گروه رادیو و تلویزیون خبرگزاری هنر ایران: چندی پیش خبر درگذشت مسعود اسکویی، گوینده و کارشناس مجری که در شبکههای مختلف رادیویی همچون ورزش، تهران، جوان و ... فعالیت داشت، منتشر شد و خانواده رادیو و هوادارانش را عزادار کرد؛ چراکه او با ۵۷ سال گزارشگری و فعالیت در رادیو و تلویزیون یکی از رکوردداران تاریخ اجرا و گویندگی صدا و سیما ایران بود.
«اسکویی صدای جاودانهای داشت؛ هیچکس در ورزشیها نبود که صدای ایشان را نشنیده باشد و لذت نبرده باشد، او بسیار آدم با شخصیت، با اخلاق، محترم و بیحاشیهای بود و سالهای سال در تلویزیون و رادیو کار خبری، گویندگی و گزارشگری انجام داد و همیشه هم برای همه محترم بود.» اینها را خسرو والیزاده، گزارشگر قدیمی که از حدود ۳۰ سال پیش فعالیت در رادیو را آغاز کرده، میگوید.
خسرو والیزاده نیز، گزارشگری نام آشناست که در ابتدا در تلویزیون گزارشگری را آغاز کرد اما به دلیل فضای صمیمی رادیو از تلویزیون به سمت رادیو جذب و در مدیوم این رسانه ماندگار شد.
با وجود چنین چهرههای سرشناسی در حوزه گزارشگری، اما امروز دست تلویزیون از وجود گزارشگران حرفهای خالی است.
با کنار گذاشته شدن گزارشگران حرفهای تلویزیون، دستِ رسانه ملی در پرورش و تربیت گزارشگری که مردم با صدا و لحن او ارتباط برقرار کنند، خالی است.
در طول این سالها گزارشگران فوتبال در تلویزیون بقدری ضعیف عمل کردند که عملکردشان حسابی زیر ذرهبین قضاوت افکار عمومی رفته است؛ به گونهای که کارشناسان و گزارشگران پیشکسوت در این عرصه معتقدند یک گزارشگر باید مسلط به رشته ورزشی، صدای قابل تحمل، آشنایی با زبان انگلیسی، فن بیان مناسب و به زبان و ادبیات فارسی مسلط باشد و بتواند لذت تماشای مسابقات را دوچندان کند. آنان منتقدند که چرا این موضوع در گزارشگران حال حاضر تلویزیون مشهود نیست. لذا این عوامل سبب شده تا مخاطبان و هواداران فوتبال پیش از آغاز مسابقات همواره در پی صداهای قدیمی و آشنا باشند.
حتی گزارشگر خوب و کاربلد قدیمی مثل جواد خیابانی، از روزهای اوجش فاصله گرفته و کمتر میتوان گزارشی خوب و درست از او شنید. دیگر گزارشگران قدیمی نیز وضع بهتری ندارند و با گزارشهایشان در ضعیفترین شکل ممکن ظاهر میشوند.
در میان چهرههای جدیدتر نیز هنوز کسی نتوانسته نامی برای خودش دست و پا کند. این گزارشگران اگر نگوییم ضعیف، در سطحی متوسط ماندهاند و بعید است کسی گزارشی خاطرهانگیز در ذهنش از آنها مانده باشد.
حتی گزارشگری مثل احمدرضا احمدی که زمانی امید به درخشیدن او در تلویزیون میرفت، با گزارشهای احساسیاش در جام ملتهای آسیا و آن فریادهای بیمورد، بسیار ناامیدکننده ظاهر شد.
از میزان اعتراضها به گزارشگران فوتبال تلویزیون میتوان به این جمعبندی رسید که گزارشگران این روزهای صداوسیما از جایگاه حرفهای خود فاصله گرفتهاند و محبوبیتی میان مردم ندارند.
مردم در نظرسنجیها و حتی در فضای مجازی بر این باورند نیروهای جدید گزارشگری که به عرصه سیما پا گذاشتهاند به استانداردهای حرفهای و جهانی نزدیک نیستند و گزارشگران جوان صدایشان را به گونهای تغییر میدهند تا به مخاطب القا کنند گزارشگر شدهاند. مسابقه تلویزیونی «آقای گزارشگر» که فرصتی برای کشف و جایگزینی استعدادهای جدید بود نیز نتوانست این روند را تغییر دهد.
این امر بیانگر آن است در چند سال اخیر گزارشگری روند نزولی داشته است و به نظر میرسد روند صعودی را در دستور کار خود ندارد. چراکه همواره گزارشگران قدیمی همچنان در قله گزارشگری هستند و صدایشان جاودانه مانده است.