سرویس تجسمی هنرآنلاین: موزه هنرهای معاصر تهران بهعنوان بزرگترین مجموعه هنر مدرن و معاصر کشور پس از ۳۲ ماه مرمت و بازسازی دوباره آغاز به کار کرده است. بازگشایی این مجموعه با خبر اهدای ۷۰۵ اثر به این موزه همراه بود که در نوع خود قابل توجه است، زیرا اهدای چنین مجموعه باارزشی در دنیا نمونههای بسیار کمی دارد. از سوی دیگر اهدای چنین مجموعهای میتواند بار منفی نیز برای موزه داشته باشد زیرا معمولاً دریافت آثار اهدایی به موزهها با کارشناسیهای بسیاری روبهرو است زیرا اگر این آثار ارزش موزهای نداشته باشند میتوانند بر گنجینه موزهها تأثیر سوء داشته باشند. بر همین اساس با احسان آقایی رئیس موزه هنرهای معاصر تهران درباره بازسازی موزه و این مجموعه اهدایی گفتگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید:
جناب آقایی، ابتدا درباره ۳۲ ماه مرمت و بازسازی موزه هنرهای معاصر تهران و مراحلی که این پروژه طی کرد بگویید.
مرمت در بناهای تاریخی و هر چیزی که ساخته دست بشر است امری طبیعی است. بناها مثل انسانها از زمانی که به دنیا میآیند در معرض مرگ و نابودی هستند. معمولاً با برنامهریزیهایی که صورت میگیرد سعی میشود اضمحلال بنا را به تأخیر بیندازند. آثار هنری نیز اینچنین هستند. یک تابلو از زمانی که خلق میشود در معرض نابودی است و تلاش مرمتکاران بر آن است که با تکنیکهایی که میشناسند، عمر آن را طولانی کنند. چهبسا آثار هنری متعددی در طول حیات بشر خلق شده و الان از بین رفتهاند، بدون آن که ما شناختی از آنها داشته باشیم. بنابراین هر بنایی که ایجاد میشود حتماً نیاز به مرمت دارد.
اتفاقی که درباره موزه هنرهای معاصر تهران و بناهای اینچنینی میافتد از دو جنبه قابل تحلیل است. از جنبه کارکرد بنا و از منظر یادمانی؛ از اوایل قرن بیستم به بعد شاهد رشد ساخت بناهای یادمانی هستیم، یعنی تغییر نگرشی در معماری ایجاد شد که نتیجه آن ساخت بناهایی است که فرم در آن به اندازه کارکرد یا حتی بیش از آن اهمیت دارد، مانند آثار زاها حدید. موزه هنرهای معاصر تهران در مرمت با دو مسئله روبهرو بود، اول کارکرد موزهای آن بود که باید به خاطر مرمت متوقف میشد و بعد اهمیت و ارزش آن در بافتار شهری بود. معمولاً چنین مرمتهایی در جهان بین چهار تا پنج سال طول میکشد چون در ابتدا گروهی آسیبشناسی میکنند که ممکن است شش ماه تا یک سال زمان نیاز داشته باشد. پس از آن طرح مرمت ارائه میشود که بر اساس ابعاد و اندازه آن، ممکن است در دو یا سه فاز ارائه شود.
در مورد موزه هنرهای معاصر تهران مهمترین بخشی که همه متفقالقول بودند باید مرمت شود، بخش گنجینه بود. سالها بود که از افتتاح موزه میگذشت و ما با نفوذ رطوبت در گنجینه روبرو بودیم. بعضی از امور نرمافزاری در زمانبندی اولیه مرمت موزه لحاظ نشده بود زیرا شما وقتی میخواهید گنجینهای که بیش از سه هزار اثر دارد را جابهجا کنید، باید زمان این جابهجایی را در مدت مرمت لحاظ کنید. بعضی از آثار لازم است با شیوه و تکنیکهای خاص جابهجا شوند. به نظرم زمان شش ماهه از ابتدا یک پیشبینی خامدستانه بود. ظاهراً در بحث اولیه این الزامات دیده نشده و پیشبینی صورت گرفته نادرست بوده است. از سوی دیگر در ایران این امکان وجود نداشت که ما آثار را به جای دیگر منتقل کنیم. بهجرئت میتوانم بگویم امنترین و استانداردترین فضای آرشیو گنجینهای، موزه هنرهای معاصر تهران است. اما باید به این نکته اشاره کنم ۳۲ ماه برای مرمت موزه را زمان طولانی نمیدانم و فکر میکنم مرمت موزه سریع اتفاق افتاده است. حتی معمار موزه گفته بود که عجله نکنید و بگذارید این پروسه بهدرستی پیش برود.
بله، به نظرم مرمت موزه در ۳۲ ماه اساساً زمان طولانی نیست زیرا بسیاری از موزههای جهان هم برای بازسازی، بیشتر از این زمان را صرف میکنند.
مسئله بعدی که وجود دارد این است که مرمت همیشه سختتر از ساخت است، چون نیاز به آسیبشناسی دارد. گاهی شما در حین مرمت به مسائلی برخورد میکنید که آن مسائل از قبل برای شما مکشوف نبوده است. بنابراین باید برای آن چارهاندیشی کرد. ما در بحث مرمت موزه از این موارد کم نداشتیم. مثلاً ازآنجاییکه عمر موزه قبل از انقلاب اسلامی زیاد نبوده و قرار بوده که حتماً در تاریخی خاص افتتاح شود، برخی از امور به مرحله نهایی نرسیده بود و درنهایت با توجه به اتفاقات بعدی بهکلی رها شد. بهطور مثال نقشههایی همچون تأسیسات موزه که در زمان ساخت به اتمام نرسیده بودند هم از طرف آن شرکتی که این کار را انجام داده بود به موزه داده نمیشود. بنابراین برای بعضی جاها باید نقشههای وضع موجود تهیه میشد که خود این مسئله کار را دشوار میکرد.
ما اساساً در ساختار معماری مدرن دنیا هر ۲۵ سال نیاز به مرمت داریم که روشی مرسوم در دنیا است. حتی انجمن معماری مدرن جهان داریم که آنها میروند بناهای مدرن کشورهای مختلف را مرمت میکنند. آیا موزه هنرهای معاصر تهران با چنین انجمنهایی ارتباط دارد؟
عموماً مرمتها در فضاهای ما به دو دسته تقسیم میشوند. فضاهای معماری معاصر ما کمتر از فضاهای معماری تاریخی است زیرا تعداد و عمر آنها نسبت به بناهای تاریخی اندک است. شاید قدیمیترین بنای ارزشمند معاصر، کاخ سنا باشد که در سالهای ۳۲ تا ۳۷ ساخته شد. عموماً ساختارها وقتی ایجاد میشوند که نیاز وجود داشته باشد. سازمان میراث فرهنگی سالها قدمت دارد چون ما بناهای تاریخی زیادی داشتیم و برای مرمت و نگهداری آنها نیاز به یک نهاد داشتیم. ازآنجاییکه معماری معاصر با مشکلاتی جدی روبرو نبوده، نهاد یا ساختاری برای آن در ایران شکل نگرفته است. طی دو دهه اخیر است که بحث مرمت بناهایی چون تالار وحدت، تئاتر شهر، برج آزادی و سایر بناهای مشابه مطرح شده است. به نظرم باید چنین ساختاری در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شکل بگیرد چون بخش عمدهای از این بناها در اختیار این وزارتخانه است. متأسفانه افراد متخصص و آشنا با این بناهای ارزشمند در مجموعه وزارت ارشاد وجود ندارند که بتوانند برای چنین بناهایی برنامهریزی کنند. به اعتقاد من باید شورایی متشکل از متخصصین داخل کشور شکل بگیرد و آنها برای حفظ این بناها تصمیمگیری و برنامهریزی کنند.
ما متأسفانه در مرمت ساختمانهای مدرن تجربه نداریم. در حال حاضر پس از بازسازی، وقتی موزه هنرهای معاصر را میبینیم ازلحاظ شکل ظاهری تغییر نکرده است که از نظر من این اتفاق خوبی است، ولی میخواهم شما که در جریان روند این پروژه بودید توضیح دهید چه اتفاقی در این بازسازی صورت گرفته است؟
معماری معاصر چنان با هنر آمیخته شده است که جدایی آنها از یکدیگر عملاً مقدور نیست زیرا صرفاً کارکردگرا نیستند، بلکه فرمگرا هم هستند. بنابراین وقتی میخواهیم آنها را مرمت کنیم حتماً باید به فرم اصلی وفادار باشیم. اما معضلی که وجود دارد این است که نیازها در طول زمان تغییر میکند و شما باید بر مبنای نیازها یک سری تغییرها را اعمال کنید و این دشوارترین کار در مرمت بناهای اینچنینی است. حتی در معماریهای تاریخی نیز این مسئله وجود دارد. مثلاً یکی از بزرگترین بناهای تاریخی که تبدیل به موزه شده، موزه لوور است که ابتدا کاخ بوده و بعد تبدیل به موزه شده است، برای همین نمیتوانند فضای زیادی در آن ایجاد کنند و دیوار بکشند، اما بر مبنای آن و با شناخت متریال بنا و محاسبات دقیق و فنی میگویند این فضا میتواند تبدیل به کتابفروشی یا کافه شود. بناهای معاصر هم از این امر مستثنا نیستند؛ یعنی باید با توجه به نیازهای جدید، فضاهایی در آن تعریف شود. عجیب است که در موزه واحد مرمت وجود نداشته است. البته بنا به دلایلی که گفتم، موزه نقایصی در هنگام گشایش داشت که حتماً در آینده برطرف میشده ولی وقایع پس از افتتاح، احتمالاً اجازه تکمیل آن را نداده است. بههرروی تا قبل از نوسازی، واحدی مستقل به نام مرمت وجود نداشت درحالیکه در زمره واحدهای اساسی موزه است. ازاینرو ما محتاج بازتعریف فضاهای موجود هستیم.
مرمت موزه هنرهای معاصر تهران در سه بخش اتفاق افتاد. بخش اول امور زیربنایی مثل تأسیسات بود که ارتباطی به ساختمان بنا ندارد و عملاً قابل مشاهده نیست ولی بخش بسیار مهمی است. موزه در زمان شکلگیری خود یک هواساز مرکزی و تعدادی هوارسان داشته که وظیفه انتقال حرارت و برودت به بخشهای مختلف را بر عهده داشتهاند. بنابراین کلیه فضاها اعم از گنجینه، گالری و بخش اداری بالاجبار دمایی واحد را تجربه میکردند، درحالیکه به لحاظ اصولی این کار درست نیست چون دمای مناسب برای نگهداری آثار هنری بین ۱۸ تا ۲۲ درجه و رطوبت هم ۴۲ تا ۴۵ درجه است و اینها باید ثابت نگه داشته شود. اما اگر شما دمای محیطتان را ۱۸ تا ۲۲ درجه کنید افراد احساس سرما خواهند کرد. بنابراین اصالت را یا باید به اثر بدهید یا به فرد، که به هر کدام بدهید، جفا کردهاید. شاید دادن اصالت به اثر اهمیتش بیشتر باشد اما کارمند چگونه باید در آن محیط کار کند، یا بازدیدکننده چگونه میتواند مدت حضور در موزه را بهراحتی سپری کند؟
این نیاز وجود داشت که ما کلاً سیستم هواساز گنجینه را از سایر بخشها جدا کنیم. همچنین سیستم نگهداری آثار روی ریلها هم تغییر کرد که این هم تغییری است که مخاطبین معمول موزه آن را نمیبینند. یک بخش از فضایی که اشاره کردم بازتعریف شد، فضایی بود که به گنجینه الحاق شد. ما دو فضای مجزا برای گنجینه داشتیم و الان سه فضا داریم. تقریباً نزدیک ۳۰۰ متر برای نگهداری آثار حجمی به فضای گنجینه الحاق شد. قبلاً آثار چاپی، عکاسی، حجمی و نقاشی در دو فضا مجتمع بودند و الان حسب طبقهبندی مرسوم نقاشی و مجسمه، چاپ و طراحی، عکاسی و معماری و هنرهای جدید در فضاهای جداگانه نگهداری میشوند. مخاطبین این را هم عملاً نمیبینند.
بخش دوم مرمت موزه در فضای گالریها اتفاق افتاد. در بنای موزه بادگیرهای متعددی وجود دارد که البته در موزه نقش نورگیر را ایفا میکنند. جداسازی فضای بیرونی از گالری در بخش بادگیرها با چارچوب فلزی و شیشه انجام شده بود که در زمان خود مرسوم بوده است ولی چون دیوارها در آن بخش بتنی است باید خلل و فرج را با مادهای پر میکردند که بهمرور زمان از بین رفته بود و درنتیجه اتلاف حرارت و برودت ایجاد شده بود که کنترل دمای گالریها را با دشواری روبهرو کرده بود. در فرآیند مرمت، چارچوبهای آهنی با UPVC تعویض و شیشهها نیز دو جداره شده که از نفوذ صدا و گرد و غبار نیز جلوگیری کند. تغییر دیگری که انجام شد در تأسیساتی بود که در کف گالریها کار شده بود. بسیاری از لولههای هوارسانها از کف گالریها میگذشت و طی چهار دهه اغلب دچار پوسیدگی شده بودند و باید تعویض میشدند. یک بخش هم رفع نم و رطوبت در موزه بود که آن را یک تیم متخصص که کارش رفع رطوبت است انجام داد. گالریها و سایر بخشهای موزه از مقطع کف خیابان آغاز میشوند به میزان سه طبقه به زیر زمین حرکت میکنند. یعنی بخشی از موزه کاملاً زیر زمین است. در چنین شرایطی که دور تا دور موزه نیز با فضای سبز احاطه شده است کنترل رطوبت، امری حیاتی است. بنابراین لازم بود یک بررسی و مرمت اساسی در این حوزه انجام شود که به حمدالله انجام شد. هنوز برخی از کارهای بیرونی همچنان ادامه دارد. تغییرات این بخش هم در دید مخاطبان موزه قرار ندارد.
۳۰۰ متری که اشاره کردید که به فضای گنجینه اضافه شده در کدام فضا بوده است؟
فضای کارگاهی خدمات نمایشگاهی موزه به گنجینه اختصاص پیدا کرده و جای دیگری به فضای کارگاهی خدمات نمایشگاهی اختصاص داده شده است.
درباره ۷۰۵ اثری که به گنجینه موزه اهدا شد بگویید. چه اتفاقی افتاد که مجموعه خصوصی زندهیاد منیژه میرعمادی را به موزه هنرهای معاصر اهدا کردند؟
ما یک همکاری با موزه ملی و سفارت ایتالیا داشتیم به اسم «روز هنر معاصر». در این برنامه فردی که با خانم منیژه میرعمادی و آقای دکتر ناصری آشنا بودند از من وقت ملاقات خواستند و من ایشان را دعوت کردم که به موزه بیایند و ایشان با آقای دکتر ناصری به موزه آمدند. البته من دکتر ناصری را نمیشناختم ولی همسرشان خانم منیژه میرعمادی چهره شناختهشدهای بودند و ایشان را میشناختم. آقای ناصری گفتند همسرم چند سالی است فوت شده و من تصمیم دارم که مجموعه خودمان را به موزه هنرهای معاصر تهران اهدا کنم. از آن زمان تقریباً یک سال طول کشید که ما کارها را ببینیم و لیست کنیم. البته بخش عمدهای از لیست کردن کارها توسط خانم گیلدا بریمانی که کارشناس آثار هنری و مرمتکار هستند انجام شده بود اما این که این کارها چطور به موزه بیاید و چطور اهدا شود خودش نیازمند پروتکلهای قانونی بود که اتفاق بیفتد. بنابراین آقای مظفری در مرکز هنرهای تجسمی و آقای حسینی معاون امور هنری وزارت ارشاد تلاش کردند که از اداره کل حقوقی وزارت ارشاد و معاونت توسعه مدیریت و پشتیبانی، موافقتها را برای این کار بگیرند.
پروسه تدوین قرارداد مستحکمی که در آینده مشکلاتی برایش به وجود نیاید حدود ۵-6 ماه طول کشید. از طرفی دراینبین من با آقای ناصری رفت و آمد داشتم و از آقای دکتر خواهش کردم این اختیار را به موزه هنرهای معاصر تهران بدهد که موزه این آثار را بین موزههای هنرهای معاصر کشور تقسیم کند. به ایشان عرض کردم که موزه خودش واجد آثار بسیار ارزشمندی است. مثلاً موزه ۵۷ کار از حسین زندهرودی دارد. پس اگر از حسین زندهرودی به موزه هنرهای معاصر تهران اثری اضافه شود علیرغم این که ارزش موزه را بالا میآورد ولی شاید به لحاظ اعتباری چیزی به موزه اضافه نکند. اما مثلاً اگر دو اثر آقای زندهرودی به موزه هنرهای معاصر کرمان یا موزه هنرهای معاصر اصفهان اضافه شود، اولاً ممکن است جایگاهشان تغییر کند و ثانیاً ممکن است مخاطب استانی مجبور نشود برای دیدن کارهای این هنرمند به تهران بیاید و بتواند در شهر خودش هم این کارها را داشته باشد. مضاف بر این که سالهاست که بحث موزه هنرهای معاصر گیلان در حال پیگیری است و قرار بود که در این دوره به نتیجهای برسد. اگر شهرداری ساختمانی را برای تأسیس موزه تخصیص دهد، لازم است آن موزه دارای آثاری باشد که بتواند درهای خود را به روی مخاطبین بگشاید.
این بهترین راهحل بود که تعدادی از آثار اهدایی مجموعه خانم میرعمادی برای گشایش موزه هنرهای معاصر گیلان به آنجا برود. آقای دکتر ناصری چند روزی فکر کرد و بعد استقبال کرد و گفت اتفاقاً من دوست دارم این گنجینه در سراسر کشور پخش شود و همه افراد از این مجموعه بهرهمند شوند. درنهایت قرار شد گروهی متشکل از کارشناسانی که موزه معرفی میکند و نماینده آقای ناصری ایجاد شود و با همفکری آنها آثار اهدایی بین موزه هنرهای معاصر تهران و سایر موزههای هنرهای معاصر کشور تقسیم شود. موزه هنرهای معاصر تهران از ابتدا برای خودش راهی را ترسیم کرد و گفت ممکن است در مجموعه خانم میرعمادی آثاری باشد که در گنجینه موزه وجود نداشته باشد. واقعاً همینطور هم بود و ما از افرادی مانند فرهاد مشیری یا شکوه ریاضی در موزه کار نداشتیم که در مجموعه آقای دکتر ناصری اثر آنها موجود بود. این دسته آثار به موزه هنرهای معاصر تهران تعلق گرفت.
دسته دوم آثار هنرمندانی بودند که موزه از آنان اثر یا آثاری دارد مانند هنرمندان نسل اول و دوم مدرنیست ایران که در مجموعه اهدایی هم کم تعداد نیست. قرار بر این شد که روی دسته دوم یک برنامهریزی صورت بگیرد. بخشی از آثاری که مجموعه موزه را کامل میکردند در تهران میمانند، بهعنوان مثال ما مجموعهای از فرامرز پیلارام داریم تحت عنوان "قصص قرآن" که شش اثر از این مجموعه در آثار اهدایی وجود داشت. تصمیم بر آن شد این دسته از آثار نیز در تهران بماند. برخی مجموعههایی هم وجود داشت که تقسیم آنها چندان صحیح نیست و بهتر است در یک فضا بماند، مانند مجموعه جنگ استاد غلامحسین نامی. این مجموعهها هم در موزه خواهند ماند. بقیه آثار شاملآثاری از استادان احصایی، عربشاهی، زندهرودی، اویسی، اسفندیاری، گریگوریان، حسین کاظمی، اسپهبد و ... تقسیم خواهند شد.
دسته سوم آثار هنرمندانی است که در زمانی که خانم میرعمادی مجموعه خود را جمع میکردند هنرمندان جوانی بودند ولی الان هنرمندان شناختهشدهای هستند. بخش اندکی از آثار این هنرمندان نیز به موزه هنرهای معاصر تهران و بخش عمدهای از آن به موزههای شهرستانها اختصاص پیدا میکند.
قراردادی که تنظیم شده به چه شکلی است؟ ازاینجهت میپرسم که ما موزهای را در دنیا نداریم که یکدفعه ۷۰۵ اثر را قبول کند. یعنی تا حالا در تاریخ هنر اتفاق نیفتاده است. میخواهم ببینم این ۷۰۵ اثر به گنجینه موزه اهدا شده یا شما قراردادهای جدایی دارد؟
ما یک قرارداد کلی داریم که این ۷۰۵ اثر به موزه هنرهای معاصر تهران داده میشود ولی نه برای موزه، بلکه برای این که بخشی از آثار در اختیار موزه هنرهای معاصر تهران قرار بگیرد و بخشی دیگر به موزههای دیگر اهدا شود. یک بند مشخص دارد که موزه هنرهای معاصر تهران طبق تفاهم با آقای دکتر ناصری بخشی از این مجموعه را به موزههای دیگر اهدا میکند.
یعنی شما بهعنوان موزه مادر این آثار را پذیرفتهاید و قرار است آنها را در میان سایر موزههای معاصر کشور تقسیم کنید؟
بله.
میدانم که قبلاً هم عده زیادی به موزه هنرهای معاصر اثر اهدا کردهاند. میخواهم ببینم چه اتفاقی ازلحاظ حقوقی افتاده که شما این آثار را گرفتهاید؟ زیرا معمولاً در دنیا چنین اتفاقی نمیافتد که یک موزه مجموعهای به این بزرگی را برای گنجینه خود دریافت کند. زیرا وقتی این خبر رسانهای میشود که یک اثری را به موزه دادهاند، یعنی آن اثر شامل گنجینه موزه میشود، اما شما چه راهکار قانونی برایش دیدهاید که اینها جزو گنجینه محسوب نشوند و فقط تعدادی که مشخصاً کارشناسان موزه تأیید میکنند به گنجینه اضافه شوند، زیرا قطعاً برخی از این آثار ارزش موزهای ندارند.
موزهها در دنیا عموماً بسته به ارزش آثار، کار اهدایی را قبول میکنند، اما مجموعهای که این تعداد کار در آن وجود داشته باشد و یکجا بخواهد اهدا شود بسیار کم است. واقعیت این است که اهداء این تعداد اثر، نیازمند دریادلی است. به خاطر دارم در روز بازگشایی یکی از هنردوستان به دیگری میگفت "چطوری دلش آمده این کارها را اهدا کند؟!" درواقع اهدای مجموعهای به این ابعاد کار سادهای نیست. البته خانم منیر فرمانفرماییان هم اقدامی مشابه کردند ولی ایشان زمانی این کار را کردند که موزهای برای ایشان ایجاد شد. این بزرگترین اهداء عام در هنر معاصر کشور است. حتی مرحوم حاج حسین آقا ملک که آن همه کار و فضا را اهدا کرده، باز به اسم ایشان این اهدا اتفاق افتاده است.
مسئله دیگر قوانین اهدا به موزهها است. آیا موزهها کمک گیرنده هستند یا نیستند؟ موزهها در کشور ما دو دستهاند؛ یا موزههای میراث فرهنگی هستند و یا موزههای وابسته به نهادهای دیگری. بانک سپه موزه سکه دارد که وابسته به میراث فرهنگی نیست اما وابسته به یک نهاد دولتی دیگر است. قانون به نهادهای دولتی اجازه میدهد که برای ترویج و توسعه فعالیتهای خودشان موزههای اختصاصی با موضوعات مشخص ایجاد کنند و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز پس از انقلاب اسلامی، تعدادی موزه هنرهای معاصر ایجاد کرد که طبق برنامه باید در هر مرکز استان، یک موزه معاصر وجود داشته باشد. البته موزه هنرهای معاصر تهران قبل از انقلاب زیرمجموعه وزارت فرهنگ و هنر نبوده و بعد از انقلاب به زیرمجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اضافه شده است. بنابراین مثل هر جای دیگری که موزهها هدیه را قبول میکنند، موزه هنرهای معاصر هم این کار را کرده است. من حداقل در دورهای که در موزه حضور داشتهام آثاری از هنرمندان بزرگ جهانی را بهصورت هدیه به مجموعه اضافه کردهام که علاوه بر ارزشهای هنری، ارزش ریالی آنها نیز بسیار قابل توجه است.
در موارد اینچنینی ثبت قانونی آثار باید یک فرآیند را طی کند. یعنی وقتی قرار است چیزی به تملک دولت درآید یا باید خریداری شده و سند خرید داشته باشد یا باید اهدا شده و اسناد اهدایش درست باشد. این سند ضمیمه یک سری مکاتبات اداری میشود و به وزارت ارشاد برده میشود. اداره اموال که موظف است اموال دولت را ثبت و ضبط کند به وزارت امور اقتصادی و دارایی اعلام میکند، چون داراییهای دولت همه در وزارت امور اقتصادی و دارایی متمرکز است. پس از دادن تأییدیه، به هر اثر یک شماره اختصاص خواهد یافت که منبعد در زمره اموال دولت محسوب میشود. ما در مورد مجموعه اهدایی هنوز این مراحل را طی نکردهایم اما موظف هستیم که طی کنیم. بعد از این که تقسیمبندی انجام شد یک کتاب از کلیت این آثار اهدایی منتشر میکنیم که در آن تمام این ۷۰۵ اثر وجود دارد. ترکیب شورا نیز اعلام میشود که چه شورایی تقسیم این آثار را انجام داده است. برای آثاری که در تهران میماند این شرایطی که اشاره کردم طی میشود که شماره اموال دولت به آنها تعلق بگیرد و آنهایی که به شهرستانها میرود با نظارت موزه هنرهای معاصر تهران این مراحل برایشان در آنجا طی میشود تا شماره اموال خودشان به آنها تعلق بگیرد.
ما نمونه مشابه چنین اهداهایی را در جهان داشتهایم. مثلاً بهتازگی ماریو پولو از مشهورترین مجموعهداران هنر معاصر مجموعه بزرگی از آثارش را به موزه مادرید بخشید که موزه مادرید آنها را قبول نکرد و گفت ما یک کاخ قرن سیزدهمی به شما میدهیم و شما مجموعهتان را آنجا به نمایش بگذارید. یا نمونه مشابهش در ایران کاری است که آقای پرویز تناولی چند وقت پیش کرد. وقتی آقای تناولی مجموعه ۱۴۰۰ اثر دستبافتها و قفلهایش را به موزه ملی اهدا کرد، موزه ملی قبول نکرد و گفت شما باید قراردادش را با وزارت میراث فرهنگی ببندید و بعد ما خودمان اینها را تقسیم میکنیم. آیا تقسیم کارهای مجموعه خانم میرعمادی انجام شده است؟
فعلاً خیر.
آیا قرار است آثار بهصورت موقت به موزههای شهرستانها اهدا شود؟ یعنی ممکن است نمایش آثار در موزهها بهصورت گردشی باشد یا قرار است کارها بهصورت دائم به موزهها اهدا شود؟
دو رویکرد در خود مجموعه ارشاد وجود داشت که چگونه این آثار در اختیار موزههای مختلف قرار گیرند. گزینه اول این بود که همه اینها ابتدا ثبت موزه هنرهای معاصر تهران شوند و بعد آنها را بهصورت بلندمدت مثلاً به موزه کرمان امانت بدهیم. در این صورت یک سری مشکلات قانونی به وجود میآید. مضاف بر این که آن مسئله که خدمتتان عرض کردم را نیز حل نمیکند. ما وقتی تعداد زیادی آثار از یک هنرمند داریم، چه ضرورتی وجود دارد که اینها دوباره ثبت مجموعه ما شوند؟ بههرحال آن موزهها پس از مدتی باید آثار را به موزه هنرهای معاصر برگردانند. اموال دولت در هر استان یا شهری که باشد متعلق به دولت است و فرقی نمیکند آثار در کرمان ثبت شوند و یا در تهران.
توافقات درباره این کارشناسی که فرمودید انجام شده است؟
توافقات انجام شده است. اتود اولیه آن اتفاق افتاده ولی برای این که درنهایت قطعی شود باید آقای دکتر ناصری و تیم ایشان آن را امضاء کنند.
ازآنجاییکه شما این مجموعه را دیدهاید. پیشبینی خودتان از قیمت این مجموعه چقدر است؟
ترجیح میدهم الآن رقم اعلام نکنم چون بالاخره رقم یک کمینه دارد و یک بیشینه. وقتی تعداد را اعلام کنیم افراد خودشان میتوانند حدس بزنند. مثلاً شما وقتی میگویید ۱۰ اثر از آقای احصایی یا ۲۲ اثر از اسپهبد در این مجموعه وجود دارد، میانگین قیمت کارهای آنها مشخص است و بهراحتی میتوان قیمت را حدس زد.
نمایشگاههای موزه پس از مرمت با نمایشگاههای "ارمغان" و یک مجموعه عکس مفهومی از آثار گنجینه موزه آغاز شده است. کم پیش آمده موزه روندی را داشته باشد که گنجینهاش را نشان بدهد. فکر میکنم در موزه هنرهای معاصر آثار زیادی وجود دارند که هنوز دیده نشدهاند. برنامههای آتی شما برای موزه چیست؟
موزه جدای از نمایشگاهها و رویدادهای متفاوتی که از طریق کانونهایش طراحی میکند، برنامههای دیگری در حوزههای پژوهشی خواهد داشت. فضاهای اصلی نمایشگاهی از این به بعد حتماً دو نمایش دارد. یک نمایشگاه به اتفاقها، رویدادها و برنامههای موزهای جاری میپردازد و یک بخش هم در اختیار گنجینه موزه است. در همین نمایشگاه عکاسی مفهومی، برخی از آثار برای اولین بار نمایش داده شدهاند. یک عده که آشنایی خوبی با آثار غربی دارند باور نمیکردند چنین آثاری در موزه هنرهای معاصر تهران وجود داشته باشد. بنابراین حتماً یک بخش با نگاه متفاوت به گنجینه اختصاص داده میشود. این موضوع نیازمند این است که آثار بهصورت مکرر به نمایش دربیایند. بههرحال نسل تغییر میکند و جوانهای جدید وارد حوزه هنر میشوند. این کفایت نمیکند که من بگویم یک بار اثر مونه را در موزه دیدهام. نسل و دانشجویان جدید حق دارند که این آثار را ببینند. در این دوره سعی بر این است که نمایشگاههایی کیوریت شده از گنجینه به نمایش درآید. نمایشگاهی را که الآن شاهدید منتج از همین نگرش است.
موزهها معمولاً کیوریتورهایی را خارج از کشور یا خارج از موزه میآورند و با آنها همکاری میکنند. برنامه شما به چه شکل است؟
من بهجرئت میتوانم بگویم کیوریتورهایی در ایران وجود دارند که در سطح جهانی و با موزههای بینالمللی کار میکنند. استفاده از کیوریتور خارجی مستلزم این است که ما بدانیم آنها چه چیزی میتوانند ارائه کنند که کیوریتورهای داخلی نمیتوانند.
قرار بود در دوره جدید فعالیت موزه شاهد هویت بصری جدیدی باشیم که اتفاقاً در ماههای اخیر چالشهایی را به دنبال داشت. متأسفانه بر اثر عدم آگاهی از موضوع هویت بصری، عده زیادی دست به اعتراض زدند که آگاهی کافی از این مسئله نداشتند و موضوع هویت بصری را تنها به لوگوی موزه تقلیل دادند. اما شاهد بودیم که در اولین نمایشگاه موزه از هویت بصری که درباره آن اطلاعرسانی کرده بودید، استفاده نکردید، میخواهم بدانم این موضوع بهکلی منتفی شده یا در نمایشگاههای آتی شاهد هویت بصری جدیدی در موزه خواهیم بود.
این مسئله موضوعی مفصل است که باید بعد از فروکش کردن هیجانات و در فضایی جداگانه به آن پرداخته شود. فقط برای این که پاسخ پرسش شما را بدهم بگویم که طی گفتگویی که با استاد رضا عابدینی داشتیم قرار بر این شد از هویت طراحیشده استفاده نکنیم.