به گزارش هنرآنلاین، چهارمین روز از نشست‌های هشتمین دوره ده روز با عکاسان ایران، عصر روز چهارشنبه سیزدهم آذرماه و با حضور هنرمندان، استادان، منتقدان و پژوهشگران هنر در گالری تابستان خانه هنرمندان برگزار شد.

در بخش نقد نمایشگاه که رامیار منوچهرزاده، عضو شورای هنری هشتمین دوره 10 روز با عکاسان ایران حضور داشت، رهام شیراز به نقد نمایشگاه پرداخت.

رهام شیراز در ابتدا گفت: نقد خودم را به دو قسمت تقسیم کرده‌ام، یک قسمت بخش کیوریتوریال نمایشگاه است و بخش دیگر آن نیز خود نمایشگاه است که آثار هنرمندانی را که در این نمایشگاه حضور دارند نقد خواهم کرد. قسمت کیوریتوریال را به دو قسمت چیزهایی که در نمایشگاه بوده و چیزهایی که در نمایشگاه نبوده، تقسیم کردم. در هفت دوره گذشته چیزهایی نبود که همیشه با خودم می‌گفتم که ای کاش باشد.

وی افزود: مساله دموکرات بودن قضیه با فضای عکاسی ایران، یک نکته خیلی جالب را برای من باز می‌کرد و اینکه چقدر خطرناک بود. آن چیزی که در دموکرات بودن دوره‌های نخست این نمایشگاه مشاهده می‌کردم این بود که می‌خواستند همه را بازی دهند. شما کاملا مشاهده می‌کردید که مساله تنها کاملا در سطح طی می‌شود؛ البته تا همین سال گذشته نیز این اتفاق رخ داد و ما نمود متوسطی از کل عکاسی ایران را داشتیم و این اتفاق که می‌خواست کم کم تخصص را درگیر خودش کند، گویا یک مقداری منفور بود. اما همان سیستمی که نظرات شخصی مرا نمی‌پذیرفت، خیلی زود مشاهده کردم که سعی کرد به افراد و نگاه تخصصی بها دهد.

شیراز تصریح کرد: فکر می‌کنم نمایشگاه هشتمین دوره باز ارتقایافته همان نگارش است. به هر حال آن طور که من شنیده‌ام، چهار نفر را با عجله به عنوان شورای هنری انتخاب کردند که قرار بر این شد که نگاه ذهنی و فرضیه‌های خودشان را در نسبت با معاصریت اعمال کنند و به آن سیستم تحمیل کنند. عملا این تحمیل اتفاق مهمی که شکل داد این بود که چهار کیوریتور به اجماع رسیدند و بسیار با عجله برنامه‌ای را چیدند که تنها این 10 روز را برگزار کنند و نگاه فرضی خودشان را نسبت به معاصریت محک زدند. چیزی که از قبل می‌آید و مسلما همان لحظه تصمیم نگرفتند که معاصریت در عکاسی چیست. بنابراین به دلیل اینکه فرضی است، هیچ‌وقت به معاصریت نمی‌رسیم.

این پژوهشگر بیان کرد: بنابراین ما حضور فرضیه‌پرداز را در مقام کیوریتور پررنگ دیدیم اما این‌ها بوده‌های این دوره است؛ در مورد نبوده‌ها، بخشی از نبوده‌ها براساس سیاست‌هایی که شکل گرفت که اجباری بود و تنها نبوده‌ای که به نظرم وجود داشت، این بود که شورای هنری، افراد نزدیک به خودشان را وارد این قضیه کردند و به دلیل اینکه زمان‌شان کم بود، یک ساختار را بر اساس آنچه که بوده باید به جلو می‌بردند و از آن مهمتر فراخوان ندادند. اولین روزی که وارد نمایشگاه شدم اولین چیزی که به ذوقم زد، آثاری از پروژه‌های شریعتی و ولیعصر بود و گفتم که چرا آنقدر عکاسان شریعتی و ولیعصر را بازی دادند و آنقدر زیاد است. بنابراین نبود فراخوان یک مساله مهم است.

رهام شیراز در بخش دیگری از سخنان خود خاطرنشان کرد: فکر می‌کنم این نمایشگاه باید به چهار پاره تقسیم می‌شد؛ یعنی چهار عضو شورای هنری چهار قسمت نمایشگاه را با استیتمنت‌های خودشان معرفی می‌کردند و سپس انتخاب‌ها ذیل آن استیتمنت‌ها کاملا روشن بود. یعنی در فضای عکاسی ایران روشنگری می‌کردند که چرا و چگونه پروژه‌ها انتخاب شده است.

شیراز ادامه داد: پیشنهاد می‌کنم که تا بهمن‌ماه تکلیف کیوریتورها روشن شود و زمانی که این اتفاق افتاد، مانیفست‌های آن‌ها نیز استخراج شود و از الان به عنوان مانیفیست شخصی خودشان در کشور چالش ایجاد کنند. من با چهار روز مطالعه روی این نمایشگاه، به این نتیجه رسیدم که خودم کیوریتور پنجم باشم و این نمایشگاه را براساس آنچه که هست، سازماندهی کنم و به جای کیوریتورها مانیفست صادر کنم. آنچه که اهمیت دارد، رسانه عکاسی است یعنی اگر ما در این نمایشگاه درباره عکاسی صحبت می‌کنیم، باید بتوانیم هر اثر را در زاویه‌ای گسترش دهیم. به نظر من رسالت معاصریت به واسطه تمام تئوری‌هایی که وجود دارد، در این یک جمله نهفته است. هشتمین دوره ده روز با عکاسان نسبت به دوره‌های گذشته بسیار پیشرفت داشته و به نظرم این مجموعه، مجموعه موفقی بوده است. اینکه من توانستم آثار 5 عکاس را با سلیقه خودم تأیید کنم، نشان از پیشرفت این نمایشگاه بوده است و مگر می‌شود در یک نمایشگاه تمام آثار موفق باشند. مجموعه موفق یعنی اینکه مخاطب در هر مجموعه بتواند یک یا دو مجموعه را برای خودش بردارد. بنابراین این مساله به هیچ عنوان درست نیست که این نمایشگاه به هیچ عنوان نمایشگاه خوبی نبوده است و باید صبور بود تا این نمایشگاه نیز به روند رو به رشد خودش ادامه دهد. از 40 عکاسی که آثارشان را در این نمایشگاه نمایش داده‌اند، تنها آثار پنج عکاس به نام‌های پریا احمدی، عاطفه خدابخش، رضا یاوری، میلاد گرگین و حمید حکاکی مورد قبولم هستند و این افراد با آثارشان من را هیجان زده کردند.

IMG-20191204-WA0046

گفتگو با عکاسان

در بخش نخست گفتگو با عکاسان نرگس مقدم و محمد مروج توضیحاتی را در مورد آثار خود ارائه کردند.

در ابتدا نرگس مقدم در مورد مجموعه آثار خود با نام "تماشاچی" گفت: عکاسی را به صورت حرفه‌ای از سال 1394 شروع کردم و یکی از علایق همیشگی من به عکاسی شهری و خیابانی و وسایل حمل و نقل عمومی مانند مترو و بی آر تی است به دلیل اینکه به نظرم فضای خوبی است که از خیابان‌ها و پارک‌ها دیدن کنم. در خیابان ولیعصر یکی از اصلی‌ترین وسایل حمل و نقل بی آر تی است و از فضای داخل اتوبوس مانند یک فیلتر سیاه جلوی چشم مخاطب استفاده کردم که می‌تواند ارتباط انسان با فضای شهر را کمرنگ‌تر کند.

سپس محمد مروج نیز در مورد مجموعه آثار خود با نام "اسکن" گفت: اواخر سال 91 یک مجموعه‌ای را در خیابان ولیعصر شروع کردم و از هرچیزی در این خیابان بود، شروع به عکس گرفتن کردم بدون اینکه پژوهشی کرده باشم و یا اطلاعاتی داشته باشم و تنها دوربین را به دست گرفتم و شروع به عکاسی کردم. آن مجموعه را برای یک جشنواره‌ای در شهر یزد ارسال کردم و این مجموعه در آنجا انتخاب شد و استاد راهنمای من آقای اسماعیل عباسی بود. ایشان گفت چرا در غروب و زمانی که چراغ‌ها روشن می‌شود عکاسی نمی‌کنید اما مهم‌ترین نکته امیدی بود که به من داد.

مروج در ادامه گفت: یک روز از پل عابر پیاده تجریش به سمت بازار تجریش حرکت می‌کردم و یک لحظه حرکت ماشین‌ها توجه من را جلب کرد و در آنجا شروع به عکاسی کردم. روز اول شروع به عکاسی کردم بدون اینکه بدانم داخل ماشین‌ها چه اتفاقاتی رخ می‌دهد و دو مرتبه این عکاسی را انجام دادم که ماحصل این کار 800 فریم عکس شد.

بخش دوم این نشست به گفتگوی سه هنرمند دیگر اختصاص داشت و در ابتدا بابک جوادزاده در مورد مجموعه آثار خود به نام "ولی عصر" گفت: ما در یک جامعه سیاست‌زده زندگی می‌کنیم و در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که امر سیاسی نسبت به امر اجتماعی بیشتر خودش را بروز می‌دهد و ما در زندگی روزمره درگیر شکلی از سیاست‌زدگی هستیم که خودش را خیلی جاها می‌تواند نشان دهد و عواقب زیادی داشته باشد. این کار در بستر یک خیابان بلندی که می‌تواند نمودی از یک شهر باشد، شکل گرفته است و در جای جای این فضا و در تمام این خیابان، با یک امر سیاسی و نمایش ایدئولوژیکی مواجه هستیم و این موضوع مانند یک بیلبوردی همیشه بالای سرمان است.

سپس آرمین عبدی نیز در مورد مجموعه آثار خود با نام "نظم اولیه" گفت: موضوع پروژه من نسبت به ایده محور بودن مقداری مشخص می‌شود. معمولا چیزی که اتفاق می‌افتد این است که یک تصویر من را درگیر خودش می‌کند و آن تصویر هم می‌تواند چیز خیلی ویژه‌ای نباشد. این پروژه از یک تجربه شروع شد و سالی که این مجموعه را کار کردم، در خوابگاه زندگی می‌کردم. در خوابگاه داشتن یک پنجره خیلی مهم است و این پنجره یک منظری از منظره روبرو به من می‌داد و من همیشه آن را می‌دیدیم.

وی ادامه داد: یک اتفاقی رخ داد که مجبور شدم به اتاق کناری بروم و این جابجایی مختصر آنقدر برای من در آن منظره‌ای که می‌دیدم تأثیر گذاشت که انگار در یک ساختمان دیگر سکونت دارم. این موضوع همزمان شد با دو مجموعه دیگری که کار می‌کردم که آن‌ها نیز در مورد منظره بودند. بعد از مدتی وارد یک برجی حدودا 22 طبقه در مرکز تهران شدم و این برج یکسری امکانات ویژه‌ای برای من داشت که هر طبقه آن یک سالن یکپارچه‌ای بود و کل این برج شیشه‌ای بود و حدود یک ماه از پنجره‌های این برج عکاسی کردم.

در ادامه رضا یاوری درباره مجموعه خود به نام "پنجره‌های نمایشگر" گفت: این پروژه مربوط به پایان نامه‌ام است و آن را سال گذشته آغاز کردم. از ابتدا شروع به عکاسی شهری کردم و از فضای شهری عکاسی کردم. ایده‌ای که برای اجرا کردن داشتم این بود که ما یک فرهنگ آموزشی را در دانشگاه با محوریت مدیوم عکاسی طی کرده بودیم و من می‌خواستم از تک تک آن چیزهایی که در این حدودا پنج سال یاد گرفته‌ام، ببینم چگونه می‌توانم این کارها را ارائه دهم که در عین حالی که رد این آموزش‌ها در آن است، اما تقلید چیزهایی که آموزش دیده‌ام نباشد.

IMG-20191205-WA0009

گزارش پنجمین روز نشست‌های 10 روز با عکاسان

پنجمین روز از نشست‌های هشتمین دوره رویداد ده روز با عکاسان ایران، عصر روز پنجشنبه چهاردهم آذرماه و با حضور جمعی از هنرمندان، استادان، منتقدان و پژوهشگران هنر در گالری تابستان خانه هنرمندان برگزار شد.

در نشست نقد نمایشگاه با حضور زانیار بلوری، عضو شورای هنری هشتمین دوره 10 روز با عکاسان ایران، حمید سوری مدرس و پژوهشگر هنر درباره این نمایشگاه سخن گفت.

حمیدرضا سوری گفت: متأسفانه در مجموع بحث رقابتی هنر بسیار منفی و زشت شده است و از این نظر رویدادهای بزرگ این چنینی که تأکید را بر مسابقه نگذارند، ارج می‌نهم و از این لحاظ خیلی خوشحالم که این اتفاق نیز در این نمایشگاه رخ داده است. این نمایشگاه تنها بخشی گزیده از ژانرهای گوناگون از عکاسی را پوشش می‌دهد که اتفاق خوبی است. ما با یک نمایشگاهی روبرو هستیم که از ابتدا برگزارکنندگان آن به محدودیت‌هایی اذعان کردند و این موضوع بسیار مهم است که ما در این چارچوب نمایشگاه را مشاهده کنیم.

وی افزود: این نمایشگاه نکات مثبت زیادی دارد و البته نکات منفی نیز در این نمایشگاه وجود دارد. یکی از نکات مثبت نمایشگاه، جوانگرایی است و اینکه به نسلی از عکاسان پرداخته شده که این نسل بسیار پرکار و پرتوان است و با اندیشه‌های نو آشنا است و این جوانگرایی امر مثبتی است. ما به لحاظ تکنیکی می‌توانیم اینگونه ببینیم که ایده‌ها نسبتا خوب، اجراها خوب، ارائه نسبتا خوب، استیتمنت‌ها به هیچ وجه به وحشتناکی آنچه که در گالری‌ها می‌بینیم نیست و نسبتا خوب است. در این نمایشگاه بیشتر آثار را مستند تشکیل می‌دهند و البته ژانرها متنوع هستند و این را به فال نیک می‌‌گیریم. عکاسی مستند را ارزشمند می‌دانم و ضرورت امروز ماست و به هیچ وجه مشکلی با عکاسی مستند ندارم اما تنوع ژانرهای دیگر هم به عکاسی غنا می‌بخشد، چیزی که نیاز امروز ماست و از این جهت خوب است که این نمایشگاه اینگونه از تنوع ژانرها برخوردار است.

سوری تصریح کرد: از دیگر نکات مثبت نمایشگاه، یک تمرکززدایی جغرافیایی می‌بینیم و تعداد عکاسانی که در تهران متولد شده بودند، حدود 13 نفر هستند و به نسبت تعداد زیادی از نمایشگاه‌ها که متولدین تهران بیشتر هستند، این نکته مهمی است  در شورای هنری نیز هر چهار نفر متولدین خارج از تهران هستند و این موضوع را که ایران تنها تهران نیست باید ببینیم و این نمایشگاه می‌تواند نمونه خوبی باشد. مدتی است که گوشه‌گیری را انتخاب کرده‌ام و در چنین جلساتی حاضر نمی‌شوم و عموما قبول نمی‌کنم که در یک نشست شرکت کنم اما زمانی که آقای بلوری با من تماس گرفت، به دو دلیل دعوت ایشان را پذیرفتم؛ نخست اینکه برنامه ده روز با عکاسان به نقطه عطفی رسیده که مسئولیت امسال را به چهار جوان خوش فکر بدهد و دلیل دوم این بود که آقای اسماعیل عباسی دبیر این نمایشگاه است بنابراین در درجه نخست، این موضوع را یک امر میمون و مبارکی می‌بینم.

این پژوهشگر بیان کرد: نکته دیگر این است که به دلیل ایده‌محور بودن نمایشگاه، ما از عکس‌های تکنیکی و همینطور عکس‌های شکار لحظه کم می‌بینیم و بی‌تردید به دلیل نگاهی است که در انتخاب این عکس‌ها وجود دارد و این وجه ایده‌محور بودن باعث شده که نمایشگاه از این دست آثار کم داشته باشد. اما بی‌تردید هر نمایشگاهی مشکلاتی دارد علی‌الخصوص زمانی که اعضای شورای هنری مدت کمی برای برگزاری چنین نمایشگاهی داشته باشند. فکر می‌کنم حتی در گزاره دبیر و شورای هنری می‌شد کمی دقیق‌تر بود؛ این نمایشگاه، نمایشگاه عکاسان جوان نیست بلکه بخشی از عکاسان جوان است به دلیل اینکه این عکاسان متولد دهه 50، 60 و 70 هستند و اگر بخواهیم از اواخر دهه 50 و اوایل دهه 60 مثال‌های دیگری بزنیم که در این نمایشگاه حضور ندارند، در آن زمان مشخص می‌شود که این نمایشگاه، نمایشگاه همه عکاسان جوان نیست.

حمیدرضا سوری ادامه داد: نکته دیگر این است که در مورد ژانرها تنوع لازم را دیدم اما در مورد موضوعات یک مقداری راضی نیستم؛ ما در دوره‌ای هستیم که توصیف آن را می‌توانیم دقیق بیان کنیم به دلیل اینکه با پوست و جان خودمان درک کرده‌ایم. مسائلی از قبیل بحران‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی اخلاقی داریم همچنین در بخش محیط زیست، مشکلاتی از قبیل ترافیک، آلودگی هوا، طلاق، مهاجرت، استبداد، ایدئولوژی زدگی، مشکلات ویژه زنان، مصرف‌گرایی، بی‌اخلاقی، بیکاری، سرسام‌آور بودن قیمت اجناس، مشکلات ازدواج و... است و عکاسی که یکی از وجوه آن باید انعکاس جامعه امروز ما باشد، چقدر از این مشکلات را می‌بیند؟ این نقدی است که  تنها به این نمایشگاه وارد نمی‌کنم بلکه نقدی است که به جهان هنر ایران وارد می‌کنم. بخشی از هنر ما آنقدر روشن‌فکر زده شده و آنقدر به مسائل ذهنی و انتزاعی توجه می‌کند که مسائل بنیادینی را که هر هنرمندی در تجربه زیستی مدام با آن روبرو می‌شود، در آثار هنری به نمایش نمی‌گذارد.

وی خاطرنشان کرد: نکته دیگر در مورد ایده‌محور بودن این نمایشگاه است که با این موضوع موافق هستم که بیشتر آثار ایده‌محور هستند اما ایده محور بودن، یک طیف بزرگی را شامل می‌شود بدین معنی که تا کجای اثر ایده‌محور است و تا کجای اثر ایده‌محور نیست و چقدر ایده نقش تعیین‌کننده‌ای دارد و همینطور چقدر ایده در کار وجود دارد. امروزه بخشی از هنر به جای شیء تمام شده، به پروژه رسیده و آثار هنری و عکاسی به پروژه تبدیل شدند و زمانی که از پروژه صحبت می‌کنیم، الزاما دیگر کار تمام شده نیست و الزاما بر فرآیند به جای نتیجه توجه می‌کنند. پروژه جنین ذهنی یک شیء در حال رشد است و اگر تأکید بر ایده‌محور بودن آثار زیاد شود، وجه پروژه‌ای آن بیشتر اهمیت پیدا خواهد کرد و زمانی که وجه پروژه‌ای آن اهمیت پیدا کند، دیگر چقدر لازم است که تمام عکس‌ها دارای چاپ فاخر و قاب‌های تمام شده دقیق، شیک و لوکس باشد.

این مدرس یادآور شد: چرا از 40 نفری که در این نمایشگاه حضور دارند، یک نفر عکس‌هایش را بر روی کاغذ A4 چاپ نکرد و با پونز به دیوار نچسباند؟ البته دلیل این کار را می‌دانم اما سؤال مهمی برایم است. این لوکسی بودنی که در مصرف‌گرایی جامعه امروز نقد می‌کنیم، چرا جهان هنر به آن دچار شده است و چرا اگر هنر بر پروژه‌های ایده‌محور تأکید می‌کند، مقداری از هزینه‌های سرسام‌آور را کم نمی‌کند و از سادگی و تواضع آثار هنری بهره نمی‌برد؟ مسئله‌ای که دارم این است که عکاسی و هنرهای دیگر امروز بیش از هر زمان دیگر در سلطه بازار هنر است و بازار هنر و اقتصاد هنر، دارد جهان هنر را می‌بلعد و تمام وجوه آن را تحت‌الشعاع قرار داده است. امروز بیش از هر زمان دیگری هنرمند نگران فروش و فروش آثار با قیمت‌های بالا است و این مساله طبعا در گالری‌ها نیز تأثیر گذاشته است. دیگر عکاس فکر نمی‌کند که اگر عکس‌هایش را با کاغذ معمولی به همراه پونز به دیوار بچسباند، چقدر فروش خواهد داشت.

سوری ادامه داد: بنابراین با اینکه این شرایط را درک می‌کنم، اما به هر حال باید تعدادی باشند که آثاری را خلق کنند و می‌شود پروژه‌ای را کار کرد که وجه اقتصادی و مالی آن چندان مورد نظر نباشد و کار تمام شده نیز یک کار شیک و فاخر نباشد. انتظار داشتم که پروژه‌های متواضع‌تر می‌داشتیم و عکس‌های خیلی بدوی و ساده می‌داشتیم. امروزه همه ما می‌دانیم متریال چقدر تأثیرگذار است و در جهان امروز به دلیل سلطه شدید دیجیتال، یک امر ملموس مهم شده که بسیاری از هنرمندان به آن می‌پردازند. عکس به مثابه شیء در جهان هنر و عکاسی اهمیت بیش از پیش پیدا می‌کند و ما نیز باید به آن سمت برویم و تعدادی از آثار در این جهت بودند اما کافی نیستند و باید بیشتر می‌بودند تا به حس خودمان که فضای دیجیتال دارد آن را کم کم از ما دور می‌کند، برسیم.

وی بیان کرد: نکته دیگر این است که عکس تنها تصویر نیست و ما عادت کردیم که عکس را تنها تصویر ببینیم در صورتی که باید به مثابه شیء نیز به آن نگاه کنیم در این صورت از جهاتی برای ما واقعی‌تر خواهد بود و حواس دیگری از ما را مورد توجه قرار خواهد داد و از این جهت برای ما کمک‌کننده است. نکته دیگر این است که ای کاش این نشست‌ها نیز مقداری مسائل نظری و یا مسائل کلی مربوط به عکاسی هنر ایران را نیز دربر می‌گرفت. چند تا از کارها را دیدم و چندین سال است که یک عبارتی در عکاسی مستند به نام عکاسی "پسامد" یعنی عکاسی پس از رویداد صورت می‌گیرد و دیدم که چقدر این امر برای ما مهم است به دلیل اینکه شما می‌بینید که چند سال از جنگ عراق و همینطور زلزله منجیل گذشته است اما پروژه‌هایی می‌بینیم که به این رویدادها می‌پردازند.

حمیدرضا سوری در پایان تصریح کرد: لذا عکاسی پسامد برای ما امری حیاتی است و این پیامد تنها چند روز نیست و می‌تواند چند سال و چند دهه باشد، بنابراین فکر کردم که جای بحث‌های نظری بسیار زیاد است و این ده روز نیز می‌توانست بخشی از آن‌ها را به نمایش بگذارد. همان طوری که در صحبت‌های گذشته به آن اشاره کردم، ایده‌محور بودن یک طیف بزرگی را شامل می‌شود و یک گستره نسبتا وسیعی را در برمی‌گیرد اما اگر بخواهم یک نکته کلی را در این زمینه مطرح کنم، این است که امروزه هنرمندانی می‌توانند در زمینه عکس هم خوب کار کنند که یک تعادلی میان تجربه زیسته و تئوری برقرار کنند. تأکید منحصر به فرد بر تجربه زیسته و تئوری کافی نیست و باید به تعادل برسیم. لذا هم باید اندیشه، ایده و تئوری در کار داشته باشیم و هم تجربه زیسته هنرمند با آن تلفیق شود و در مجموع اثری را ارائه دهد که نه عاریتی باشد و نه بدون پشتوانه نظری باشد.

IMG-20191205-WA0022

گفتگو با عکاسان

در بخش گفت‌وگو با عکاسان مژده موذن‌زاده، مجید قدکساز و عطا نوین درباره مجموعه‌های خود گفتند.

در ابتدا مژده مؤذن‌زاده در مورد مجموعه خود با نام "در خاطر همه مردم شهر ماند" گفت: برای پایان‌نامه کارشناسی ارشد باید یک موضوع انتخاب می‌کردم و به دلیل اینکه یکی از دوستانم در رشته حقوق تحصیل می‌کرد، می‌خواست موضوعی انتخاب کند که مرتبط با رشته تحصیلی‌اش باشد. من هم برای پروژه اولیه خودم یک مرتبه در محل صحنه جرم حاضر شدم و مأموران آگاهی تصمیم گرفتند یک قتلی را که در یکی از پاساژهای کرمان اتفاق افتاده بود بازسازی کنند. من نیز به محل جرم رفتم و شروع به عکاسی کردم اما خیلی برایم جالب نبود که از صحنه جرم عکاسی کنم به همین دلیل تصمیم گرفتم که پروژه‌ام را به سمت موضوعات هنری ببرم.

وی افزود: بنابراین در آرشیو روزنامه‌های کرمان جستجو کردم، در سال 73 تا 76 یک باندی در کرمان فعالیت داشتند که این باند در این سه سال همه نوع جرمی را مرتکب شده بودند و به دلیل اینکه این موضوع در کرمان بسیار بحرانی شده بود، خبرنگاران اجازه داشتند که در جلسات دادگاه حضور پیدا کنند و تمام اعترافاتی را که هسته اصلی باند داشتند در روزنامه‌ها مکتوب کنند. بنابراین تصمیم گرفتم به بافت قدیمی شهر بروم و شروع به عکاسی کنم و پس از مدتی به این نتیجه رسیدم که من هر چقدر عکس می‌گیریم، نمی‌تواند مجموعه کاملی باشد و بخشی از داستان در گفته‌های آن‌ها است و این گفته‌ها را می‌شود با نوشتار به صورت کپشن در پایین هر عکس آورد.

سپس مجید قدکساز نیز در مورد مجموعه خود با نام "هویت نگران" گفت: اواخر سال 96 پروژه ولیعصر شروع شد و در پی جلساتی که با آقای منوچهرزاده داشتم، به یک توافق مشترک رسیدیم که من از پنجره‌های رو به خیابان ولیعصر عکاسی کنم. حدود سه روز بعد از جلسه‌ای که با آقای منوچهرزاده داشتم، برای اولین بار به عنوان یک مهاجر خیابان ولیعصر را دیدم. در ابتدا از پایین شروع کردم، به پنجره‌ها و چیزهایی که می‌دیدم دقت کردم. بالاخره و با کلی ترس و لرز زنگ تک تک خانه‌ها را زدم و از آن‌ها درخواست کردم که به داخل خانه‌شان بروم و از پنجره‌های خانه عکاسی کنم و دوست داشتم ببینم آدم‌ها در ولیعصر به چه صورت زندگی می‌کنند. یکی پس از دیگری زنگ منازل را می‌زدم و از هر حدودا 30 منزل، شاید یک یا دو نفر به من جواب می‌دادند.

وی ادامه داد: روز اول کامل ناامید شده بودم و پس از اینکه به حدود 50 منزل مراجعه کردم، بالاخره یک آقایی در منیریه در را برای من باز کرد و بدون اینکه از من سؤال کند که چرا می‌خواهی از پنجره عکاسی کنی، به من گفت که به داخل بیا و در را ببند. ایشان برای من توضیح داد که این خانه قدمت 100 ساله دارد و متعلق به وزیر صنعت رضا شاه بوده است. پس از صحبت کوتاهی که با ایشان داشتم، از پنجره‌های خانه عکاسی کردم و حدود 10 ماه طول کشید تا من این پروژه را به اتمام برسانم.

در ادامه عطا نوین در مورد مجموعه خود به نام "دیوار عکس" گفت: در مورد فرم و محتوای این پروژه از دو مسیر کاملا مختلف به آن رسیدم. تقریبا سعی کردم به مدت دو سال از قالب همیشگی خودم خارج شوم و شهر خصوصا خیابان‌ها را موضوع کارهایم قرار دادم و به دنبال محتوای مورد نظرم بودم. از طرفی دیگر سعی کردم با تکنیک و ابزاری که در دست دارم، محتوا را بهتر انتقال دهم. من در این پروژه می‌خواستم که مخاطب وارد کار شود و در این کار دخیل باشد و هر طور که می‌خواهد با اثر برخورد کند.

وی افزود: این پروژه را در زندان قصر شروع کردم و در واقع مشغول یکسری پروژه‌های مدت‌دار مکان‌محور شدم. زمانی که در زندان قصر قدم می‌زدم، به این نکته رسیدم که افرادی که در یک دوره‌ای در این زندان بودند و با یکسری اعداد و حروف کدگذاری می‌شدند، چطور می‌شود که بعد از یک تغییری این اسامی مقدس می‌شوند و نام‌شان بر روی خیابان‌ها گذاشته می‌شود و بر روی دیوارها کار می‌شود و تبدیل به اثر هنری می‌شود. عکس‌هایی که از دیوار گرفتم، کار یک آرتیست دیگر به نام مهران حمدی‌نژاد است و در این دیوار اسامی زندانیان سیاسی که مدتی در زندان قصر بودند، نوشته شده است.