گروه تجسمی هنرآنلاین: محو حروف، انسجام یکپارچه لایههای بیشمار رنگ که حروف درهمتنیده آثار را با خود پیش میبرند، حرکت هنرمند بر روی لبه بینابینی را به معرض نمایش گذاشتهاند. میراث پیشینیان در ایستاییِ روشهای سنتی که ضمن جاودانگیِ هنرِ نسلهای متعدد، سکون بیحوصله حروف را برجای گذاشته است، رویِ دیگرش مسیر پرتکاپوی ابداعات تازه به مدد نیروی درونجوش خلاقیت است.
نمایشگاه «گرافیتیهای محسن دائی نبی، بیخیال دنیا» در گالری ثالث، آثار هنرمندی را به نمایش گذاشته که پیشتر نیز فرارویهای او از مرزهای سنت را نظاره کردهایم و این بار با روشی امروزی به اجرای حروف بر روی بوم پرداخته است. وحدت متشکّل از درهمفشردگیِ حروف از یک سو و عینیتیافتگیِ نظمی درونی از سویی دیگر، اشتیاق هنرمند در به کارگیری روشهای نوین را نشان میدهد. همگونی، از لابهلای حروفی که سعی دارند معنای نظم را در ذات پیشامد به مخاطب نشان دهند، به خوبی تشکّل یافته و کاربرد همزمان ساحت نشانهای و نمادین در آثار دائی نبی حرکت او در فضایی توأمان را نشان میدهد.
سنتگرایی و ابداع تنها در ساحتی امکانپذیر است که هنرمند سعی دارد در مرز میان روشهای کهن و نگاه نو خود را نگه دارد. خوشنویسی ایرانی که سالیان بسیار در ساختاری کهن خود را حفظ کرده، از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته، چونان تمامی روشهای دیگر هنری اگر از ساحت کهن خود پا فراتر نمیگذاشت، به مانند نئوکلاسیسیسم قرن نوزدهمی که چشم به رنسانسِ خودبرخاسته از کلاسیسیسم یونان داشته است، ظهور روشهای روحنواز کنونی را میسر نمیساخت، و این مهم با ابداعات شگفتانگیز در مسیر روشها و سنت پیشینیان ممکن شده است.
این مجموعه از آثار دائی نبی، عمق برساخته از لایههای متعدد حروف را که اینبار با اسپری و روش گرافیتی بر روی بوم نشستهاند، عرصه سکون را به تکاپوی حروف بدل کرده است. نظیر کاری که پیشتر نیز در مجموعه «خلقت حروف، پیدایش کلمه» (1388) نظاره کرده بودیم، منتها کارمایه او در این مجموعه، به کلی متفاوت است. کاری که در مجموعه گرافیتیها انجام داده، رنگگذاریِ به ظاهر اتفاقی را نشان میدهد که به واسطه رنگپاشیِ آنی بر روی بوم به وسیله اسپری رنگ میسر شده و در این گام، او دو هدف را در یک زمان در نظر داشته است. نخست استفاده از طرز قرارگیری حروف در مجموعه منظمی است که اتفاقی مینماید و مسیر برآمده از خروش عاطفی و تأثر درونی هنرمند، اتفاقی بودن در کار او را به چیزی نظیر نقاشی کُنشی نزدیک ساخته است.
از طرفی دیگر، وجود عمقِ برساخته از قرارگیری حروف و عبارات بر روی یکدیگر، به تماشاگر یادآوری میکند که هنر ایرانی بر هنر معاصر دنیا شانه میساید. دیگر اینکه چیدمان حروف، هر سخنی درباره نقشه قبلی در خلق اثر را به کلی باطل میکند و این یعنی خلاقیت هنرمندی که سعی دارد از لابهلای دفاتر کهن، مرزی نوین را نیز تجربه کند. حضور بارز رنگ در پسزمینه آثار، چشم تماشاگر را در رفت و آمد میان لایههای رنگ و نمایش حروف، معلق نگه داشته است. تجلی چشمنواز تضادی که تنها با حضور پر رنگ حروف در مواجهه با پسزمینه محو از حروف میسر شده است.
چیدمان در هر اثر با دیگری تفاوت دارد و تضاد قانعکنندهای از تقابل حروف محو با حروف پیشزمینه را ارائه داده است. طرز قرارگیری حروف بر روی بوم نیز قابل توجه است. چیدمان دایرهای در برخی آثار و امتداد خطی، دائی نبی را وفادار به سنت نشان میدهد و ایده او در خلق آثار و به کارگیریِ کارماده صنعتی، پیامی دیگر دارد. در دو اثر از این مجموعه که طرز قرارگیری حروف، لوزی و مربعهایی را ایجاد کردهاند، تمایز درونمایه برساخته از عمق لایههای رنگ را با اَشکال پدید آمده دشوار ساخته و نگاه تماشاگر را در کنگاش میان حروف مشتاقتر میکنند.
تعدد لایهها به اثری دو بُعدی، محتوایی سه بُعدی بخشیده است. در بسیاری از آثار، حضور حروف با رنگباختگی در برخی از نقاطش، زنجیرهای از پندار بود و نبود را پدید آورده که در نقطه انقطاع یکدیگر، اتصال دوباره وجود را ممکن ساخته و هنرمند را به فلسفه هنر شرق نزدیک میکند. در آثاری دیگر هم، عدم خواناییِ حروف، تولد اثر را در ذهن تماشاگرِ آن از ابتدا و با ذهنیت مخاطب ممکن میسازد. در تابلویی دیگر، در فضای تُهی میان ستونهای حروف، کنتراست رنگیِ حروف دیگر، ساختار اثر را دگرگون کرده و اوج این فرآیند در اثری دو لتهای، شگفتیساز این مجموعه شده است. این دو لته، وحدت حروف در دوایر ممتد را به سوی مرکزی واحد نشان میدهند که برای تماشاگر مشتاق خوشنویسیِ ایرانی، یادآور آرامش فضای روحانی مساجد است. در مرکز، نوری خودایستا تمامی حروف را متمرکز و لایههای متعدد آنها چه در فضای عمقی بوم و چه در ترتیب قرارگیری، شکلی از انسجام و آرامش را نهادینه کرده که درست در نقطهای از فضای گالری نصب شده که تماشاگر از دیدن باز میایستد. اکنون مخاطب آنچه را که میخواسته از تماشای آثار به دست آورده است.
محسن دائی نبی در این سالها نشان داده که ضمن پایبندی به سنت خوشنویسی، اشتیاق به خلاقیت در مسیر هنر معاصر و درآمیختن روشهای نوین با میراث پیشینیان در خلق آثار را نیز در سر پرورانده است. با نگاهی به نمایشگاههای گذشته وی، تاکید دائی نبی در فراروی از مرزهای کهن را میتوان درک کرد. هنرمند خوشنویس ایرانی تنها با ابداعات تازه در مسیر روشهای نیاکان است که میتواند مرزهای هنر خود و سرزمین خود را به سوی معرفی هنر ایران به دیگر فرهنگها طی کند و این مهم در رساندن پیام مهر و دوستی در عصری که در آن معنای انسانیت رنگ باخته است، حیاتی به شمار میرود. والایش، تنها از مجرای هنر است که روی میدهد و تنها در طی این فرآیند است که انسان در مواجهه با امور غریب، زندگی را تاب میآورد.