سرویس تجسمی هنر آنلاین: نشست تخصصی میراث معاصر 31 اردیبهشت ماه در سالن جلسات موزه ملی ایران برگزار شد. در این مراسم فرانکو ماروکو رئیس آکادمی "بررا" ، مارکو منگوتزو مدیر هنری آکادمی و کیوریتور پاویون ایران در بیینال ونیز ، سید محمد بهشتی، سید احمد محیط طباطبایی، مزدک فیضنیا و نیلوفر کرانیزاده درباره رابطه میراث فرهنگی و نقش آن در هنر معاصر و ایجاد میراث برای آیندگان صحبت کردند.
باید فضای تعاملی میان موزهها و گالریها به وجود بیاید
احمد محیط طباطبایی درباره ابتدای این مراسم گفت: کمیته ملی موزهها به مناسبت هفته بزرگداشت میراث فرهنگی تصمیم گرفت میان بخش مهمی از فضاهای هنری و موزهها، محیطی تعاملی را به وجود بیاورد تا بتوانیم ارتباط مفهوم هنر و میراث را تعریف کنیم.
او ادامه داد: خوشبختانه تعدادی از گالریها به این امر تعاملی پاسخ مثبت دادند و قریب به 28 گالری در این پروژه ما را همراهی کردند و خوشبختانه کارهای شاخصی در این زمینه صورت گرفت.
محیط طباطبایی گفت: در این نمایشگاهها آثاری مربوط به معماری، مینا و مس و هنرهای کاربردی، هنرهای بومی و اقلیمی ایجاد شده بود که خوشبختانه با استقبال نیز مواجه شد.
او اضافه کرد: این نخستین گردهمایی میان هنر معاصر و میراث فرهنگی است که امیدواریم آغاز راهی باشد برای ادامه مسیر مطالعاتی که جای خالی آن احساس میشود.
محیط طباطبایی گفت: دلیل این که امروز این برنامه را در محل موزه ملی ایران برگزار کردیم آن بود که به دلیل معماری هنرمندانه آن بتوانیم تلفیقی از میراث کهن و هنر معاصر را نشان بدهیم.
نگاهها به موزه باید تغییر کند
در ادامه این مراسم نیلوفر کرانیزاده به عنوان دبیر اجرایی کمیته پژوهش میراث فرهنگی گفت: دغدغهای که ذهن ما را به خود مشغول کرده، آن است که چه نکتهای منجر میشود که بتوانیم پیوندی پایدار میان گالریها و میراث فرهنگی ایجاد کنیم.
او ادامه داد: امروز هنر معاصر از جایگاه والایی برخوردار است اما میراث فرهنگی مهجور مانده است و ما خواستیم در حرکتی نو این نگاه را تغییر بدهیم. بر اساس تجربیات به دست آمده آثار هنرمندان شاخص ما که در داخل و خارج از ایران مورد استقبال قرار میگیرند به نوعی هویت ایرانی را نشان میدهند و شکلی موزهای دارند آثار افرادی چون، جعفر روحبخش، رضا درخشانی، فرهاد مشیری، پرویز تناولی و ...
کرانیزاده گفت: ما این سوال را پرسیدیم که چرا اثر سهراب سپهری در سالهای اخیر در صدر جدول فروش قرار گرفته است و این اسم اوست یا اثرش که به کار او ارزش میدهد؟ در واقع شناخته شدن او به عنوان شاعر به آثارش فارغ از ارزشهای هنری خاصیت غیر مادی داده است که اتفاقا آن را ارزشمند کرده و به نوعی بدل به یک میراث شده است و وقتی یک اثر جنبه میراث میگیرد ارزشاش افزون میشود و جایگاه او در موزه است.
او اظهار داشت: امروز تعاریف جدیدی از موزه به دست آمده است و باید یک تغییر در نگاه ما به موزه رخ بدهد. امروز گالریها نشان دادند که که موزه صرفا یک مکان مرده نیست و میتوان فضای موزه _ گالری را به وجود آورد؛ مثل دو گالری "دستان" و "ترانه باران" که در یک اقدام جالب آثار منوچهر یکتایی و لیلی متین دفتری و آثار رضا مافی را به نمایش در آوردند و در کنار آن حتی لوازم شخصی این هنرمندان را نیز در معرض دید عموم قرار دادند که اینها به رشد و توسعه این نگاه کمک خواهد کرد.
کرانیزاده گفت: ما توانستیم در 28 گالری به مناسب روز جهانی موزه برنامههای ویژهای را ترتیب بدهیم که این موجب توسعه پایدار این برنامه خواهد شد.
به اعتبار کهن بودن انسان زمان حال ارزش پیدا میکند
سیدمحمد بهشتی رئیس پژوهشکده میراث فرهنگی در ادامه این نشست گفت: اگر بتوانیم یک قرن به عمر یک شئی تاریخی بیافزاییم کار مهمی صورت دادهایم. این ماندگاری بر اساس معنایی که به واسطه زمان تقویمی از تصویر شیئی برداشت میشود به وجود میآید و باید گفت بر این اساس همه سنجشها، سنجشهای متریک هستند.
او اضافه کرد: در حقیقت فاصله امروز و دیروز و دیروز تا پریروز مثل یکدیگر هستند و شبیه کیلومترهای یک جاده میمانند که در حقیقت واجد هیچ معنایی نیستند. موضوعی که میراثی فرهنگی را واجد ارزش میکند در حقیقت در خود شیئی وجود دارد و زمان تقویمی آن را به وجود نمیآورد؛ به عنوان مثال شما وقتی در جادهای هستید که به اصفهان ختم میشود، این جاده برای آن وجود دارد که شما به اصفهان برسید که اصفهان و مقصد است که ایجاد ارزش میکند و جاده در این جا امری بیمعنا میشود.
بهشتی گفت: ما در زبان فارسی واژههایی داریم که اشتباهی تکرار میکنیم. ما واژه زمانه و روزگار را داریم؛ در واقع سده و قرن به عنوان اموری متریک به روزگاران اتلاق میشود و فاصله بین دو ارزش را میسنجد و به اعتبار این بعد است که ما تاریخ پیدا میکنیم. این تاریخ ما را واجد دارایی زمانه میکند و در واقع این انسان است که زمانه دارد.
او ادامه داد: از طرفی ما کهن را در برابر کهنه داریم. این واژگان میگویند که چه معنایی از هر چیزی معتبر است و چه معنایی اعتبار ندارد. در واقع کهنه دورریختنی است اما کهن بودن ارزش دارد. شیئی در ابتدا امری کاربردی دارد و وقتی کهنه میشود دیگر نمیتوانیم از آن استفاده کنیم و این از بین رفتن وجه کاربردی آن موجب میشود حجابی از روی آن برداشته شده و ارزشهای آن به چشم بیاید.
بهشتی گفت: در واقع ما میتوانیم از پس کنارزدن حجابی که زمان تقویمی امکانش را به میدهد به نوعی بصیرت برسیم و ارزشهایی را در زمان حالمان بیابیم و همین الان در موزهها قرار دهیم و با آثار فراوانی که واجد ارزش هستند در زمان خودمان مواجه باشیم. در واقع انسان گذشته دورههایی را پشت سر گذاشته و به حال رسیده است که هرچند در قید حیات است، اما تاریخی است و به اعتبار این کهن بودن، زمان حال نیز ارزش پیدا میکند و ما باید به بخش زنده در حال تحول بیشتر توجه کنیم.
چگونه میراث معاصری به وجود میآید؟
مزدک فیضنیا، مدیر بنیاد فیضنیا نیز در ادامه این نشست عنوان کرد: میراث معاصر عنوانی است که ما امروز به آن میپردازیم، عنوانی که در دل خودش تناقضهایی را به وجود آورده است و باعث ایجاد یک سوال میشود که هر اتفاق معاصر چگونه میتواند با گذشته در ارتباط باشد و در آینده تبدیل به یک میراث شود؟
او اظهار داشت: ما زمانی که در مکانی باستانی قرار میگیریم از خود میپرسیم که منظور این افراد از ساخت این مکانها چه بوده؟ و بعد میپرسیم که نقش شما در زندگی چیست و چه میراثی از شما به جای میماند. ما از خود میپرسیم اگر هنری با تاریخاش پیوند بخورد، تبدیل به میراث معاصر خواهد شد و باز زبان بینالمللی دارد و آیا این موجب میشود که این میراث در خاطره جمعی بینالمللی باقی بماند؟
فیضنیا گفت: ما میخواهیم بررسی کنیم که نهاد آکادمیک در ایجاد این میراث چه نقشی دارد و مکانیزم و سیستمی که این دو را به یک دیالوگ میرساند چیست؟ و بر این اساس بسنجیم که بر خلاف باور آنگلوساکسونی، هنر معاصر به خصوص در کشورهای جنوب اروپا مثل یک زنجیر بهم پیوسته به گذشته وصل شده است.
او اظهار داشت: ما البته میخواهیم بررسی کنیم که یک فضای آموزشی مثل آکادمی هنری بررا ایتالیا که پروفسور فراکو مارکو رئیس آن در جمع ما حاضر است، چگونه توانسته در طول 250 سال ساختار خودش را به روز کند.
هنر معاصر شبیه در باز کن عمل میکند
مارکو منگوتزو کیوریتور پاویون ایران در بینال ونیز در سال 2014 و مدیر هنری آکادمی بررا ایتالیا در ادامه این نشست گفت: درباره تناقضی که در عنوان این نشست وجود دارد یک سوال وجود دارد و آن این است که چه نکته برجستهای در هنر معاصر وجود دارد که میتواند میراث آینده هم باشد.
او ادامه داد: امپراتور آگوست زمانی شهر رم را به شهری مرمری بدل کرد و یا پاپهایی که رم را به رم باروک تبدیل کردند کسانی بودند که به ایده خودشان اعتماد داشتند و آن را اتفاقی میدیدند که در فرهنگ و آینده ماندگار خواهد شد.
منگوتزو اظهار داشت: در این زمینه یک سرمایهگذاری مالی هم لازم بود. در قرن هفدهم "جان لورنسو برینی" نیمی از ذخیره مالی دولت را در اختیار داشت که بتواند خرج زیباسازی شهر کند، در حقیقت نیمی از کل پول یک دولت صرف ساخت یک مفهوم تصویری شد.
او بیان کرد: برینی و آگوست دو مثال موفق هستند که چطور در عصر معاصر یک میراثی ساخته میشود که باقی خواهد ماند و البته این بسیار وابسته به سرمایهگذاری، برنامهریزی و طرح است. برای شما مثالی میزنم که به عصر ما نزدیکتر است. در سال 1964 راشنبرگ در بینال ونیز به واسطه اثری که عنوان پاپ آرت را یدک میکشید برنده جایزه شد. آن زمان میگفتند که اثر او توسط هواپیمای اختصاصی سازمان سیا همانگونه خیس و داغ به ونیز فرستاده شد. حتی اگر این افسانه باشد یک نکته در آن اهمیت دارد و آن نظر به هژمونی و تسلطی است که نه تنها فقط بعد سیاسی ندارد، بلکه در عرصه فرهنگ هم تعریف میشود.
منگوتزو گفت: در واقع نتیجهای که میگیریم آن است که هنر و فرهنگ به استعداد نیاز دارد. هر چند همه چیز از افراد نشات میگیرد اما به برنامه و همینطور حمایت نیز نیاز دارد.
او اظهار داشت: مفهوم جهانی شدن یک مشکل را بر سر راه هویت فرهنگی مردم قرار داده است و یک شکل شدن ذائقه و سلیقه مردم هویت فرهنگی مردم را از بین میبرد. مسئلهای که وجود دارد برای مقابله با این مسئله یا باید یک نیروی سیاسی و اقتصادی را به کار بگیریم یا یک نیروی فرهنگی.
منگوتزوگفت: درست در زمانی که هویت فرهنگی ما در خطر است، وقت آن است که بپرسیم هویت ما چیست؟ و باید مطرح کنیم که خصوصیات ویژهای که در هویت فرهنگی ما مطرح است، چیست؟ در اینجا یک شرایط پیچیدهای به وجود میآید و آن این که هویت دو بعد دارد؛ درونی و بیرونی.
او ادامه داد: هویت درونی در واقع آن بعد از فرهنگ است که مردم یک جامعه از خودشان دارند و هویت بیرونی، فرهنگی است که دیگران از خودشان به دنیا ارائه میدهند. با این تفسیر حتی اگر ما مالک هویت خود باشیم ناگزیریم با هویت دیگران مواجه شویم. در این شرایط میلی وجود دارد که خودمان را در فرهنگ خود محصور کنیم. اگر چه این به ما آرامش میدهد اما ممکن است که دنیا به ما توجهی نکند یا از سویی برایشان جالب باشد یا نباشد.
منگوتزو اظهار داشت: ما برای توجیه این میل در خودماندگی ممکن است از اصطلاح پاک ماندن استفاده کنیم و در مرزهای خودمان بمانیم اما دیگر زمانه پاک بودن گذشته است و الان زمانهای است که جامعه بینالمللی فرهنگ خود را به واسطه جهانی شدن به ما تحمیل میکند.
او گفت: هر چند این مخاطرات وجود دارد اما در عین حال امری پر ثمر و پرباری است. من زمانی که به آمریکا میروم پیتزایی که میخورم با پیتزایی که در ناپل وجود دارد، زمین تا آسمان فرق میکند. اما این پیتزا یادآور همان پیتزایی است که در کشور من وجود دارد و همین باعث بینالمللی شدن آن شده است. اگر این مسئله را به عرصه فرهنگ بیاوریم از خودم میپرسم چه چیزی در پیتزا هست که میتوان به جهان صادر کنیم و عناصرش کدام است و این سوالی است درباره تواناییها.
منگوتزو گفت: در واقع سوال این است که آن عناصر ویژهای که هر فرهنگ میتواند به جهان عرضه کند، کدام است و به واسطه آن قد علم کند چون هنر ابزار قدرتمندی برای ورود به عرصه بینالمللی است و زمینه برخورد و ملاقات را فراهم میکند. در واقع هنر معاصر شبیه یک کارت ویزیت عمل میکند.
او گفت: این مسئله برای هنرمندان معاصر ایران نیز صدق میکند. کاری که ما دو سال پیش در ونیز و پاویون ایران انجام دادیم در همین زمینه بود. ما قصد داشتیم وجه کثرتگرای آثار را نشان بدهیم و این که یک نوع استعداد وجود ندارد و استعدادها متنوع است و باید نشان داده شود.
منگوتزو گفت: این مسیر احتیاج به سرمایهگذاری دارد و همین متکثر بودن باید مورد حمایت قرار بگیرد تا همسو با یک وفاق بینالمللی حرکت کنند.
ایجاد آکادمی برای شناخت میراث فرهنگی اهمیت دارد
فرانکو ماروکو رئیس آکادمی هنری بررا در ادامه این نشست گفت: اولین واژهای که برمن اثر گذاشت واژه زمان بود. من از خودم پرسیدم که کدام زمان؟ من تصور میکنم همه ما تا حدی در این واژه تامل کردیم. پس از این واژههای دیگری که مطرح شد و به عقیده من مهم بود، فضا، اقتصاد، میراث و هویت بودند.
او ادامه داد: واقعیت این است که ما معاصران درگیر زمان هستیم. درگیر زمان گذشته و آینده و روزگار معاصر ما نسبت به آینده. این که چه چیزی از ما معاصران در آینده میماند. من تصور میکنم که همه ما وسواس ذهنی نسبت به این موضوع داریم و این که از ما در زمان آینده چه میماند یکی از تفکراتی است که هرکسی که درگیر هنر باشد به نوعی با آن دست و پنجه نرم میکنند.
ماروکو گفت: ما به نوعی بهای این مشغولیت ذهنی را نیز میپردازیم چون این که مفهوم زمان به نوعی ما را تحتالشعاع قرار میدهد و فضای زمانی که مطرح کردنش میتواند به معنای تاریخ باشد و به عناصر میراث عمومی بدل شود.
او گفت: شناخت همه اینها طبیعتا احتیاج به یک فضا دارد و در این فضا مسئله آموزش مطرح میشود. چون باید در این مفاهیم تامل کنیم و تامل از آموزش یافتن نشات میگیرد.
ماروکو اظهار داشت: یعنی ما باید در آموزشهای هنری دو بعد را در نظر بگیریم یکی تاملات تاریخی و دوم آموزش هنر به عنوان یک مهارت، بدون این که خدشهای وارد کنیم به میراث فرهنگی. ما زمانی از میراث فرهنگیمان میتوانیم دفاع کنیم که آن را بشناسیم که اینجاست که بحث آموزش که کار آکادمیهاست مطرح میشود.