به گزارش هنرآنلاین به نقل از روابط عمومی انجمن هنرمندان مجسمهساز ایران نخستین برنامه اینترنتی انجمن هنرمندان مجسمهساز ایران با عنوان "گفتوگو بر مدار مجسمه" به گفتوگوی روحالله شمسیزاده با هادی عرب نرمی اختصاص داشت.
در این برنامه زنده دو ساعته اینترنتی شمسیزاده با طرح سوالهای متعددی، تلاش کرد زمینهای را برای آشنایی مخاطبان با دیدگاهها و آثار هادی عرب نرمی فراهم کند. بخشی از پرسشها پیرامون دیدگاههای این هنرمند درباره کارگاه او بود.
هادی عرب نرمی گفت: کارگاه تنها مکان واقعی هنرمند محسوب میشود، تنها جایی که میتوانیم تنها بودنمان را در آن جا بروز بدهیم. به عنوان یک هنرمند ممکن است در جمعهای مختلفی قرار بگیریم؛ کارهایمان تایید یا نقد شود، تشویق شویم اما تنها زمانی که در کارگاهمان هستیم میتوانیم خود واقعیمان را ببینیم چون در این جمعها و مکانها خودمان را از آیینه دیگران میببینیم.
او افزود: برای من کارگاه جایی است که در آن با سوالهای بنیادین روبرو میشوم و تلاش میکنم پاسخ پرسشهایم را بیابم.
این هنرمند مجسمهساز درباره فضای فیزیکی کارگاه گفت: در دوران دانشجویی ایدهآل من از کارگاه یک سوله بزرگ با ارتفاع هفت متری با جرثقیل، کوره و تمام ابزار مجسمهسازی بود. مدتی هم با دوستانم چنین کارگاهی داشتیم. این تصور از کارگاه را شرایط بیرون کسب کرده بودیم. به مرور دریافتم که چنین کارگاهی بیشتر انرژی من را هدر میدهد و نمیتوانم از این فضا و امکاناتی که در آن فراهم کردهایم استفاده کنم.
او افزود: دریافتم که من باید کارگاهی داشته باشم که بتوانم تمام فضای آن را با آثارم پر کنم و جای خالی نداشته باشد و بعد بتوانم با تخریب برخی از آثار و ترکیب آنها اثر جدیدی خلق کنم. از این رو من بارها فضاهای مختلفی به عنوان کارگاه داشتهام و حتی مدتی نیز کارگاه و محل زندگیام با هم یکی بوده است. کارگاه باید فضایی داشته باشد که با قرار گرفتن در آن فضا افق ذهن هنرمند گسترش یابد. برخی از فضاها در ظاهر چنین قابلیتی دارند اما وقتی در آن قرار میگیری افق ذهنت کور میشود.
عرب نرمی ادامه داد: سالهاست که کارگاه مطلوب برای من خانه قدیمی با سقف چهارمتری است. البته این شرایط مطلوب برای من است و در چنین فضای انرژی من هدر نمیرود. پیش از این در کارگاهم همه ابزارهایی که یک مجسمهساز ممکن است به آن نیاز داشته باشد را در اختیار داشتم اما متوجه شدم که هر یک از این ابزار بار اضافی برای هنرمند هستند و تنها ذهن او را درگیر میکنند؛ از این رو سالهاست که تمام ابزار اضافیام را رد کردهام و هر وقت مثلا لازم باشد آهنگری کنم میروم و در کارگاه آهنگری این کار را انجام میدهم و همیشه به دانشجویانم گفتهام ابزار کوچک مجسمهسازی را تهیه کنند و تا زمانی که تکلیفشان با خودشان مشخص نیست ابزار بزرگ مجسمهسازی را خریداری نکنند.
این مجسمهساز ادامه داد: من برای خلق آثارم ابتدا طراحی و بعد مدل میسازم و برخی از مدلاژهایم از ترکیب یا تخریب چند مدلاژ قدیمی ساخته شدهاند. با شیوهای که پیش گرفتهام سالهاست که در نهایت سالی چهار بار به آهنگری نیاز پیدا نکردهام.
او درباره برخی از نمادها آیینه، پرندگان و بال که مفهوم استعاری دارند در آثارش گفت: آیینه از زمان دانشجویی و برای پروژه پایاننامه در آثارم راه پیدا کرد. بال هم فرمی است که آزادی خاصی به هنرمند میدهد. زمانی که در کارگاهم کار میکردم شروع کردم به آزمایش کردند بر روی فرمهایی که شاید ربطی به هم نداشتند تا ربط آنها را با هم پیدا کنم. اینگونه خیلی راحتتر روی این فرمها دخل و تصرف توانستم بکنم و از شر برخی محدودیتها راحت شوم.
او با بیان این مطلب که از دوران دانشجویی روی بال پرندگان کار کرده، گفت: در سال ۱۳۹۳ کار کردن بر روی مجموعه جدیدی با موضوع پیر فرزانه را شروع کردم. پیر در فرهنگ ما با نوعی شهود همراه است و این پیر را با بال ترکیب کردم و همچنان این بالها در آثار من به چشم میخورند.
این مجسمهساز همچنین به سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۱ که بیشتر برای او جنبه تفکر داشتهاند اشاره کرد و گفت: در این مقطع تاریخی تلاش کردم تا به فضای شخصی خودم دست یابم و تصمیمهای نهاییام را برای آینده حرفهای بگیرم و منابع کسب درآمد را مشخص کنم. در این دوره با این که مجسمه ساختم اما این مجسمهها را ارائه ندادم. مثلا در این دوره مجموعهای مجسمه با موضوع مطالعه عمومی و یا مطالعه فردی خلق کردم.
او در ادامه با اشاره به نگاه انتقادی نسبت به هنر فیگوراتیو در مقابل هنر مدرن در ایران گفت: این نگاه که تا اوایل دهه ۸۰ نیز ادامه داشت موجب شد که بسیاری از نقاشان و مجسمهسازان که گرایش به هنر فیگوراتیو داشتند به هنر انتزاعی و آبستره روی بیاورند. خود من به خاطر هنر فیگوراتیو مجسمهساز شدم. در دانشگاه آنقدر سایه هنر مدرن سنگین بود که به هنر فیگوراتیو بهای چندانی داده نمیشد همین نگاه متعصبانه حتی موجب شد برخی از هنر دور شوند.
او در ادامه درباره مفهوم مکاشفه گفت: موضوع مکاشفه کارگاه یک مجسمهساز را همچون یک شیمیست به لابراتوار بدل میکند و در سفر نیز مکاشفه وجود دارد. شما اگر آثار عرفانی را مطالعه کنید، میببینید در این آثار سفر بسیار اهمیت دارد و مکاشفه بهترین استعاره از سفر است. سفر به نوعی ماکتی از زندگی است از جایی حرکت میکنیم تا به جایی برسیم. در واقع سفر خود مقصد است.
او در ادامه درباره مجسمههای فیگوراتیو شهریاش گفت: من سالهاست که تمایلی ندارم که کار سفارشی بسازم و شاید سالی یک مجسمه شهری بسازم. تلاش میکنم که فضای شخصی خودم را داشته باشم و دوست ندارم مجسمههای شهریام را در رزومهام ارائه کنم. به نظرم هر اثری مربوط به همان سال است و تلاش میکنم از آن اثر عبور کنم.
او ادامه داد: من هنرمندم و تلاش میکنم چهارچوبهایی که برای خودم بوجود آوردهام را رعایت کنم و معتقدم ساده زیستی تا حدودی ما را بینیاز میکند. برای همین به درآمدم از تدریس قناعت میکنم و تلاش می کنم کاری نکنم که آزادیام را سلب کند.
او در پایان سخنانش گفت: آثارم مثل سفر میمانند نه از جایی شروع میشوند و نه در جایی به پایان میرسند. حالا به گذشته نگاه میکنم، دلم میخواهد آن قدر سبکبال بودم که اصلا از خودم اثری به جای نمیگذاشتم و پیشنهادم به کسانی که به دنبال موفقیت و کسب درآمد از هنر هستند این است که اصلا سراغ هنر نیایند. البته این دیدگاه من است و میتوانند عکس حرفهای من عمل کنند.