سرویس تجسمی هنرآنلاین //
دانیال ملانوروزی، نوجوان ۱۷ سالهای است که نمایشگاهی از نقاشیهایش را در گالری شکوه به نمایش درآورده است.او در این آثار بیننده را وادار میکند علیرغم سن کم کارهایش را جدی بگیرد. او که مجموعه حاضر را بر مبنای منطق الطیر عطار نیشابوری به تصویر کشیده، با نگاهی فرم گرایانه و تاحدی انتزاعی، در شکلها و قالبهای مختلفی به مفهوم عرفانی برگرفته از داستان عطار پرداخته و روایتهایی متعدد از آن را ارائه میدهد. به کارگیری حروف و عددنگاریها، علاوه بر اینکه تاثیرات بصری متفاوتی را در آثار ملانوروزی ایجاد کرده، مملواز نمودارها و اشکال هندسی هم هست که ساختاری قاعدهمند و ریاضی وار به آنها بخشیده که تجربه تازهای به نظر میرسد.
ملانوروزی در بعضی آثار این مجموعه توانسته به نتایج خوبی از نظر ساختار بصری و سازماندهی تصویر دست پیدا کندو نمونههای قابل توجهی از ترکیب این دو رویکرد ارائه دهد. او در تعدادی از آثارش نشان میدهد که درک و دریافت نسبتا مناسبی از نقاشی به روش مدرن دارد و تلفیق عناصر بصری و اجزای تصویر را به شکلی جستجوگرانه دنبال میکند.
در بسیاری از آثاری که در این نمایشگاه ارائه شده شاهد نوعی انتزاع هستیم که هنرمند در آنها صرفا به کارکردهای رنگ، فرم و فضا پرداخته است. فضاسازی در معنای خلق فضای ذهنی ویژه هنرمند در تعدادی از آثار این مجموعه با دستمایه قرار دادن عناصر کهن و بومی و با ترکیب بندی و پرداختیهای متنوع بر بوم نقش میبندند.
خیال انگیزی نهفته در این طرحها و نیز برخورداری آنها از ایجاز هم در حقیقت لطف و زیباییشان را رقم میزند. کیفیت دیگری که در آثار ملانوروزی به چشم میخورد، پیدایش گونهای نقاشی مبتنی بر تجلیات فردی و بیان گرایانه است که شامل ضربه قلمهای آزاد و انتزاع رنگی است. در این رویکرد بوم در مقابل نقاش به عنوان زمینه ای برای بیان احساسات و عواطف آنی ظهور پیدا کرده و غالباً به عنوان فضایی برای خلق مجدد، طراحی، تجزیه و بیان یک موضوع ذهنی استفاده شده است به نحوی که آنچه بر بوم نقش میبندد. کیفیت انتزاعی این آثار، معانی و برداشتهای متعددی را ایجاد میکند. مفاهیمی که انتقال آنها از تصویر به کلام بسیار دشوار است و تا سر حد شباهت به نوعی موسیقی، حوزه عمل را توسعه دادهاند.
نقاشیهای ملانوروزی تداعی کننده است و در جایگاه تصاویری برای بیان کشف حالات عاطفی - هیجانی هنرمند قرار میگیرند. در حقیقت نقاشیهای او بر خواسته از نگاه خالق خود به پدیدهها است. آنچه این آثار را متمایز میکند و ظرفیتهای ویژه ذهنی را در آنها بارور میکند برخورد مستقیم هنرمند با عنصر رنگ و همسو کردن ذهن با آن است.
شیوه پرداخت این مجموعه با گسترش ایده شکل میگیرد و از جایی شروع و سپس تمامی سطح بوم را فرامیگیرد. با استفاده از فضای سیال، تمرکز گسترش یافته و سایر فضاها را تحت تاثیر قرار میدهد. گسترش تدریجی فاصله بین رویدادها در یک اثر اتفاقی مرحله بعدی این روند است. ایمپرووایز و بداهه سازی هم به هنرمند اجازه میدهد حس درونی و خودش را پدیدار کند بدون اینکه هنرمند بامنطق یا برنامه ریزی در آن دخیل باشد. او بدون هیچ طراحی قبلی و مستقیما با ترسیم خطوط و دنبال کردن اتفاقاتی که به نظرش پررنگتر آمده ساختار مجموعه را شکل داده و سعی کرده از طبیعت کاغذ و جوهر تبعیت کند و اجازه ندهد نظم و شکل کلی اثر به هم بریزد.
ارزشهای جهانشناختی این مجموعه در رنگ و شکل خلاصه میشود و به طور کلی ربط مستقیمی با مضمون ندارد و تنها با شکلهای آزاد و سیال سروکار داریم. رنگها نیز آشنازدایی شدهاند و کارکرد ذهنی پیدا کردهاند. همین طور رنگ و فرم علاوه بر جلوههای مجرد هر یک، با توجه به معانی و مفاهیم آنها به کار رفته است. در این رویکرد رنگها و فرمها ضمن اینکه گاهی از قالب انتزاع خارج میشوند و عناصر اشنایی را به تصویر میکشند، حالات عاطفی را برای بیننده تداعیمیکنند. عناصر تصویر شده در این مجموعه هم از جهانی نامعلوم و ذهنی ناشی شده که در بستر پرورش یک ایده مبتنی بر تراوشات ذهنی هنرمند شکل گرفته است.
انتهای پیام/