گروه رادیو و تلویزیون «هنرآنلاین» : در زمانهای به سر میبریم که شاید ما نسل جدید با هویت و تاریخ سرزمینمان بیگانه شدهایم. اغلبمان آنقدر کم حوصله شدهایم که به جز کتابهای تاریخ مدرسه دیگر به متون تاریخی رجوع نکردیم. هر آنچه از تاریخ میدانیم همانهایی است که در مدرسه برای گرفتن نمره بیست خواندیم و نهایت هم سریالهای تاریخی که مربوط به دورههای خاص تاریخی ما بوده است.
سریالهای تاریخی این روزها درگیر رنگ و لعابهای خاله خانباجیهای قاجاری شده و چندان خبری از تاریخ معاصر ما نیست یا اگر هم به سراغ آن بروند تنها به بخش سالهای پایانی دوره پهلوی دوم و انقلاب اسلامی میپردازند که آن هم تنها به بحثهای سیاسی و مبارزات و دربار منحصر میشود. کمتر پیش آمده که در بستر یک دوره تاریخی داستان یک زندگی پر افت و خیز را شاهد باشیم که توامان هم یک درام خانوادگی داشته باشیم و هم بحث مهم تاریخی و سیاسی. تجربه صداوسیما ثابت کرده است که اتفاقا این گونه از سریالها مخاطب بیشتری خواهند داشت؛ مثل سریال «مدار صفر درجه» و یا «درچشم باد» .
کمال تبریزی سالها پیش چنین سریالی ساخته است که قطعا اگر در زمان خودش پخش میشد و درگیر و دار توقیف نمیماند، سریال پرمخاطب آن دوره میشد و تاکنون هم چندین بار از شبکههای مختلف بازپخش شده بود. آن زمان تلویزیون هنوز هم مخاطب داشت و مردم به سریالهایش وفادار بودند و از همه مهمتر شبکه نمایش خانگی بسیار کمرنگ بود.
حالا اما «سرزمین مادری» در دورهای پخش میشود که تلویزیون با ریزش مخاطب مواجه است اما با این وجود این سریال توانست بخش زیادی از مخاطبین را برگرداند. این همان سریالی است که گذر ده ساله آن هنوز از تازگی آن نکاهیده است؛ چرا که اساسا بحث آن یک بحثی است که تاریخ انقضا ندارد. تاریخ یک سرزمین! سرزمینی که مادر است برای همه ما. و چقدر تغییر نام «سرزمین کهن» به «سرزمین مادری» برای این سریال خوش نشسته است؛ نام قصه کودکی که به دنبال هویت خود و پدر و مادر خود است و به همین واسطه به نام «ایران» فکر میکند و به چالشهای سیاسی و اجتماعی آن دوره برمیخورد که هرکدام از آنها تاثیر زیادی بر زندگی این فرد گذاشته است.
«رهی» از دوران کودکی تا نوجوانی با طیفهای مختلف سیاسی زندگی کرده است؛ در خانه اردکانی با تفکرات تودهای؛ در خانه بهادریها با تفکر درباری و در خانه اوستا حسین معمار با تفکرات تقریبا مذهبی. و حالا احتمالا در فصل دوم و در بزرگسالی او فردی است که از میان همه آنها رد شده است و آشوبها و جریانات مختلفی را در کشور مشاهده کرده و میتواند شخصیت مستقل خود را داشته باشد.
این سریال پیش از این که یک سریال باشد، یک رمان تاریخی چندصدصفحهای است. گویی رهی نمایندهای از ما است که به تاریخ سفر کرده است تا در دل قصه دراماتیک سرنوشت او، مروری بر تاریخ معاصر داشته باشیم.
برای این ثبت تاریخی بازیگران توانمندی در این سریال حضور دارند که بعید میدانم دیگر این همه را یک جا و در یک سریال ببینیم. آنها هم مانند ما زمانی که این فیلمنامه رمان گونه را خواندند، نتوانستند مقاومت کنند و دلشان خواست جزیی از این تاریخ باشند.
اما مهمترین اتفاقی که در تاخیر پخش این سریال رقم زد، آینده بازیگرانی است که در این سریال درخشیدند. برای برخی از آنها میتوانست سکوی پرتابی باشد که زودتر به هدف برسند مثل علی شادمان و یا حتی سهیل تاکی بازیگر نقش«یوسف» و امثالهم. یا این که برای بازیگران معروفتر میتوانست مسیر کاریشان را تغییر دهد.
با این حال همانطور که گفتیم این سریال هنوز تازگی دارد و با توجه به دو وجه دراماتیک و تاریخی بودنش میتواند طیف مختلف مردم را به تماشای خود وادارد. به تماشای گذار ایران در دوره پهلوی، از سالهای اشغال و کودتاها و بگذار و بردارهای سیاسی؛ از ملی شدن نفت، از«درود» هایی که اندکی بعد به «مرگ بر...» ختم میشد؛ از ترور شاه تا واقعه 30 تیر و 28 مرداد و نهایت چگونگی رسیدن مردم به انقلاب اسلامی. و از همه مهمتر نمایش راهی که «رهی» برای رسیدن به هویتش پیمود.
هانیه علینژاد