گروه تجسمی هنرآنلاین: سال ۱۹۷۲ نینا یانکوویتز (Nina Yankowitz) هنرمند آمریکایی، دومین نمایشگاه انفرادی خود را در گالری کورنبلی در نیویورک برگزار کرد. آن زمان این مسأله مطرح بود که آیا زنان میتوانند نمایش تکنفره داشته باشند؟ معمولاً آثار زنان هنرمند در نمایشهای گروهی حضور داشت و منتقدان هنری بیش از آنکه به کیفیت اثر توجه داشته باشند، آن را بر اساس جنسیت هنرمند بررسی میکردند. اما این نمایشگاه نه تنها یانکوویتز را به عنوان یک چهره مهم در هنر فمینیستی معرفی کرد، بلکه موضوع استقبال یا عدم استقبال از آثار اولیه او را نیز مطرح کرد.
این نقاشیهای مهیج که بین سالهای ۱۹۶۷ و ۱۹۷۲ ساخته شدهاند، در واقع پارچههایی هستند که روی آنها اکریلیک پاشیده شده است. پارچه بوم خام با پاششهای شدید رنگ، نقش گرفته است و در برخی موارد به اشکال هندسی واضح درآمدهاند. این تابلوهای کشیده نشده، ابعادی حدود ۱۰ در ۵ فوت دارند و سپس به شکلهای مختلف چین خورده و به دیوار آویزان شدند.
سالها طول کشید تا زنان هنرمند یا هنرمندان رنگینپوست از گمنامی خارج شوند. آثار یانکوویتز نمادهای قدرتمند هنر فمینیستی هستند که زمانی ساخته شدهاند که او در حال پل زدن بر پست مینیمالیسم و جنبش دکوراتیو بود. این نقاشیها باید در مجموعههای موزه ویتنی، موزه هنرهای مدرن و سایر مؤسسات بزرگ باشند، اما در عوض، ۵۰ سال در انبار بودهاند.
جنسیت یکی از دلایل اصلی این اتفاق است. زنان هنرمند به ندرت مورد توجه قرار میگرفتند و کار آنها چندان مطرح نمیشد. یانکوویتز کار هنری را خیلی زود آغاز کرد و تنها ۲۱ سال داشت که اولین کار پردهای را به عنوان دانشجو در دانشکده هنرهای تجسمی در نیویورک، ساخت. علاوه بر این او فعالیتهایی داشت که میتوانست تبلیغی برای کارش باشد؛ مانند اینکه سال ۱۹۶۸ در وودستاک نقاشیهای جدید خود را از درختان آویزان میکرد و گاهی اوقات با نوازندگان تجربی اجرا میکرد.
همان زمان او با همکاری فیل هارمونیک، صدا را با نقاشی همراه کرد و اثری به نام Oh Say Can You See ساخت. این اثر یک آزمایش بین رشتهای بود، نتها بوم را پر میکردند در حالی که به صورت الکترونیکی در بخش صوتی کشیده میشدند.
طنزهای سیاسی نیز در نقاشیهای پردهای او دیده میشد، اما در وهله اول، یانکوویتز در تقابل کامل با Hard-Edge Abstraction کار میکرد که در آن زمان در اوج ارزش اقتصادی خود بود. ایده او این بود که این ژانر را تضعیف کند و با یک قدرت نرم جایگزین به آن پاسخ دهد و بدن را در حرکت تجسم کند. در سالهای ۱۹۶۸–۱۹۶۹، او مجموعهای از طرحهای صحنه را برای طراح رقص پرل لانگ، خلق کرد.
یانکوویتز اشکالی را در مقوای تاشده ایجاد کرد و سپس آنها را با ورق فولادی ساخت و در اختیار هنرمندان قرار داد تا با آنها تعامل داشته باشند. در یک آزمایش مرتبط، در سال ۱۹۶۹ او یک بوم را از یک طاقچه ۱۰ فوتی پایین انداخت و با استفاده از یک دوربین استاپموشن شکلهایی را که هنگام افتادن به وجود آمد، ثبت کرد.
یانکوویتز یکی از هنرمندان بسیاری بود که در آن زمان به بررسی جلوههای گرانشی میپرداخت. هنرمندانی مانند سام گیلیام، رابرت موریس، اوا هسه و... بررسی کردند که یک ترکیب، زمانی که به فضا پرتاب میشود چگونه به نظر میرسد و چگونه خود را میسازد. یانکوویتز و هسه تنها زنانی بودند که در نمایش ۱۲ نفره «Hanging/Leaning» که با این رویکرد در گالری امیلی لو در دانشگاه هافسترا در سال ۱۹۷۰ برگزار شد حضور داشتند.
یکی دیگر از دلایلی که نقاشیهای پردهای یانکوویتز چندان شناخته نشدند این است که او از لحاظ خلاقیت بیش از آن ناآرام بود که دستاورد خود را تثبیت کند. او با حرکت سریع در میان ایدهها، ابتدا ویژگیهای جدیدی را در نقاشیهای پردهای خود گنجاند که گرایش آنها را به لباسهای ساختاری افزایش میداد، با کشیدن بومها از طریق دستگاه پرس، چینهای باریکی ایجاد کرده و بعد خطوط دوخت را اضافه میکرد که باعث میشد پارچه بهطور متناوب فرو رفته و پف کند.
البته او که خیاطی بلد نبود دوخت پارچهها را به بادبانسازان حرفهای میسپرد. در نهایت بوم را به دیوار میچسباند. این امر ایده یانکوویتز را در مورد flattening an enclosure (صاف کردن یک محفظه) آشکار میکند، وارونگی دینامیک نقاشی بازنمایانه، که در آن از یک سطح صاف برای تداعی فضای سه بعدی استفاده میشود.
با این حرکتهای اولیه، یانکوویتز جلوه نقاشیهای پردهای خود را بدون کنار گذاشتن ویژگیهای اساسی آنها گسترش داد. اما پس از آن، در سال ۱۹۷۲ او تغییر چشمگیری ایجاد کرد و بومهای کتان را به صورت سفارشی با بافتی بسیار باز و تقریباً شبیه توری استفاده کرد.
روی این زمینه با بافت غنی، او علائم منظمی را اضافه کرد که نشان دهنده موسیقی یا امواج صوتی است. او رنگهای مورد نظرش را با ترکیبی از رنگ مات فلاش و اکریلیک ساخت تا همنشینی رنگ و ویسکوزیته مورد نظرش را به دست آورد. در نهایت، آنچه پس از اثر Oh Say Can You See متوقف شده بود، دوباره شکل گرفت و منظره صوتی را با اصوات میدانی که در محلههای ایتالیایی و چینی ضبط کرده بود، ایجاد کرد. او میگوید «وقتی صدا را میشنوم، رنگ را میبینم. و وقتی رنگ را میبینم، صداها را میشنوم، » و این آثار به طور مؤثر آن تجربه ترکیبی را تداعی میکنند.
در پنج دهه گذشته، یانکوویتز به کاوش در تلفیق موسیقی، فناوری و هنرهای تجسمی ادامه داده است. او با دستگاههای تغییر صدا کار کرد، امکانات کاشی و سرامیک را مورد بررسی قرار داد، نقاشیهای سوررئالیستی روی پارچه کشید، ویدئوآرت و فیلمهای تجربی ساخت و از اواخر دهه ۱۹۸۰ به بررسی بازیهای تعاملی، و اخیراً رسانههای اجتماعی پرداخته است.
قطعاً در تمام این کارها خط ربطی وجود دارد، اما آثار یانکوویتز بهطور چشمگیر و حتی گیجکننده متنوع است و به هیچ وجه توسعهای خطی از نقاشیهای اولیه او نیست. با این حال، زمان آن فرارسیده است که نقاشیهای پردهای اولیه او به عنوان یک دستاورد گرانبها شناخته شوند.