گروه رادیو و تلویزیون خبرگزاری هنر ایران: شبکههای تلویزیونی باید با توجه به نیاز مخاطب برنامههایی متنوع تهیه و تولید کنند. این قاعدهای کلی در تمام رسانههاست. تولید برنامه باید همواره هدفمند باشد تا انتقال پیام به مخاطب، اثرگذار باشد.
هنرمندان و رسانهها سعی میکنند دغدغههایشان را در گونهای هنری که در آن تخصص دارند به مخاطب انتقال دهند. در همین راستا هنرمندان هنرهای نمایشی فکر و دغدغه خود را در قالب اثر تصویری و نمایشی، عرضه میکنند و این گونه میشود که گاهی برنامهساز به زبان طنز سخن میگوید و این شیوه را برای بیان محتوای بسیار جدی خود انتخاب میکند.
در طول تاریخ هنرهایِ نمایشی، بسیاری از هنرمندان با زبان طنز، آنچه در ذهن داشتهاند را به مخاطب عرضه کردهاند. شاید مثال بارزی که در ذهن بسیاری از دنبالکنندگان آثار نمایشی نقش بسته باشد، کارهای کمدینِ تکرارنشدنیِ سینما، چارلی چاپلین است که بعد از گذشت نزدیک به صد سال همچنان پویا بوده و با مخاطب ارتباط برقرار میکند.
تلویزیون ایران هم به تعبیری دانشگاهی است که باید با زبان هنر بسیاری از پیامها را به بینندگان و شنوندگان خود عرضه کند و بهتر است خروجی تولیدات سیما، همواره آموزنده و در عین حال سرگرمکننده باشد. تلویزیون بارها زبان طنز را برای ارتباط با بینندگان خود انتخاب کرده و گاهی موفق بوده و در برخی از آثار، آن طور که باید و شاید، نمره قبولی نگرفته است.
در دورههای زمانی مختلف، ساختِ سریال و برنامههای نمایشی محملی برای تولید برنامههای طنز سیما بود که درپی آن سریالهای پرطرفداری ساخته شد. شاید موفقترین سریالساز طنز سیما، مهران مدیری بود که توانست از پرواز 57 تا دورهمی، قریب به سی سال در قاب تلویزیون پربیننده باشد. البته در راه ساخت آثار وی وقفههایی هم ایجاد شد، اما بازگشت این هنرمند باز هم با استقبال قابل توجهی روبرو شد. شایان ذکر است، هنرمندان دیگری هم بودهاند که طنز مسیر ارتباط آنها با مخاطب سیما بوده است.
دورههایی هم مسابقات و برنامههای مفرحِ گفتگومحور به سیما راه پیدا کرد که آن شکل از برنامه هم بیننده قابل توجهی داشت.
اما طی ده سال اخیر برنامههای ترکیبی طنز به شکل جدیتری به سیمای ملی راه یافت و توانست طرفداران بسیاری پیدا کند. حتی مهران مدیری هم با ساخت «دورهمی» به این حوزه ورود کرد. اما شاید مستمرترین و موفقترین نمونه برنامههای ترکیبی، «خندوانه» رامبد جوان بوده که قریب به هشت سال دوام پیدا کرد و توانست نمونهای از یک برنامه موفق را در تاریخ تلویزیون ثبت کند.
به گفته سازندگان و ایدهپردازان این اثر، «خندوانه» پشتوانه پژوهشی و فکری فراوانی داشت و تعداد بسیاری از عوامل حرفهای، جوان را در راه ساخت این برنامه پربیننده یاری میکردند. اسامی چون محمدرضا شهیدیفر و سجادافشاریان، وزنِ پشت صحنه تولید این اثر را بالاتر برده بودند و پشتوانهای قوی برای این شکل از تولید محسوب میشد. البته گاهی انتقاداتی به فرم و محتوای برنامه وجود داشت، اما با این حال جذابیت، بهروزبودن و تلاش شبانهروزی و خلاقیت رامبد جوان و تیمش، «خندوانه» را سرپا نگه داشت.
«خندوانه» طی هشت فصل الگوی تازهای از برنامهسازی را معرفی کرد که مشابه آن در تلویزیون وجود نداشت. اما حدودا دو سال است که دیگر این برنامه پخش نمیشود و به نظر میرسد که مدیران سیما به دنبال جایگزینی آن هستند و سعی دارند کارکرد «خندوانه» را به برنامه دیگری محول کنند ولی تا الان موفق به این کار نشدهاند.
برنامههایی مثل «بگوبخند» در شبکه نسیم و «سیدخندان» در شبکه دو با هدف سرگرمی و با سیاقی که به برنامه رامبد جوان شباهت دارد، تولید میشود، اما مقایسه معنادار این دو برنامه با «خندوانه» به خصوص توسط مخاطب، کار را برای سازندگان چنین تولیداتی سخت کرده است.
البته شبکههای سیما به خصوص شبکه «نسیم» برنامههای دیگری با هدف سرگرمکردن مخاطب، به آنتن رساندند که برخی از آن برنامهها مخاطبانی برای خود دست و پا کرد، اما جایگزین «خندوانه» نبودند. به نظر میرسد در این میان «بگوبخند» میخواهد به شکل جدیتری برای پرکردن جای خالی «خندوانه» وارد شود. قسمتهایی از این برنامه به شکل مسابقه استعدادیابی پخش میشود و تیم سازنده، برنامههایی با حضور مهمان و با ارائه بخشهای مختلف هم طراحی کرده است.
اما به نظر میرسد بگوبخند بیش از حد در دام مشابهسازی با برنامههای دیگر افتاده و نتوانسته یک هویت مستقل برای خود دست و پا کند. شاید نیاز است، مراحل ساخت این برنامه مجددا از ابتدا آغاز شود و این اثر هدفگذاری جدیدی برای خود در نظر بگیرد.
اگر هدف صرفا خنداندن باشد و از پشتوانه فکری و پژوهشی استفاده نشود، طبیعتا برنامه به دام ابتذال میافتد و بعد از مدتی به دلیل پس زدن توسط مخاطب تعطیل میشود. متاسفانه در حال حاضر در بیشتر آیتمها و بخشهای مختلف «بگوبخند»، هیچ هدفی جز تلاش برای خنداندن مخاطب یافت نمیشود؛ این موضوع باعث می شود مخاطب برنامه را جدی نگیرد. شاید همین هدفگذاری اشتباه باعث شد که تمسخر معلولین در برنامه اتفاق بیفتد و با واکنشهای منفی مختلفی روبرو شود.
بخشهای «بگوبخند» مثل دیدی خندی، چیستان، حضور بازیگر کمدی در صحنه و گفتگو با مهمان، بسیار شبیه «خندوانه» و بعضا با الگوبرداری از نمونههای خارجی طراحی شده و تدارک صحیحی برای بومیسازی این بخشها اتفاق نیفتاده است.
پس از هدفگذاری صحیح برای برنامه، تشکیل اتاق فکر باتجربه و طنزشناس که در کنار تیم پژوهشی برنامه بتواند موضوع و ایده مناسب را به برنامه تزریق کند از نان شب واجبتر است. این اتاق فکر باید وظیفه ایجابی و سلبی داشته باشد و در کنار مطرح کردن ایدههایی که مورد بررسی دقیق قرار گرفته، برنامه را به شکل دقیق رصد کند تا نگذارد، «بگوبخند» به ابتذال بیفتد و مثل برخی نمونههای مشابه دست به دامن سوژههایی تکراری شود که ساخته و پرداخته فضای مجازی است.
علاوه بر نکات گفته شده نیاز است در مراحل تولید، نویسندگان کاربلد موضوعات مد نظر اتاق فکر و تیم پژوهشی را به حرفهایترین شکل در اختیار برنامهسازان و کارگردانان قرار دهند تا همه چیز هدفمند پیش رود. شاید شخصیتبخشی به بازیگرانی که در بخشهای مختلف به برنامه کمک میکنند هم، به واسطه نویسندگان اتفاق خواهد افتاد تا لودگی صرف، دستمایه پیشبرد برنامه نشود.
ساخت برنامه کمدی نیاز به پشتوانههایی قوی فکری و پژوهشی دارد. به نظر میرسد برای افزایش کیفیت و دیده شدن برنامههای ترکیبی طنز، نیازی به الگوبرداری از «خندوانه» و امثال آن نیست، بلکه میتوان اثر مستقلی ساخت که در عین حال تجربههای قبلی را در بر داشته باشد به شرط آنکه برای آن ایدههای مناسب و اتاق فکری از افراد خبره و کارشناس وجود داشته باشد.