به گزارش هنرآنلاین، بخش نقد نمایشگاه با حضور دکتر نجف شکری قبادی برگزار شد و شکری در این نشست گفت: متأسفانه صحبتهای آقای سوری را نتوانستم بشنوم اما صحبتهای آقای نجم الدین فارغ از یکسری مسائل که بنده از آن سر درنمیآورم، بسیار جذاب، زیبا، صورتبندی شده و قابلفهم بود. در ابتدا یک سؤال از مسئولان برگزار کننده نمایشگاه دارم و آن این است که در کجای دنیا عکسهای هنرمند را به نمایش میگذارند و منتقد را دعوت میکنند که آثار آنها را نقد کند؟ این اتفاق تنها در تئاتر رخ میدهد که یکی از کارگردانان را دعوت میکنند و آن کارگردان نمایش را نقد میکند اما در نمایشگاه چنین مسئلهای وجود ندارد. اینکه نقد جنبه آموزشی به خودش بگیرد و بخواهیم مدام به یک نفر یاد بدهیم، نادیده گرفتن زحمات یک عکاس است و مگر میشود که تمام عکسهایی که در این نمایشگاه وجود دارد، هیچگونه ارزش پرداختن به آن را نداشته باشد؟ صحبتهای آقای شیراز تا حدود زیادی بینابین بود و بخش زیادی از آن قابل آموختن و درک بود به دلیل اینکه به نمایشگاه، عکسها، روند عکاسی و شیوههای عکاسی پرداخت.
شکری افزود: نکتهای که به صراحت میتوانم بگویم آزاردهنده است، این است که نوعی تبختر تصمیمگیرندهای در ما وجود دارد که عکاسی معاصر ایران چیست؛ عکاسی معاصر ایران، همین است و ما با فرهنگمان و با تمام روزهای خوب و بدمان، عکس میگیریم و تنها ما چنین نیستیم و افراد دیگری در جهان نیز با چنین مسئلهای درگیر هستند.
این پژوهشگر تصریح کرد: در این نمایشگاه دو کار بزرگ انجام شده است که یکی از آن اتفاقات، نسل جدیدی به عنوان برگزار کننده به این نمایشگاه معرفی شدند یعنی نسل گذشته پذیرفته است که مسئولیت را به نسل جدید بسپارد و این موضوع خوشایند است و به نسل جدید نیز بابت برگزاری این نمایشگاه تبریک میگویم اما بزرگترین مشکل این است که شما باید عکاسان را به صحبت وادار کنید و نباید منتقدان را دعوت کنید که به عکاسان آموزش دهند. اگر عکاسان میخواستند آموزش ببینند، این فرصت را داشتیم که تبدیل به همان منتقدان شویم به دلیل اینکه اساساً عکاسی، رسانه انتقادی است.
شکری در ادامه بیان کرد: واقعیت این است که ما نمیتوانیم درباره 40 مجموعه از 40 عکاس که بههرحال زحمت کشیدهاند صحبت کنیم، ممکن است خیلی از آنها را دوست نداشته باشم اما آن عکسها به دلایلی عکسهای ارزشمندی هستند به دلیل اینکه آنها یک اشیایی در این جهان از یک لحظاتی هستند که دیگر هیچوقت قابل تکرار نیستند و همین موضوع باعث میشود که نتوانم درباره 40 مجموعه با صراحت صحبت کنم.
نجف شکری در پایان خاطرنشان کرد: بخشی از عکسهای نمایشگاه همیشه مستند خواهد بود و عکاسی با مستند آغاز شد و اساساً هر عکسی میتواند یک عکس مستند باشد اما به مرور بعضی از افراد راهشان را جدا کردند و بخشی دیگر نیز پذیرفتند که در آن خانه قدیمی بمانند و عکاس مستند باقی بمانند و بخشی دیگر نیز عکاس مستند اجتماعی شدند. در دوره ما عکاسی مستند مقدار زیادی نادیده گرفته شده است اما نه به این دلیل که در یک مراسمی مرحوم جلالی حرفی را زده است. مرحوم جلالی نمیخواست این کار را انجام دهد، هیچکس نیز نمیتواند مانع عکاسی شود و اگر عکاسی مستند این قدرت را داشت، میماند. بخشی از عکسهای مستندی که در نمایشگاه وجود دارد، شخصاً دوست دارم اما با دلسوزی؛ به دلیل اینکه اینها آخرین دست و پا زدنها برای مستند کردن جهان ما هستند. بنابراین عکاسهای مستند نیز یک نیروی کمکی گرفتند و استیتمنت مینویسند اما آنها نیز تبحر کافی را ندارند.
در بخش گفتوگو با عکاسان با حضور زانیار بلوری، عضو شورای هنری هشتمین دوره 10 روز با عکاسان ایران مهران مقیمی، حنانه حیدری و امیرهادی شیرزادی توضیحاتی را در مورد آثار خود بیان کردند.
در ابتدا مهران مقیمی که با مجموعه آثار "ضد منظره" به این نمایشگاه آمده بود، در مورد نحوه شکلگیری این مجموعه گفت: در مقطع کارشناسی دانشگاه یکی دو نفر بودند که در دانشگاه آزاد تاریخ تدریس میکردند و امکانی را برای ما فراهم کردند که دنبال موضوعاتی برویم که بیشتر به درد ما میخورد و از همان روز برای من و حدوداً پنج نفر دیگر مشخص شد که میخواهیم در تاریخ عکاسی ایران فعالیت کنیم و یا برای ادامه کار باید به عکاسی غرب بپردازیم. فکر میکنم که حداقل ژانر عکاسی منظره در ایران درست پیگیری نمیشود. استاد تاریخ ما یکسری موضوعات به ما داد و گفت که شما باید شروع به کپی کردن عکاس مورد علاقه خودتان کنید و ما یک عکس از عکاس مورد علاقه خودمان پیدا میکردیم و فکر میکنم از سال 91 این پروژه را شروع کردم و عکاسی منظره را به عنوان انتخاب اصلی آغاز کردم.
سپس حنانه حیدری درباره مجموعه "اوهام" گفت: در کلمه "اوهام" جمع "وهم" است. این مجموعه از اینجا شروع شد که یک محلهای در سوهانک وجود دارد که این محله خلوت است و شبهای تاریکی دارد. زمانی که فضای مجازی را نگاه میکنیم، خبرهای بدی میشنویم و مگر آدم چقدر ظرفیت دارد و باید یک جایی از خودش در برابر حملاتی که در اطرافش میشود دفاع کند. سپس به این فکر افتادم که شخصاً برای دفاع از خودم در برابر این حملات، روی به یک عالم وهم آوردم و عالمی که در آن ضدونقیضها را تجربه میکنی و دیگر وابسته به آن واقعیتها نیستی و تا حدی این عکسها برای خودم حس تخلیه را در آن دوران داشت.
در ادامه نشست گفتوگو با عکاسان امیرهادی شیرزادی که مجموعه آثار "یادداشتهای بیست و دو سالگی"را به این نمایشگاه آورده است، در مورد این مجموعه گفت: من در دانشگاه تهران تحصیل میکردم و در آن زمان ترم سوم بودم و در این ترم، کارگاه منظره و آزاد داشتیم و در این کارگاهها یکسری تمرینات تکنیکال داشتیم و درگیر این موضوع بودم. خوابگاهی که در آن زندگی میکردم، شرایط عجیبوغریبی داشت و بهعنوانمثال پنجره نداشت و باعث میشد که نوری به داخل اتاق نیاید و در کل شرایط زندگی در آنجا نرمال نبود. از اواخر ترم سه یکسری عکس از خوابگاه گرفتم و خودم روی این عکسها کار کردم و آنها را به استادان نشان دادم و این اثر، تبدیل به اولین کار جدی من در عکاسی شد و در دومین سالانه عکس دانشگاه تهران به نمایش گذاشته شد. در آن زمان بود که متوجه شدم در ابتدای مسیری قرار دارم که انگار میدانم میخواهم چه کاری انجام دهم و میدانم که عکاسی، نمیتواند جدا از من باشد. در ادامه نیز یکسری عکس از اتفاقات شخصی زندگیام گرفتم و بدون اینکه زیاد فکر کنم و موضوع را برای خودم پیچیده کنم، از اتفاقات، لحظات و چیزهایی که داشتم عکس گرفتم و بدون اینکه به ارائه این آثار فکر کنم، حدود یک سال عکاسی کردم.