سرویس تجسمی هنرآنلاین: تحولات جهان معاصر تنها به فناوریهای دیجیتال و یافتههای پزشکی محدود نمیشود. علوم انسانی هم در چند دهه اخیر بیش از تمام درازای تاریخ تمدن متحول شده است. وقت آن رسیده که باور کنیم "هنر" و "تعاریف حوزه هنر" هم دچار دیگرگونیهای بنیادی شدهاند. امروزه به سختی میتوان تعریفی جامع و مانع برای هنر ارائه داد. به شکلی که بتواند معیار تشخیص یک اثر باشد. گروهی تلاش کردند تا با فرمولی ساده به این مشکل فائق شوند؛ "اثر هنری، اثری است که توسط هنرمند خلق میشود." (حتی اگر این تولید، نفس و مدفوع هنرمند باشد.) واضح است این تعریف - که البته گاهی راهگشا بوده - منوط به شناخت قطعی صفت "هنرمند" برای شخص موردنظر بوده و همچنان راهی نهایی و بیشبهه، برای عبور از تنگنای تعریف نیست. "مکان هنری" هم برای عدهای مبداء تعریف بوده است. یعنی اثری را هنر مینامند که در یک مکان هنری اتفاق بیافتد و یا به نمایش گذاشته شود.
در میان نظریهپردازان و منتقدین هم به زحمت میتوان به رای قطعی و اتفاق نظر در این موضوع و یا هنر معرفی کردن یک اثر دست یافت. از آنجا که "تعریف هر پدیدهای" تلاشی است برای مرزبندی آن پدیده با پیرامون آن، همچنان باید پذیرفت که هنر معاصر چنان تعریفی فرّار و منعطف و نو به نو دارد که هرگونه تعریف محدود کنندهای به نقض غرض و پارادوکس ماهوی منجر میشود.
شاید غربال آنچه به یقین خارج از دایره هنر شناخته میشود، چارهای برای این دشواری باشد؛ متون تاریخی و ادبی اشاراتی به هنرهای مختلف دارند. هنر جنگ، هنر ملکداری، هنر مردمداری و... که امروزه به حکم پذیرش عمومی، به خارج از حدود و حوزه هنر منتقل شده است.
از سویی دیگر؛ در هنر معاصر جایی برای آنچه در تاریخ به عنوان "مهارتهای مستظرفه" و "صنایع دستی" و "هنرهای کاربردی" و... شناخته میشدند، پیشبینی نشده است. راز و رمز "هنر" گاهی باعث شده برای هر کار خارقالعادهای از پیشوند هنر استفاده کنند. برخی هم برای تبلیغ کالا و خدمات خود از این اقبال عمومی و تعبیر هنر برای نمایش و تبلیغ سود میبرند. انواع ترکیباتی که در سالهای اخیر تولید و مرسوم شده برای همه آشناست؛ هنر آشپزی، هنر سبزیآرایی، هنر سفرهآرایی، هنر آرایشگری، هنر خیاطی، هنر قالیبافی، هنر گلسازی، هنر قلاببافی، هنر شیرینیپزی و الی ماشاالله.
نگاهی به فهرست کتابهای آموزشی هنر نشان از رواج این کاربرد دارد. اما بیتردید، بدون رسیدن به مراتب خاص و عالی، مهارت و ظرافت انجام یک کار یا صرف زمان و حوصله بسیار و شکوه و جبروت تصنعی، همچنین درج مضامین عالی و مهم، دلیل کافی برای کاربرد عبارت هنر نیست.
گروهی دیگر هم هر اقدام عجیب، محیرالعقول و یا سخت و پیچیده را مرتبط با هنر میدانند. برای این گروه هنر توانائی انجام کاری است که مردم عادی از انجام آن عاجزند و اثر هنری، اثری است که دیگران توان و مهارت تولید آن را ندارند. از صنعتگرانی که روی دانه برنج و گندم مینویسند تا تردستان سیرک. از مکانیک ماهر خودرو تا ورزشهای رزمی. از پهلوانهای دورهگرد تا چیدمان متعادل سنگهای رودخانهای بر روی هم. این تعریف ریشه در تاریخ دارد. یکی از دلایلی که در هنر سنتی و کلاسیک؛ پدیده سرقت هنری به اندازه امروز مرسوم نبوده، همین تعریف هنر و اثرهنری بود. تا جایی که هنرمندانی مثل نقاشان و نگارگران و سنگتراشان و... - در کنار دیگر دلایل فرهنگی و اخلاقی - اصراری به امضاء اثر نداشتند. چرا که مطمئن بودند کسی از عهده رقابت با قوت دست ایشان و یا بازتولید اثرشان برنمیآید. در حالی که در هنر مدرن و معاصر آثاری هستند مثل نقاشیهای مارک روتکو و... که متکی به اندیشه و ابداع و نگاه خلاقانه بوده و بازتولید خود فیزیکی اثر برای هر تازه کاری ممکن است. چیدن چند لامپ فلورسنت به تقلید از دن فلاوین با کمی اطلاعات برقی، شدنی است. اگرچه بدون مهارتهای برقی هم با کمک یک برقکار ساده، به راحتی عملی میشود.
باید اضافه کرد؛ خلاقیت هم - با وجود اهمیت بنیادی در هنر - به تنهایی و سادگی گذرواژه قطعی برای ورود به جهان هنر نیست. به ویژه آنکه هر عمل عجیب و هر خرق عادتی را نباید خلاقیت هنری فرض کرد. جعل و تظاهر به مفاهیم ناب و بکر و پیچیدهای که درک آن دور از قوه دریافت مخاطب مینماید، آفت دیگری است که برخی برای ورود به دنیای هنر به آن متوصل میشوند.
تا این جای ماجرا، پیچیدگی خاصی برای پالایش آثار هنری از غیر هنر وجود ندارد و از حاشیه و جنجال کمتری برخوردار است. اما انبوهی از آثار وجود دارند که به استناد تکرار صفت هنر و تایید رسانهها، منتقدین و استادان به ظاهر موجه و در نتیجه تبعیت مخاطب و مردم، جای خود را در فهرست آثار هنری تثبیت کردهاند. تا جایی که ورود به موضوع را به شکستن تابو و فتح قلعهای مقدس تعبیر و تبدیل میکند.
همانطور که هر آنچه با کمک رنگ و قلم مو ساخته شده، نقاشی نیست، اگرچه بوم و قاب مطلا داشته باشد؛ هر حجمی هم مجسمه هنری نیست حتی اگر به بهانهای در میدان اصلی شهر نصب شود. هر صدایی موسیقی نیست، حتی اگر در لوکسترین تالارها اجرا شود. هر راه رفتن و لبخند و اشکی جلوی دوربین فیلمبرداری هنرپیشگی نیست، حتی اگر میلیونها طرفدار داشته باشد. هر چرخی و جهشی رقص نیست. هر آجر روی آجر گذاشتنی معماری نیست، اگرچه سر به آسمان بکشد. هر عکس خوش آب و رنگی هنر عکاسی نیست حتی اگر به دیوار نگارخانه آویخته شود.
در واقع نواختن موسیقی -خود به خود- مهارتی است برای استفاده از یک وسیله. همانطور که به کسی که کار با کامپیوتر را آموزش دیده میگویند؛ "کاربر"، به صدا درآوردن هر سازی هم نوعی کاربری محسوب میشود و کیفیت آن با مهارت و تسلط کاربری سنجیده میشود، نه هنر و معنای وسیع موسیقی. عکاسی که از امکانات دوربین عکاسی به خوبی استفاده میکند، فقط تا مرحله کاربری و اپراتوری پیش رفته است و نه هنر. خوانندهای که گوشههای موسیقی را به خوبی از استادان قبلی تقلید میکند، تکنسین تولید آواست و نه هنرمند آوازخوان. کسی که بعد از یک دوره چند ماهه آموزش میتواند هر چهرهای یا هر منظرهای یا هر عکسی را در کمال شباهت طراحی و نقاشی کند، مهارتی قابل تقدیر دارد اما با اتکا به این مهارت و بدون داشتههای دیگر نمیتواند هنرمند محسوب شود. البته که مدارک تحصیلی هم نمیتوانند ضامن هنرمند بودن صاحب خود باشند. خوشنویسی که در اوج قدرت به خوشی استادی صاحب سبک مینویسد، حائز مهارتی است که از عهده دیگران خارج است، اما به صرف تقلید و ظرافت و مهارتهای دستی نمیتواند مدعی هنر باشد. هر نوع توانایی در مدیریت یک پروژه، هنر نیست. هر بازآفرینی تکنیکی را نباید هنر دانست.
نقاشیهای آفتابگردان ونسان ونگوک یک نظریه هنری است. تابلوهای جکسون پولاک با وجود سادگی اجرا، بروز یک جهانبینی و آئینه یک جامعه تازه شکل گرفته است. اصولاً اجرای این آثار، عملیات پیچیده و ناممکنی نیست که شباهت ظاهری با آن شایسته عنوان هنر باشد. پیروی از این شیوه بیشباهت با رونویسی از یک غزل کهن نیست. همانطور که قالب زنی و رونویسی از غزل، کسی را مستوجب افتخار شاعری نکرده است. تکرار این نظریهها - با همه شباهتها و مهارتهای ظاهری - شاید بتواند نظر مساعد منتفعین و مغرضانی را جلب کند و یا عوام ناآگاه را فریب بدهد، اما اثر هنری محسوب نمیشود. دوباره کاری تکنیکهای استاد، هنر نقاشی نیست. تکثیر نقشهایی که بیشباهت به کاغذ دیواری و کاغذ کادو نیستند و یا سوءاستفاده و خامخواری عناوین آبستره و مدرن و پست مدرن و خط نقاشی و...، هیچکدام جوازی برای تصاحب موقعیت هنر و هنر نقاشی نیست.
خلاصه اینکه؛ هنر معنایی است عمیق، دیریاب، چند وجهی و ترکیبی از مهارتها و پیچیدگیهای اجرایی، کمال و جمال و جلوه و شأن، جهانبینی، اندیشه، تجربههای زیستی، خلاقیت و... که هیچ کدام به تنهایی مجوز ورود به عالم هنر نیست. پس واژه "هنر" را با دقت بیشتری باید به کار برد. با احترام به صنعت، هر فن و صنعتی را منسوب به هنر نکنیم. حریم و حرمت "هنر" را بیشتر و دقیقتر پاس بداریم و بیحساب، صفت "هنر" و "هنرمند" را هر جایی خیرات نکنیم.