سرویس تجسمی هنرآنلاین: بهنوش فروتن هنرمند نقاش و مدیر گالری "شکوه" متولد سال 1356 است. او آثار خود را در چندین نمایشگاه گروهی و انفرادی به نمایش گذاشته و علاوه بر این نقاشیهایش در سالهای 92، 93 و 96 در حراج تهران حضور داشته است. فروتن از سال 88 به گالریداری پرداخته و نمایشگاههای متعددی برای هنرمندان مطرح یا نوظهور برپا کرده است. گفتوگوی هنرآنلاین با این گالریدار را بخوانید.
خانم فروتن، آشنایی شما با هنر به چه شکل بود و چه دورانی را گذراندید تا به گالریداری رسیدید؟
من از کودکی به نقاشی علاقه داشتم و همان زمان در کلاسهای نقاشی هم شرکت میکردم. پس از آن مدتی خودم نقاشی کردم و در مدرسه هم به مناسبتهای مختلف روی دیوارها نقاشی میکشیدم. حدود 18 سالم بود که دوباره به کلاس نقاشی رفتم تا این رشته را حرفهایتر دنبال کنم. ابتدا آقای طبسینژاد استاد من بودند و بعد نزد آقای عباس کاتوزیان رفتم و از نقاشیهایی که میکشیدم نمایشگاه خصوصی میگذاشتم. البته کارهای اولیه من بیشتر کپی بود، همانطور که بیشتر نقاشان از کپی شروع میکنند تا بعد بتوانند از ذهن خود استفاده کرده و نقاشی بکشند. مدتی در آتلیه خودم کار کردم و با توجه به اینکه دوست داشتم گالری تأسیس کنم، به دنبال مجوز این کار رفتم و سال 88 گالری شکوه را افتتاح کردم. اولین نمایشگاهی که برگزار کردم با زندهیاد سیاوش مظلومیپور بود. ما از قبل با همدیگر آشنا بودیم و ایشان به من افتخار دادند با کسی کار کنند که هیچ تجربهای در گالریداری ندارد. نمایشگاه بسیار خوبی بود و من همیشه مدیون ایشان و خانوادهشان هستم. خوشبختانه در ادامه با دوستانی آشنا شدم که باعث شدند درجا نزنم و پیشرفت کنم.
گالریداری تفاوتهای زیادی با فعالیت هنرمندانه دارد و علاوه بر پشتوانه و حمایتهایی که از سوی دیگران لازم است، به اعتمادبهنفس و روحیه قویتری نیاز دارد. شما از افتتاح یک گالری در آن دوران چه حسی داشتید؟
یادم هست روزهایی که شروع به کار کردم هنوز تعداد گالریها اینقدر زیاد نبود ولی آن گالریهایی که وجود داشت هم با من چندان خوب نبودند. ولی من سعی میکردم با آنها خوب باشم و دوست شوم و این اتفاق بعدها افتاد. یادم است که یکبار مژگان والیپور برای نمایشگاهی به گالری من آمد و گفت امیدوارم موفق شوی، ولی برای این کار باید کفشهای آهنی به پا کنی. من آن موقع نمیدانستم منظورشان چیست ولی پس از سالها وقتی خانم والیپور را دیدم به ایشان گفتم شما راست گفتید، آدم برای این کار باید کفش آهنی پا کند. این کار سختیهای خودش را دارد چون ما با تعدادی هنرمند و مجموعهدار در ارتباط هستیم و نمیدانیم طرف کدام را بگیریم. افراد زیادی هستند که نقاشی شغلشان است و از این راه امرار معاش میکنند و اگر ما در حق آنها اجحاف کنیم، نابخشودنی است. بارها پیش آمده که من به خاطر هنرمند با مجموعهدار درافتادهام. مجموعهدارها خیلی بیشتر از آن چیزی که فکر کنید ما را اذیت میکنند و من گاهی به تعدادی از آنها کار نمیفروشم.
در ابتدای تاسیس گالری برای خودتان سیاستی مشخص کرده بودید که با طیف خاصی از هنرمندان کار کنید یا محدودیتی قائل نشدید؟
ابتدا فقط دوست داشتم با اساتید کار کنم تا بتوانم گالری را بالا بیاورم. وقتی گالری شناخته شد، بسیاری از هنرمندان جوان دوست داشتند که در گالری من نمایشگاه بگذارند. کار برخی از آنها خوب نبود ولی نمیخواستم ناراحتشان کنم و به آنها توضیح میدادم که چگونه کارشان را بهتر کنند. افراد زیادی را راهنمایی میکردم اما نمیگفتم به آن شکل که من میخواهم کار کنند، بلکه میگفتم کارشان را درست انجام بدهند تا بتوانند نمایشگاه داشته باشند. برخی از جوانهایی که آمدند کارشان واقعاً خوب بود و در شرایطی که بسیاری از گالریها حاضر نمیشدند برای جوانها اولین نمایشگاهشان را برگزار کنند، من برای آنها نمایشگاه گذاشتم. تعدادی از آنها پس از آنکه معروف شدند به سراغ گالریهای دیگر رفتند و عدهای نیز هستند که چند سال است فقط با من همکاری میکنند. من با هنرمندان قراردادی نمیبندم که فقط با گالری شکوه کار کنند چون نمیتوانم هنرمند را اجیر کنم. اگر هنرمندی دوست دارد در گالری دیگری نمایشگاه بگذارد مانع او نمیشوم. یک عده میگویند این سیاست اشتباه است ولی من همچنان پافشاری میکنم که درست است.
این که گالری با یک تعداد هنرمند خاص کار کند رویکردی است که برخی گالریها دارند و برخی دیگر ندارند. به نظر شما اینکه گالری تعدادی هنرمند ثابت داشته باشد، چه فواید و مضراتی دارد؟
من آدمی نیستم که بخواهم درجا بزنم و به همین خاطر دوست ندارم با یک آدم ثابت کار کنم. البته اگر آدمها خودشان بخواهند این کار را میکنم. اما فکر میکنم شاید گالری دیگری بتوانند کاری را به سود یک هنرمند انجام بدهند که من نمیتوانم و یا من بتوانم کاری انجام بدهم که گالری دیگر نمیتواند. بنابراین اینکه شما یک هنرمند را فقط برای خودتان نگه دارید ممکن است باعث شود روح او بسته شود. من این کار را درک نمیکنم چون اول خودم را جای آن هنرمند میگذارم. از آنجاییکه خودم دوست ندارم کارمند جایی باشم یا یک نفر مدام بالای سرم باشد، این کار را برای هنرمندان هم نمیکنم، مگر اینکه خودشان دوست داشته باشند همیشه با من کار کنند.
مسئلهای که مخصوصاً از طرف هنرمندان جوان مطرح میشود این است که میگویند گالریها آثار جوانها را نمیپذیرند و فقط با تعداد محدودی هنرمند که با آنها در ارتباط هستند کار میکنند. این مسئله برای شما چگونه است؟ آیا فقط رزومه هنرمند برایتان اهمیت دارد؟
من اینطور نیستم که رزومه هنرمند را نگاه کنم و بر اساس آن برایش نمایشگاه بگذارم. نمایشگاههای زیادی برگزار کردهام که کار هنرمند آن خوب بوده ولی هیچ رزومهای نداشته است. آنچه برای من مهم است اخلاق است و با آدمهای بیاخلاق کار نمیکنم. برخی فکر میکنند چون هنرمند هستند میتوانند هر طور که دلشان خواست رفتار کنند، در صورتیکه این کار درست نیست. بسیاری از گالریها هستند که فقط رزومه افراد را نگاه میکنند ولی افراد زیادی مانند من هستند که برای جوانهای بیرزومه هم نمایشگاه میگذارند. احساس میکنم اسم گالریدار بد در رفته است، در صورتی که گالریدار برای هنرمند زحمت میکشد. گالریدار و هنرمند به همدیگر احتیاج دارند. اگر هنرمند نباشد، گالری نیست و اگر گالری هم نباشد هنرمند نمیتواند آثارش را جای دیگر به نمایش بگذارد. بنابراین ما باید هوای همدیگر را داشته باشیم ولی متأسفانه اکثر هنرمندان انگار با گالریدارها عناد و جنگ دارند.
آیا این صحبتی که از طرف جوانها درباره گالریها مطرح میشود، میتواند به سلیقه و رویکرد گالری مربوط باشد؟ یعنی یک هنرمند جوان سابقه فعالیت، سلیقه و رویکرد گالریها را نمیداند و به آنها مراجعه میکند و نه میشنود. در نهایت هم میگوید هیچکدام از گالریها کار ما را نمیپذیرند. به نظر شما همه گالریها برای خودشان سلیقه و رویکرد خاص دارند؟
گالریها اگر کار خوب ببینند آن را نمایش میدهند. برای خود من ایده خیلی مهم است. دو سال پیش یک نمایشگاه داشتم که هنرمند آن قلم خوبی نداشت ولی ایده بسیار خوبی داشت. یک هفته برای او نمایشگاه گذاشتم و گفتم اگر دوست داری در این سبک کار کنی، یک استاد به تو معرفی میکنم که برای سالهای بعد بروی روی قلمت کار کنی چون ذهنیت تو خوب است. من فکر میکنم کسی که ایده خوبی دارد، حتماً میتواند قلم خودش را بهتر کند، اما یک عده هستند که قلم خوبی دارند ولی ایده ندارند و فقط دوست دارند کپیکاری کنند.
عدهای از هنرمندان گالری را بهعنوان جایی در نظر میگیرند که صرفا آثارشان را آنجا میگذارند و میفروشند. فکر میکنید این عدم شناخت هنرمندان از گالری به کجا برمیگردد؟
این عدم شناخت نیست، بلکه نگاه مردم بد شده است. نمیدانم به چه دلیل ما ایرانیها بسیار پر توقع شدهایم. اگر دقت کنید هنرمندانی که متولد دهههای 20، 30 و 40 هستند از لحاظ اخلاقی بهتر از جوانهای امروزی هستند و توقع کمتری دارند. من با هر دو طیف کار میکنم و حس میکنم جوان با اخلاق بسیار کمتر شده است. کار آنها نیز ضعیفتر است. شما نقاشیخط را نگاه میکنید، متوجه میشوید که همه دارند از همدیگر کپی میکنند و کمتر پیش میآید ایده جالب داشته باشند. در رشتههای دیگر نیز همینطور است.
یک گالری چه وظایفی در قبال هنرمند دارد؟ آیا وظیفه گالری فقط همین است که برای هنرمند یک نمایشگاه بگذارد؟
اصلاً اینطور نیست. اگر هنرمند بخواهد کار کند، شما بهعنوان گالریدار باید برای او تبلیغ کنید و او را به جامعه هنری داخل و خارج از کشور بشناسانید. در حال حاضر با توجه به اوضاعی که پیش آمده شناساندن هنرمند در خارج از کشور سخت شده است؛ ولی حداقل گالری باید کاری کند که آن هنرمند به جامعه هنری ایران معرفی شود. من این کار را برای هنرمندان زیادی انجام دادهام ولی برای خودم نکردهام. احساس میکنم اگر کاری برای خودم انجام بدهم تکبر میشود ولی من نمیخواهم این اتفاق بیفتد. من نقاش بودن را به گالریدار بودن ترجیح میدهم چون نقاشی من را خالی میکند. الان مدتی است که به خاطر مشغلههای گالری نتوانستهام نقاشی بکشم چون برای این کار به یک فکر آرام نیاز دارم. دوست دارم آرامشم را روی بوم بیاورم تا به مخاطب منتقل شود. وقتی نمایشگاه "سکوت" را برگزار کردم همه به من میگفتند آنقدر فضای این نمایشگاه حس خوبی دارد که آدم دوست دارد مدام در نمایشگاه راه برود و کارها را ببیند.
آخرین نمایشگاهتان را چه سالی برگزار کردید؟
آخرین نمایشگاه من حدود چهار سال پیش برگزار شد. ایده خیلی برایم مهم است و باید بنشینم فکر کنم که چه حرفی برای گفتن دارم. من عادت ندارم که خودم را تکرار کنم به همین دلیل همه سبکهای نقاشی را امتحان کردهام. تنها کاری که نکردهام نقاشیخط بوده است. یک زمانی فقط درهای قدیمی میکشیدم و مدتی هم کهکشانها را کشیدم. بعد از کهکشان به دریا رسیدم و حالا باید جلو بروم. کار آخرم که در حراج تهران بود حرفهای زیادی برای گفتن داشت ولی من هیچوقت درباره آن صحبت نمیکنم. شاید اگر توضیح بدهم چرا آن تابلو را به آن شکل کار کردهام، ذهنیت بیننده را عوض کنم. در سه، چهار سال اخیر آن طور که باید و شاید نتوانستم تمرکز کنم و به صورت پراکنده نقاشی کردم.
شما در صحبتهایتان به مجموعهدارها اشاره کردید. با توجه به اینکه مجموعهدار بخش مالی را برای گالریدار و هنرمند تأمین میکند، شاید در این زنجیرهای که وجود دارد جایگاه مهمی داشته باشد. شما در این سالها مجموعهدارها را چطور دیدهاید و به ویژه در شرایط اقتصادی فعلی فعالیتهای آنان چه تفاوتی با سالهای قبل دارد؟
بسیاری از مجموعهدارها چیزی درباره اثر هنری نمیدانند. چیزی شنیدهاند و دوست دارند تعدادی کار جمع کنند و سر گالریدار و هنرمند را کلاه بگذارند تا تبدیل به مجموعهدار شوند. یک عده هم هستند که حساب و کتابشان درست است و ارزش آن چیزی که میخرند را میدانند. متاسفانه در شرایط فعلی بیشتر مجموعهدارها میخواهند کاری که خریدهاند را بفروشند. یعنی الان همه دنبال فروش کار هستند و از زمانی که قیمت دلار بالا رفت، مجموعهدارها کمتر کار میخرند، مگر اینکه کار خیلی خوبی باشد. در حال حاضر مجموعهدارها روی کارهای مستر سرمایهگذاری میکنند. شاید قبلاً روی کارهای جوانان هم سرمایهگذاری میکردند ولی الان دیگر اینطور نیست.
میتوان اینطور نتیجه گرفت که اگر اثری از جوانها به فروش میرود، علاقهمندان هنر هستند که آن اثر را برای لذت شخصی میخرند، نه مجموعهداری که قصد سرمایهگذاری دارد. درست است؟
دقیقاً همینطور است. مجموعهدارها این کار را نمیکنند و بیشتر کلی خرید میکنند. یعنی مجموعه آثار یک هنرمند را یک جا میخرند تا روی آن سرمایهگذاری کنند. ممکن است روی یک جوان هم سرمایهگذاری کنند ولی چقدر صبر کنند تا آن جوان بالا برود؟ در حال حاضر ترجیح میدهند روی آن چیزی که میدانند حتماً بالا میرود سرمایهگذاری کنند. من خودم جزو کسانی بودم که علاوه بر گالریداری، مجموعه هم داشتم. یعنی از همه نمایشگاهها کار میخریدم. اما الان به این نتیجه رسیدهام که برخی از خریدهایم اشتباه بوده است.
در دوران شیوع کرونا فعالیت گالریها محدود شد و به نظر میرسد که از نظر فروش هم تغییراتی به وجود آمده باشد. آیا شما هم از نظر فروش، افت محسوسی را احساس کردید؟
من فروش آنلاین را قبول ندارم ولی فکر میکنم مجبورم این کار را انجام بدهم چون باید با جامعه جلو بروم. ما امسال یک نمایشگاه به نام "سکو" داشتیم که فروش خوبی داشت ولی پس از آن به اوجگیری کرونا برخوردیم و نمایشگاهها را تعطیل کردیم. از نیمه مهرماه فعالیتهای خودمان را از سر گرفتیم ولی فکر میکنم در نهایت همه کارهایمان باید آنلاین شود.
با توجه به شرایطی که وجود دارد، فکر میکنید نمایشگاه آنلاین برگزار کردن به چه پیشزمینههایی نیاز دارد؟ آیا صرف اینکه چند عکس از آثار را روی سایت گالری بگذاریم و قیمت آن را بنویسیم، نمایشگاه آنلاین برگزار کردهایم یا فکر میکنید برای این کار باید تدارک بیشتری دیده شود؟
به نظرم باید تدارک بیشتری دیده شود ولی اینکه ارتباط با مردم قطع میشود خوب نیست. شما وقتی با یک نفر ارتباط دارید و او را قانع میکنید تا یک اثر را بخرد، تأثیرگذارتر از این است که بخواهید این کار را به صورت آنلاین انجام بدهید. در عینحال بسیاری از آثار هستند که عکس آنها بهتر از خود اثر است و از طرفی آثار زیادی وجود دارد که عکس آنها خوب نیست. وقتی نمایشگاه حضوری نباشد آدمها از همدیگر دور میشوند اما من تعامل با مردم را دوست دارم. اینکه در خانه بنشینم و کار بفروشم را دوست ندارم ولی مجبورم این کار را انجام بدهم. بنابراین افتتاحیه نمایشگاهها را به صورت حضوری برگزار میکنم و در کنار آن آثار را به صورت آنلاین هم روی سایت گالری خواهم گذاشت.
به نظر میرسد گالریها در ایران با همدیگر ارتباط و همکاری زیادی ندارند. از نظر شما ارتباط کاری گالریها به چه شکل است و نسبت به گذشته چه تغییری داشته است؟
به نظرم قبلاً همه به صورت انفرادی کار میکردند و رقابت حسادتی وجود داشت ولی الان کمی با همدیگر بهتر شدهاند. از زمانی که انجمن صنفی نگارخانهداران تاسیس شد و از نزدیک با همدیگر آشنا شدیم کمی رابطهها بهتر شد. اوایل که من شروع به کار کردم همه نسبت به من جبهه داشتند ولی الان دیگر اینطور نیست و از طرف گالریدارهای قدیمی نسبت به گالریدارهای جدید جبههگیری وجود ندارد.
اما همچنان در زمینه فعالیتهای مشترک میان گالریها کمبودهایی حس میشود. وقتی گالریها در یک محیط عمومیتر با یک طیف مخاطب گستردهتری قرار بگیرند ممکن است موقعیت بهتری برای آنها و هنرمندان به وجود بیاید، ولی ما در زمینه رویدادهای گروهی مانند آرتفر با خلأ مواجه هستیم. تنها تجربیات ما در این زمینه به چند اکسپو دولتی در سالهای دور و رویدادهای خصوصی مانند "هفت نگاه" و "تیرآرت" محدود میشود. شما نبود آرتفر در کشور ما را چقدر آسیبزننده میدانید و فکر میکنید ما چرا آرتفر نداریم؟ درعینحال اکسپوهایی که قبلاً از سوی دولت شکل گرفته بود چرا نتوانست ادامه پیدا کند و اصلا این رویداها میتواند به صورت دولتی برگزار شود؟
به نظر من لازم است که سالی یک اکسپو یا آرتفر برگزار شود اما این کار باید توسط بخش خصوصی انجام شود. روابط میان مردم و دولت بهگونهای است که وقتی یک رویداد دولتی برگزار میشود مردم از آن استقبال نمیکنند. ما سال 97 در جشنواره هنرهای تجسمی فجر شرکت کردیم که 21 گالری از تهران در آن جشنواره حضور داشتند. همه ما با همدیگر خوب بودیم و به همدیگر کمک میکردیم. ما گالریها با همدیگر مشکل نداشتیم ولی وقتی جشنواره تمام شد، اکثر ما با این رویداد مشکل پیدا کردیم و از مسائلی که پیش آمد ناراحت شدیم.
من اگر در ایران فعالیت میکنم به خاطر علاقه به وطنم است و در ایران ماندم تا مثمر ثمر باشم. وقتی دست و پای من را میبندند و میخواهند برایم خط مشئ تعیین کنند، چرا باید با آنها کار کنم؟ وقتی من در جامعهای زندگی میکنم که به قوانین آن احترام میگذارم، اثر من نباید ممیزی بخورد. وقتی کارم با ممیزی مواجه میشود، چرا باید در آن اکسپو شرکت کنم؟ اگر رویداد خصوصی بگذارند، شاید راحتتر بتوانیم کار کنیم و فکر میکنم اگر یک اکسپوی خوب برگزار شود همه گالریها خوشحال میشوند و در آن شرکت میکنند. اما بخش خصوصی هم در ایران حاضر نمیشود آرتفر برگزار کند چون دولت در آن دخالت میکند و یک کاری میکنند که همه چیز از هم میپاشد.
با توجه به شرایط فعلی، چه چشماندازی برای گالری "شکوه" دارید؟
اگر نخواهم منفی حرف بزنم باید بگویم ما باید خودمان را به خدا بسپاریم و فکرهای خوب کنیم. اصلاً شرایط را خوب نمیبینم. همه برنامههای ما تغییر کرده است. وقتی برنامه تغییر میکند دیگر نمیدانیم چه پیش میآید. در مجموع پیشبینی خوبی از این شرایط ندارم چون گالریها اصلاً حمایت نمیشوند.
و سخن پایانی؟
امیدوارم مردم کمی با همدیگر خوب باشند. کمی با همدیگر مهربانتر باشیم و به این فکر کنیم وقتی که میخوابیم ممکن است صبح بیدار نشویم. امیدوارم با همدیگر خوب باشیم و بتوانیم در کنار یکدیگر در ایران زندگی کنیم.