به گزارش هنرآنلاین، حسینی در پیامی نوشته است:

هوالبصیـر

ایمان دارم که حریم ِهنر، دور و نزدیک ندارد و هر که بر این خوان، نشسته وُ برخاسته باشد؛ چنان مرهون خواهد بود که به حق نمک، جز قوام وُ دوام وُ علاجِ آلام آرزویی نخواهد کرد؛ هم‌چنان که اکنون؛ من به شکرانه‌ی سعادتِ خدمت در خان‌ومان هنر؛ شکرگزار خداوند و خانواده‌ی هنر هستم. دشواروظیفه‌ای که اگر چه مقارن با مصائب طبیعت وُ شدائد شیوع بلا گردید اما به هم‌پایی و هم‌راهی هنرمندان و همکاران، هیچ از بضاعت ممکن دریغ نشد و به آن چه که تکلیف و تعهد نام داشت؛ سر گذاشته شد.

هر چند این کارنامه به کارزار بسیار مجموع می‌شود اما به‌حقیقت؛ مقارنت این دوران با سلسله‌ ادباری چون سیل، زلزله، کرونا از یک سو و از دیگر سو برزخ بودجه، برنامه‌ای که بر آن تدارک دیده شده بود را چنان که باید؛ بر پا نمی‌گذاشت و تلخ‌تر آن که به جبر دورباش‌ها و مراقبات بهداشتی و منع ناگزیر فعالیت‌های هنری برای پاسداری از  سلامت؛ هم قامت اقتصاد هنر و معیشت هنرمندان خمیده‌تر گردید و هم فقدان گهرمردان و گهرزنان در این معرکه، خسارتی جبران‌ناپذیر پدید آورد.

با باور به اینکه هنر ثروت و فرصتی مغتنم برای کشور است، کوشیده شد با بسیج توان و توشه‌ی موجود و با ‌تدوین برنامه‌ای بر اساس منطق اضطرار، نظام توسعه‌ی تولید هنر و تربیت هنرمند تداوم پیدا کند و با تکیه بر رویکرد خلاق هنر و توزیع حمایت‌های ممکن و انتظام‌بخشی به رویدادها و سامان دادن به ساختارها و سازمان‌های هنر، انفعال تحمیل‌شده را به اتفاق و اتحاد نزدیک کرد که حکایت مذکور، قدم به قدم و به قلم صدق در دفاتر آمار و آثار ثبت و ضبط گردیده است و قطعا به دیده‌ی اغماض؛ قابل احصاست. ظرفیت ارزشمندی که در گام دوم انقلاب شایسته است بیشتر و بهتر محل ملاحظه باشد.

وقت مغتنمی‌ست که از پایمردی و هم‌نوردی جناب دکتر سیدعباس صالحی در مقام وزیری وزین که همه‌ امید بودند وُ همه خیرخواهی قدرشناسی کنم و از همه‌ی همکارانم که مومنانه به هنر باور داشتند و هیچ فروگذار نبودند یاد کنم. و برای برادر گرامی جناب آقای دکتر محمد مهدی اسماعیلی و همکاران منصوب آرزوی توفیق روز افزون نمایم. این راه دشوار جز به بردباری اصحاب کریم هنر که با جمیع جراحات، جز به مقصد نیندیشیدند و اهالی شریف رسانه که آیینه‌وار هم‌دلی کردند به سر نمی‌شد که در این فرصت، فروتنانه، آرزومند سلامت و سعادت‌شان هستم و آخر آن که:

روان روشن سعدی که شمع مجلس توست

به هیچ کار نیاید گرش نسوزانی