به گزارش هنرآنلاین به نقل از ایسنا، سید مجتبی حسینی در این راستا در یادداشتی با عنوان "تندیسهایی که حس شرمساری را برمیانگیزند" آورده است: "قریب سالی میگذرد از پرواز علمدار دوران، از قهرمانِ ملی و مردستان فروتن همروزگارمان شهید حاج قاسم سلیمانی، در این یک سال گوئیا میخواهیم بخشی از کاستیهای گذشته را جبران کرده و قدرشناسی خود را از این شهید بزرگوار نشان دهیم. پارهای ازین قدرشناسیها در قالب ساخت تندیس یادمان نمود مییابد. در شهرهای مختلف یکی پس از دیگری از تندیسهایی رونمایی میشود که بیش از احساس قدردانی، حس شرمساری را در مخاطب برمیانگیزد. تندیسهایی که گاه بهانه تاختن دشمن و عیبجویی منکران میشود."
معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در ابتدای این یادداشت با یادآوری نام هنرمندان مطرح کشور در حوزه مجسمهسازی، از جمله ابوالحسن صدیقی، آورده است: "در ایران تندیس سازی به سیاقی که میشناسیم و آن را حاصل آمد و شدهای قرن اخیر میشماریم پدیدهای تازه است. ولی این تازگی به پشتوانه شعور و شناخت هنری، موجب شد تا در کوتاهترین زمان چهرههایی ماندگار و آثاری ارزشمند آفریده شود و ساخت تندیس، ویژگیهایی ایرانی بیابد و شیرینکاری و تغزل و نازکخیالیِ سایر هنرها در این نمونهها نمود یابد. تا آنجا که نادرهکاری چون "ابوالحسن خان صدیقی" به قدرت قلم و سلطه بر هنر توانست، چنان شخصیتهای تاریخی و مفاخر ایران را در قاب و قالب تندیس معرفی کند که تماشاچیان بی آنکه به جستجوی دلیل باشند یا به استدلال بپردازند، باور میآورند که فردوسی و سعدی و پورسینا و ... جز آنی نبودهاند که ابوالحسن خان پرداخته است.
آنچه آن استاد یگانه آفرید، افزون بر قرائن مطالعاتی و پژوهشی به دو نکته دیگر نیز شهادت میدهد؛ یکی عمق ادراک و آگاهی و مؤانست او با تاریخ و فرهنگ و آثار و دیگری ریزنگاریها و ظرایفپردازیهای برآمده از توانایی و چیرگی در هنر ...
یاران و دوستان و شاگردان صدیقی بر سنت استاد خود هنر آموختند و به ساخت تندیسها پرداختند و چنان توان خود را به چشم کشیدند که گویا تندیسسازی در این ملک قدمتی بسیار فراتر از یک، دو سه قرن دارد.
مجسمهسازان و تندیس پردازان نسلهای بعد بر دوش چنان استادانی کار خود را آغاز کردند و هنرشناسان میدانند که مراتب استادان بر رشد و شکوفایی پیروان چه تأثیراتی در پی دارد. نمونههای فاخری از آثار -اگرچه به تناسب نیاز و روزگار ما فراوان نیستند - شاهد گویای داشتهای است که از آن تغافل کردهایم. تغافل به معنای آنکه به قدر نیاز و ضرورت به آموزش مجسمهسازی نپرداختهایم نه در دانشگاهها و نه در آموزشگاهها، تغافل به معنای آنکه دشواری این هنر را به شهدِ تشویق و تبلیغ شیرین نکردهایم. تغافل به معنای آنکه اگر مجسمههای ارزشمندی در سطح شهر به یغما رفت و ربوده شد سختیاش را سهل گرفتیم و کمر نبستیم به یافتن قصور و مقصر و به حساس کردن جامعه و بیدار کردن معدود مسئولانی که هنر را تجمل میپندارند و گمان میکنند جهان بیهنر نیز امکان استمرار دارد! تغافل به معنای آنکه برنخاستیم به ساخت دیگرباره همان مواریثی که از مقابل دیدگان ناپدید شد. تغافل به معنای آنکه نپذیرفتیم چنین ثروتی و چنان ضرورتی نیاز به قوهی عاقلهای دارد که درباره آن بیندیشد و بر آن سیاستی بگذارد و بر روند و رشد یا - زبان قلم لال - کاسته شدن سطح کیفی آن نظارتی در خور داشته باشد."
سید مجتبی حسینی با تاکید بر این جمله که "ایران سرزمین شگفتی است"، در این زمینه بر این باور است: "ایران را باید شناخت تا بتوانیم سینه را سپر کنیم و جان را بر کف دست بگیریم برای حفاظتش و برای آبادانیش و برای عزتمندی همیشگیاش، اگر برای شناخت سرزمینمان تاب مطالعات علمی و پژوهشیهای بایسته نداشته باشیم، ارتباط چشمی و آشنایی با مفاخر -حتی با تماشای تندیسی- آسانترین راهکار و ملموسترین اقدام برای گروههای اجتماعی مختلف است.
از این خاک آسمانی چند ادیب و دانشمند، چند شهید و هنرمند بالیدهاند که امروز هر جای جهان، در حسرت داشتن یکی از این خیل کثیر است. کافی است در خلوت خود قیاس کنیم که آیا برای سعدی و حافظمان به اندازه گوته و شکسپیر کار کردهایم؟"
او یکی از دشوارترین میدانهای آزمون معاصر را پدیده دفاع مقدس خوانده و در ادامه آورده است: "دفاع جانانهای که اگرچه هشت سال، تمام جان و جوانی ایران اسلامی معطوف آن بود لیکن پس از آن نیز برای رفع و دفع کین توزیها و دشمنیها به اَشکال دیگر التزام توانمندی در آن را مؤکد میکرد. مگر برای نشان دادن ایثار و از جان گذشتگیها، معرفی قهرمانان و رزمندگان شاخص و رشید کشور نیست؟"
معاون هنری سپس با انتقاد از تندیسهایی که به یاد سردار شهید قاسم سلیمانی در این یک سال ساخته شدهاند، تصریح کرده است: "در شهرهای مختلف یکی پس از دیگری از تندیسهایی رونمایی میشود که بیش از احساس قدردانی، حس شرمساری را در مخاطب برمیانگیزد. تندیسهایی که گاه بهانه تاختن دشمن و عیب جویی منکران میشود. تندیسهایی که مشابهت، سهل است، حداقل تناسبهای لازم انسانی را ندارد، تصویرش در شبکههای مجازی به طرفه العینی منتشر میشود و تماشائیان محب و مغرض از هر گروه که باشند از زبان خود به عرض اسف میپردازند."
حسینی سپس تاکید کرده است: "هفته دفاع مقدس، وقت مناسبی است که به تذکار بیندیشیم. آیا وقت آن نیست که به مجسمهسازی و تندیسپردازی برای معرفی چهرههای شاخص و افتخارات کشورمان، کشور پهناورمان که شهر و شهرستان و روستا کم ندارد، به طور خاص توجه کنیم. وقت آن نیست که آموزش هنر را دست کم در این عرصه جدی بگیریم و به جای افزودن شمار دانشگاهها به کیفیت آموزش هنر مشغول شویم. وقت آن نیست که بپذیریم هر دستگاه تخصصی دارد و شناخت و هدفی و اگر قرار باشد در هنر تصمیم و تدبیری اتخاذ شود باید به نمایندگان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی روی آورد؟
دیدن تصویر از تندیس دیگری از سردار محبوب ایران سرافراز در "باغ ملک" دست و قلمم را لرزاند، قلم خواست تا بنویسم باز، مکرر کنم و بگویم که هنر در تمام رشتهها و عرصهها، یک ضرورت است. ثروتی است در جلوههای مختلف و غریب است که صاحبان سرمایه دیروز که هنوز از داشتههای پیشین وام میگیرند و به آن مفتخرند، امروز خود را با بهرهای کمتر از آنچه باید سپری کنند."