گروه رادیو و تلویزیون خبرگزاری هنر ایران: این روزها کیفیت فیلم‌های سینمایی و سریال‌ها کاهش چشمگیری یافته و سینما و تلویزیون با قدرت روند رو به زوال را می‌پیمایند. استفاده از بازیگران محدود و عده‌ای خاص، فیلمنامه‌ها و دیالوگ‌های کلیشه‌ای، فضاها و لوکیشن‌های تکراری و حتی نبود تنوع ژانری گواه این امر خواهد بود؛ این در حالی است که ایران سرشار از موقعیت‌های فرهنگی و جغرافیایی کم نظیر است که مورد توجه اغلب فیلمسازان قرار نمی‌گیرد.

فیلم‌ها باید به مخاطب امکان تجربه فضاهای بکر شهری و روستایی را بدهند و پاشنه‌آشیل فیلمنامه‌ها شخصیت‌پردازی است که اغلب در روایت‌های سینمای ایران مغفول مانده است.

آیدا پناهنده اما یکی از کارگردانانی است که مواجهه‌اش با شخصیت‌های زن آثارش و معضلات آن‌ها، طی دو دهه اخیر کم‌نظیر و واقعی بوده است. او با استفاده از پدیدارنگاری تجربه زیسته خود و با پیگیری مسیر شخصی، تصاویر تازه‌ای خلق می‌کند و در فضایی که چنین دغدغه‌هایی وجود دارد، جزئیات روحیات زنان را به تصویر می‌کشد.

آیدا پناهنده در سینمایی «ناهید» راوی زندگی زن تنهایی در انزلی شده که فارغ از هجوم سختی‌ها، وجودش سرشار از خواست زندگی و میل زیستن است. رویکرد کارگردان در این سریال و به تصویر کشیدن زنی گیلانی به همراه نمایش روح شهر به جای تاکید بر فقر و مصیبت سبب شده بیننده با زن بی‌‌پناه فیلم همدردی کند.

در این میان انتخاب چنین جغرافیایی برای فیلم نیز نکته قابل تاملی است؛ ناهید یکی از بهترین و واقعی‌ترین نمونه‌ها‌ از یک زن گیلانی‌ است؛ آزاد، پرشور و در تمنای خوشی و زندگی بهتر.

سینمایی «اسرافیل» نیز قصه  زنی خودساخته با روحیه‌ای غم‌بار و گذشته‌ای تلخ را روایت می‌کند که از پس اتفاقات مختلف همچون شکست عشقی و مرگ فرزند، همواره برای زیستن می‌کوشد. این اثر دومین سینمایی آیدا پناهنده است که سعی دارد با شخصیت‌پردازی مناسب به درستی تماشاگر را با فیلم همراه کند.

سومین اثر سینمایی این کارگردان نیز با عنوان «تی‌تی» فیلم جسورانه و غافل‌گیرکننده‌ای بود و پناهنده در فرم قصه‌گویی جسارتی را که پیش از این در «اسرافیل» به خرج داده بود، تکرار کرد و علی رغم دو فیلم پیشین خود، دیوانگی‌هایی را به تصویر کشید و با انتخاب اقلیم و جغرافیا و ساختمان‌های فیلم، سعی داشت فضای بصری تازه‌ای در اثر خود ایجاد کند.

او پس از کسب موفقیت‌ها و حضور پررنگ در سینمای ایران، این روزها با ساخت سریالی تحت عنوان «در انتهای شب» به روایت یک جدایی و فروپاشی خانواده‌ای از طبقه متوسط پرداخته است؛ خانواده پرآشوبی که با مسائل اجتماعی و اقتصادی مختلفی دست به گریبان شده‌اند.

پناهنده در این اثر خود از زن سنتی و فضای شهرستان فاصله گرفته و به دنیای زن مدرن پایتخت‌نشین پرداخته که علی‌رغم خودساختگی و محافظت از خانواده سه نفره‌اش، در پی جست‌وجوی خویشتن است.

او در تمامی آثار خود که معضلات زنان را بازگو می‌کند، خط داستانی را حفظ کرده و تصاویر میانه‌ای را به نمایش می‌گذارد؛ همچنین با فیلمنامه‌های خود که آن‌ها را با همراهی همسرش، ارسلان امیری به رشته تحریر درمی‌آورد، نشان داده به خوبی سینمای زنانه را می‌شناسد و خود را درگیر شعارهای فمنیسمی نمی‌کند.

پناهنده ثابت کرده قدرت و تبحر خاصی در روایت قصه کاراکترهای اصلی فیلم‌هایش و تبدیل کردن آنها به یک «شخصیت» دارد و کار تیمی او با همسرش در فیلمنامه‌نویسی نیز کمک کننده این راه بوده است.

شخصیت‌های قصه‌های پناهنده نه سیاه مطلق هستند و نه سفید؛ این شخصیت‌ها گاه اشتباه دارند و گاه مسیر درست را طی می‌کنند که این روند خلق کاراکترهای دوست‌داشتنی و به یادماندنی را به همراه دارد.

این کارگردان در اولین سریال خود، نمایی از زندگی در حاشیه شهر را به رخ بینندگان کشیده و توانسته صادقانه مردمان و زندگی در حاشیه تهران را به مخاطبانی نشان دهد که تنها می‌خواهند از قاب تلویزیون تماشا کننده باشند.

حضور این فیلم‌ساز زن در عرصه تولید سینمای ایران و شبکه نمایش خانگی حضوری قابل‌توجه بوده است و بازنمایی بی‌واسطه جهان زنانه و نگاه زنانه در سینمای ایران را به همراه دارد؛ چراکه به درستی سراغ سوژه‌هایی می‌رود که متأثر از دنیای زنان و دغدغه‌های آنان است. از این رو با این روند می‌توان به آینده زنان در سینما و تلویزیون خوشبین و امیدوار بود.

 

خبرنگار: غزال ساری اصلان