گروه تجسمی خبرگزاری هنر ایران: عباس عباسی معروف به «پهلوان عباسی»، میگوید این لقب را امام خمینی به او داده در روزهایی که به عنوان یکی از محافظان امام در روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی در مدرسه رفاه حضور داشته است. پهلوان عباسی متولد سال 1333 در یکی از نقاط جنوبی تهران است. وی که هم اینک «دبیرکل کانون هنری نخبگان شاهد و ایثارگر» است دارای دو پسر و یک دختر است که همگی استاد دانشگاه هستند. هنرآنلاین در گفت وگو با این هنرمند جانباز، مروری بر خاطرات او دارد.
آقای عباسی علاقه به نقاشی از چه زمانی در شما شکل گرفت؟
من از کودکی و نوجوانی به هنر و خصوصاً نقاشی علاقهمند بودم اما بخاطر محرومیتهای مالی و شرایط خانوادگی حتی نتوانستم دیپلمم را بگیرم و هنر را به صورت آکادمیک دنبال کنم. البته اصول اولیه نقاشی را از همان زمان فرا گرفتم و باید بگویم عشق و علاقه به این هنر از دوران کودکی در وجودم بود.
دوران جوانی شما در بحبوحه مبارزات انقلابی گذشت. خاطراتی از آن روزها دارید؟
پدرم از مبارزان ضد رژیم پهلوی و هم سلول مرحوم طیب حاج رضایی بود و من هم از 9 سالگی مبارزاتم علیه رژیم ستمشاهی را آغاز کردم. یکسال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در روز ششم تیر 1356 توسط ساواک از ناحیه پا مجروح شدم و تا زمان پیروزی انقلاب فراری بودم. همزمان با ورود امام خمینی به کشور، من عضو ستاد استقبال از امام شدم و همچنین جزو محافظان ایشان در مدرسه رفاه بودم.
چگونه به جبهه اعزام شدید؟
روزهای ابتدایی جنگ در ایلام توسط دشمن بعثی اسیر شدم و بعد از چهار روز توانستم از چنگ دشمن فرار کنم. من به همراه شهید سید مجتبی هاشمی در کمیته منطقه 9 هم فعالیت میکردم. من و سید مجتبی هر دو ورزشکار بودیم و بعد از شروع جنگ و تشکیل گروه فداییان اسلام به همراه ایشان عازم جبهه شدم. به دلیل نابسامانی امور ما خودمان از تهران سلاح و مهمات جور کردیم و پشت خاور ریختیم و به سمت آبادان و خرمشهر بردیم. من به دلیل قدرتمند بدنی بالایی که داشتم کار چند نفر را همزمان انجام میدادم. من خدمت سربازی نرفته بودم و بیشتر از قدرت بدنیام استفاده میکردم. ما بیشتر شبها کمین میکردیم و به دشمن شبیخون میزدیم. خدا شهید مجتبی هاشمی را رحمت کند، ایشان پیشتاز ما بود و ما در بانک ملی آبادان مستقر بودیم. آن روزها امکانات بسیار کم بود و ما حتی آب و مواد غذایی نداشتیم و در دمای 50 درجه آبادان میجنگیدیم.
با وجود حضور درجنگ و حضور در فضای نظامی نقاشی را چگونه ادامه دادید؟
یک روز شهید چمران طرح اولیه یک تابلوی نقاشی من را دید و بعد از آن من را به شدت تشویق کرد تا نقاشی را ادامه بدهم. شهید چمران خودش هم اهل هنر و نقاشی بود. ایشان به من گفتند: «نقاشی شما از من بهتر است، بخاطر شرایط جسمی و مجروحیتت حتماً نقاشی را ادامه بده چون به تو آرامش میدهد». من در ادامه جنگ هم به صورت داوطلب در جبهه بودم و سال 1362 در عملیات خیبر که یکی از سختترین عملیاتها بود شیمیایی شدم، سال 1365 هم در عملیات کربلای 5 دچار موج انفجار شدم.
بعد از جنگ فعالیتهای هنریتان چطور ادامه پیدا کرد؟
بعد از جنگ هنر را به صورت جدیتری ادامه دادم و کارگاههای نقاشی زیادی برگزار کردم. کانون هنری نخبگان شاهد و ایثارگر در موزه شهید خیابان طالقانی شکل گرفت و فرزندان شاهد و ایثارگر در کانون توسط استادانی همچون غلام طاهری، سعید صادقی و کاظم چلیپا آموزش دیدهاند و ما کارگاههای آموزش نقاشی و خوشنویسی زیادی برگزار کردهایم. کارگاه نقاشی خانواده شهدا و جانبازان 32 سال در ایام فتح خرشمهر در مسجد جامع خرمشهر برگزار شد اما امسال به علت مشکلات آب و هوایی این کارگاه در لابی تالار وحدت برگزار میشود.