سرویس تجسمی هنرآنلاین: جایزه ویستا چند سالی است که توسط گالری ویستا برگزار میشود و سومین دوره آن چندی پیش برگزیدگان خود را شناخت. در این رویداد ۱۸۷ طرح به دست هیئت انتخاب متشکل از نازگل انصارینیا، رزیتا شرفجهان، پریسا پهلوان، حمید سوری، بهنام کامرانی و بهرنگ صمدزادگان رسید که پس از چندین جلسه بررسی کارشناسانه و گفتگو در باب آنها، در نهایت ۹ ایده برتر از ۱۰ هنرمند به مرحله نیمهنهایی و شرکت در نمایشگاه ایدههای برگزیده برتر راه یافتند و سرانجام جایزه ۳۰ میلیون تومانی این رویداد مستقل هنری به طور مشترک به حمیدرضا آزاد و کلثوم صالحی اهدا شد. به همین مناسبت گفتوگوی هنرآنلاین با پریسا پهلوان، بهنام کامرانی و برگزیدگان سومین جایزه ویستا را بخوانید.
خانم پهلوان ابتدا کمی به عقب قبل برگردیم و توضیح بدهید که جایزه ویستا از چه زمانی شکل گرفت و ایده اولیهاش چه بود؟
پریسا پهلوان: وقتی گالری ویستا شروع به کار کرد و ما روی برنامهریزی سالهای بعد گالری فکر میکردیم، جلساتی با مشاوران مختلف داشتیم و متوجه شدیم که باید رویدادها و اتفاقات جدیدی در گالریها رخ بدهد که جای آنها خالی است. در عین حال میدانستیم که در بسیاری از گالریها فراخوانهایی داده میشود و جشنوارههایی برگزار میشود، اما سبک و سیاق آن با چیزی که مورد نظر ما بود تفاوت داشت. جلسات زیادی داشتیم تا ببینیم گالری ویستا باید چه اتفاقی را رقم بزند که بتواند در هنرهای تجسمی و هنر معاصر تأثیرگذار باشد. از طرفی ما میبینیم تکنولوژیهای جدید، مدیاهای مختلف و فارغالتحصیلان رشتههای مختلف هنر وارد عرصه شدهاند و نگاه ما این بود که بستری را فراهم کنیم تا جوانها و مدیاهای جدید را هم جذب کنیم. با پیشنهادهایی که آقای کامرانی و عزیزان دیگر در جلسات داشتند و همینطور پیشنهادها خود من، به این نتیجه رسیدیم که جایزهای را طراحی کنیم که به ایده هنرمند توجه کند و محدودیت سنی نداشته باشد. این کار شرایط خاصی داشت که به مرور به آن رسیدیم. این کار را شاید در همه جای دنیا بنیادها و موسسات بزرگ یا دانشگاهها و موزهها انجام میدهند اما جای آن در جامعه ما خالی بود و گالری ویستا به طور مستقل تصمیم گرفت این کار را انجام بدهد. کار زمانبری هم هست ولی ما و هیئت انتخاب جایزه ویستا این کار را با عشق و علاقه انجام میدهیم و امسال توانستیم به سومین دوره جایزه ویستا برسیم.
اشاره کردید که جایزه ویستا محدودیت سنی ندارد، ولی ما در این سه دوره دیدهایم که تقریباً همه شرکتکنندهها جوان بودهاند. آیا این اتفاق خودبهخود افتاده است؟
پریسا پهلوان: ما معمولاً شرکتکنندههای بین 17 تا 57 ساله را داشتهایم. یعنی شرکتکنندهها صرفاً جوانها نبودهاند و ما شرکتکننده حدود 60 ساله هم داشتهایم، اما شاید سبک و سیاق آثار با جایزه ویستا هماهنگ نبوده است.
یعنی آثار آنها در مرحله انتخاب رد شده است؟
پریسا پهلوان: بله. البته فاکتور سن چیزی نیست که در انتخابهای ما اثر بگذارد. در مرحله انتخاب، پروپوزالها خوانده میشود و طرحها و کیفیت آثار مورد توجه اعضای هیئت انتخاب قرار میگیرد، اما طبق کار آماری که ما برای مستندسازیهای جایزه ویستا انجام میدهیم به این رسیدهایم که شرکتکنندههای حدود 60 ساله هم داشتهایم. یا یکی از آمارهای دیگری که ما درآوردهایم این است که شرکتکنندههای خانم بیشتر از آقایان هستند. یا مدیای چیدمان بیشتر شده است و این اتفاق بدون اینکه ما بخواهیم سمت و سوی خاصی به جایزه ویستا بدهیم، رخ داده است. شاید بشود این آمارها را در یک دوره پنجساله یا دهساله بهتر تحلیل کرد تا ببینیم چه اتفاقاتی در ادوار مختلف جایزه ویستا افتاده است. اما میتوانم بگویم اتفاقاتی که افتاده است طوری نبوده که ما بخواهیم هدایتی روی آن داشته باشم.
آقای کامرانی، معمولاٌ مرسوم است که در جشنوارهها و جوایز هنری، آثار نهایی مورد داوری قرار میگیرند ولی اتفاقی که در جایزه ویستا میافتد متفاوت است. حتی زمانی که جایزه ویستا کار خود را شروع کرد این مسئله برای برخی عجیب بود و به آن واکنش منفی نشان میدادند و میگفتند مگر ایده را میتوان داوری کرد؟ چه شد که تصمیم گرفته شد در جایزه ویستا، ایده بررسی شود و به آن پرداخته شود؟
بهنام کامرانی: ما در جلسات ابتدایی که با خانم پهلوان و آقای دکتر ملک داشتیم، روی این صحبت میکردیم که چه رویداد سالانهای میتوانیم در گالری ویستا داشته باشیم که با رویدادهای دیگری که برگزار میشود متفاوت باشد. از طرفی چون آن زمان سیطره مارکت و تولید هنری به خاطر فروش سرعت گرفته بود و به خاطر خصلتهایی که هم من و هم گالری ویستا و مدیرانش داریم که هدفمان تمرکز روی هنر معاصر است، صلاح دیدیم این رویداد را روی ایده هنری متمرکز کنیم. البته من تأکید میکنم که فقط ایده نیست. در واقع ایده باید با طرحها و نمونههای تصویری همراه باشد که آنها هم باید درست باشند و در جای خودشان ارتباط درستی با ایده داشته باشند. در واقع یک پروپوزال هنری است که شامل همه چیز میشود؛ از ایده و اجرا گرفته تا هر چیز دیگری. حتی گاهی فرآیند اجرا اهمیت پیدا میکند، مثلاً در میان طرحهای امسال یک طرح بود که با رشد قارچ اتفاق میافتاد. بنابراین خود ایده در کنار فرآیند اجرا، اجرای نهایی و ارائه، از جمله مباحثی است که در داوری جایزه ویستا مورد توجه قرار میگیرد و داوری را سخت میکند، از این جهت که در جایزه ویستا طرحها خیلی با دقت باید خوانده شود و به همه فاکتورهایی که یک طرح دارد باید اهمیت داده شود. در کل فکر میکنم طی این سه دوره روند مسابقه ثابت کرده است که جایزه ویستا هم تأثیر گذاشته است و هم هنرمندان به یک بلوغ فکری جدیتری در کارشان رسیدهاند.
به اعتقاد من خلأیی در مطالب فکری که در کار هنری باید باشد وجود دارد و حتی هنرمندان هنر مدرن ما نوشته یا گفتهای از کار و ایدهشان ندارند. این یک فرض غلط است که برای کار هنری نباید صحبت کرد. این یک اشتباه است که در آموزشهای غلط مدرنیستی ما رخ داده و در هیچ جای دیگر دنیا نیست. حتی کسانی مثل ونسان ونگوگ که دانشگاه نرفتهاند هم مخالف حرف زدن درباره آثارشان نیستند. مثلاً خود ونگوگ در نامههایش حتی به اینکه روی آسمانی که کشیده چه رنگی گذاشته است یا اینکه از چه رمانی تأثیر میگیرد اشاره کرده است. بنابراین من از این اتفاق با اصطلاح "سیاهچاله" یاد میکنم. یک سیاهچاله بزرگی در هنر ما وجود دارد که هنرمندان درباره کارشان صحبت نمیکنند و چیزی نمینویسند و به همین خاطر خیلی از دریافتهای تازهشان در محاق قرار میگیرد و معلوم نیست که آیا بعدتر یک منتقد یا تاریخدان آن را ببینند و نور به آن بتاباند یا نه. به نظر من هیچکس بهتر از خود هنرمند تشخیص نمیدهد که دارد درباره چه چیزهایی کار میکند و ویژگیهای کارش چیست و از چه چیزهایی اقتباس میکند و تأثیر میگیرد.
سالها پیش من جزء هیئت انتخاب نمایشگاه هنر جدید موزه هنرهای معاصر تهران بودم و میدانم آن نمایشگاه هم همین حالت را داشت ولی اینکه شرکتکنندگان جایزه ویستا به ما پروپوزال میدهند خیلی منسجمتر، بهروزتر و جدیتر است. در نمایشگاه هنر جدید هر شخصی فقط یک طرح میداد، در حالیکه در جایزه ویستا فقط به طرح پرداخته نمیشود. بنابراین به نظر من این یک فرآیند بسیار خوب است که در آن سن هنرمند و رسانه هنری مهم نیست.
خانم پهلوان اشاره کردند که جایزه ویستا شرکتکننده بالای پنجاه سال هم داشته است ولی در نهایت خروجیهایی که ما در نمایشگاه میبینیم اکثراً هنرمندان زیر 30 سال هستند. بهعنوان کسی که آثار ارسال شده برای جایزه ویستا را دیده و بررسی کردهاید فکر میکنید چه تفاوتی بین ایدههای شرکتکنندگان جوانتر با میانسال وجود داشته است که باعث شده خروجی نمایشگاه بیشتر کار هنرمندان جوان باشد؟ میخواهم بدانم هنرمندانی که سنشان بالاتر بوده است کارشان چه ویژگیهایی داشته که مورد توجه داوران قرار نگرفته است؟
بهنام کامرانی: به نظر من خود معاصریت و هنر معاصر یک مختصاتی دارد که باید در آن کانتکست و آن زمینه قرار داشته باشی تا بتوانی در موردش فکر کنی، بنویسی و کار کنی. خیلی از کسانی که نسل من یا نسل قبلتر از من هستند ممکن است با این سازوکار آشنا نباشند. این یک خلأ است که در هنر مدرن ما وجود دارد و هنوز هم با آن دست به گریبان هستیم. مسئله استیتمنت نویسی و مسئله پروپوزال نوشتن هر کدام مسائل مهمی هستند که حتی بعضیها اینها را با هم اشتباه میگیرند. یا حتی مقدمه نویسی را با اینها اشتباه میگیرند، در حالیکه مقدمه نمایشگاه با استیتمنت فرق میکند. اینها مسائلی است که خیلی از هنرمندان ما با آن آشنا نیستند و یا سختشان است که بخواهند درباره این مسائل بنویسند. همانطور که اشاره کردم تمام مختصاتی که ما برای مسابقه خواستیم باعث میشود که در نهایت افراد انتخاب شوند. گاهی میبینیم که نسلهای قبلتر کارشان خوب است ولی پروپوزالشان آن مسئله را بیان نمیکند و درباره چیز دیگری است. بنابراین ما به همه این فاکتورها اهمیت میدهیم و طبیعی است که چون نسل جوانتر بیشتر در معرض هنر معاصر قرار دارد و بیشتر کار کرده است، کارهایش با مختصات مسابقه همخوانی بیشتری دارد.
اگر از هنرمندان جوان درباره محتوای کارشان بپرسید، توضیحی که میدهند و آگاهی که نسبت به تمام مختصات کارشان دارند، متمایز از نسل قبل است و نشان میدهد که جوانان چقدر آگاهانهتر نسبت به این مسائل و حتی نسبت به متریال و کاربرد متریال کار میکنند. به نظر من این اتفاق خیلی مهمی است، به دلیل اینکه علاوه بر جنبه حسی و جنبه یدی که در کار هنری وجود دارد، در اصل کار هنری یک کار متفکرانه است و اتفاقاً وقتی متفکرانه میشود ما میتوانیم بگوییم کی هنرمند است و کی دارد کار هنری تولید میکند و دستورز کار هنر است. اینجاست که اتفاقاً معلوم میشود چه کسانی نوآور هستند و چه کسانی نیستند.
خانم صالحی و آقای آزاد، امسال شما به صورت مشترک بهعنوان برندگان سومین جایزه هنر معاصر ویستا معرفی شدید. شما بیشتر در چه شاخه هنری فعالیت میکنید و آیا قبلاً سابقه شرکت در مسابقههای هنری را داشتهاید؟
کلثوم صالحی: من تا قبل از جایزه ویستا در هیچ جشنوارهای شرکت نکرده بودم و هیچ طرحی هم برای هیچ جایزهای نفرستاده بودم. جایزه ویستا اولین مسابقهای بود که در آن شرکت کردم و دلیلش هم همان پروسهای است که در این جایزه وجود دارد. در دانشگاه به صورت آکادمیک، اینستالیشن آرت و چیزهای مشابه تدریس نمیشود اما من از دوره دانشگاه کاملاً به صورت تجربی به سمت این شاخه از هنر رفتم. من نقاشی خواندم و کارم را در این رشته شروع کردم ولی کادر دو بعدی که تابلوی نقاشی دارد برای من به شخصه جوابگو نبود و به همین خاطر سعی کردم از همه هنرها همزمان با هم استفاده کنم. بنابراین کارهایی که ارائه دادهام مجموعهای از نقاشی، مجسمه و اینستالیشن آرت بوده است چون فکر میکردم به این شکل راحتتر میتوانم همه حرفی که میخواهم را بزنم. به همین جهت زیاد علاقه نداشتم که یک طرح را به صورت منفرد در یک جایی ارائه بدهم. این قسمت شخصی قضیه است و قسمت دیگرش نوع برخوردهایی است که در جشنوارهها با اثر هنری میشود. ما وقتی در جشنوارهها یک تک کار ارائه میدهیم چقدر جوابگوست و به غیر از تکنیک و شاید گیرایی که ممکن است در لحظه داشته باشد، چقدر ممکن است جذابیت داشته باشد؟ معمولاً استیتمنت گستردهای هم از هنرمند نمیخواهند که مشخص شود آن اثر موضوع خاصی را دنبال کرده است و یا اصلاً دلیل خلق چنین تابلویی چیست. این هم یک دلیل عمومی بود که در کنار آن دلیل شخصی قرار گرفت و به این دو دلیل من در هیچ جشنوارهای شرکت نکردم.
اما در مورد جایزه ویستا میتوانم بگویم پروسهاش برایم خیلی جذاب بود. این جذاب بود که من طرحی را ارائه میدهم که مرا به چالش میکشد و دیگر صرفاً از آن قسمت احساسی قضیه که من دوست دارم کاری را خلق کنم و یک ارتباط حسی بین من و کارم وجود دارد، خارج میشود و حالا به بار علمی قضیه خیلی جدیتر فکر میکنم تا یک کاری را ارائه بدهم که بتوانم بقیه را هم قانع کنم که این کار ارزش دارد و دلیلی برای بهوجود آمدنش وجود دارد. وقتی شروع به نوشتن پروپوزال اولیه کردیم من واقعاً به چالش کشیده شدم و وقتی پروپوزال را ارائه دادیم به همراه آن یک سری تصویر و یک بیوگرافی از کارهایی که تا آن موقع انجام داده بودیم را هم ارائه دادیم زیرا پیوستگی که بین کارهای قبلی ما با این کار وجود داشت، کمک زیادی میکرد و داوران متوجه میشدند این پیوستگی چطور بوده است. اینکه تنها یک اثر قضاوت نمیشود و اینکه من باید کار را در چند مرحله متفاوت توضیح میدادم و خودم را به چالش میکشیدم برایم جذاب بود و مرا کاملاً به وجد آورده بود.
حمیدرضا آزاد: ورود من به دانشگاه با رشته نقاشی بود. در دانشگاه هنر درس میخواندم و آن موقع در نمایشگاههای نقاشی و جایزههای دانشجویی زیاد شرکت میکردم، اما بعد از مدتی این کارها را رها کردم و نقاشی برایم یک امر شخصی شد و شکل فکر کردن برایم پیدا کرد. در همان حول و حوش این اقبال هم به من رو کرد که با آقای روانبخش، آقای کامرانی و آقای صمدزادگان آشنا شدم که این سه نفر در نوشتن پروپوزال و کارهای چیدمانی و کارهای ویدئو خیلی به من کمک کردند و تأثیرگذار بودند. سال اولی که قرار بود جایزه ویستا برگزار شود من هم برای جایزه ویستا کار فرستادم ولی کارم رد شد! بعد یک کار دیگر آماده کردم و در اولین فراخوان بودجه حمایتی گالری محسن ارائه دادم که برگزیده شدم و یک نمایشگاه انفرادی در پاسیو گالری محسن گذاشتم. بعد از آن کلاً شروع کردم به پروژه تعریف کردن و یکی از همین پروژهها را امسال برای جایزه ویستا فرستادم که خوشبختانه مورد توجه هیئت انتخاب قرار گرفت و برگزیده شد. در کل این پروسه برای من هم جذاب بود.
یک نکته که هم آقای کامرانی و هم خود شما به آن اشاره کردید مسئله نوشتن درباره اثر بود. تقریباً میشود گفت این مسئله برای بیشتر فارغالتحصیلان دانشگاهی ناشناخته و غریبه است. با توجه به اینکه در بیشتر دانشگاهها درسی برای فراگیری پروپوزال نوشتن وجود ندارد، شما وقتی فراخوان جایزه ویستا را دیدید مواجههتان با پروسه پروپوزال نوشتن چه بود؟
کلثوم صالحی: مطمئناً پروپوزال نوشتن یک پروسه طولانیمدت است. من در دوره قبلی جایزه ویستا پروپوزال ندادم ولی در جریانش بودم و برایم جالب بود نکات کوچکی که ممکن است در یک جاهایی بنویسم را حالا چطور باید کنار همدیگر بیاورم. من همیشه ضعف نوشتن را در خودم میدیدم، حتی در استیتمنتهایی که کاملاً شخصی است. کاری که من به جایزه ویستا ارائه دادم تقریباً اتودی است که یک سال و نیم پیش زده بودم و پروسه اجرای کار و اینکه متریالش باید چه باشد و موارد دیگر را مدام نوشتم و پاک و اضافه کردم تا اینکه به مرور پروپوزالم آماده شد. وقتی ما برای کاری که میخواهیم انجام بدهیم یک زمان محدود را در نظر بگیریم، اگر کار سطحی هم نباشد خیلی نزدیک به سطحی میشود. اما وقتی زمان میگذاریم و کار را کاملاً موشکافانه نگاه میکنیم و مدام زیر و رو میکنیم، خیلی عمیقتر میشویم. وقتی با دیگر شرکتکنندگان جایزه ویستا صحبت میکردم متوجه شدم اکثر آنها پروسههایی را گذراندهاند که مدتها درگیرشان کرده بود و جایزه ویستا فرصتی شده بود که ما بتوانیم آنها را کنار همدیگر بیاوریم.
حمیدرضا آزاد: شکل فکر کردن من معمولاً اینطوری است که اول شروع میکنم جنبههای مختلف کار را سرفصلگذاری کردن و بعد میآیم آن را پر و بال میدهم. مثلاً یک اثر ممکن است یک جنبه صد درصد استاتیکی، جنبه تاریخی یا جنبه تعاملی داشته باشد که من همه اینها را مینویسم و بعد شروع میکنم به اتود کردن و حذف کردن. نحوه کارم معمولاً به این شکل است که اول یک سازه خیلی عظیم را میسازم و بعد از آن برمیدارم و با کاستن میرسم به اثر نهایی. از آنجایی هم که فکر میکنم اینستالیشن اصولاً یک جریان سیال فکری است و مدام در حال حرکت است و دارد خودش را بازتولید میکند، به همین خاطر محدودش نمیکنم. یعنی تا لحظهای که دارم کار را چیدمان میکنم و نمایشش میدهم نیز برایش جای تغییر و خطا میگذارم.
درباره کارهایی که در جایزه ویستا برگزیده شد توضیح بدهید. با توجه به اینکه هر دو نفر در رشته نقاشی تحصیل کرده بودید چه شد که به اینستالیشن رسیدید؟
حمیدرضا آزاد: کار من طوری نیست که بخواهم بگویم اینستالیشن آرتیست، نقاش یا ویدئو آرتیست هستم، بلکه وقتی به فکر یا دستاویز اولیهای که دارم فکر میکنم اتودهایی در ذهنم میآید که با مدیاهای مختلف است و ممکن است سمت ویدئو، نقاشی، چیدمان یا تلفیقی از همه اینها برود. این طور به قضیه نگاه میکنم و به خودم نمیگویم که قرار است این کار را بکنی یا آن کار را نکنی.
اثر من با عنوان "سمفونی استیصال" بر پایه تخیل استوار است. فکر کردم که چه جالب میشد اگر فضایی بود که تاریخ را به واسطه جمعآوری صدا بایگانی میکرد. در واقع وقتی دارد صوت تشکیل میشود مکانی وجود داشته باشد که امواج به آنجا برود و آنجا ذخیره شود و این صداها در تکرارهای بعدی پخش شود. این برایم نوعی بازی با تاریخ هم بود. در واقع آن نگاه بدبینانهای که بسیاری از ما به تاریخ داریم و "اگر"هایی که موقع حرف زدن راجع به تاریخ میگوییم و به آن فکر میکنیم، برای من وضعیتی را بهوجود آورد که خواستم یک کلاژ از یک تاریخ را بسازم که در این مکانیزم برای مخاطب پخش بشود و حتی یک بازوی تعاملی هم آنجا وجود دارد که مخاطب میتواند صدای لحظه خودش را به این بایگانی اضافه کند و اگر حرف و گفتوگویی با صاحب اثر دارد میتواند حرفش را هم داشته باشد. ریتم کلی کار هم در سوگ زوال بشر است.
کلثوم صالحی: این پروسه برای من از دوره دانشجویی شروع شد و علاقه به اینستالیشن آرت به وجود آمد. در واقع چون صرفاً یک تابلوی نقاشی یا طراحی برای من راضیکننده نبود و به همین خاطر سراغ چیزهای دیگر رفتم. در مورد ایدهای که به سراغم میآید و سعی میکنم بسط و گسترش بدهم باید بگویم چندان درگیر اینکه در یک محدوده خاص باشد نیستم چون اگر ایده هنری اهمیت داشته باشد و بخواهیم آن را به یک تکنیک محدود کنیم کوچک میشود، درحالیکه ایده هنری احتیاج دارد که آزاد باشد.
درباره اثر "تهی" باید بگویم در پروسهای که من طی کردهام، همیشه روابط بین آدمها و روابط شخصی هر کسی با خودش اهمیت زیادی داشته است. در این کار بیشتر رابطه هر شخص با خودش برایم اهمیت داشت. هرکدام از این آدمها یکچیز پنهانی برای خودشان دارند که آن را پس ذهنشان نگه میدارند. حالا ممکن است آن چیز یک سری خاطره باشد که ما هیچ جسمیتی از آنها نداریم و فقط حسمان است که ما را درگیر خودش میکند. از آنجایی که نمیشد خاطرهها را ساخت، مجبور بودم که آن فضای تهی و خالی را بسازم. به همین خاطر از فرم مکعب که بسیار ایستا و محکم است استفاده کردم چون آن خاطره در ذهن هر کسی به صورت محکم باقی میماند. حتی اگر من به شخصه بگویم که چیزی را فراموش کردهام ولی آن وجود دارد و من اگر اراده کنم میتوانم به آن دسترسی پیدا کنم. یک بایگانی است که من یک سری چیزها را در آنجا پنهان کردهام و دارم. اصولاً آدمها اتفاقات بد را اینطور نگه میدارند و یا حتی میخواهند یک قسمتی از آن اتفاقات را پیش خودشان نگه دارند تا هر وقت خواستند به آن رجوع کنند. در هر پروژهای که کار میکنم متریال برای من اهمیت زیادی دارد. به همین خاطر برای هر کدام از آنها سعی کردهام یک دلیل داشته باشم. سعی کردم بسیار راحت با آن برخورد کنم و چندان تر و تمیز و صنعتی اجرایش نکنم چون ما به آن خاطرهها آنقدر بها نمیدهیم. من در این کار از پوست و مو استفاده کردم. موهایی که در طول پروژه مدام از سرم جدا میشد و من بهعنوان یک انسان زنده احساس میکردم که دارم تجزیه میشوم ولی تنها چیزی که از من باقی میماند همین چیزهایی است که میتوانم آنها را جمع کنم و از آنها استفاده کنم. آن فضای خالی را باید به نوعی نمایش میدادم ولی نمیخواستم تأکید و اشاره مستقیمی به آن وجود داشته باشد، بلکه میخواستم گنگ باقی بماند و آن فضای پر از سوال را در خودش داشته باشد و چیزی برای گفتن به صورت مستقیم نداشته باشد.
خانم پهلوان، امسال برای اولین بار بود که در جایزه ویستا دو نفر بهعنوان افراد برگزیده انتخاب شدند. آیا الان جایزه ویستا بین دو نفر تقسیم شده است؟
پریسا پهلوان: جایزهای که ما از ابتدا در نظر گرفتیم جایزهای است که میخواهد بستری را برای هنرمند فراهم کند و به او اجازه بدهد که ایده خودش را به عمل تبدیل کند و به نمایش بگذارد. ما پس از جلسات متعدد و گپ و گفت بین اعضای هیئت انتخاب به 20 طرح رسیدیم و با آنها صحبت کردیم و بعد از بین آنها به 9 طرح برگزیده رسیدیم و در نهایت همه اعضا امتیازهای خودشان را به طرحها دادند. امتیازها بسیار نزدیک به هم بودند و تصمیمگیری انتخاب نفر برتر برای اعضای هیئت انتخاب بسیار سخت بود. در جایزههای معتبر جهانی هم میبینیم که گاهی دو نفر به صورت مشترک برنده یک جایزه میشوند و نظرات هیئت انتخاب ما هم طوری بود که آن دو نفر به هم نزدیک بودند، پس تصمیم گرفتیم که امسال این تجربه را داشته باشیم و دو نفر را بهعنوان نفرات برگزیده انتخاب کنیم و جایزه آنها به طور مساوی تقسیم خواهد شد تا آنها بتوانند کارشان را اجرا کرده و نمایشگاه برگزار کنند.
آثار نفرات برگزیده امسال قرار است در یک نمایشگاه ارائه شود یا به صورت دو نمایشگاه جداگانه خواهد بود؟
پریسا پهلوان: ابتدا با دو هنرمند جلسه داشتیم و فکر کردیم میتوانند در یک فضا نمایشگاهشان را برگزار کنند ولی درنهایت مشخص شد هر دو نفر به خاطر نوع کارشان میخواهند یک نمایشگاه جداگانه برگزار کنند. اینکه بخواهیم به این دوستان دو زمان متفاوت برای نمایشگاه بدهیم کمی برای من چالشبرانگیز میشود چون نمایشگاههای زیادی در رزرو یکی، دو ساله گالری ویستا حضور دارند. اما فکر میکنم بتوانیم یکی از نمایشگاهها را شهریورماه و دیگری را آبانماه سال بعد برگزار کنیم.
آقای کامرانی، بسیاری از آثار هنر معاصر در شاخه نیومدیا ممکن است به خاطر مسائل اقتصادی از سوی گالریها پذیرفته نشوند و به راحتی فروش نروند. از نظر شما رسانههای نوین در گالریهای ایران و بین مخاطبان هنر چه جایگاهی پیدا کردهاند؟ آیا هنرمند در این شاخه میتواند همیشه مستقل عمل کند یا احتیاج به حمایت دارد؟
بهنام کامرانی: فکر میکنم سازوکار هنر معاصر هم همیشه سعی کرده برای این مسئله جوابهای تازه پیدا کند که رسانههای جدیدتر چطور در مارکت یا گالریها نمایش داده شوند؟ برخی از گالریها در کشورهای خارجی ویژگی پروژه محور دارند و بودجههای دولتی و غیرانتفاعی میگیرند و به هنرمند میدهند. هنرمند قسمتی از آن بودجه را برای زندگی خودش برمیدارد و با بخشی از آن هم یک پروژه در گالری انجام میدهد و بعد آن پروژه از گالری برچیده میشود. مورد دوم این است که آن پروژهها در محیطهای عمومی و گاهی خصوصی ارائه میشوند. مثلاً در لابی هتلها و شرکتها و جاهای عمومی مثل مترو و فرودگاه اتفاق میافتند. از قضا بسیاری از آن پروژهها جنبه تعاملی دارند و توجه مردم را جلب میکنند. حتی بسیاری از موزههای دنیا به این سمت رفتهاند که از هنرمندان دعوت کنند تا در کنار کلکسیونهای قدیمیشان، کارهای تازه بگذارند یا حتی آن کلکلسیونهای قدیمی را با نگاه هنرمند تعریف کنند و ارائه بدهند. در برخی مواقع هم گزارشهای آن پروژهها مثل عکسها، ویدئوها و طراحیهایی که به جا میماند خرید و فروش میشود. به نظر من این مورد دوم باید بیشتر در ایران اتفاق بیفتد. برخی از آن پروژهها مثل کارهایی که کریستو و ژان کلود در طبیعت ارائه میکردند پروژههای سنگینی بودند و آنها خرج این پروژهها را از فروش گزارشها و ماکتهایی که میسازند به دست میآورند. بنابراین هر هنرمندی برای خودش یک استراتژی دارد ولی از طرفی شرکتهای خصوصی و سرمایهگذاران فرهنگی، شهرداریها و حتی نهاد ریاست جمهوری و مجلس هم یک سری ردیف بودجههای فرهنگی دارند که صرف این مسائل میکنند. شاید با آگاهی بخشی رسانهها این مسئله در ایران هم اتفاق بیفتد چون هنر معاصر نمیایستد تا جامعه به آن برسد. در واقع فکر پویا همیشه جلوتر حرکت میکند. در حال حاضر باید سازوکارهای آن توسط مدیریت هنری یا مراکز خصوصی تعریف شود تا بسیاری از هنرمندانی که در این شاخهها کار میکنند بتوانند ارتزاق کنند و به فکر و کارشان ادامه دهند.
به نظر میرسد گالری برای نمایش برخی از این نوع آثار محل مناسبی نباشد و آنها به جایی دیگر به غیر از گالری نیاز داشته باشند. حتی ممکن است در بین آثار برندگان جایزه ویستا نیز چنین آثاری وجود داشته باشد. آیا به این موضوع فکر شده که آثار بتوانند در جای دیگری به غیر از گالری نمایش داده شوند؟
پریسا پهلوان: همیشه خود افراد خواستهاند که آثارشان در گالری به نمایش گذاشته شود. البته یک سری تجربیات مختلف هم وجود داشته است. مثلاً نفر اولی که جایزه ویستا را برنده شد در شمال ایران زندگی میکرد و به ما گفت شاید اثرش را آنجا نمایش دهد و ما هم استقبال کردیم، اما این اتفاق رخ نداد. ما از اینکه آثار در فضاهای عمومی شهر به نمایش گذاشته شوند استقبال میکنیم.
بهنام کامرانی: ما از ابتدا به این موضوع فکر کرده بودیم. ممکن است یک نفر بخواهد کار خودش را در کویر ارائه کند. ما از این بابت هیچ محدودیتی نداریم و به او بودجه کافی میدهیم. یعنی الزامی وجود ندارد که هنرمند بخواهد کارش را فقط در گالری ارائه بدهد، منتها اگر امکان ارائه آثار در گالری وجود داشته باشد باید آثار را در گالری ارائه بدهند. حتی فکر کردهایم که با فعال شدن گالریهای شهرستانی از این پس آثار برگزیده را به صورت چرخشی در شهرهای مختلف به نمایش بگذاریم. طبیعتاً این آثار هر جایی که میروند خصلتهای خودشان را پیدا میکنند. این اتفاق میتواند جالب باشد و گالریهای دیگر نیز درگیر شوند و یک همکاری هم بین گالریها یا مراکز دیگر اتفاق بیفتد.
در پایان اگر صحبتی باقی مانده است بفرمایید.
بهنام کامرانی: نکتهای که لازم است ذکر کنم آن است که تیم انتخاب جایزه ویستا از افراد مختلفی تشکیل شده است و انتخابکنندگان فقط از میان هنرمندان نیستند. در بین داوران دو گالریدار هم وجود دارد. از مدرسین و هنرمندانی که با سازوکار هنر معاصر آشنایی دارند هم حضور دارند. در سه دورهای که جایزه ویستا برگزار شده است هر بار یکی از داوران تغییر کرده است. نکته بعدی این است که تمام آثار با صحبت و همفکری و بعد با رأی شخصی انتخاب میشوند. جالب است که هر دوره آثار متنوعی در جایزه ویستا حضور پیدا میکنند. همه اینها از طریق امتیازدهی داوران انتخاب میشوند و بعد معدل گرفته میشود و افرادی که بیشترین امتیاز را کسب میکنند انتخاب میشوند. من تأکید میکنم که آثار داوری نمیشوند، بلکه انتخاب میشوند. به نظر من داوری در کار هنری یک کار عبث و بیهوده است. آثاری که تمام جنبههای نوآورانه یا مختصات دیگری که جزء پروپوزال مسابقه بوده را رعایت کردهاند، قطعاً در جایزه ویستا بیشترین رأی را خواهند آورد و در مسابقه شرکت خواهند داده شد. نکته دیگر این است که ما دو پروسه داریم. پروسه اول این است که خود طرح بررسی میشود و پروسه دوم این است که با طراحان مصاحبه میشود. گاهی برخی از طراحان در فرایند مصاحبه رد میشوند چون ما در مصاحبهها بیشتر افرادی را قبول میکنیم که به کارشان اشراف دارند. معمولاً با دقت و وسواس زیادی انتخابها صورت میگیرد و سلیقه داوران کمتر در انتخابها دخالت داده میشود. برای ما داشتن رزومه هم یک امتیاز مثبت محسوب میشود. البته کارهایی که رزومه ندارند را نیز بررسی میکنیم ولی معمولاً کسانی انتخاب میشوند که قبلاً رزومه داشتهاند. با این حال معمولاً همیشه شایستهترین افراد انتخاب میشوند.
نکته دیگری که میخواهم روی آن تأکید کنم این است که هر سال افرادی در جایزه ویستا برگزیده میشوند که نسبت به آثارشان آگاهتر هستند و شناختشان نسبت به سازوکار هنر معاصر بیشتر است. از آنجایی که پس از این مسابقه نیز نمایشگاههای متعددی برگزار میکنند ثابت میشود که در کارشان هم بسیار جدی هستند. این مسئله نشان میدهد که هر سال افراد شایستهای انتخاب میشوند. با وجود اینکه هنرمندان تجسمی زیادی در کشور داریم ولی فکر میکنم تعداد کسانی که نسبت به هنر معاصر و کارشان اشراف دارند چندان زیاد نیست. البته هر چه جلوتر میرویم تعداد آنها بیشتر میشود. من جدای از فرآیند انتخاب و مشاورههایی که میدهم از آشنایی با این دوستان لذت میبرم چون هرکدام از آنها نخبههای آینده و اکنون هنر تجسمی هستند. واقعاً برای من فرصت بسیار خوبی است که از نزدیک با این دوستان آشنا میشوم.