به گزارش هنرآنلاین به نقل از روابط عمومی موزه هنرهای معاصر آبادان، نمایشگاه آثار بیژن بصیری، عصر روز پنج شنبه 19 اسفندماه در موزه هنرهای معاصر آبادان با حضور مجید ملانوروزی، خسرو نشان، احمد نشان، وحید ملک، غلامحسین نامی، جان لوکا پلیفو، فریندخت زاهدی، رضا دیلمی و... جمعی از هنرمندان عرصه تجسمی افتتاح شد.
بیژن بصیری، هنرمند ایرانی که سالها در ایتالیا زندگی کرده است؛ بعد از نمایشگاهی که در موزه هنرهای تهران این بار آثار خود را در شهر آبادان و با نام "معبد سرنوشت" به نمایشش گذاشته است.
در بدو ورود به نمایشگاه مخاطب با رنگها و فضایی مواجه میشود که به واقع میتوان گفت انسان را در خود میکشد. صدای سنگهای ریز آتشفشان سیسیل که در کف گالری پخش شده است را میتوان به نوعی موسیقی نمایشگاه نامید. تمامی آثار در این نمایشگاه، سنگهای آتشفشانی هستند که از آتشفشان سیسیل آورده شدهاند. نورهای آبی سقف و بعضی دیوارها با رنگ تیره حجمها و سنگهای ریز کف، همخوانی بسیار جالبی دارد و همچنین صدایی که بر اثر قدم زدن مخاطب از سنگهای کف ایجاد میشود به گونهای کار را به پرفورمنس شبیه میکند. گویی که وجود مخاطب میتواند اثر را تکمیل کند.
"معبد سرنوشت"، شاید نام جالبی باشد چرا که به نظر نمیآید هیچ چیز در این نمایشگاه مصنوعی باشد و همه چیز بسیار شفاف و روشن به مخاطب ارائه میشود و جالب است که هرکسی میتواند تعبیر خود را از آثار حجمی و تابلوها داشته باشد.
در "معبد سرنوشت" با آثاری رو به رو هستیم که به گونهای ما را با دنیایی رو به رو کند که در زندگی روزمره خود شاید کمتر به آن توجه می کنیم و آن چیزی نیست جز جهان شهود.
بصیری در رابطه با سنگ های گداخته ی آتشفشانی می گوید: "من سالهاست درباره این سنگ ها مطالعه کرده ام و گاهی آن ها را به مغز انسان تشبیه می کنم. ما وقتی فکر می کنیم مغزمان داغ می شود و شاید شکل آن هم مثل این سنگ ها تغییر می کند".
در طول سال های متوالی بیژن بصیری چارچوب حماسی کششی خیالی خود را برپا کرده است و در ایتالیا خود را حریف هم رزمانش همچون فرانتس وست و هنرمندان قبل تر از خود کرده است.
بصیری در مقام هنرمند معاصر در ترکیب کار خود با کار هنرمندان سایر ادوار سنت بزرگ ایرانی، آسیایی یا اروپایی نه تنها موفق به آشتی اسطوره های کهن و کلاسیک با معضلات بیان معاصر شده است، بلکه ابداعات تجسمی اصیلی در طراحی نموده و با اشکالی که اغلب ساده ولی دارای ظرفیت شاعرانه بالایی هستند، بعدی استتیک به آن ها بخشیده است.
تفکرات شیخ اشراق، اساس گفتگوی تمدن هاست
سمینار "نور در تفکر معاصر" نیز عصر هجدهم اسفند ماه در محل زیگورات چغازنبیل با حضور هنرمندان این حوزه برگزار شد.
در این نشست مجید ملانوروزی مدیر دفتر هنرهای تجسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در رابطه با مسئله نور در فرهنگ ایرانی اظهار کرد: نور یک منبع کاملا معنوی است و این در هنر مینیاتور ما کاملا نشان میدهد که منشاء خداوندی دارند. عرفایی مانند فراقی و ابوسعید ابوالخیر از حکمت اشراق بهرهمند هستد و در فرهنگ خسروانی عرفان است که متجلی میشود. شیخ اشراق درباره نور صحبت میکند.
وی با بیان این سخن که نوری که در حوزه معماری و فرهنگ فکری و هنری ما وجود دارد با نوری که منشاء آن فیزیک است متفاوت است گفت: هنرمندان شرقی وقتی از نور حرف میزنند منظور نور الهی است. خوشحالیم که آقای بیژن بصیری که هنرمند دو فرهنگی است؛ چغازنبیل را برای کار خود انتخاب کرده است. هنرمندی که افتخار برگزاری آثارش را در موزه هنرهای معاصر ایران داشتیم. آثار ایشان پر از رمز و راز و آیین است.
مدیر دفتر هنرهای تجسمی وزارت ارشاد اضافه کرد: اینکه آقای بصیری توانستند این فضا را با هنر معاصر تلفییق کنند باعث خوشحالی ماست.
بعد از او سیدمحمد فدوی با اشاره به شخصیت بیژن بصیری اظهار کرد: یکی دو سالی است که با ایشان آشنا هستم و این آشنایی سبب شد به کاراکتر خاصی بین هنرمندان بیندیشم. ما با شخصیتی رو به رو هستیم که فرهنگ اروپایی را همراه خود دارد و در عین حال ایرانی است و دارای نگاه شرقی و اشراقی.
وی با بیان مقدمهای در خصوص هنر و نور اضافه کرد: در فرهنگ ایران قدیم، ایرانیها برای یافتن گم گشته خود، هرگز در زمین جستجو نمیکردند و نگاهشان به آسمان بود. ایرانیان در دوره خسروانی آتشکدههای خود را در کوهها میساختند تا به آسمان بیشتر نزدیک باشند.
این استاد دانشکده هنرهای زیبا در ادامه گفت: نگاه ایرانیان قبل اسلام به هستی در دوره سهرودی به تکامل میرسد و بر تفکر اسلامی تاثیر میگذارد. همه هنرمندان شرقی و کسانی که نگاه معنوی دارند، به دنبال این شهید بزرگوار هستند که متأسفانه تندروها ایشان را شهید کردند. نظرگاههای ایشان امروز میتواند پایه و اساس تفکر هنرمند و کاربرد نور در فرهنگ اسلامی باشد.
فدوی افزود: تصور این است که این تصویر در خصوص نور ربطی به تفکرات کهن ندارد، اما اینگونه نیست. برخی آثار آقای بصیری، تودههای بیشکلی هستند؛ گداختهای که تیز میشود و در مواقعی چهار-پنج متر ارتفاع پیدا میکند که به آسمان اشاره دارد. این خود نوعی مکاشفه است که حاصل نگاه ما شرقیهاست در حالی که تفکر در غرب به این شکل نیست. نگاه بیژن بصیری از این جهت برای من جذاب بود که این شخص بیش از سی سال در غرب زندگی کرده است و علی رغم حضورش در غرب، تفکر ایرانی دارد. او علاوه بر داشتن نگاه مدرن، دارای نگاهی مکاشفهای نیز هست. اغلب آثار ایشان که حالت اینستالیشن دارد بدین گونه است.
سپس بیژن بصیری در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه نگاه آیا نگاه شرقی مختص شرقیهاست بیان کرد: نمیتوانیم فکر کنیم چون ما شرقی هستیم پس این نگاه مختص ماست. کسانی که در غرب زندگی میکنند نیز میتوانند نگاه شرقی داشته باشند. بهتر است برای نقطه شروع تصمیم نگیریم که چه کنیم. در واقع این طبیعت است که ما را به جاهای دوری میبرد و البته این رابطه خاصی دارد با تصمیمی که از سوی هنرمند گرفته می شود.
ملانوروزی نیز در این رابطه بیان کرد: در فرهنگ رب مکاتبات زیادی وجود دارد که نور هم یکی از اینهاست. نور کلاسیک وجود دارد، نور رئالیست نوری است که همین حالا شکل گرفته باشد و نور رمانتیک دارای ویژگیهای عاشقانه است و... این نورها با یک مبدأ سروکار دارند. در همه هنرهای قدسی، نور هیچ منبع فیزیکی ندارد و منشاء آن معنوی است. هرچه هست نور است. بنابراین تاریکی ذیل نور است. برای همین است که در هنر مینیاتور ما هیچ سایه یا پرسپکتیوی نمیبینیم.
جان لوکا هنرمند ایتالیایی در ادامه سخنان ملانوروزی گفت: درست نیست تفاوتی بین هنر ایرانی و غربی قائل شویم، بلکه تفاوت در تاریخ مردم است. من در مقالهای گفتهام که نور زنده است و در واقع تاریکی مکانی است که از طریق آن نور به دست میآید. در سایه هم شرایط به همین گونه است. این نوع نگرش بسیار حائز اهمیت است.
وی ادامه داد: در کشور ما (ایتالیا) در دوره رنسانس انقلابی شکل گرفت و آن این بود که ماده را با روح ارتباط دادند و سعی کردند آنها را در هنر به کار ببرند که خود یک انقلاب بزرگ بود. در "کمدی الهی"، ما یک درک متفاوت از روح میبینیم که به همان انقلاب رنسانس برمیگردد.
فدوی در پایان این جلسه اظهار کرد: تفکر غربیها اصولی بود برای تفکر مشایی و این همان تفاوت عمده شرقیها و غربیهاست. روز به روز که جلو میآییم این فاصله بیش از پیش مشخص میشود. عمده تفکر شرق شهودی و مکاشفهای است در حالی که غرب استدلالی و مشایی است. شیخ اشراقی طرحی نو در انداخت و گفت که تفکر نیاز به دو بال دارد و این دو بال هم اشراقی و هم مشایی است. این مطلب بسیار درستی است. خصوصا در این دوره این مطلب میتواند پایه و اساس تمدنها باشد. این دو پایگاه و چارچوب فکری، هزاران سال است که وجود دارد و ریشه در تمدن یونانیها دارد. تفکر شرقی هم از نگاه و تفکر ایرانیان کهن برخواسته است.