تا چند روز دیگر فیلم «صبحانه با زرافه‌ها» اکران می‌شود و نام سروش صحت را بر سردر سینما‌ها می‌بینیم. همچنین برنامه «اکنون» با اجرای صحت که چیزی شبیه «کتاب باز» نیز از شبکه نمایش خانگی پخش می‌شود تا علاقه‌مندانش را سر ذوق بیاورد. صحت قبل از این فیلم و برنامه، با نگارش کتاب «تاکسی سواری» و برگزاری کلاس‌های نویسندگی، روز‌های شلوغی را سپری می‌کرد و حالا قرار است بر این شلوغی افزوده شود. 

 معجونی از شانس و سختکوشی.

اما سروش صحت، چگونه از یک نویسنده سریال‌های تلویزیونی و یک بازیگر معمولی به این جایگاه هنری رسید و توانست تا این حد فعال و محبوب شود؟ بسیاری از کسانی که کار‌های صحت را در چند سال اخیر دنبال کرده‌اند، شاید از خودشان پرسیده باشند، چه اتفاقاتی موجب پرش او در عالم هنر شده باشد. برای آن‌ها سؤال است در فضایی که چهره‌های زیادی از دایره فعالیت خارج می‌شوند، او چطور توانست نام سروش صحت را به یک برند در سینما و تلویزیون تبدیل کند. 

مسیر موفقیت صحت در دنیای هنر، ترکیبی از خوش‌شانسی، استعداد و سختکوشی و پرکاری بوده است. صحت خیلی اتفاقی و از سر شانس در خانه رامین ناصرنصیر با مهران مدیری آشنا شد و توانست ایده‌هایش برای نویسندگی را به او برساند، البته اینجا شانس به تنهایی نقش نداشته است؛ خودش تعریف می‌کند که شانس به در خانه‌ام آمد و اگر من چیزی برای ارائه نداشتم، خیلی راحت خانه‌ام را ترک می‌کرد. او به واسطه نوشتن‌های مداومش، چیزی برای ارائه داشت و وقتی شانس در خانه‌اش را زد، توانست آن را در هوا بزند و خودش را به مهران مدیری نزدیک کند. 

صحت اضافه‌شدن به جمع نویسندگان مجموعه «جنگ۷۷» را چنین شرح می‌دهد: «گروهی که مهران جمع کرده بود، تقریباً سه‌چهار نویسنده داشت. یک روز ۱۵ تا از نوشته‌هایم را انتخاب کردم و برای مهران بردم. بعد از اینکه آن‌ها را خواند، شش‌تای‌شان را پسندید و گفت این شش تا را کار می‌کنیم. از آن روز به بعد من نوشته‌هایم را برای مهران می‌بردم و یکی در میان می‌پسندید و خلاصه این ماجرا ادامه داشت تا اینکه من به پرکارترین نویسنده آن گروه تبدیل شدم...».

 کتابخوانی و مطالعه بسیار

این خیلی نکته مهمی است که صحت تعریف می‌کند. همیشه بخت، اقبال و شانس به تنهایی راهگشا نیستند و آدم‌ها در کنارش باید سختکوشی و استعداد لازم را هم داشته باشند. اگر روزی که صحت مدیری را ملاقات کرد و چیزی برای ارائه نداشت، هیچ وقت نمی‌توانست به عنوان نویسنده با او همکاری کند. 

وقتی شما شانس، استعداد و سختکوشی را دارید، باید فکری برای پیشرفت و بهترشدن کارتان انجام دهید. این اتفاق دیگری بود که برای صحت افتاد. او آدمی اهل مطالعه و به قول خودش خوره کتاب است. او در مقاطعی زیاد خواند و از همه مهم‌تر کتاب‌های خوب مطالعه کرد و اثرش را چند سال بعد در کارهایش دید. صحت برای سال‌های زیادی پای ثابت کتابخانه ملی بود و ساعت‌های زیادی را به خواندن می‌گذراند. 

درست از همان سال‌ها به بعد، آثار صحت بهتر و باکیفیت‌تر می‌شود و موفقیت برنامه‌ای مثل «کتاب باز» هم به همان سال‌ها برمی‌گردد. دهه ۹۰ اوج شکوفایی و رشد این بازیگر و نویسنده است. او با سریال‌هایی مثل «ساختمان پزشکان»، «پژمان» و «لیسانسه‌ها» نام خودش را به عنوان کارگردانی صاحب سبک و طناز مطرح کرد و در نبود افرادی مثل رضا عطاران و مهران مدیری، به مرد شماره یک سریال‌های طنز تلویزیون تبدیل شد. 

موفقیت در سینما

صحت کمی دیر و باطمأنینه برای کارگردانی وارد سینما شد. شاید خودش می‌خواست به آن پختگی لازم در کار هنری برسد، بعد وارد سینما شود. به هرحال سینما نسبت به تلویزیون مخاطبان سختگیرتر و حرفه‌ای‌تری دارد و فیلمساز برای اثبات خودش باید اثری درخور تولید کند. 

صحت با «جهان با من برقص» قدم اولش را خیلی محکم برداشت. او فیلمی متفاوت و محترم با سوژه و نگاهی متفاوت نسبت به دیگر فیلم‌ها کارگردانی کرد و تأیید و تحسین‌های زیادی گرفت. نگاه‌خاص او به موضوعاتی مثل مرگ و دوستی، «جهان با من برقص» را به فیلمی دوست‌داشتنی برای سینمادوستان تبدیل کرد. 

او در «صبحانه با زرافه‌ها» نیز همان فانتزی مخصوص خودش را وارد داستان کرد و باز هم حول محور دوستی، رفاقت، گذشت و بخشایش فیلم ساخت. این فیلم در سینمای ایران فیلمی متفاوت به شمار می‌رود که فقط کسی مثل صحت با آن ذهن و خلاقیت توان خلق‌کردنش را دارد. 

صحت با فیلم‌های سینمایی‌اش نشان داده به آن پختگی لازم برای فیلمسازی رسیده است و حرف‌های مهمی برای گفتن دارد. او مثل سال‌های جوانی‌اش همچنان پرکار و بامطالعه است و دقیقاً همین ویژگی‌ها وی را از دیگران متمایز می‌کند. 

 خوش‌شانسی همه چیز نیست

این نویسنده و کارگردان جایی گفته بود برای موفقیت سه راه بیشتر نیست: «یا باید یک پارتی خیلی کلفت پیدا کنید یا اینکه خیلی حرفه‌ای کار کنید و با تلاش و زحمت و هزارتا دردسر جور‌واجور و یک عمـر خاک خوردن، شاید آخر‌های عمرتان بتوانید به یک جا‌هایی برسید یا اینکه خیلی خرشانس باشید. من خودم سومینش بودم، خیلی‌خیلی خرشانس بودم.»

در این جمله صحت همان طنز مخصوص به خودش وجود دارد. قطعاً برای موفقیت به خوش‌شانسی نیاز است ولی برای همیشه در اوج ماندن و موفقیت کافی نیست. برای سروش صحت، مهم‌تر از خوش‌شانسی این پرکاری و سختکوشی بود که او را در تمام این سال‌ها رو به جلو حرکت داد. او برای سال‌های زیادی، بسیار خواند و بسیار نوشت و توانست خودش را از یک هنرمند معمولی به چهره‌ای شاخص و درجه‌یک در حوزه‌اش تبدیل کند. 

حالا او در هر حوزه‌ای باشد، نامش یک اعتبار به حساب می‌آید؛ می‌خواهد در تلویزیون و نمایش خانگی باشد یا در نویسندگی و فیلمسازی. سروش صحت الگوی خوبی است برای پیشرفت و موفقیت، او نشان داد موفقیت به سادگی به دست نمی‌آید و برای رسیدن به آن به چیزی بیشتر از شانس نیاز است.