گروه تجسمی هنرآنلاین: نمایشگاه «مینیمالیسم و کانسپچوالآرت» با ارائه بیش از ۱۲۰ اثر از گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران برپاست. این نمایشگاه به ارائه آثاری میپردازد که متعلق به دوران آغاز تا اوج این دو جریان در دهههای میانی قرن بیستم هستند. همچنین آثاری از هنرمندانی از مکاتب دیگر که بر شکلگیری هنر کانسپچوال تأثیر داشته یا از آن تأثیر گرفتهاند در این نمایشگاه حاضر هستند.
بهرنگ صمدزادگان، کیوریتور این نمایشگاه با بیان اینکه در انتخاب آثار این مجموعه به تقسیمبندیهای تاریخ هنری چندان توجه نداشته است گفت: به عنوان مثال اد راشا به عنوان هنرمند پاپ آرت شناخته میشود و امکان ندارد جایی ببینید که در کنار اسم او نوشته شده باشد مینیمالیسم. ولی چیزی که برای من اهمیت دارد این است که در فاصله ۶۰-۷۰ سال بعد از به وجود آمدن این آثار و با اشراف به تاریخ هنر، امروز که به گذشته نگاه میکنیم چه نتیجهای میگیریم. یکی از دلایلی که آثار اد راشا و چند هنرمند دیگر را در این نمایشگاه گذاشتم این است که ما باید جایی نتیجهگیری کنیم و ادعای نظریه برای تاریخ هنر داشته باشیم.
صمدزادگان افزود: امروز بعد از ۵۰ سال که از این جریان میگذرد میتوانیم بررسی کنیم که آیا این اثر پاپ آرت است یا مینیمال و کانسپچوال. نتیجهای که میخواهم از این نمایشگاه گرفته شود این است که ما از زاویه امروز به آن چیزی که در طول تاریخ جاری شده است نگاه کنیم. من به عنوان کیوریتور این نمایشگاه میخواهم مخاطب به این نتیجه برسد که از بعضی از این کارها خیلی بدش میآید یا از بعضی خیلی خوشش میآید. یک قضاوت واحد وجود ندارد و شما میتوانید از یک اثر یک هنرمند کانسپچوال آرت متنفر باشید و همزمان شیفته یک اثر دیگر همان هنرمند شوید.
او با بیان اینکه بعضی از این آثار که چند تکه هستند، در نمایشهای قبلی موزه به صورت آثار جداگانه به نمایش درآمده بودند، درباره منابع خود برای چینش درست آنها گفت: من آرشیو بسیار غنی دارم که اطلاعات زیادی درباره هنرمندان، آثار آنها و مانیفست آنها در آن وجود دارد و با بررسی این نکات توانستم تا حدی به اطلاعات صحیح دست پیدا کنم. در مواردی با استودیوی هنرمندان تماس گرفتم یا با اعضای خانواده هنرمند در مورد اثر او صحبت کردم. با خیلی از هنرمندان هم در سالهای گذشته در ارتباط بودهام و اطلاعات را در صحبت با خود آنها به دست آوردم.
صمدزادگان افزود: پس از سالها حضور این آثار در گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران، به تازگی و در پنج سال گذشته اقداماتی برای سامان دادن اسناد آثار انجام شده است و اسناد و مدارکی که سالها در گوشهای رها شده بود، تا حد زیادی مرتب شده است. خیلی از این آثار همراه با اسنادشان خریده شدهاند و هنرمند کاملاً شیوه چیدمان و نمایش آن را توضیح داده است و یا در استیتمنت کار مشخص میشود که نمایش آن به چه شکلی است. با این حال در نمایشگاههای گذشته شاهد بودیم که بعضی آثار به شکل اشتباه نمایش داده میشد.
صمدزادگان ادامه داد: یکی از چیزهایی که برایم اهمیت زیادی داشت این بود که در جریان رابطه مخاطب با اثر، فضایی را پیشبینی کنیم که مخاطب با اثر رابطه دوستانه برقرار کند و سرگرم شود. در چینش آثار در کنار سیر تئوریک، در چند نقطه به این فکر کردم که مردم کجا میایستند و عکس میگیرند. این آثار معاصر نیستند و مربوط به دهه ۶۰ هستند اما وقتی ما امروز آنها را بازخوانی میکنیم، در مورد هنر معاصر صحبت میکنیم. یک بحث تاریخ هنر معاصر این است که کجا اثر هنری از بایگانی جدا میشود و کجا اثر هنری بهایستگاه تبدیل میشود. یکی از مباحث هنر معاصر این است که اثر هنری یا نمایشگاه هنری به عنوانایستگاه، محل تجمع یا محل گذر مطرح شود. یکی از بازخوانیهای من این است که آیا این نمایشگاه امکان اینکه تبدیل به محلی برای تجمع وگذار مردم بشود را دارد یا نه.
او با اشاره به اثری از پیستولتو که مانند آینهای در انتهای یک راهرو دیده میشود، گفت:ایده این آثار پیستولتو از آنجا میآید که در جوانی نقاشی پرتره روی بومهایی که زیرسازی رنگ سیاه شفاف داشت انجام میداد و روزی در هنگام کشیدن پرتره احساس کرد در کنار تصویر ثابتی که روی بوم کشیده است، پرتره متحرک خود را هم میبیند. از آنجا تصمیم گرفت به شکل دیگری کار کند و مسأله برایش این بود که اثر هنری میتواند جایگاه حضور یک تصویر منجمد و یک تصویر متحرک باشد.
این هنرمند افزود: من هم در زمان چینش آثار تصمیم گرفتم رو به روی این اثر هیچ کار دیگری نگذارم تا رابطه مخاطب با این اثر شکل بگیرد. این اثر بسیار استثنایی است چون هیچ چیزی برای توجه کردن در آن وجود ندارد ولی به محض اینکه مخاطب به داخل راهرو بپیچد و این اثر را ببیند، به هیچ چیزی جز خودش و تصویری که در آن از خود میبینند توجه نمیکند. او به ماهیت اثر توجه ندارد و فقط به خودش توجه میکند و این چیزی است که هنرمند میخواست در این اثر خاص انجام دهد.
کیوریتور نمایشگاه «مینیمالیسم و کانسپچوالآرت» ادامه داد: خیلی از کارهایی که در این نمایشگاه به نمایش درآمده است، همزمان نمونههای آنها در جاهای دیگر دنیا نیز در حال نمایش است. یک اتفاق جالب که در این میان رخ داد این بود که همزمان با این نمایشگاه، موزه متروپلیتن بزرگترین نمایشگاه از آثار برند و هیلا بخر را برگزار کرده است و همزمان با دیده شدن حشره سیلورفیش در عکسی از مجموعه برند و هیلا بکر در موزه هنرهای معاصر تهران، در موزه متروپولیتن نیز دو حشره از همین نژاد در آثار این هنرمندان پیدا شد. اما همزمانی این اتفاقات باعث شد همه خبرها معطوف به تهران شود و توجهی به موزه متروپلیتن نشود. در نهایت متوجه شدیم اقداماتی که برای دفع حشره انجام دادهایم با آنچه در موزه متروپولیتن انجام شد یکسان بوده است.
صمدزادگان ادامه داد: به عنوان یک نقاش که مشخصاً با کاغذ کار میکنم میگویم که برای بید زدن کاغذ هیچ وقت نمیتوانیم به دلیل مشخصی برسیم. در آثار معاصر با مواد مختلف مواجه هستید که هرکدام ممکن است لارو حشره به همراه داشته باشند. هر مقوایی که در اثر استفاده میکنیم امکان اینکه لارو میکروسکوپی به آن چسبیده باشد وجود دارد، بنابراین هیچ وقت نمیتوانیم بفهمیم حشره چگونه وارد اثر شده است و در هر موزهای ممکن است این اتفاق رخ دهد.