سرویس تجسمی هنر آنلاین: نمایشگاه عکسهای رضا کیانیان با عنوان "دچار آبی بیکران" در آرتسنتر باغ، نمایشگاه گروهی عکس با عنوان "عکس نوشت" در گالری لاله، نمایشگاه نقاشیهای هنرمندان نوگرای ایران با عنوان "طبیعتسرایی" در گالری ماه مهر و نمایشگاه نقاشیهای پروین اصانلو با عنوان "رویایی دارم؛ دوردست" در گالری والی رویدادهایی هستند که در گالریگردی این هفته به سراغ آنها رفتیم.
کشف پتانسیلهای خیال انگیز آب
رضا کیانیان در دو مجموعه "کهکشان" و مرداب از پتانسیلهای تصویری آب و قابلیتهای انعکاسدهنده آن نهایت بهره را برده است. ذرات آب و نقش آن بر سطوح و جنس این ماده در انعکاس نور و رنگ یکی از مهمترین عناصری است که کیانیان با بهره جستن از آن توانسته تصاویری را خلق کند که خیالانگیز و مفهومی هستند.
او در سری کهکشانها با ثبت قطرات آب بر روی سطوح مختلف چون شیشه و یا آسفالت خیابان و با نزدیکنمایی غیرمتعارف توانسته است شکل طبیعی این عناصر و سطوح را دچار دگرگونی کند و شکلی ابهامآمیز به آن بدهد که در بستر این شکل نامتعارف این سطوح و آبهای جاری و راکد بدل به خیالی از اجسام کیهانی و کهکشانی شدهاند که در بستر تابش نور ، شکلی نو به خود گرفتهاند.
او در سری مردابها نیز بخشی از بدنه قایقها و درهم آمیختگی آن با آب را به تصویر در آورده است که انعکاس آیینهوار قایق در آب و شکل قرینهای که به خود گرفته است، روایتی نقاشانه از تلفیق رنگها بر روی بوم به واسطه عکس است. او در حقیقت در پی کشف رابطه بین قایق و سطح آب سعی کرده تصاویر بدیعی را ثبت کند که زوایای دیده نشدهای از این تلاقی را در بر میگیرد. کیانیان این تلاقی را در چشم مخاطب مهم جلوه میدهد. این اهمیت به واسطه انعکاس رنگها و تغییر شکل بدنه قایقها در تصویر منعکس شده در آب اتفاقی است که میتواند به رابطه قایق و آب عمق معنایی بیشتری ببخشد.
عکس ها : فرزان قاسمی
تصاویری که نیازمند توضیح نیستند
نمایشگاه گروهی "عکس نوشت" که در آن آثار 27 عکاس به نمایش در آمده است در پی انتقال مفاهیم بصری موجود در تصاویر بدون درج عکس نوشت در کنار هر تصویر است.
به دنبال این اتفاق ما با مفاهیم و المانهای بیواسطهای مواجه هستیم که در دل پروسه خلق خود وابسته به عکس نوشتها نیستند و اصالت تصویری و ذات موضوعی آثار نیازی به تفسیر ندارد.
در آثار این نمایشگاه که عکسهای متنوعی از ژانرهای مختلف عکاسی از جمله اجتماعی، مستند، طبیعت و مفهومی به چشم میآید؛ عکاسان به دنبال توضیح تصویری این مطالب و توجه به حرکت، رنگ و چیدن طبیعی المانها در کنار یکدیگر و خلق معنا به این واسطه هستند.
در این نمایشگاه متناسب با موضوع رنگ، زاویه نور و شکل ترسیم پرترهها و فضاها دچار تغییر میشود. ترکیببندیها در این تصاویر به گونهای است که در تصاویر با دیدن کاراکترها، فضا و حتی زاویهای که عکاس برای ثبت عکس انتخاب کرده در کشف مفاهیم مورد نظر عکس دخیل هستند.
به عنوان مثال پرتره کودک بیابانگردی که در بک گراندش تصویری از بیابان دارد و صورتی که بر اثر وزش باد دچار آلودگی شده و نگاه مغموم و کلافهای که رو به آفتاب دارد متناسب با موضوع مورد نظر عکاس به تصویر در آمده است.
این نگاه متناسب با ژانرهای مختلفی که عکاسان انتخاب کردهاند دچار دگرگونی میشود و این دگرگونی که به ماهیت و ذات تصاویر وابسته است به گونهای ثبت شده است که میتوان بدون جهت دهی نوشتهها و صرفا به واسطه تماشا مفاهیم را درک کرد و این شاید به عنوان یکی از مهمترین خواستههای برپایی این نمایشگاه با دیدن هر تصویر به درستی قابل درک باشد.
عکس ها : سعید ربیعی
نگرش های خلاقانه نقاشان نوگرای ایران به طبیعت
نمایش نقاشیهای هنرمندان مدرنیسم ایران و روایت منظرههای طبیعی از دریچه تکنیکها و سبکهای شخصی هنرمندان برجسته این دوره از هنر ایران در شرایط نامتعارف امروز در نمایشگاهی مستقل میتواند از چند جهت قابل بررسی باشد.
اما نکته مورد توجه در این آثار بازخوانی نوع برخورد هنرمندان با پدیدهها و نگرش آنها در به تصویر در آوردن پدیدهها به واسط سبک بیان خاص هنری آنهاست.
دیدگاه منوچهر یکتایی در خلق تصاویری که رنگ و بویی از اکسپرسیونیسم انتزاعی را در خود گنجانده به نوعی با زیبایی و روزمرگی زندگی ترکیب شده که به راحتی میتوان گفت او نه تنها زیبایی را منهدم معرفی نمیکند بلکه زیبایی فرم را صیقل داده و برای مخاطبش نمایان میکند. سطح در آثار او از رنگ و یا سطوح دیگر پوشیده میشود و بنابراین نوعی عمق در کار به وجود میآید که این عمق، سطح اصلی کار را در خود حل میکند و بنابراین نوعی پوسته متافیزیکی روی کار ایجاد میشود و اینگونه است که توهم در اثر هنری به وجود میآید. در حالی که در این گونه آثار، شخص بیننده با هر نوع احساس خاصی در برابر این اثر نوعی واکنش از خود نشان میدهد ولیکن انتزاع، برعکس، احساسات افراد را به صورتی عمومی و یکسان بر میانگیزد.
تنه درخت جانمایه اصلی نمادپردازی بهجت صدر از دگردیسی طبیعت بهوسیله صنعت است. او با ایجاد شکلها و رنگها، و مرتبکردنشان، نشان میدهد که چهطور بینظمی و اتفاق میتواند چیزی قابل پیشبینی را به رخدادی شگفتانگیز تبدیل کند. آشکار و پنهانکردن نور و سایه نیز به عنوان یک عنصر همیشگی در آثار این نقاش ایرانی وجود دارد او توانسته به واسطه این پوشیدگی و در خلال رنگهای روی هم قرار گرفته، ردی از خاطرات را به زیر لایههای اثرش منتقل کند که همگی در تغییر نوع بیان هنری این هنرمند جهت پیدا کردهاند. نقاشیهای صدر میکوشد از مرزهای انتزاع و فیگوراتیو بگذرد و در نتیجه به کشفهای جدیدی در ماده و بافت میانجامد.
سهراب سپهری و دیدگاه او در نقاشی به شدت وابسته به ناتورالیستهاست او به صورت هدفمندی در آثارش به دنبال تصویری کردن نظم، انسجام و زیبایی طبیعت است که به عنوان یک قدرت محض در جهان پیرامونی حاضر است. سپهری تنها میخواهد زیبایی طبیعت را به تصویر بکشد و در نقاشیهای او زشتی هیچ جایگاهی ندارد. او به واسطه تصویری کردن این حالت درونی که در رابطه با طبیعت دارند در انتخاب رنگ به سمت امپرسیونیستها گرایش پیدا میکند و در نهایت بیان شخصی او که با نگاه به طبیعت و خلق آنی تصویر و رنگ آمیزی آن گره خرده است.
درختها در آثار ابوالقاسم سعیدی هم به نوعی عنصر اصلی محسوب میشوند. نگرش انتزاعی سعیدی به درختان که برگرفته از دیدگاههای هنری غرب است در یک تقابل متجانس با مفاهیم و نوع کاربرد رنگها که بیشتر در آثار نگارگری ایران مشاهده میشود نگاهی شخصی را به وجود میآورد. این زمینههای تک رنگ که در پس زمینه آثار او شکل گرفته این نگرش را تعمیم میبخشد که او به نگارگری توجه ویژهای داشته است. از سویی دیگر او به واسطه ریتمی که در حرکت و رقص شاخ و برگ درختانش در سطح آثارش به وجود میآورد از نظر تصویری به نوعی به نگرش نقاشان غرب گرایش دارد و ادغام این دو نگرش در یک مسیر آثار او را از اهمیت ویژهای برخوردار کرده است.
سطوح ساده و متضادی که حسین کاظمی در آثارش به نمایش در میآورد در عین سادگی، تصویری که در دل خود جای دادهاند به شدت انتزاعی است. انتزاعی که در دل خود میخواهد هویتی نهفته در پدیدهها را برجسته کند. او در نوع نگرش خود به پدیدهها تمایل فراوانی به سمت چیدمان گستره رنگها نشان میدهد. چیدمانی که به نوعی وامدار امپرسیونیستهاست. او به واسطه همسانی رنگهای حاضر در محیط و در جریان وامگیری از بیان احساس درونی خود پدیدهها را آن گونه که در درونش وجود دارند به نمایش در میآورد و به همین دلیل است که این تضاد درونی هنرمند با تضادی که میان تصویر ذهنی او با واقعیت پدیده در بیرون وجود دارد در سطح بوم شکلی انتزاعی به خود میگیرد.
ناصر عصار نیز در نقاشیهای خود برای بیان حس آمیزیش با جهان طبیعی و تلقیاش از فضا و جو اطراف به سراغ روش بیانی میرود که رنگها در آن درخشان و زندهاند. این درخشندگی به گونهای است که عواطف مخاطب را بر میانگیزد و مخاطب را به گردش در فضای درونی هر اثر مجاب میکند و در نهایت در پس این احضار به احساسات عمیقی که بر میانگیزد پاسخ میدهد. بهره جستن او از تهمایههای کالیوگرافی به خصوص در وجه شرقی آن در میان این سطوح رنگی چون امری متضاد در دل هر اثر این احساسات عمیق را از بین میبرد.
عکس ها : شراره سامعی
روایت زیبایی زندگی در ویرانههای انتزاعی
پروین اصانلو در آثار خود شکل خاطرات را در میان سطوح بهم ریختهای که بیشتر به دلیل رنگ و نوع ماهیتشان شبیه به متریالهای ساختمانی هستند به تصویر میکشد. خاطراتی که انگار به نوعی در میان کالبد و پایههای این ویرانهها جامانده و ابدی شدهاند.
او در میان فضاهای آبسترهای که خلق کرده، تصاویری را گنجانده است که نمایانگر حیات انسانی درگذشته است و این اتفاق با توجه به استفاده از رنگهای نارنجی که در ظاهر شبیه به زنگ زدگی آهن است ما را متوجه این امر میکند که این تصاویر به گذشته وابستگی دارند. او البته با قراردادن این تصاویر و سطوح خاکستری میان بکگراندهایی با رنگهای کاملا متفاوت و بعضا شاد مثل بنفش، آبی و صورتی تلخی این انهدام و ویرانی را از تصاویرش میزداید.
او در حقیقت به واسطه این انتخاب آن خاطرات کهنه شده در دل ویرانیها را به فضای بزرگتری انتقال میدهد که به واسطه زیباییاش و غلبهای که بر سطوح دارد تعمیم دهنده نگاه مخاطب نسبت به کلیتی است که در پس این ویرانیها وجود دارد.
او بیش از تحمیل ویرانیها به دنبال روایت زیباییهای جای گرفته در زندگی و خاطرات انسانی است که به نوعی مسبوقتر از خود ویرانیهاست. اصانلو در واقع ما را با دربرگرفته شدن زشتیها به واسطه یک زیبایی ساده به ایجاد تغییر در زاویه دیدن دعوت میکند.
عکس ها : شراره سامعی
علیرضا بخشی استوار