گروه تجسمی هنرآنلاین: هنر مذهبی گونهای بسیار اصیل و تاریخی از انواع هنرهاست که هنرمندان بسیاری را در طول دورههای گوناگون تاریخ هنر شیفته خود ساخته و چون همیشه از وجه اخلاقی انکارناپذیری برخوردار بوده است، محققین و منتقدین هنر از آن تحت عنوان «شریفترین هنر» نام بردهاند.
وجه ایمان، هنر دینی را خاص و متمایز میسازد. آفرینش صحنههای هنر مذهبی برای هنرمند به هیچ وجه ساده نیست چرا که اثر هنری باید ضمن حفظ تقدس موضوع و رعایت نظریات و روایات دینی، از خلاقیت هنری برخوردار باشد. پس هنرمند دینی مسئولیتی دوگانه دارد: اگر «هنجارگرایی» را از الزامات هنر دینی بدانیم، حفظ «آزادی و خلاقیت» هنرمند وجه دیگر آن است.
در طول تاریخ هنر جهان دین یکی از مهمترین عوامل شکل دهنده هنر بوده و در سرزمین ما نیز هنر ایرانی با تکیه بر مفاهیم والای مذهب تشیع همواره اعتقادات، باورها و شعائر مذهب شیعه را در قالبهای نمادین، تصویری یا نوشتاری مرتبط با حضرت علی (ع) اولین امام شیعیان و فرزندانش، متجلی ساخته است.
روح معنوی تفکر شیعی قبل از هر چیز در آثار شیعی -که انواع گوناگون و وسعت بسیار دارد- تجلی مییابد. بدیهی است که تفکر شیعی در دوران دودمان صفوی، که شیعه مذهب رسمی کشور ایران اعلام شد، امکان بروز و ظهوری آشکار در هنر ایران یافت. از نخستین تجلیات هنر شیعی، شهادت شیعی است که بر روی سکههای صفوی نقش میبندد. روی دیگر سکه هم به لقب شاه عباس که «کلب آستان علی» بوده و گاه سجع او «بنده شاه ولایت عباس» اختصاص مییابد. اما این امر بدان معنا نیست که آثار هنری شیعی، پیش از دوران صفوی اصلاً تولید نمیشده است. بروز عناصر محتوایی هنر شیعی در طول تاریخ گاه دچار محدودیت شده و گاه به تناسب زمان و موقعیت سیاسی حاکمان افزایش یافته است. به همین دلیل عناصر هنر شیعی در دوره حکومتهایی مانند آل بویه، تیموریان و صفویان ظهور بارزتری داشته و در دورههای تاریخی دیگر در محاق استبداد حاکم اسیر شده و سیر تاریخی خویش را در خفا و به کندی پیموده است.
بررسیهای تاریخی جامعه شناختی و هنری، نمایانگر آن است که معماری، خوشنویسی و نقاشی بیش از هر محمل دیگر هنری در طول تاریخ، طلایهدار درخشش افکار شیعی بودهاند. نخستین نشانههای هنر شیعی در نقاشی، در نگارههای شاهنامه طهماسبی -شاهکار نفیسی که هم اکنون در موزه هنرهای معاصر تهران نگهداری میشود- به طور مشخص به چشم میخورد.
اما متأسفانه رشد هنر نقاشی، به دلیل برخی سختگیریها و تحریمها، به خصوص در بخشی از دوران صفوی، دچار وقفه شده و دقیقاً به همین دلیل است که زبان نمادگرا در نقاشی ایرانی رشد میکند و رمزگرایی و سمبولیسم به خصوصیات بنیادین نقاشی ایرانی تبدیل میشود. به گونهای که نقاشی ایرانی، مهمترین محمل تجلی عالم مثال و نمایانگر حقایق معنوی تفکر شیعی و باور هنرمند مؤمن به آن است. چنان که ظاهر هر آفریده که در دیده ظاهر منعکس میشود، نماد بخشی از حقیقت وجودی آن است که باید نه با چشم سر، که با چشم دل، ادراک شود آنجا که «عقل فعال» از طریق یک حکایت تصویری به حقیقتی معنوی دست مییازد.
ذکر این نکته ضروری است که تحقیقات دامنه دار اسلامشناسان شرقی و بالاخص شیعهشناسانی چون هانری کوربن و لویی ماسینیون، در طول قرن بیستم زمینههای درک این هنر والا را بیش از پیش فراهم ساخته است. البته محققین در این زمینه خود به تحقیقات قدیمتر مثل تألیفات ابن عربی- که بیانگر وحدت وجود و حضور عصاره ذات الهی در مخلوقات و «حضرات خمس» است، متکی هستند- آنجا که جهانهای پنجگانه بر اساس «حدیث قدسی» هر یک آینه دیگری است و بدین گونه لاهوت و جبروت و ملکوت از هم متمایز میگردند و هر جهان و مخلوقات آن تلاش میکنند که به جهان مافوق خود دست یابند تا به ذات لایزال الهی نزدیکتر شوند. همان جا که خداوند خود را همانند «کنز مخفی» معرفی نموده است که از طریق آفرینش کاینات و مخلوقات آشکار میشود.
این مفهوم کلیدی عالم مثال، در آثار دیگر مشایخ جهان تصوف همچون سهروردی و ملاصدرا، به صورتی توسعه یافتهتر مطرح میگردد، چرا که دسترسی به عالم مثال راه حل عملی نیز دارد و آن تصفیه دل از زنگار ناپاکیها از طریق سیر و سلوک صوفیانه است. سیر و سلوکی که انسان را از وابستگیهای زمینی دور کرده و به اعلا درجات آسمانی برساند. در واقع، هنرمند هنر شیعی خود یک صوفی سالک و یک زائر معنوی است. در دورههای بعدی، همراه با تقلیل محدودیتهای دوره صفوی، روح هنر شیعی، از بطن هنر تولدی دوباره مییابد و مفاهیم والایی چون امامت و عدالت را به تصویر میکشد. در دوره قاجار و به خصوص دوران مشروطیت، پیدایش شیوه مردمی و پرآوازه خیالینگاری مشهور به نقاشی قهوه خانه، زمینه وسیع دیگری برای ظهور هنر شیعی فراهم میآورد و نقاشان مبتکر این شیوه، زیباترین پردههای نقاشی با موضوع «حماسه عاشورا» را رقم میزنند.
تاریخ و هنر، هرگز امام حسین(ع) را فراموش نخواهد کرد. چرا که حکمت الهیه واقعه عاشورا، ظهور عشق به خداوند در بالاترین بعد عرفانی آن است. آیا هرگز به این نکته اندیشیدهاید که چگونه جنگی که فقط نیم روز طول کشیده، قرن هاست که درونمایه آفرینش زیباترین آثار ادبی و هنری شده و محققین و اسلامشناسان شرقی و غربی را به کرات به پژوهش واداشته است؟
این آوای عدالت خواهی و آزادمنشی امام حسین (ع) است که از کرانههای فرات تا دوردستترین نقاط عالم، در طول تاریخ میپیچد و سیدالشهدا را به عنوان وجود متبرک و مرکزی مبارزه ابدی انسان با ظلم، تثبیت مینماید. اما حکایت همچنان باقی است، چون انرژی عاشورا در زمان و مکان جاری است.
اینک در برهه دیگری از زمان، در این نمایشگاه با آثار عاشورایی هنرمند معاصر، حسن روح الامین رو به رو هستیم که با استادی تمام، عاشورا را با بیانی زیبا، ملهم از فضاهای هنری باروک و با مهارتی کلاسیک آفریده است. فضایی که تاکنون در انحصار اساتید بینظیر تاریخ هنر جهان همانند روبنس، رامبراند، کاراواجو و ورمیر بوده است. این میدانی است که هنرمند با استعداد ایرانی به غیر از تسلط به شیوههای نقاشی و پشتکار و تمرین بسیار، نیازمند جراتی فراوان برای گام نهادن به آن است. «عشق اهل بیت» این جرات را به روح الامین میبخشد تا هنر شیعی در آثار او، در هماوردی با اساتید هنر باروک، بازتابی دوباره یابد.
لوینسون تعریفی از آثار هنری و قضاوت درباره شایستگیهای هنری آنها را از نظر اهداف آموزشی ارائه میدهد. به این معنا که برای این که آفرینشهای هنری به درستی درک شوند به عنوان یک کار هنری نخست باید منطق خاص درونی جهان هنری آفریننده آن درک شود.
ذکر این نکته ضروری است که اگر جهان روح الامین از نظر شیوه و تکنیک اجرایی وامدار اساتید باروک است، اما چون مضمون آثارش برخاسته از جان هنرمند و منطبق بر باورهای مذهبی جامعه ایرانی است، به راحتی به دل بیننده مینشیند. آزادی در آفرینش اثر هنری اساس کار است، مگر نه این که گوته دیوان شرقی-غربی را به الهام از حافظ آفرید؟ دنیای بصری روح الامین نیز ترکیبی شرقی-غربی است و به راستی که مفاهیم والای انسانی متعلق به تمام جهانیاناند و میبایست ترجمان آنها را به زبانهای بصری گوناگون تجربه کرد. با این پیش زمینه، آثار هنرمند در این نمایشگاه را میتوان مورد بررسی دقیقتر قرار داد.
نخستین ویژگی آثار روح الامین این است که حساسیت بیننده را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد. ابعاد تابلوها از یک سو و ترکیببندیها و غنای رنگ در آثار از سویی دیگر، دیدگان مخاطب را خیره میسازند. غنای رنگ در برخی از آثار یادآور رنگ پردازیهای تیسیان است. (تابلوی خاتم رسولان، تابلوی فتح خیبر و تابلوی شمر با خنجر برون شد)
هنرمند با تقابل بین نور و تاریکی بازی زیادی میکند و ناگهان در پس زمینه تاریک، صحنه اصلی مانند صحنه تئاتر با نورافکن روشن میشود. (تابلوی ویرانه شام، تابلوی شمر با خنجر برون شد) این بازیهای نور و سایه، یادآور آثار کاراواجو است که به طور چشمگیری بر تضادهای سایه و نور تأکید میکند. نوآوری زیبایی شناختی والایی که در قرن بیستم در سینما و عکاسی مکرر پدیدار میشود.
اوج آثار روح الامین در این نمایشگاه را در تابلوی عرش بر زمین افتاد مشاهده میکنیم. حضور فیگور متبرک امام حسین(ع)، همچون خورشیدی در مرکز تابلو میدرخشد. پدیدار شدن رنگ سفید در نقطه مرکزی تابلو و نور ساطع از آن، چشمان بیننده را مجذوب میسازد. قدرت طراحی و ترکیببندی و به کارگیری رنگهای مناسب با تونالیتههای زیبا، امام (ع) را از فضا و همهمه اطرافش به کلی متمایز کرده و در فضایی قدسی قرار میدهد. عمق تصاویر و وحدت غیرقابل تقسیم اثر، از دیگر ویژگیهای این اثر ارزشمند است. همچنین ارتباط فیگورها و فضا کاملاً طبیعی است و هنرمند در بازنمایی اشخاص متعدد و ارتباطشان با محیط، دچار تکلف یا تصنع نشده است. زیبایی، تعادل و هارمونی این اثر به حدی است که جا به جا کردن کوچکترین عنصر آن محال مینماید.
در تابلوی کاظمین الغیظف حسن روح الامین به راحتی مرزهای زندگی و مرگ، رویا و واقعیت، شک و یقین را در مینوردد. او عاشق غافلگیری، قهرمانی، عشق و مرگ است. وی همچنین بر تفاوت بین افراد، احساسات و موقعیتها تأکید میکند: سبکی زیبا و پر از تنوع و تناقض. روح الامین در تابلوی خلیل من، ترکیببندی محکم و قدرت تکنیکی خود را به نمایش میگذارد. تلاش هنرمند برای به چالش کشیدن تواناییهای خود در به تصویر کشیدن پانورامایی از شعلههای سوزان آتش، هویداست.
در چند اثر دیگر، شخصیت ذوالجناح، به عنوان سوژه مستقل آثار هنرمند قرار میگیرد و نقش آفرین اصلی صحنه نقاشی است.
اسب عنصر دیرباز نقاشی ایرانی، همواره رابطه سحرآمیزی با انسان داشته است. از رخش و شبدیز اسطورهای گرفته تا براق و ذوالجناح که در فرهنگ اسلامی و به خصوص فرهنگ شیعی از اهمیت و احترام خاصی برخوردارند. پر بیراه نیست که نقاش عاشورایی ما، سوژه ذوالجناح را به عنوان فیگور اصلی گروهی از افزایشهایش تحت عنوان عصیان برمی گزیند.
سه اثر از مجموعه عصیان، بیان اکسپرسیونیستی روح الامین از واقعه عاشوراست که کاملاً فضای دیگری از خلاقیت هنرمند را به نمایش میگذارد. آثاری مستقل که در بیان حالات روحی ذوالجناح در واقعه دشت نینوا، بسیار چشمگیر و موفقاند. ساختار زیباییشناسانه، پیچش و نرمش فرمها و ترکیببندی همگن، نوعی بیان بصری شخصی به این گروه از آثار بخشیده است.
هنرمند در برخی از آثار مثل چاه آه، شب بدر و طلوع ماه، با استفاده از ترکیببندیهای سادهتر به شیوهای شخصیتر نزدیک میشود. در این تابلوها با دنیای فراواقعی تخیل هنرمند که گاه ویژگیهای ناتورالیستی را نیز به نمایش میگذارد، رو به رو هستیم: آثاری فارغ از برقراری دیالوگ با اساتید باروک، با نمایش ذهنیات ناب و اصیل هنرمند نقاش.