هنر آنلاین: تمام رسانههای بزرگ در دنیا، برنامههایی ویژه و مهم برای جذب و حفظ مخاطبانشان دارند و میدانند مخاطبان مهمترین و بزرگترین سرمایه آنان هستند که برای حفظشان باید تولیداتی باکیفیت داشت.
اصلیترین دلیل در رقابت شبکههای تلویزیونی برای سریالسازی به همین جذب مخاطب برمیگردد. هرچقدر سریالها باکیفیتتر باشد، جذب مخاطبان راحتتر و سریعتر اتفاق خواهد افتاد.
باتوجه به چنین اصل مهمی در رسانه، مدیران تلویزیون طلاییترین زمانها جهت جذب مخاطب از دست میدهند تا نه تنها جذبی رخ ندهد بلکه دافعه هم پیش بیاید.
سریال «هفت سر اژدها» به کارگردانی ابوالقاسم طالبی نمونهای از سریالسازی در تلویزیون است؛ سریالی ضعیف که بیشتر به خاطر گافها و ضعفهایش در فضای مجازی دیده شده تا نقاط قوتش.
این سریال که از زمان تولید تا پخش، سرنوشتی عجیب به خود دیده، برخلاف مانوری که مدیران تلویزیون برایش میدادند، همچون طبلی تو خالی، چیزی برای عرضه ندارد و به هیچ عنوان نمیتواند مخاطبِ امروز را راضی نگه دارد.
مخاطب باهوشِ امروز تلویزیون مثل دهه 60 و 70 فقط زمانش را برای دیدن سریالهای تلویزیون نمیگذارد و انتخابهای متعددی برای تماشا دارد.
سریالسازی برای چنین مخاطبی سختتر از قبل شده و عجیب اینجاست که مسئولان صداوسیما هنوز متوجه این نکته اساسی نشدهاند و هرچقدر به جلو میآیند، سریالهایشان ضعیفتر میشود.
«هفت سر اژدها» درست از نخستین قسمتهایش به خاطر ضعفهای مفرطش در شبکههای اجتماعی سوژه شد. بازیِ بسیار بد و ضعیف بازیگرانش مثل مجید واشقانی و حمید صفت، بدتر از چیزی بود که بتوان ساده از کنارش گذشت. انگار کارگردانی تازهکار با جمعی از نابازیگران در حال سریال ساختن است.
طالبی با تصور اینکه با استفاده از حمید صفت و موسیقی رپ میتواند بر تعداد مخاطبان سریالش اضافه کند، فراموش کرده که برای دیده شدن، نخست باید بازیگران اصول اولیه بازیگری را بدانند تا بعدا بتوانند به چیزهای دیگر برسند.
فضای به شدت شعاری و تصنعی سریال و استفاده از دیالوگهای کلیشهای و بدون کارکرد، از موارد دیگری است که در «هفت سر اژدها» به شدت توی ذوق میزند. عجیب اینجاست که عوامل سازنده و مسئولان صداوسیما هنوز نفهمیدهاند که شعار و کلیشهگویی در فیلم و سریال دیگر جواب نمیدهد و باید برای مخاطب، داستانِ قوی و گیرا تعریف کرد.
اگر هم قرار است حرفی زده شود در خلال همین قصه و داستان باید گفته شود نه اینکه انقدر همه چیز رو و تابلو باشد که حس تمسخر به مخاطب دست بدهد.
اولین قسمتها برای سریالها بسیار مهم هستند. اگر قلاب سریال در همان قسمتهای اول مخاطب را نگیرد، محال است در قسمتهای بعدی این اتفاق بیفتد و آن سریال عملا مخاطبانش را از دست داده است.
«هفت سر اژدها» به قدری در تمام ابعاد بد و ضعیف بوده که صدای همه حتی پلیس را هم درآورده است. قطعا وقتی اثری ضعیف در بهترین ساعت پخش روی آنتن میرود، باعثِ اعتراضات زیادی میشود.
«هفت سر اژدها» همچون اسمش در حال خوردن مخاطب تلویزیون است. این سریال که برای نوروز از شبکه سه پخش شد را باید شکستِ بزرگِ سیما در همین ابتدای سال 1403 دانست.
اما این شکستِ بزرگ برای مدیران تلویزیون درسهای بزرگی به همراه دارد، فقط اگر حواسشان به این درسها باشد. دوره ساختن سریالهای شعاری با داستانها و دیالوگهای کلیشهای به سر آمده و مخاطبِ تلویزیون در دهه جدید دیگر جذب این سریالها نخواهد شد.
اگر تلویزیون به دنبال جذب مخاطب و رقم زدن اتفاقی مهم است، باید سطح کیفی آثارش را بالا ببرد. غیر از این راه دیگری را نمیتوان برای تلویزیون متصور بود. ساختن سریالهای ضعیف و بیتوجهی به ذائقه مخاطب، در رقابت رسانهای دنیای امروز، شکست بدی را به دنبال خواهد داشت.
نویسنده: احمد محمدتبریزی