به گزارش هنرآنلاین، این نشست که با حضور یدالله کابلی استاد خوشنویس، مصطفی گودرزی دیباج، سعید محجوبی، امیر مقبلی، محمد تیتکانلو و فریبا میرسعیدی از هنرمندان نقاش همراه بود؛ جمعی از هنرمندان و منتقدان هنری به بررسی نیم قرن فعالیت هنری حجت شکیبا نقاش پرآوازه فرهنگ و هنر ایران پرداختند.
رد اندیشهورزی شکیبا
در ابتدای این نشست، کیانوش معتقدی با بررسی دوره اول کاری نقاش رویاهای ایران از همراهی با پدرش در عکاسخانه و سپس تحصیل در هنرستان و دانشگاه گفت: تجربهای که حجت شکیبا از عکاسخانه پدرش بدست آورد، او را به هنرمندی بدل کرد که در تکنیک و گزینش سوژه به هنرمندی خاص بدل شد. او در اولین مجموعه ای خود اسکناسها که در دهه 50 در گالری سیحون برگزار کرد، تکنیک فتو رئالیسم را با سوژه قرار دادن اسکناسها پیش روی مخاطب قرار داد که با همین آثار و تکینک مثال زدنی خود را به عنوان یک هنرمند جدی در هنر ایران بدل کرد.
وی با اشاره به دومین مجموعه آثار حجت شکیبا که نقاشی های دوره قاجار این هنرمند است، تصریح کرد: گفتمان جدید نقاشی ایرانی در دوره فتحعلیشاه قاجار پایهگذاری میشود و بیانگر دوره درخشانی از هنر نقاشی ایرانی است و به همین سبب دستمایه کارهای شکیبا قرار میگیرد زیرا وقتی که او میخواهد از گذشته چیزی برای مخاطب به ارمغان بیاورد و آن را معاصر کند آنقدر هوشمند است که بهترینها را برگزیند. از اینجاست که میتوان رد اندیشهورزی شکیبا را در مجموعه نقاشیهای قاجاری او دید، البته به عنوان هنرمند معاصر برای اینکه فرزند زمانه خود باشد دستکاریهایی در آثار قدما میکند و مخاطب میبینید که در صورتسازیها و در تزئینات او تلاشی برای کپی کردن نمیکند و شکیبا تلاش میکند که گذشتهای را برای ما باز تولید کند که رد خودش و تجربه زیستهاش و تجربههای سیاسی و فرهنگی درون آن باشد.
این منتقد هنری افزود: چیزی که در این برهه بیش از همه به کمکش میآید قدرت قلم و کیفیت بالای کاری اوست که یک بار در دوران هایپر رئالش به مخاطبینش ارائه داده است. این موارد در کنار هم میتواند یک هنرمند را در تاریخ هنر ماندگار کند. ما به عنوان تاریخ نگار هنر نمیتوانیم سراغ همه هنرمندان برویم زیرا همه هنرمندان که دستاوردی نداشتهاند. آنهایی در تاریخ هنر ماندگار میشوند که توانستهاند حرف تازهای بزنند یا نکته تازهای را روشن کنند و در تازهای را مقابل مخاطب بگشایند برای همین شکیبا و کارهایش این ویژگیها را داراست.
معتقدی در پایان گفت: شکیبا هوشمندانه پس از دوره اسکناس ها و قاجار ، سراغ حرف اصلی و پیامی که بیش از نیم قرن است در حال بیانش است می رود که همان دوره باستانگرایی در آثار شکیبا است و آنقدر درخشان است که فکر میکنم تمام ایرانیان داخل و خارج از کشور تنها تصویر از ایران باستان و شخصیتهای باستانی که دارند، نقاشیهای شکیباست و تمام اینها باعث شده که او به یک نقاش در تاریخ هنر ایران بدل شود. باید توجه داشت اینها اتفاقی نیست یعنی اگر او قدرت قلم بالایی نداشت و اگر نمیتوانست به این مکانیزم جذاب در آثارش برسد که فیگورهای جذاب و گیرا را کنار بناهای تاریخی ایران قرار دهد تا به مخاطب آن گذشته با شکوه را یاداوری کند، هیچ وقت نمیتوانست ماندگار بشود. من فکر میکنم که بررسی آثار شکیبا به ما این فرصت را می دهد که ژانر متفاوتی از نقاشی ایرانی را در نیم قرن اخیر ببینیم. زیرا هنرمندانی مثل آیدین آغداشلو، حجت شکیبا و علی اکبر صادقی که تلاش میکنند راه دیگری را در هنر ایران بروند کارشان سخت است و وقتی کارشان به نتیجه میرسد بیشتر برای مردم جذاب است و به دل مینشیند.
راوی فرهنگ انسان شرقی
در ادامه این نشست سهراب هادی هنرمند باسابقه و منتقد هنری هم درباره نگاه اسطوره ای که در آثار حجت شکیبا دیده می شود، گفت: من از زمانی که وارد فضای فرهنگی هنری ایران شدم، درخشش و حضور و ساحت تفکر و نگاه هنرمندانه شکیبا را دیدم و به آن احترام گذاشتم. شکیبا یک گسترهای را از مجموعه انسان شرقی را بدون توجه به اینکه این انسان مرد یا زن است به تصویر کشیده است و در آثار او میتوان لایههای پنهانی ، معنایی و هستی شناسی انسان را بررسی کرد.
وی ادامه داد: من در آثار شکیبا ندیدم که به انسان معاصر گوشزد نکرده و توجه نداده باشد. چگونگی رسیدن به این معنا بر میگردد به مسئله فهم خلاقانهای که او از نسبت اسطوره با هنر دارد و اگر هنرمندی نسبت اسطوره و هنر را ادراک شهودی نکرده باشد قطعا به چنین معنایی نمیرسد. من خوشحالم که هم عصر و هم دوره او هستم و در این جغرافیا زندگی میکنم. در زمانه ای که حجت شکیبا هست و ما را به بیکران گذشته باشکوه و ارزشمند ایرانی و آفاق اندیشه آدمهای اسطورهای ایران می برد و حتی نسبت به آنها آگاهی میدهد که آنها را بشناسید، ببینید و این قابلیت و خروجی هنر است.
شکوه در خواب رفته ایران
مجید منتظر ظهوری باستان شناس و پژوهشگر هنری نیز در ادامه این نشست از نگاه باستانگرایی به حجت شکیبا پرداخت و گفت: کرسی هایی مختلفی در اروپا و آمریکا هستند که در رابطه با تاریخ ایران صحبت میکنند و در رابطه با عظمت و خدماتی که ایرانیان به جهان کردند مطالعه میکنند حال اگر بخواهیم این شکوه و عظمت را به یک مخاطب القا کنیم با مقاله، کتاب، سخنرانی و یا حتی با عکس نمیتوانیم آن شکوه و عظمت را نشان دهیم اما استاد شکیبا این شکوه در خواب رفته را به هنرمندانهترین شکل در آثار خود نشان داده تا بیننده آثارش عظمت و بزرگی ایران باستان را احساس کند.
وی ادامه داد: من باور دارم استاد شکیبا ایران باستان را احساس و درک کرده، چهرهپردازیها، بناها و معمارهای و زنانی که در آثارش میبینیم به باور من دقیقا احیای همان تصاویر دوران باستان است؛ شاید بتوانم بگویم استاد شکیبا انگار در یک تونل زمان به عقب برگشته و در زمان هخامنشیان ایستاده و گذشته و حال را همزمان میبیند و به تصویر میکشد . او چهار عنصر آب، باد، خاک و آتش که در باور ایرانی نماد زندگی است، را در هیئت زنان به نمایش در آوردهاند. نقش زنان در آثار شکیبا نماد عشق، باروری، زایش، زیبایی و عهد و پیمان است.
بازنمایی ایران فرهنگی بزرگ
محمود نورائی منتقد هنری هم در این نشست با بررسی دوره باستانگرایی حجت شکیبا گفت: شکوه هنر در عصر رنسانس اروپا از آرمانگرایی رقم خورد که نیکولا پوسن یکی از سردمدارن آن بود از این منظر حجت شکیبا هم تشابهاتی با او دارد. نیکولا پوسن چهار عنصر را برای خلق اثر هنری مهم میدانست اولین عنصر روایت است. این روایت از منظر پوسن به معنای آن نیست که هنرمند در تابلو روایتگری کند بلکه باید مخاطب اثر را به یک روایتی از گذشته که بتواند برای امروز او درسآموز باشد هدایت کند. وقتی در کارهای استاد شکیبا هم سیر میکنیم ایشان همواره ما را ارجاع میدهد به یک دوران گذشته که برای انسان امروز آگاهی بخش است.
دومین عنصری که پوسن ما را به آن ارجاع میدهد، مفهوم است. مفهوم از منظر پوسن چیزی است که ما از زیرلایههای اثر کشف میکنیم. به عنوان مثال وقتی به آثار زنان هخامنشی استاد شکیبا نگاه میکنیم در چهره زنان او انسان امروزی را میبینیم که در کنار کهن الگوهای فرهنگ ایرانی قرار دارد و حال شکیبا آنها را در ساحتی بازنمایی کرده که ما را به یک مفهومی ارجاع میدهد، یعنی این زنی که امروز در کنار ماست و در جامعه میبینیم از یک بستر فرهنگی کهن برآمده و مخاطب را وادار میکند که هویت ایرانی خودش را به یاد بیاورد.
وی افزود: سومین عنصری را که پوسن اشاره میکند ساختار است. ساختاری که استاد شکیبا به خاطر تجربهای که از کودکی داشتند و قاب تصویر را میشناختند و با دوربین عکاسی بزرگ شدند، با نقاشی زندگی کردند و در سینما سیر داشتند، ساختاری را برای آثارشان برگزیدند که بهترین سیوه روایت و مفهوم را به مخاطب ارائه دهد. عنصر چهارم هم سبک است یعنی هر هنرمندی که سه عنصر قبل را داشته باشد حال صاحب سبک مخصوص به خود است و ما میبینیم که استاد شکیبا سبکی متمایز از سایر نقاشان هم دوره خود دارد که مخصوص اوست و اتفاقا به جریانی درهنر معاصر ایران بدل شده است..
این منتقد هنری در پایان گفت: پس از فروپاشی شوروی و آزاد شدن کشورهای که مجموعهای از ایران بزرگ را میساختند جریان بازگشت به ایران فرهنگی بزرگ در منطقه شکل گرفت و این جریان یک همزمانی با خلق آثار دوره هخامنشی استاد شکیبا دارد، این همزمانی باعث شد که این دوره آثار او با گستره بیشتری از مخاطب روبرو شود و تاثیر آثار ایشان فراتر از مرزهای جغرافیایی ایران امروز باشد و یک ایران فرهنگی بزرگ را در برگیرد.
جایگاه جهانی هنر ایران
استاد یدالله کابلی هم در پایان این نشست گفت: از دوران جوانی هرباری که سفری به اروپا داشتم به موزههای مهم آنجا که رفتم هیچ وقت نتوانستم تا انتهای موزههای مثل لوور را ببینم زیرا که این آثار آنقدر جذاب بودند که نمیگذاشتند به مشاهده آثار دیگر بروند و تا انتهای موزه را تماشا کنم.
با این استدلال باید بگویم که به عنوان یک خوشنویس و علاقه مند به دیگر هنرها، در طول نیم قرن گذشته نقاشی به سبک و سیاق، قلم، نگاه و تلاش و رشد و تعالی استاد شکیبا سراغ ندارم. از نکات جالب توجه آثار شکیبا این است که ایشان با وجود اینکه هیج نگاره ای از زنان هخامنشی نداشته اما علاوه بر خلق زنان با صلابت در مقام یک طراح لباس درآمده و لباس هایی فاخر و مناسب زنان ایرانی طراحی کرده که میتوان در زمان حال نیز از آن استفاده کرد. در تلاشی که استاد شکیبا در عرصه نقاشی کردند و با توجه با آنچه که من نگاه میکنم دنیایی از توانایی و دنیایی از خلاقیت و نگاهی که در کمتر نقاشی هست در وجود شکیبا است. شکیبا اگر در صد سال پیش میبود الان هر اثر او در یکی از معتبرترین موزه های جهان حضور داشت و من شکیبا را اولین کسی میبینم که میتواند در یک جایگاه جهانی قرار بگیرد.