به گزارش هنرآنلاین، احصایی درباره این آثار میگوید: نه ده سالی قرآن نوشته بودم، دستم نستعلیق ننوشته بود. دلم برای نستعلیق تنگ شده بود. کرونا هم آمده بود. گفتم بشینم مشق بنویسم. مشق شب. این نه سیاه مشقه، نه مشق پاکنویسه، نه کاربرد داره و نه به درد میخوره. فقط نوشتنه برای نوشتن. اگر بخواهیم یک اسمی براش پیدا کنیم، با آن حالی که در من داشته، میشه بهش گفت یک نوع ذکر. تنها چیزی که میشه بهش گفت اینه که اینها اذکاری ست که نشسته روی کاغذ. ذکر تصویری کلماته.
استاد خوشنویسی تأکید میکند: اینها یک استخوانبندی پر و پا قرصی داره که از گذشته میاد و من هم در این شصت هفتاد سالی که کار کردهام، ذهنم، روحم، مطالعاتم، تخصصم، رشتهام، همه مربوط به این سنته، و چیز جدیدی پیدا شده بدون حضور من، بدون تصمیم من، چیز غریبه و نویی ست. وقتی از اینها فاصله میگیرم میبینم چیز مدرنیه.
شمار بزرگی از مشق شبهای احصائی در کتابی نفیس از سوی نشر نظر و گالری ۱۰ به چاپ رسیده که روز افتتاح نمایشگاه در گالری گلستان رونمایی شد. این کتاب که چهارمین کتاب از مجموعه دیدار هنرمند از بهزاد حاتم است. کتاب اخیر بسیار بزرگتر از سه کتاب پیشین است و برای آنکه مشقها در اندازه خودشان ارائه شوند قالب یک آلبوم نفیس و ماندگار گرفتهاند تا گوشهای از کار پر ارزش خوشنویسی استاد بزرگ معاصر بازتاب یابد.
بهزاد حاتم در بخشهایی از کتاب این مجموعه نوشته است: این کتاب ( و نمایشگاه ) درباره خط و خوشنویسی نیست. درباره فروتنی و شیفتگی ست... اگر بخواهیم از میان استادان خوشنویس همه روزگارهای ایران به اندازه انگشتان دستانمان بهترینها را برگزینیم، محمد احصایی بیگمان در این شمار جای میگیرد. و اگر از من بپرسید، جایی دارد یگانه. چون احصایی افزون بر بایستههای خوشنویسی، چیزی دارد که گذشتگان نمیتوانستند داشته باشند و اینک در روزگار ما هم خوشنویسی دیگر را با آن نمیشناسم: "شناخت بنیادین فرهنگ امروزی".
گروه بزرگ "الله"های احصایی که در آغاز دهه ۱۳۵۰ آتشفشانی در بستر هنر هم روزگار ایران بود، در همان گامهای نخست کار او، هنرمندی را به نمایش گذاشت با شناختی درست و بسنده از ریخت و رنگ و بافت و ساختار و آهنگ آنچه بر کاغذ یا بر بوم میآورد...
احصایی نوشت "الله"، خوانده هم شد، ولی آنچه در چارچوب تابلوی او بود، یک نقاشی بود، با همه ویژگیهایی که از یک نقاشی میخواهیم. اگر از پای این نقاشیها امضایش را برداریم، و از سر خویش دانش زبان را، میتوانیم بچرخانیمشان و از هر سویی که میخواهیم بیاویزیمشان...
با مشق کردن، یا آن گونه که احصایی میگوید مشق شب نوشتن، خوشنویس دستش را گرم میکند... زیباتر و زیباتر، پختهتر و پختهتر، و روانتر و روانتر بنویسد، تا آنجا که گویی آن خود نوشته میشود. بنویسد و بنویسد تا آنجا که قلم خود بچرخد و آنچه مرکب بر کاغذ میگذارد به قطره بارانی بماند که از آسمان افتاده، یا نسیمی که بر کاغذ وزیده، آوای یک پرنده یا سایه یک ابر. و خوشنویس هیچ. نیست. نباشد. باید چنان بنویسد و بنویسد و بنویسد که بیاو نوشته شود...
احصایی برای آغاز آیین خوش نوشتن، برای آنکه او ننویسد و نوشته شود، خود را مانند یک سامورایی، مانند یک بازیگر تئاتر، مانند یک بداهه نواز آماده میکند. هنگامی که حافظ را مینوشت میگفت: "پیش از شروع به کار وضو میگیرم و برای حافظ و میرعماد و پدرم فاتحه میخوانم. عبور از این مراحل تمرکز، مرا آماده کار میکند. "...
بهزاد حاتم توضیح میدهد: " آنچه در این کتاب میبینید، یک دسته از سیاه مشقهایی ست که از زمستان ۱۳۹۸ آغاز شده است. احصائی خود آنها را "مشق شبهای کرونایی" میخواند. او در سراسر این رشته به سرشت مشق کردن پایبند بوده است. از این که این گروه از کارش چیزی جز این انگاشته شود بسیار دوری کرده است. برگهایی که بر آنها مشق کرده بسیار دم دستی و بیارزشاند. بسیاری از آنها برگهایی به کار رفتهاند، برگهایی که پیشتر رویشان نوشته شده است. بسیار فریبنده است که احصائی با گذاشتن لکههایی رنگ طلایی روی یکی دو برگی چنین، به آنها نمای یک خوشنویسی آرایش شده را داده است، لکههایی سردستی و ناآراسته، همچون خود برگها.
بر بسیاری از برگها از چند سوی نوشته شده است، هم در راستای لبههای برگ و هم در راستای قطر آن؛ کژ. به زبان مولانا: " یک قدم چون رخ ز بالا تا نشیب – یک قدم چون پیل رفته بر اریب. " احصائی نیز گاه چون رخ و گاه چون پیل گام برداشته است.
بسیاری از برگها با چند قلم با اندازههای نا یکسان و با چند رنگ مرکب نوشته شده است. سیاه، سرخ، سپیا، رنگ پوست گردو، نیز آمیزههایی از چند رنگ. برگهایی هست که بر آنها تنها یکی دو حرف یا واژه با قلم درشت نوشته شده، برگهایی هست که رویشان درست در راستای خودشان بخشی از کتابی نوشته شده است و شیرین آنجا که احصائی از خود چیزی را بازگو کرده است چون داستان همه گیریای که هم زمان با آغاز مشق کردن او آغاز شد.
اینجا و آنجا نشانههایی از روزگار مشقها یا جای نوشته شدنشان میبینیم، در کنار امضایش، چیزهایی چون "شبهای کرونا"، "در قرنطینه"... "امان از این کاغذ بد قلق! .
از اینها شیرینتر هم داریم. یک جا که بسیار کوچک در کنار یک ل زیبای درشت که از گوشهیی از آن چیزی به اندازه یک نقطه بیرونزده، نوشته شده: اینجا سرفهام گرفت. و جایی که پیش از امضایش میخوانیم: سر دماغ نبودم.
ولی آنچه در این گاهنگاری بیش از هرچه گویای زندگی هنرمندانه احصائی ست و به گمان من بیش از هرچه به یادگار خواهد ماند این است که در جایی آمده: در هشتاد سالگی چه انتظاری... "
نمایشگاه مشق شبهای محمد احصایی تا ۲۶ آبان ماه در گالری گلستان به تماشاست؛ این دومین نمایشگاه حضوری گالری گلستان پس از ایام کروناست، نمایشگاه پیشین نیز به سید محمد احصایی اختصاص داشت که عکسهای ۵۰ساله او از موزههای جهان را به نمایش داشت.