سرویس تجسمی هنرآنلاین: گالریهای تهران در جمعهای که گذشت میزبان بیش از 15 نمایشگاه جدید بودند. نمایشگاه خط نگارههای ابراهیم حقیقی با عنوان "نقش غلط" در گالری آ ، نمایشگاه نقاشیها و مجسمههای ژاره تباتبایی در گالری شهریور ، نمایشگاه آثار سیلکاسکرین نصرتالله مسلمیان در گالری هور، نمایشگاه نقاشیهای فرخ مهدوی با عنوان "اصلاح بزرگ" در زیرزمین دستان و نمایشگاه گروهی چاپ دستی با عنوان "حموم" در گالری آتبین رویدادهایی هستند که در گالریگردی این هفته به سراغ آنها رفتیم.
بر هم زدن پارادایمهای تصویری با "نقش غلط" خطوط
"نقش غلط" در نگاه نخست تجربهای در ادامه آثار ابراهیم حقیقی در نمایشگاه "من و ماتیس و خیام" است. البته حقیقی در آثار این نمایشگاه در دو وجه تکنیکی و مفهومی راه جدیدی را پی گرفته و تنها نقطه اشتراک آثار این نمایشگاه با مجموعه قبلی این هنرمند در شکل و شمایل خطوط و خط نگارههای به تصویر در آمده در هر تابلو است.
او در آثار این نمایشگاه از متریالهای جدیدی مثل چوب و یا سطوح کاغذی استفاده کرده است که این متریالها در برجسته شدن نشانههای تصویری مورد نظر هنرمند در آثارش تاثیر بهسزایی گذاشته است. در این آثار تصاویری از شخصیتهای افسانهای، تصاویر کاربردی در مکتب گل و مرغ و آنچه که معنا و مفهوم هنر کلاسیک ایرانی در نگارگری را به خاطر میآورد به شکل نوینی بازنمایی شدهاند، بهگونهای که در ساختار هر بوم، کنشی بیرون از آنچه که هستند را در میاندازند و مفاهیم جدیدی را تولید میکنند.
مخاطب در برخورد با این المانها و تصاویر جدای از دریافتهای زیباییشناختی با نوعی شکست در پارادایمها و پیش فرضهایش مواجه میشود. این شکستن پیش فرضها و تغییر در معنا و مفهوم، به نوعی تغییر در زاویه دید مخاطب میانجامد تا در نهایت بتواند شکل و شمایل جدید نشانهها و تصویر را در یک فرم متناسب از منظر ساختار و محتوا بسنجد و ادراک هنرمند را که با او به اشتراک گذاشته را دریافت کند.
در بیشتر آثار این هنرمند، چرخش پی در پی خطوط میان سطوح رنگی به نوعی دست به یک پنهان کاری میزنند و مخاطب در دریافت خود زمانی که میخواهد میان نوشتهها و تصاویر ارتباطی بیابد به غلط میافتد. حقیقی در حقیقت معنایی در پس این خطوط و تنیدن آن با تصاویر در نظر نگرفته و در نهایت آنچه که به تصویر در آمده جز یک تابلوی زیبا و بسط نگاه زیباییشناسانه هنرمند چیز دیگری نیست.
شورش علیه ساختارهای متداول مجسمهسازی
نمایش بخشی از آثار مجموعه شخصی ژازه تباتبایی فقید در گالری شهریور به نوعی مروری است بر تاثیرات عمیق یک هنرمند بر هنر مجسمهسازی ایران. این آثار که هرکدام به یک دوران از خلاقیتهای ژازه تباتبایی بر میگردد بیش از هر چیز متضمن یک نکته است و آن زیر سوال بردن اصالت ماده در آثار ماندگار این هنرمند است.
او با خلق مجسمههایی از ضایعات و آهن آلات بدون مصرف، ضمن این که چشمانداز نوینی را در برخورد با متریال در مجسمهسازی ایران تعریف میکند؛ به نوعی بر علیه ساختارهای متداول مجسمهسازی در دوران معاصر خود شورش میکند. برخوردی که او با ضایعات دارد به نوعی میتواند بیانگر نگاه معاصر هنرمند به دورانش باشد، نگاهی که در ساختارهای امروز هنری کمی جلوتر و پیشروتر از هنرمندان همنسل خود او بوده است.
اگر آثار تباتبایی را با دیگر آثار آن دوره مقایسه کنیم بدون شک تجربهگرایی او مسیرهای جدیدی را در عالم مجسمهسازی گشوده است. نکته مهمی که او در کار خود گنجانده و متضمن نگاه هوشمندانه هنرمند است، دگرگون کردن رابطه حاکم میان ابژه و سوژه است. او در مراحل کار خود همواره به لوازم یدکی به عنوان یک اثر هنری و یک ابژه نگاه میکند و در مسیر خلق اثر هنری، ضایعات را در جای و محل مناسب خود قرار میدهد و با این برخورد او را در شکل و جهان تازهای تعریف میکند.
از طرفی نقاشیهای او که در گالری شهریور به نمایش در آمده است نشانگر آن است که ژازه همانند بسیاری از همنسلانش تحت تاثیر مکتب سقاخانه بود و نقاشیهایش با توجه به میراث فرهنگی ایران شکل گرفته است. علاقمندیهای او به سنت نگارگری و مینیاتور ایرانی در آثار این هنرمند مشهود است. اما جدای از فضایی که او با رنگها به وجود آورده حکایات، افسانهها و تصورات عامیانه ایرانی در سادهترین شکل ممکن در این نقاشیها به تصویر در آمده است. یکی دیگر از المانهایی که در این نقاشیها بیش از هر نکته دیگری به چشم میآید علاقمندی او به قرینهگرایی است که در شکلها و نمادهای مختلف به کرات در آثارش گنجانده شده است.
کلاژی از تکههای نامتجانس زندگی معاصر
مسلمیان در آثارش با کلاژ تکههای نامتجانس، عدم انسجام و گسست در زندگی یکپارچه امروز را در مرزی میان طراحی و نقاشی به تصویر میکشد.
او به نوعی با در هم شکستن، مفاهیم در آثارش و بسط فضاهای درهم تنیده شده، پرترههای مخدوش و ایجاد تغییر در شکل وسایل روزمره زندگی و ترکیب این عناصر با یکدیگر در یک سطح کمتحرک و یکپارچه از نظر رنگ، ضمن از بین بردن مفهوم زمان و مکان و نزدیک کردن گذشته و حال به یکدیگر جهان اطراف را در بستر و ظرف ذهنی خود ارائه میدهد.
او با عاری کردن این طراحیها از پیچیدگیهای تکنیکی و فرمی مخاطب را با یک فضای نو اما آشنا مواجه میکند که در آن ایده و پیام که موجب کمرنگ شدن وجه نقاشانه در آثارش میشوند به لایهها و نشانههای پیچیدهتری میانجامد که در عمق بخشیدن به معنای مورد نظر هنرمند جهت می دهد.
تصویر کهنه شده گرمابههای خاموش
آثار نمایشگاه "حموم" به دلیل محتوا و مفهومی که دارند به درستی در قالب تکنیک چاپ دستی به منصه ظهور رسیدهاند. در حقیقت مفهوم گرمابه و حمام عمومی که مفهومی کهنه شده و مربوط به گذشته است در قالب چاپ دستی شکل کهنه محتوا را در قالب صوری نیز به تصویر کشیده است.
در این آثار که برخاسته از نگرشهای مختلف و متفاوتی در قبال مفهوم حمام است هر هنرمند وابسته به جهان ادراک خود از موضوع و با توجه به وجه معنایی برجستهای که از گرمابه در ذهنش شکل گرفته است دست به خلق تصویری زده است که به نوبه خود گستره معنایی این مفهوم اجتماعی را در شکل و صورت تعمیم داده است.
در بسیاری از این آثار گرمابه و حمام به عنوان بهانهای برای دستیابی به یک مفهوم والاتر در مرزی میان واقعیت و خیال به یادآوری داستانهای نقل شده درباره حضور موجودات نامتعارف در فضای خوفآور این مکان اشاره دارند.
برخورد مازوخیستی با ترس ، خشونت و هویت انسان معاصر
فرخ مهدوی در "اصلاح بزرگ" یک مسیر مشخص را پی میگیرد و سعی میکند با تعمیم یک المان در صورتها و شکلهای خلق شده در هر تابلو به نوعی با پرگویی تصویری خود مخاطب را نسبت به مساله مورد نظرش حساس کند.
در همه نقاشیهای او نقاب صورتی رنگی بر چهره پرترهها و کاراکترهای حاضر در نقاشیها نمایان است. نقابی که با وسیله خمیر ریش و تیغی که در دستان کاراکتر است، مخدوش شده و بخشی از هویت اصلی کاراکتر پشت نقاب را بیرون ریخته است.
اما این نشانه تصویری و تاکید بر آن با نگاهی دقیقتر میتواند نشانهای از یک تغییر باشد. تغییری بنیادین که از طریق تغییر در ظواهر به نوعی چالش ذهنی هنرمند با مساله هویت را بر ملا میکند و او با زدودن بخشی از فیزیک این کاراکترها سعی در پرسش دوباره از وضعیت جایگاه هویت در جامعه امروزی دارد.
از طرفی نگاه او در فرم و مفهوم در ترکیب با یک خشونت عریان گستردهتر میشود. خشونتی که سوژهها خود را در معرض آن قرار میدهند. او اصلاح خونین را که در واقع استعارهای از زدودن هویت و تخریب است به کرات در آثارش بسط داده است. این اتفاق مازوخیستی در واقع بیانگر حیرت انسان معاصر در برابر خشونتی است که خود آن را زاییده و این مساله در صورتهای حیرت زده کارکترهای مهدوی به وضوح قابل لمس است.
علیرضا بخشی استوار