سرویس تجسمی هنر آنلاین:مایه مباهات است که در یک غروب زمستانی در تهران به دیدار نمایشگاه آثار نقاش و هنرمندی رفته باشی که بنمایههای طرح و نقاشیهایش، دستمایههایی باشند از نگارهها و انگارههای ایران عزیز و نیز خاستگاهی در آثارش باشد که از قومیت و از خویشتن او هم گفته باشد. این رویداد در گالری ثالث است و هم شیرین است و هم دلچسب.
گالری "ثالث" نه در سالن اصلی، که در طبقه بالای همکف ساختمان نشر "ثالث" است و در همکف همان کتابفروشی ثالث است. با این رویداد، ثالث، یکی از خوش موقعیتترین گالریهای این فصل تهران است. همه تابلوها در این نمایشگاه، آثار و نقاشهای هستند که خمیر مایهای دارند از "ریتم" و "حرکت" و "شتاب" در آفرینشها. فرمهای تجریدی همه در بیکادریهایی بر دیوار، که حتی قابل تصورند در ابعاد خارج از بومهای کوچک و بزرگ "هیرو شیخالاسلامی" که همه تلفیقی، هستند، از خیال نقاش و مخاطب.
در تک تک آثار این نمایشگاه، قدرت و فریادهایی، به وضوح نهفته است. اینها، مجالی است که در پیش روی مخاطب هر اثر، نه به تنهایی بلکه بهگونهای در پیوستگی با تابلوی "ماقبل" و "مابعد" نیز، باید در صورتی پیوسته دیده و ادراک شوند. در ابتدای نظر، با پهن شدن دید جامع بر کلیت نمایشگاه، کارهای "هیرو شیخ الاسلامی" را، در تیرگیهای لکههایی پراکنده و با قدرتی در برخورد اندیشه با جسمی سخت را خواهی دید که، در ایجاد فرمهای "ریتمیک" در هم فرورفتهاند تا در تداعی اثری که به وضوح نمیبینی آنرا یا اگر با هم ببینی تودهای هستند از انسانهای که در حرکت موزون در روبروی "تو" و، در پیش نگاه مخاطب، در عبوری از اکسپرسیونستی نو هستند. آن هم، در عبور از مرز واقعگرایانهای که ریشه در نگارگریهای ایران دارند. و، با نگارهایی از هیجان نور را نیز، تبدیل به جمعیت خویش میخواهند و با خصوصیتی اکسپرسیونیستی، از تو و از حرکات تو نیز، همخوانی دارند.
"هیروشیخ الاسلامی" نقاشی است که "رهایی" را در تمامیت آثارش میجوید و بیش از آنکه، به تیکههای از بومهایش و یا قسمتی از یک اثرش تعلق داشته باشد به تمام سریال کارهایش مربوط است. و ، با دفرماسیونهای فیگورهای آدمهای که مضامین کارهایش را میسازند.
بن مایه آثار این نمایشگاه "هیروشیخ الاسلامی" خطوط خشک و متقاطع نیستند. بلکه ، دلخراشههای هستند که بر کالبد یک فرهنگ اساطیری نقش انداختهاند. او، رنگ سیاه و یا دودهای و یا قهوهای تیره را در تضاد و با استحکام، ایستایی و حرکت در شکل بخشی به ریتمها را خوب به خدمت گرفته است. و نور را نیز در درون تابلوها به بیرون فراخوانده است تا بیشتر بتراود. رنگهای تیکهای و گهگاهی که در بیرون از تیرگیها و در کنارهای بومهایش در پردهای دوم و با کلیتهای وام گرفته از فضایی محو شده، به وجود آورده است، از عالم واقع و رئالیست بودن آدمهایش، نقاش را به قدری دور کرده است که ماهیت هر چیز، به گونهای تابش نور بر آن، تغییر کرده است. او، در عالم واقع، با اضافه کردن همان تیرگیها، فرمها را در پیچشی از تفاوتها خواسته است تا با کارگیری این تکنیک، امکان بسیار مناسبی را برای انتقال تجربههای روزمره نقاش، بر ذهن مخاطب هموار سازد.
آنچه بر مبنای معنایی در گستره این نمایشگاه جای اشاراتی دقیق دارد. چهار "بعد" است که اگر از رو به رو و یا از پشت سر به یک اثر بنگری و یا اگر از دو زاویه چپ و راست به هریک از آثار نگاه کنی همان "انتزاع" و یا "آبستراکتیو" شدن فرم هستند، که گاهی نیز، میروند تا ناخواسته "اکسپرسیونیسم" هم بشوند. و گاهی نیز، تزئینی هم میشوند.
اساس خلق و پیرایش آثار، در کارهای "هیرشیخ الاسلامی" عموما ایجاد ممتد و یک خط عمودی هستند. که حول آن، ریتمهای موزون و آدمهای "کرد" در دایرهای موزون و متحرک، فضا را پر کردهاند. و این ریتمها توام هستند با فضاهای موسیقیایی، که خاستگاهی از زیستگاه و محیط و اقلیم و فرهنگ کردهای کردستان هستند.
ایجاد و تناسب آدمها در نقاشیهای "هیروشیخ الاسلامی" نیز گونهای بسیار سیال و پر ریتم هستند. و با وجود آنکه به نظر "رها" میرسند، در حجمها، نیز به انگارهها و نگارههای مینیاتوری ایران بیشباهت نیستند. اما، ابعاد این طراحیها به طرز غریبی باز منحصر به خودشان هستند. و گاهی نیز از حیث تناسب به نگاهی "استتیک" بیشباهت هستند.
زمان، در آثار این نمایشگاه بیحرکت نیست. در این مجموعه و در این نمایشگاه، لااقل، هر اثر را میتوان ارسالی از یک پیدایش آغازین دانست که، همان فرمهای نگارگری هستند.
نقاش آنگونه که دفرماسیونهایش را طراحی کرده که با هیچ یک از تضادهای آثارش در فرم چرخشی او، در تضاد معنایی با طرحهایش قرار ندارند و در همین بخش از ترکیبسازی او، حال و هوا و رنگهای اقلیم و جغرافیای اندیشه نقاش نیز، در پراکندهگی خرده فرهنگهای اقوام ایرانی به عیان نمایان گشته است. و این همان اعتقاد و اعتمادیست که "هیروشیخ الاسلامی" خواسته است با طرح بنمایههای فرهنگ اقلیمیاش، بیانی تازه از فهم و ادراک برونگرایی را در کارهایش با مخاطب، بیمحابا گفته است.
او، دایره را نیز در ضمیر نگاه برای ارائه ترکیبهای جغرافیایی که اشاره نیز به کره خاکی دارد گاه به تمامیت و گاه به کفایت لازم فرمها ارائه کرده است. و گاه تکهای از دایره را، و با فرو رفتن آدمهایش در آن، بیتاثیر پردازش کرده است. نقاش، در این جغرافیا، همچنان خیالانگیز، "سکوت" ریتم و آوا را سه "رکن" زندگی و روزمرهگی در آثارش از نگاه اساطیری با معناشناسی رنگ و حجم و دایره به سادگی "باز معنا" شده است.
شاید، انتزاع با کامل بودنش در آثار "هیروشیخ الاسلامی" به ساخت قدرتمند، بیقید و شرط ترکیبهای ساده او، راه را برای ارتباط اندیشهای نقاش و مخاطب هموارتر میکرد و نیز اگر، نقاش التزام خویش را مبنی بر انتزاع کامل و پرهیز از فیگورهای گاه تعلیق شده در دوایر با همه مولفههای نوپردازانهاش به کار میبرد. مخاطب، او را در مطلقگرایی خود، به قضاوتی این گونه، درباره ترکیب، رنگها و مفاهیم آثارش، سوق نمیداد.
اما، تمام انتزاع، چرا مفاهیم معنایی و ریتمهای آثار "هیروشیخ الاسلامی" نیست، از آن جهت است که او، اولین گزارشهای را که از اساطیر و نیکانش با خود داشته است، در قلمی توانا و در ابعاد کوچک و بزرگ سطح بومهایش و معنایی که در آثارش به چشم میخورد، با مخاطب در قالب نقاشیهایش با نام "ورووژا" بیان کرده است. و ، هم به این خاطر است که، نام او در بیان مفاهیم فرهنگ اساطیر در فرمها و آثارش نهفته است و، او با این آغازش، قدم در ادراک راهی گذاشته است که، درخشش کشف، فرم، معنا، تاریخ و اسطوره را برای شاخص شدن آثارش با رویکردهای پدیدارشناسانه در آثارش خوب، دانسته است که باید در برازندهترین شکل ارائه دهد. و ، از این حیث است که قلم او به مدارا با او، و آثارش میخوانم تا شاید در رویدادهای دیگر، به تفصیل در نشانهشناسی آثارش سخنی تازه به میان آورم.
"هیروشیخ الاسلامی" در شاخص شدن فرم، حجم و رنگ، در این مسیر پیموده شدهاش، جای پای مناسبی را برای خودش استوار ساخته است و، فراگزینی او در نمایشگاههای آیندهاش را میتوان نوید داد.