سرویس تجسمی هنرآنلاین: سرامیک چیست؟ مدتهاست این واژه ساده اما پرتکرار، ذهنم را درگیر خودش کرده و مدام از خودم میپرسم واقعاً سرامیک چیست و اصلاً چه چیزهای را میتوان سرامیک نامید. از کفپوشهای ساختمانی گرفته تا این روزها نوعی چاقوی آشپزخانه، سرامیک در تمام ابعاد زندگی ما رسوخ کرده و در نهایت نمیدانیم سرامیک چیست. مردم کوچه و بازار، خریداران همیشگی سرامیک، خبر ندارند این ماده خوشآوا به واقع چیست. سرامیک از یک ماده استراتژیک در روزگار گذشته، امروز به مادهای تبلیغاتی بدل شده است. برای تحریک خریداران، قابلیتهای جذاب سرامیک عاملی برای جلب توجه شده است؛ اما سرامیک وجوه جذاب پنهان بسیاری داشته و دارد. از چیزهایی که اطرافمان میبینیم و به زیباییش غبطه میخوریم. به دستسازهایی که گاهی بر دیوار مترو، با کممحلی مرسوم از کنارشان میگذریم تا تندیسهایی که پشتویترینها، درون کتابخانهها، دکوراسیونهای مملو از اشیا تزیینی و یا حتی ظروف زیبایی که در یک کافه چشمنواز روبهرویمان قرار میدهیم. سرامیک و جلوههایش امروز بخشی از زندگی شهری ما به حساب میآید.
با این حال، سرامیک قدمتی به درازای حضورمان در ایران دارد. اگر گذرتان به موزه ایران باستان افتاده باشد و در میان آن ویترینهای شیشههای به خوبی دقت کرده باشید، سرامیکهایی مییابید که حامل پیامی از گذشتهاند. از توجه ما به مادهای سیلیکاتی که کتاب تاریخ سرزمین ما به حساب میآید. مثل جام شوش و بزهایش، جامی سرشار رمز و راز. یا جام سفالین شهر سوخته که اولین پویانمایی تاریخ بشریت به حساب میآید. سرامیکها گویی با تمدن ما زاده شده و در کمال متانت، با ما زیستهاند؛ هرچند ما فراموششان کردهایم و در برهههایی از تاریخ از یاد بردهایم این حجمهای زیبای پرنقش و نگار. گاهی اوقات هم آن هاله درخشان هنری بودن سرامیک را زدودهایم. حالا گویا وقت بازگشت هاله است.
این روزها در فروشگاههای آثار هنری و یا در میان محصولات عرضهکنندگان چنین آثاری، سرامیکها در قد و قامتی متفاوت جلوهنمایی میکنند. دلمان میخواهد صاحبشان شویم و در میان زیبایی اطرافمان، سهیمشان کنیم. دلمان میخواهد در ظروفی غذا بخوریم که نقوش کهن ایرانی، در زمینه ظرف سرامیک خودنمایی میکند.
این روزها که در میان سکوت فرهنگ در جهان کرونازده به سرمیبریم، یک فراخوان گویی از دل تاریخ بیرون آمده و طراواتی با خود به همراه آورده است. دوسالانه ملی سرامیک ایران قرار است در میان همه وحشتها و دهشتهای روزگار، تاریخ و هنر را کنار هم بنشاند و بگوید سرامیک، این ماده مبهم میتواند حالمان را کمی خوب کند. میتواند زیبایی را در میان این همه پلشتی بیماری، زنده کند و مهمتر آنکه پرسش سرامیک چیست را زنده کند.
برای یافتن پاسخ راهی سفر میشوم. راهی منتهیالیه کرج، جایی که مرز میان زیستن انسان و کشتوکار او عیان است. مقصد اول کنار مزارع عظیم مهرشهر کارگاهی ساده برپاست. وارد که میشوی خبری از آن شلوغی مرسوم جایی مثل کارگاه با آن همه هیاهو و سرسام نیست. همه چیز منظم و مرتب چیده شده و در دنیایی از فضاهای خالی، سکوت حکمفرماست. روی یک دیوار ابزار حکاکی و طراحی نصب است و سوی دیگری کورههای عظیم، میزبانان سرامیکهای آماده شده، در سوی دیگر قطعات سرامیکی در طبقات فلزی، مرتب و منظم چیده شدهاند.
چند جوان پشت میزها ایستادهاند ورز میدهند و با وردنه صاف میکنند ورقههای گلی. برخی سفید و برخی سرخ. هر رنگ از دل خاکی آمده است و جلوه خاص خودش را دارد. ورقههای گلی مدام زیر دستها مشت و مال داده میشوند. باید آنقدر مسطح میشوند تا برای قرار گرفتن در قالبها آماده شوند. قرار است از دل گل ورزیده، سرامیکهای چشمنواز آفریده شوند. قطعات مینیاتوری آجر و کمی براده آهن به گل ورزیده اضافه میشود، میپرسم برای چیست پاسخ جالب است: برای کهنهنمایی. حجم زیاد کارها و آن رنگ طلایی لعاب خرده بر سرامیکها گواه بر یک میل تاریخی است. انگار مشتریها دلشان میخواهد چیزی شبیه سرامیکها اجدادشان را داشته باشند. بیشتر محصولات ظروف مصرفی هستند، هر چند چند تندیس از پرندگان در طبقات کارگاه دیده میشوند. فرزاد فرجی که مسئولیت کارگاه را برعهده دارد و از چهرههای شاخص هنر سرامیک است میگوید اصولاً آثاری که مشخصاً به عنوان اثر هنری آفریده را در کارگاه نگهداری نمیکند، این هم از بخت ما بود.
تولید سرامیک ظاهرش ساده است. انگار کمی گل است و ورز دادن و شکلپذیری و پختن؛ اما اینها همه خیال باطل است. همان چند ساعتی که در کارگاه حضور دارم متوجه میشوم برای تولید یک حجم ساده سرامیکی وقت زیادی صرف میشود. همه چیز با حوصله و آرامش طی میشود. برای شکل دادن به لبههای یک ظرف سرامیک، طمأنینه لازم است و اندکی تحمل. هوای گرم تابستان و ایستادن مداوم. برای آنکه یک سرامیک آماده شود ممکن است چندین بار درون کوره رود، یک بار پختن حجم، یک بار لعاب اولیه و در نهایت لعاب نهایی. اگر ماده پوششی روی سرامیک متفاوت باشد، هر بار، برای هرکدام از پوششها یک بار درون کوره میرود. اگر هم مسأله مقاومتپذیری در میان باشد، درجه حرارت کوره عاملی تعیینکننده میشود. هر چند هر جنس خاک هم مستلزم درجه حرارتی متفاوت است.
هدیه نوبهار، همسر فرزاد فرجی، دیگر هنرمند سرامیستی است که در کارگاه مشغول به فعالیت است و بیشتر بخشهای کارگاه را نشان میدهد. از او درباره تفاوت سرامیکها از منظر هنریش میپرسم. به همان سابقه تاریخی سرامیکی اشاره میکند. اینکه چگونه مواد سیلیکاتی بخشی از تجربهزیستی ما به حساب میآیند و با ما همراه بودهاند. آنان بخشی از مواد کاربردی زندگی ما بودهاند. میگوید از همین جهت سرامیکهای یا کاربردیاند یا هنری و در میان نوعی دیگر از آثار سرامیکی هم کاربردیاند و هم هنری. آنچه در کارگاه فرزاد فرجی در حال تولید بود دقیقاً شکل هنری-کاربردی آن بود. کاسهها و بشقابهای زیبایی که میَشد درونش سنتیترین غذاها را سرو کرد.
سرامیک اما وجه کاملاً هنری هم دارد. مقصد بعدی من کارگاه کوروش آریش است. چندان از کارگاه اولی فاصله ندارد. در همان مسیر پردرخت پیش میرویم. این بار خانهای است بسان یک موزه. منزل/کارگاه آریش برخلاف فضای مینیمال مکان پیشین، مملو از جزییات است. بر دیوارها نقاشیها و مجسمهها خودنمایی میکنند و البته مجموعهای از آثار سرامیکی که محصول دست و ذهن آریش است.
اینجا سرامیک در موقعیت کاملاً هنریش قرار دارد. وارد کارگاه که میشویم تفاوتها احساس میشود. تعداد آثار کمتر است، روی هر میز اثری ناتمام قرار گرفته است و در اتاقی چند شی سرامیکی در انتظار لعاب خوردناند. در گوشهای چند اثر آماده دیده میشود. بیشترین اثری که به چشمم میآید گاوی است شبیه به تصاویر اسطورهای، یا پیکرهای انتزاعی قدکشیده به سوی آسمان که گویی اجرام آسمانی کروی از درونش بیرون زدهاند. به آریش میگویم برایم تداعیگر ونوس ویلندروف است. او نه رد میکند و نه تأیید. این بخشی از ارتباطی است که مخاطب با هنر سرامیک میگیرد. چیزی که فراخوان دوسالانه سرامیک نیز بدان اشاره شده است. اینکه هنر از جمله هنر سرامیک، یک رسانه است و این رسانه بودن مستلزم ارتباطی دوسویه میان اثر و مخاطب است. ما در برابر اثر میایستیم و او به ما پیامی منتقل میکند. مسئول درک این پیام ماییم، نه چیزی دیگری. آریش میگوید اعتقادی به نوشتن بیانیه (Statement) ندارد و این مخاطب است که مسئولیت یافتن معنا و پیام در اثر هنری را دارد. حال میفهمم چرا ادراک من نسبت به اثرش را نه تأیید کرد و انکار.
به اثر سرامیکی چند لایه برمیخورم. برایم توضیح میدهد برای رسیدن به چنین اثری چگونه باید برای هر بخش، اثر را درون کوره کرد و با ماسکه کردن بخشهای دیگر، به تصویری متکثر از رنگها و طرحها و مدلها رسید. او که دانشجوی کارشناسی ارشد منطق است، برای جهانی که آفریده منطقی دارد. جهان آریش مملو از زیبایی است. او وجه متفاوتی از سرامیکها را نشانمان میدهد. وجهی که در آن ترکیب عنصر سازنده زمین و رنگ، بدل به چیزی میشود که قرار است درونیات ما آدمیان، دیگر مخلوقات زمینی را عیان کند و حتی بگوید به چه میزان تفاوت در ما موج میزند. جهان میان دو کارگاه گواه بر همین امر است.
جهان هنر سرامیک وسیعتر از اینهاست. قرار است بخشی از این جهان پس از سالها سکوت در فرهنگسرای نیاوران به نمایش درآید. جایی که هنر هنرمندانی چون آریش و فرجی به نمایش گذاشته میشود. آنان قرار است با شعار خودکاوی، تجربه و دریافت خود را از جهان درون و بیرون را در سرامیک متجلی کنند. در نمونه کارگاههایی که دیدم و تجربه کردم. چشمانتظار دوسالانهایم که در جهان محاصرهشده با کرونا میخواهد نشان دهد زمین و زمینیان هنوز به هنر زمینیشان زندهاند.