای قاضی» و مامور پلیس در «پوست شیر» جدیت و ابهت و وجهه اجتماعی خوبی داشت،این بار با تغییر لحن صحیح خود توانسته است که از نقش یک خلافکار و رییس باند موادفروشی بربیاید.
اگر در سریال «سقوط» با یک درام سیاسی-امنیتی همراه بودیم، در «حیثیت گمشده» با یک درام اجتماعی مواجه هستیم که همانند سریالها و فیلمهای اجتماعی دیگر ریشه در فقر دارند. مدتها است که در سریالهای نمایش خانگی یا از قشر متمول و زندگیهای لاکچری سخن میگویند و یا از آن طرف بوم میافتند و به سراغ شخصیتهایی از پایین شهر و به اصطلاح اراذل میروند که قوانین خودشان را دارند و بیشتر تصمیمات خود را در قهوهخانه میگیرند.
قصهها و اتفاقاتی که برای شخصیتهای اصلی سریالها میافتد، عجیب و دور از دسترس است و هر آن چه مشکل و گره در عالم است بر سر یک شخصیت فرود میآورند.
«حیثیت گمشده» از این نکته مستثنی نیست و قصه مدام در زد و خورد و در مواجهه با آدمهای بزهکار اجتماعی رقم میخورد. «حیثیت گمشده» گاهی مخاطب را به یاد سریال موفق «پوست شیر» میاندازد.
درست نمیتوان گفت که نویسنده و کارگردان از «پوست شیر» کپی کردهاند اما اتفاقات مشترک و ریتم و سیر قصه بیمانند به آن نیست. از مرگ«هاجر» تا تلاشهای «امیر» برای کشف ابهامات که ما را به یاد «نعیم مولایی» و تصمیمات قهوهخانهای او میاندازد.
اما همچنان حلقه مفقوده آثار جدید نمایش خانگی، آدمهای معمولی هستند و جای سوال است که چرا نویسندگان تنها قشر مرفه و یا فقیر جامعه را بستر مناسب قصه میدانند و طبقه متوسط جامعه جایی در کاراکترهای نمایش خانگی ندارند.
هانیه علینژاد