گروه رادیو و تلویزیون هنرآنلاین: بیانصافی و خنده دار است اگر بگوییم برزو نیکنژاد با این سابقه و کارنامه بلندبالا در حوزه کارگردانی، هنوز در حال اتود زدن است! اما منطقی است که این کارگردان باتجربه و نسبتا موفق در عرصه کمدی را در ژانرهای غیرکمدی آماتور و در حال اتود زدن بدانیم.
برزو نیکنژاد را بیشتر با آثار کمدیاش میشناسند. البته آثار غیرکمدی او در قامت کارگردان هم یکی دو قلم بیشتر نیست و مخاطب حق دارد نیکنژاد را به عنوان یک چهره کمدیساز به خاطر بیاورد. او حتی در فیلم «دوزیست» که ژانر اجتماعی داشت و دومین کارگردانی غیرکمدی او بود نیز نتوانست از این وجهه کمدی فاصله بگیرد و بیش از آنکه یک درام اجتماعی بسازد، یک کمدی اجتماعی ساخته بود! اگر این فیلم را فاکتور بگیریم، آخرین اثر غیرکمدی برزو نیکنژاد به ده سال قبل و فیلم «ناخواسته» بازمیگردد. حالا این کارگردان در سومین کارگردانی غیرکمدی خود، سریال «مرداب» را روانه کنداکتور نمایش خانگی کرده است؛ درامی معمایی که تاکنون تنها 5 قسمت از آن منتشر شده و استقبالی نسبتا معمولی را از سوی مخاطبان شاهد بوده است. در ادامه نگاهی به این سریال خواهیم داشت و خواهیم دید آیا نیکنژاد توانسته در سریال جدید خود، تجربهای متفاوت از سایر آثارش رقم بزند یا خیر.
«مرداب»؛ باتلاق تعلیق
«مرداب» در همان ابتدای کار و در قسمت نخست، سه سوال کلیدی در ذهن مخاطب ایجاد میکند و او را به حال خود میگذارد. برخی از این سوالات حتی تاکنون و پس از پخش 5 قسمت هم پاسخ داده نشدهاند. این سریال تعلیق خود را بر پایه یک گره بزرگ بنا نکرده و مخاطب را در مسیر گشایش آن گره منتظر نمیگذارد بلکه دست روی یک داستان پیچیده و پر رمز و راز گذاشته؛ شخصیتهایی را که هر یک به نوعی به آن داستان پیچیده مربوط میشوند، یک به یک روی صحنه میآورد و به مخاطب معرفی میکند و سپس بیهیچ چکوچانهای و در قسمت چهارم، از نقطه اوج داستان خود رونمایی میکند. با توجه به اینکه تعداد قسمتهای سریال «مرداب» هنوز اعلام رسمی نشده، اگر تعداد قسمتهای سریال کم باشد این ریتم تند و هدررفت تعلیق قابل توجیه است؛ اگر هم چنین نباشد، از برزو نیکنژاد به عنوان یک فیلمساز باسابقه، برمیآید که افت و خیزهای بسیاری برایمان تدارک دیده باشد.
یک تشابه احتمالا اتفاقی!
مخاطبان سریال تلویزیونی «آوای باران» ساخته حسین سهیلیزاده، شخصیت شکیب با بازی مهران احمدی را خوب به خاطر دارند؛ کاراکتری به ظاهر خیرخواه که دست خیری در سرپرستی کودکان بیسرپرست دارد و البته که مقاصد نامحترمی از این کار دارد. اگر «مرداب» را دیده باشید، احتمالا ذهنتان با این توصیفات به سمت یکی از پرسوناژها که از قضا نامش هم شکیب است، رفت. شکیب «مرداب» با بازی امیر جعفری نه تنها در عنوان نقش بلکه در رفتار شباهتهای بسیاری با شخصیت مذکور در «آوای باران» دارد و بعید نیست نویسندگان «مرداب»، در نوشتن فیلمنامه به این موضوع نیز بیتوجه نبوده باشند.
البته که تفاوت این دو شکیب، از زمین تا آسمان است و به استقلال شخصیتپردازی در سریال نیکنژاد لطمهای وارد نیست. نقشی که امیر جعفری در «مرداب» ایفای آن را بر عهده دارد، به اندازه کافی وجه تمایز دارد؛ اگرچه بدیع نیست. شکیب سریال «مرداب»، از آن دست گندهلاتهای شمالشهری است که دیالوگهای پرطمطراق گاه تصنعی دارد؛ دیالوگهایی که در عین ثقیل بودن، واقعیتهای خوبی از قصه در اختیار مخاطب میگذارند و نویسنده فقط روی زرق و برق آنها برای جلب توجه مخاطب حساب باز نکرده است.
اتود معمایی یک کمدیساز
با نگاهی به نظرات مخاطبان «مرداب» در فضای مجازی، میتوان دید این سریال نمایش خانگی در جلب نظر بینندگان عملکرد متوسطی داشته است. عدهای داستان را آنچنان نپسندیدهاند؛ عدهای بازی برخی بازیگران را؛ دلایل مختلفی از سوی مخاطبان مطرح شده اما شاید بهتر باشد دلیل عدم اقبال برخی مخاطبان را در پیوندهای منطقی قصه جستجو کنیم. حفرههای عمیقی در فیلمنامه وجود دارد که یک مخاطب حرفهای اگر بخواهد خود را درگیر آنها کند، به بنبست میخورد و بهتر است برای دنبال کردن داستان از این حفرهها بگذرد؛ اینکه در میز بازجویی چرا پلیس با قاطعیت انتظار دارد دختری که سابقهدار است و تازه از زندان آزاد شده، فریبخورده و بیگناه باشد، یا اینکه چرا یک گروه خلافکار حرفهای عضو اصلیشان را با یک اتومبیل به رنگ قرمز جیغ سر قرار میفرستند تا مقدمات عملیات را پنهانی زیرنظر داشته باشد، شاید در یک سریال کمدی باورپذیر باشد؛ چون رسالت کمدی خنداندن است حتی اگر اتفاقات خندهآور نادر باشند؛ اما وقتی ژانر سریالی معمایی است، با مخاطبی طرف هستیم که به لایههای زیرین و زبرین و ظاهر و باطن قصه توجه دارد و از هر سکانس بیتامل نمیگذرد. به همین خاطر است که میگوییم نیکنژاد هنوز در کارگردانی ژانرهای غیرکمدی، راه بسیاری دارد. با این حال اما سریال «مرداب» یک اتود قابلاعتناست!
اتودی فراتر از سطح انتظار!
اگرچه برزو نیکنژاد در سریال معمایی تازهساختش، مطابق با پیشفرضهای ذهن یک کمدیساز به پیرنگ قصه بها داده است اما آنچه در قاب «مرداب» میبینیم، تصاویری حرفهای از یک کارگردان حرفهای است. حرکات دوربین، به مخاطب حس منتقل میکنند و انتقال رعب و وحشت حاضر در برخی صحنهها به مخاطب، از نقاط قوت سریال است. «مرداب» شوکهای متعددی در طول سریال به مخاطب وارد میسازد و معمولا این کار را در انتهای هر قسمت انجام میدهد. احتمالا این سریال در ادامه بیش از این مخاطبانش را شگفتزده کند اما آنچه تاکنون از «مرداب» دیدهایم، فراتر از سطح انتظار بوده است.
احمدرضا انصاری