گروه تجسمی هنرآنلاین: لوسیو فونتانا هنرمندی تأثیرگذار است که دستاوردهای او یکی از عناصر شکل دهنده هنر جدید بود. اگرچه او بیشتر با بومهای تک رنگ پاره شده شناخته میشود، اما فعالیت هنری فونتانا قبل از اینکه به نقاشی و در نهایت اینستالیشنهای نوری برسد، به عنوان یک مجسمه ساز آغاز شد.
مجسمهسازی یکی از تلاشهای مهم برای به چالش کشیدن پیشاندیشههای این هنرمند آرژانتینی-ایتالیایی است و هم اکنون نمایشگاهی از آثار این هنرمند، با تأکید بر مجسمههایش در Hauser & Wirth نیویورک برپاست که ۱۴ قطعه آن برای اولین بار به صورت عمومی نمایش داده میشود. این نمایشگاه با نشان دادن این موضوع که تخیل فونتانا حتی بیشتر از آن چیزی بود که ما میدانستیم، دعوتی آشکار برای کشف مجدد او است.
فونتانا با سفال، خاک رس، چوب، گچ، بتن، شیشه و فلز کار میکرد و مجسمههای فیگوراتیو را خلق کرد، اما فرمهای انتزاعی را نیز پذیرفت. او همیشه به آنچه از قبل آمده و آنچه فراتر از درک بشر باقی مانده است، مانند اسطورهشناسی و کیهان فکر میکرد. هیچ چیزی توسط فونتانا بدون در نظر گرفتن اینکه نور چگونه میتواند فرمها را جان بخشد یا حتی آنها را رمزآلود کند، شکل داده نشد.
به طور کلی، او را بهعنوان یک رنگساز با استعداد تأیید میکنند که علاوه بر استفاده مکرر از رنگهای خاکی غنی و سیاه و سفید، از رنگهای پر جنب و جوش نیز استقبال میکند که برای مدت طولانی در حافظه فرد باقی میماند.
فونتانا در سال ۱۸۹۹ در روزاریو د سانتافه آرژانتین از پدر و مادری ایتالیایی به دنیا آمد و در سال ۱۹۰۵ برای رفتن به مدرسه به ایتالیا رفت و در طول جنگ جهانی اول، داوطلب ارتش ایتالیا شد. او برای فرار از آشفتگی سیاسی اروپا، در سال ۱۹۲۱ به آرژانتین بازگشت و شروع به ساختن مجسمههای نیم تنه برای کارگاه پدرش کرد که در ساخت مجسمههایی برای قبرستان تخصص داشت. در اوایل سال ۱۹۲۵، او به خاطر مجسمههایی با اشکال انتزاعی انسانی و ساخته شده با مواد غیرعادی، مورد تحسین منتقدان قرار گرفت.
او در طول زندگی خود در مدارس هنر آرژانتین تدریس کرد. فونتانا در سال ۱۹۴۶ مدرسه تجربی هنر آلتامیرا را در بوینس آیرس تأسیس کرد و به عنوان استاد مجسمهسازی، به ترویج این فلسفه کمک کرد که در پرتو اکتشافات علمی اخیر، هنر جدیدی برای انعکاس دنیای مدرن ضروری است. او شاگردانش را تشویق کرد که رویکردهای مفهومی جدیدی را برای خلق هنر بپذیرند، و از آنها خواست که نقاشی را کنار بگذارند تا هنرهای نوآورانهای بسازند.
تحت هدایت فونتانا، در سال ۱۹۴۶، هنرمندان و دانشجویان مدرسه هنر آلتامیرا، مانیفست بلانکو (مانیفست سفید) را منتشر کردند، جزوهای که اهداف خلق یک هنر «فضاییگرایانه» را مشخص میکرد. در مانیفست سفید آمده است: «ماده، رنگ و صدا در حرکت، پدیدههایی هستند که توسعه همزمان آنها هنر جدید را میسازد». این هنر خواستار درگیر شدن با فناوری روز برای دستیابی به یک قالب جدید رادیکال است که معماری، مجسمهسازی و نقاشی را درگیر میکند و همچنین ناخودآگاه را در بر میگیرد. ایدههای مطرح شده در این مانیفست بر کارهای بعدی فونتانا تأثیر گذاشت.
این هنرمند شیفته مفهوم فضا و سفر به فضا بود. او جنبش هنری Spatialism را در سال ۱۹۴۷ تأسیس کرد، اندکی پس از آن که اولین عکسهایی که از سیاره زمین گرفته شده بود در مجلات سراسر جهان منتشر شد. او شروع به سوراخ کردن بومها و کارهای روی کاغذ کرد و در این زمینه میگفت: «این درست نیست که من سوراخهایی روی بوم ایجاد کردم تا آن را از بین ببرم، من سوراخهایی ایجاد کردم تا کشف کنم، تا کیهان را با ابعادی ناشناخته بیابم.»
او از سال ۱۹۴۹ مجموعهای به نام مفهوم فضایی یا اسلش را آغاز کرد که شامل حفرهها یا بریدههایی بر روی سطح نقاشیهای تک رنگ بود و نشانهای از آنچه او «هنر عصر فضا» نامید ترسیم میکرد. او عنوان عمومی Concetto spaziale (مفهوم فضایی) را برای این آثار ابداع کرد و تقریباً برای تمام نقاشیهای بعدی خود از آن استفاده کرد. فونتانا با مجموعهای که در سال ۱۹۵۲ آغاز شد، مجسمهسازی را با نقاشی ترکیب کرد و به پوشاندن سطوح بومهایش با چسب سنگین و شیشههای رنگی پرداخت.
در سال ۱۹۵۹ فونتانا نقاشیهای بریدهشده با عناصر ترکیبپذیر متعدد را به نمایش گذاشت و در بخشی از آثار خود به طبیعت توجه کرد و مجموعهای از مجسمهها را شکل داد که با بریدن شکافی بر روی کرهای از خاک رس سفالی ساخته شده بود و بعداً با برنز ریختهگری شد. علاوه بر اینها فونتانا در پروژههای مشترک بسیاری با مهمترین معماران روز همکاری کرد.