سرویس تجسمی هنرآنلاین: در جریان نیمه دوم دهه 1960 میلادی در ایالات متحده امریکا، جنبشی به نام هنر خاکی پدید آمد. برخلاف هنر مینیمال که قصد رویارویی با فرمهای مصنوعی شهری را داشت، هنر خاکی به دنبال ایجاد ارتباط با مکانهای طبیعی و دور از آلایندهها بود که ویژگی بارز سرزمینهای آمریکایی محسوب میشد.
هنر زمین جنبهای از گرایشی کلی در میان هنرمندان جوان است تا به کمک آن از ساختن اشیای هنری به نفع خلق تجربههای هنری مربوط به یک فضای مادی دست بکشند. میتوان گفت مهمترین دغدغه برای هنرمند این است که به آن قطعه از زمین که اثر خود را در آن به وجود آورده تحقق بخشد، نه اینکه تنها آن اثر مکان ویژه را ثبت کند و یا بفروشد. آیا میشود تمام جهان هنری را با چنین گرایشی دگرگون ساخت؟ هدف این سبک از هنر چیست؟
مفهوم هنر زمین (Land Art)
هنر خاکی (Land Art)، کنشی است نامتعارف و مقولهای بسیار متفاوتی است که به اسمهای مختلف نامیده میشود. از جمله "هنر ناچیز" و "هنر ناممکن"، تا حدی بسته به نوع فرمی که به خود میگیرد، شناخته میشود. (لینتن، رامین، هنر مدرن، 376)
هدف اینگونه از هنر تأکید بر وحدت هنر و طبیعت است. (پاکباز، دایرهالمعارف هنر، 654) وابستگی به مکان، خصوصیت بارز هنر زمین است. هنرمندان در ذهن خود آثار را برای فضای خاصی در نظر میگیرند و سپس آنها را بر روی زمین خلق میکنند. به این ترتیب، آنها ظاهر، ساختار و مواد موجود در فضاها را تغییر میدهند و نام خود را در تاریخ آنها ثبت میکنند. این آثار به طور ذاتی غیرقابل جابهجایی هستند. (همان، ص 13)
هنر خاکی به لحاظ داشتن طرح فرمی مطلق، نتیجهای از مینیمالیسم بود، با این وجود ویژگیهای بارز آثار هنر خاکی شامل بار شدید احساسی، استفاده از مواد طبیعی و مواجهه با ساختار زمینشناختی بود. هنر خاکی قصد دارد زبانی بیافریند که در آن فرهنگ و طبیعت، فرم هنری و فرم طبیعی بتوانند با یکدیگر مرتبط شده و در درون اثر یکی شوند.
مدیر یک گالری آلمانی به نام گریشام برای نخستین بار عبارت "هنر خاکی" را برای عنوان یک نوار ویدئویی استفاده کرد که خود تنظیمکننده آن بود. او در این نوار مداخلههای بسیاری از هنرمندان را در قلمروهای طبیعی مستند کرده بود. (لوردانا پارمزانی، 157:1952)
در هنر زمین از تجهیزات بزرگ خاکبرداری و تودههای عظیم خاک و سنگهای جابهجا شده استفاده میکردند. بدین ترتیب، کار هنرمندان خاکی، نه تقلید از طبیعت فیزیکی است نه گریز از آن؛ بلکه تأییدی است بر وحدت واقعیت فیزیکی جهان که هنرمند نیز در آن سهمی دارد. (گاردنر، 1385، ص663)
ضرورت یافتن مکانی دور از موزهها و گالریها، برای آفرینش آثار هنری آزاد از همه شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، هنرمندان را به جستجو در جهت یافتن فضاهای تازهای سوق داد که در آنها اصالت، آزادی، حقیقت هنر و ذات هستی امکان تحقق یابند. طبق نظر هنرمندان خاکی، هنر آمریکایی، بهویژه هنر پاپ با تصاویر سرد خود و هنر مینیمال با دقت مفهومی و ارتباط آشکار با صنعت، به انبوه پرسشهای مطرح شده از سوی هنرمندان، پاسخ رضایتبخشی نداده بودند. از نظر آنها، درهای حیطه هنر باید به روی تمامی جریانهای هستی و همه حواس و تمامی مواد موجود در جهان و رابطه با فرمها و تجربههای واقعی گشوده باشد. این جنبش قصد بازگشت به ناتورالیسمی که پیشتر دوران آن به سر آمده بود را نداشت، بلکه تنها در جستجوی زبانی هنری بود که در آن طبیعت ابزاری شود که بیشتر با آفرینش ریختشناس اثر مطابق است؛ و عناصر مکانیکی و صنعتی (ماشین خاکبرداری، بولدوزر، کامیون یا موتورسیکلت) را که به لحاظ تکنیکی اجرای اثر را ممکن میساختند، گرد هم آورد بی آنکه تعارضی میان آنها وجود داشته باشد. در آثار این دسته از هنرمندان دنیای مصنوعی و دنیای طبیعی با هم روبهرو میشدند و تعامل میکردند تا رویدادی زیباشناختی پدید آید که به جریانی پیوسته از حواس، احساسات و هستی تبدیل شود. جریانهای جدید نظیر هنر در طبیعت که بیشتر بر مفاهیم مربوط به زیستشناسی و حفاظت از محیطزیست تأکید داشتند، برگرفته از همین درونمایهها بودند. (پارمزانی، 1393، ص 158)
در هنر لند آرت، پروژهها اغلب موقتی است و با گذشت زمان در معرض فرسایش عناصر طبیعی، از بین رفته یا تغییر میکند و هنرمند از راه عکسبرداری پروژه را ماندگار میکند. برخلاف آثار هنری قبل، پروژههای لند آرت در سایت (فضای اجرا شده) مشخص خود، غیر قابل جابهجایی هستند. در این هنر تأکید بر سادگی فرم و تمرکز بر روی مواد تشکیلدهنده (متریال) و حس و مفهوم است.
این جنبش در واقع تظاهرات اعتراضآمیزی بود علیه استثمار انسان و منابع طبیعی، علیه شتاب گرفتن ساختنهای سریع و ویران کردنهای سریعتر (که از ویژگیهای شهر قرن بیستم است).
به همین دلیل میتوان صرف هزینههای گزاف برای لند آرت را با اهداف این جنبش- که همانا یک جنبش اعتراضی بر ضد مصرفگرایی و تخریب و اسراف منابع جهانی بود- توجیه کرد. در واقع قصد هنرمندان این جنبش به هیچ عنوان اجرای هنر فاخر نبود، بلکه برعکس در جهت نقد زندگی تجملاتی، استثمار انسانی و جامعه صنعتی بود و هنرمندان به دنبال نشان دادن و بازنمود تخریب، عدم ماندگاری و گذرا بودن زندگی انسانی هستند.
به همین دلیل برای اجرا و نمایش آثار خود، نه گالری بلکه محیطهای بکر طبیعی را انتخاب میکردند و نه تنها به دنبال اجرای اثری یونیک (منحصر به فرد) نبودند، بلکه حتی به دنبال فروش اثر (یعنی صرفهی اقتصادی) و جابهجایی اثر (برای نمایش و معروفیت جهانی) نیز نبودند. به همین دلیل در دل طبیعت و با متریالهای اغلب ارگانیک و طبیعی به تولید اثر میپرداختند. در واقع سطحی که در آن میخواستند هنرنمایی کنند: مرغزارها، درههای عمیق، دریاچههای نمکی، کوههای صخرهای، بیابانهای بیانتها و... .
اما بسیاری از آثار هنر زمین با ورود به دهه 70 میلادی دچار تغییراتی شد که ریشه در آئینهای بدوی و شرقی داشت. این هنر ابتدا در امریکا اعلام موجودیت کرد و سپس در دهههای 80 و 90 میلادی در اروپا نیز توسعه یافت. خاصیت ذاتی این هنر در آنی و گذرا بودن آن بود که شاید اشارهای مفهومی به ناپایداری عالم مادیات داشته است و ثبت این آثار تنها از طریق فیلم و عکس ممکن میشود. آثاری هنری که پهنه زمین را چون بوم نقاشی قرار داده تا ما را با چیزی فراتر از قبل روبهرو سازد و به این واسطه پهنه عملی هنر را نیز رشد دهد؛ در اینجا دیگر از آن همه ابزار متنوع و رنگ خبری نیست؛ دیگر خلق یک اثر هنری در گرو و قید و بند ماده نیست؛ تنها و تنها با ابزاری ساده به دنبال مفهوم میگردد. (میرعمادی،1391، ص 14)
با رکود اقتصادی ناگهانی در اواسط دهه 1970 میلادی، لند آرتیستها نیز حامیان پولدار خود را از دست دادند. مرگ اسمیت سون نیز به عنوان مهره اصلی این هنر در سال 1973 به کمرنگ شدن آن سرعت بخشید. ولی در هر حال هنوز هنرمندانی همچون مایکل هیزر و جیمز تارل در نقاط مختلف به تلاش خود ادامه میدهند.
تفاوت امروزین هنر زمین با هنر محیطی
هنر زمینی را در ابعاد و حوزههای بسیار متنوعی میتوان بررسی کرد. اما اگر بخواهیم بیمقدمه اشارهای کلی به این تفاوت داشته باشیم شاخصترین تفاوت این دو شاخه از هنر جدید با همه وجه اشتراکهایشان در عظیم بودن آثار هنر زمین است که در آثار هنر محیطی برخلاف آن تا حد مینیمالیستی هم پیش میرود و مورد دیگر اینکه در آثار هنر محیطی وجه زیستمحیطی بودن اثر بسیار مهمتر و بنیادینتر دیده شده تا در آثار هنر زمین. با این حال هنر زمینی در تداومی که از پیش داشته است حالا به دلیل بحرانهای زیستمحیطی توجه خاصی به محیط زیست دارد و از آنجا که این موضوع یک مشکل جهانی است، بسیاری از هنرمندان بهخصوص هنرمندان جوان ایرانی را به سمت هنر محیطی که نوع امروزین هنر زمین است سوق داده است. ویژگی هنر زمینی استفاده از زمین و اجزای آن (شن، سنگ و چوب) در طبیعت است که پس از آن تبدیل به اجزای سازنده پیکره یا حتی گاهی خود پیکره میشود. (تیبرگین، 1376، ص24)
بسیاری از هنرمندان کار خود را تحت عنوان لند آرت توصیف میکنند. به نظر میرسد که این شاخه در خارج از امریکا معمولتر است. در مقایسه با هنر محیطی میتوان گفت هنر زمین (Land Art) اصطلاح قدیمیتری است و از اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 میلادی برای هنر زمین و در فضای باز به کار میرود. نوآورران پیشین از قبیل ریچارد لانگ و دنیس اوپنهایم خطوط ساده و اشکال هندسی را توسط راه رفتن به جلو و عقب روی زمین ایجاد کردند و آن را هنر زمین (Land Art) محسوب کردند. برای مثال در آثار ریچارد لانگ تقابل عناصری از طبیعت در موزهها رویکردی مفهومگرا را در خود دارد، اما اینکه این نوع از آثار این هنرمند هنر زمین را در کدام شاخه هنر جدید باید دید جای بحث دارد، هنر محیطی یا هنر زمین؟ پرسش دیگر اینکه آیا اثری میتواند در محیط موزه یا گالری ارائه شود و جزو آثار هنر زمین محسوب گردد؟ ولی در برخی دیگر از آثار این هنرمند که در طبیعت قدم زده و خطوطی را در طبیعت به طول مایلها ایجاد کرده میتوان جزو هنر زمین محسوب کرد. به طور مثال کراپآرت که تصـاویر بسیار بزرگی در مزارع کشـاورزی به وجود میآورد و تنها از بالا قابل دیدن است شکلی از هنر زمین (Land Art) است. همچنین پیکرههای بسیار عظیم مانند کار جیمز تورن در این گروه گسترده قرار میگیرند. زمانی اصطلاح لند آرت را برای در برگرفتن حیطه وسیعی از اصطلاحاتی از قبیل: هنر زیستمحیطی، هنر محیطی، هنر زمین و لند آرت استفاده میکنند. سواسپاید این کار را در کاتالوگ Ecovention خود انجام میدهد و به نظر میرسد که وی در حال معرفی اصطلاح جدید Ecovention بوده است که توسط او و امی لیپتون ابداع شده و شامل مجموعهای از کارهای هنری است که پیشتر هنر زیستمحیطی و یا هنر محیطی محسوب میشدند. دیگر کتابهایی مانند Land and Environmental art نوشته کستنر و والیس اشاره میکنند که لند آرت به تدریج به هنر محیطی تبدیل شده است. چون در ابتدا اصطلاح لند آرت به وجود آمد و بیشتر شامل طبیعت و خاکبردای بود، باید به طور معقولانهای فصل آغازین باور ما از طبیعت محسوب شود چنانکه از معنی فضا مفهوم گستردهای ایجاد شد که اکوسیستمها و آنچه اینک به طور معمول به عنوان موضوعات زیستمحیطی شناخته میشوند را شامل شد.
"Earth works" و "Earth Art" به طور گستردهای فرم خاصی از Land Art محسوب میشوند. به نظر میرسد اولین کار Earth work اثری در فضای آزاد بود که توسط هربرت بایر در 1955 انجام شد اما ایده شکل دادن زمین به شیوههای زیباشناختی به قدمت وجود انسان است. این اصطلاح در سال 1969 رایج شد. چنانکه بخشی از نمایشگاه گالری دلون در نیویورک بود. Earth works بسیاری از کارهایی از این دست را در بر میگیرد: خاک را از محیط بیرونی به فضای درون میآورند، اشکال بزرگی در مکانهای دوردست در زمین حفر میکنند و سرانجام برپایی سازههای دستساز سیمانی در بیابان که در اصل خود زمین را به عنوان صحنه، مواد و بوم برای ایدههای هنری مفهومی استفاده میکنند. والتر د ماریا، نانسی هولت، مایکل هیزر و رابرت اسمیتسون چهرههای ارشد در این صحنه بودند اگر چه بسیاری از دیگر گروهها در حال جستجوی موضوعات مشابه بودند. "Earth works" و "Earth Art" اغلب زیرمجموعههای لند آرت محسوب میشوند. بسیاری از کارهای هنری در طبیعت در مقیاس بزرگ (توسط معماران و نیز هنرمندان) همچنان در حال خلق شدن هستند و معمولاً به عنوان لند آرت شناخته میشوند.
حال در مقایسه با این نمونه باید گفت، هنر محیطی با رویکردی خاص در تلاشی نو برای رسیدن به یک تأثیر ژرفتر و طبیعتدوستانهتر به طور معمول از عناصر بیشتری از طبیعت استفاده میکند (گلبرگ گلها، شاخههای کوچک، سنگها، یخ، برگها و غیره). هنر محیطی از لحاظ تاریخی، فضا، زمان و طبیعت را به هم نزدیک میکند و در حقیقت یک بار دیگر ضرورت تماس و نزدیکی دوباره بشر را با طبیعت - که در جوامع پساصنعتی به شدت مورد بیتوجهی قرار گرفته- مطرح میکند. هنر محیطی دیدی جدید از رابطه ما با طبیعت در برابرمان میگذارد و راهکارهایی نو برای همزیستی با محیط اطراف در اختیارمان قرار میدهد. آثار هنر محیطی گاهی در مسیر احیا و بازآفرینی محیطهای آسیبدیده قرار میگیرد. برای نمونه، زیستبومهای آسیبدیده را به روشها و میانجیهای هنری و زیباشناختی احیا و بازآفرینی میکند. برخی از هنرمندان استدلال میکنند که لند آرت و هنر در طبییعت درباره ترمیم کردن، زیستبوم یا عملگرایی مستقیم نیست، آنچه برای گروهی نمود مهم معاصر اکوآرت است. آنها اغلب در حال استفاده از زمین و طبیعت به عنوان یک وسیله بیان برای بیان خود یا کشف ایدههای هنری و یا زیبایی طبیعت هستند.
البته بسیاری از پروژههای اولیه لند آرت شامل ترمیم و آرایش زمین در حجم وسیع در مناطق معدنی گذشته و غیره هستند. به طور کلی لند آرت (Earth art پیشین)، بیشتر درباره دوباره شکل دادن و تزیین کردن چشماندازها و به طور همزمان ساختن منابع عظیم (تورل، نانسی هولت و غیره) و کمتر درباره زیستبوم است. همچنین تا حدودی دارای پیچیدگی است و مکرراً با دورنمای اصطلاحات همپوشانی دارد.
هنرمندان سبک لند آرت
میکائیل هایزر یکی از بزرگترین نمایندگان این جنبش مینویسد: "در صحرا قادر به یافتن چنان فضاهای دستنخورده، مذهبی و سرشار از آرامشی هستم که هنرمندان همیشه تمایل دارند در کارهایشان به نمایش بگذارند." او برای نخستین اثر خود که در پاییز 1967 خلق کرد، یک مجموعهدار نیویورکی را ترغیب کرد تا ابزارهای اقتصادی و نیز مواد لازم برای اجرای اثر را در اختیار وی قرار دهد؛ یعنی پرواز کردن بر فراز صحرای نوادا و یافتن زمینی مناسب و حفر گودالی در آن به عمق پانزده متر و طول بیش از پانصد متر. سپس آثار دیگر وی نظیر سطح مدور جابهجایی به دنبال آمدند که در اثر مذکور دایرههای بزرگی را به کمک رد چرخهای موتورسیکلت طراحی کرد. (لوردانا پارمزانی، 157:1952)
از هنرمندان این سبک والتر دو ماریا، رابرت اسمیتسون، ریچارد سرا، جیمز تورل، همیش فولتون، اندی گلدزورثی، استیوارت بریسلی، دنیس اوپنهایم و هنرمندان اروپایی افرادی چون ریچارد لانگ، باری فلاناگان، و به دنبال آنها کریستو بولگاری نیز به هایزر پیوستند و در ایران احمد نادعلیان به این سبک کار میکند.
والتر دیماریا
والتر دیماریا مجسمهساز، تصویرگر و آهنگساز امریکایی در سال 1935 در نیویورک متولد شد و در سال 1953 به تحصیل تاریخ هنر پرداخت. فعالیتهای او بیشتر در زمینه هنر مینیمال، هنر مفهومی و هنر زمین در دهه 60 میلادی بود.
والتر دیماریا
والتر دیماریا، پنجاه متر مکعب خاک، 1968، نیویورک
در این اثر هنری دیماریا تلی از خاک را در فضای گالری میریزد و امکان ورود به گالری از بین میرود. نوعی از دادائیسم ایف کلاین در این اثر دیده میشود. کلاین مخاطب را به گالری خالی دعوت میکند او نیز به یک گالری دعوت کرده که به دلیل شرایط ایجاد شده، نمیشود داخل آن شد. این اثر به نوعی دهنکجی هنرمندان لند آرت به گالریهاست. این ویژگی که از یک جا کندن و به یک جا آوردن و یا به عبارت دیگر جایگزین کردن دو فضا نیز در این اثر اتفاق میافتد.
والتر دیماریا، مزرعه نور، 1977، امریکا
مشهورترین اثر دیماریا اثری است که در نیومکزیکو (جنوبغربی امریکا) به وجود آمده است و یک سایت بسیار گسترده را در بر میگیرد.
او در این اثر میلههای برقی بسیار بلندی در حدود 7 متر را نصب میکند که با فواصل مشخص در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند؛ بنابراین یک ساختار هندسی مینیمالیستی (در شبکهای نظاممند) شکل میگیرد. وقتی شب میشود و رعد و برق به این فضا میخورد شکلهای مختلفی ایجاد میشود که به پستمینیمال نزدیک میشود؛ زیرا تبدیل به یک اثر واقعی میشود.
این اثر نقاشی نشده است. مشاهده این اثر ساده نیست و به حضور در مکان و گرفتن وقت قبلی نیاز است. اجازه عکسبرداری به تماشاگران داده نمیشود و تمام عکسهای حرفهای توسط کارگزاران سایت گرفته میشود. تماشای اثر توریستی نیست؛ چون اثر هنری است. برای دیدن اثر باید در آن مکان با امکانات ویژه و ایمنی کامل منتظر باشید با امید به این که رعد و برق بزند و شما اثر را ببینید. عنصر ناپایداری که لند آرتیستها دنبالش بودند در این اثر دیده میشود.
والتر دیماریا، دو خط موازی، 1968، صحرای موجیو،کالیفرنیا، طراحی به طول یک مایل، فاصله دو خط 66/3 متر
دیماریا در این اثر گودال کمعمق و موازی در وسط صحرا حفر میکند، سپس آن را با گچ سفید پر میکند و بدینترتیب دو نشانه حجم سازانه در دل چشماندازی دست نخورده بر جای میگذارد و با یک عکس کار خود را ثبت میکند. کار او مانند یک گذرگاه است که به مرور زمان محو میشود. (لینتن،376:1382)
رابرت اسمیتسون
رابرت اسمیتسون در سال 1938 میلادی در نیوجرسی امریکا متولد شد و در سال 1973 میلادی بر اثر سانحهای هوایی در تگزاس درگذشت.
اسمیتسون در سالهای 1965 و 1966 به تحصیل رشته نقاشی در نیویورک پرداخت. نقاشیهای اولیه دانشگاهی او تحتتأثیر نقاشیهای هموئورتیک و پاپآرت بودند. او در سال 1964 در نقش یک مفسر مینیمالیست مطرح شد و شیفتگی اولیهاش از بدن انسان نقش بربست. در آثار اسمیتسون همواره، هنر و واقعیت فیزیکی با هم در کارهایش مشهود بود.
رابرت اسمیتسون
رابرت اسمیتسون، اسکله حلزونی، 1970، برکه بزرگ نمک، یوتا، امریکا
اسکله حلزونی یکی از معروفترین آثار اسمیتسون است، این اثر در واقع جادهای سنگی است که از کنار ساحل تپهای حرکت و در کرانه برکه بزرگ نمک در خلیج اوتا به صورت مارپیچ یک حلزون شکل میگیرد، به نحوی که شکل اسپیرال به طور کامل از ارتفاع بالای زمین قابل رویت است. نکته جالب توجه در این پروژه این است که مکان آن به طور تدریجی در حال حرکت است، به دلیل اینکه سطح آب برکه در حال بالا آمدن بوده و میرود تا سطح جاده را در خود ببلعد. بنابراین کل اثر در حال حاضر تنها به مدد مدارک عکاسی شده قابل شناسایی بوده و چهره امروز آن به کلی نسبت به چهره اولیهاش دگرگون شده است. (اسمیت، 198:1923) نکته ظریف حائز اهمیت اینجاست که با کمی دقت میتوان رشد تصاعدی و تکثیر فزاینده، لایتناهی بودن و حرکت به سمت بینهایت را که در اکثر کارهای قبلی اسمیتسون (اغلب به صورت رشد پلکانی یا فرمهای هرمی) نمود پیدا میکرد، در این کار نیز در قالب فرم مارپیچ مشاهده کرد و شدت، عمق و ماندگاری تأثیر مفهوم آنتروپی را بر ضمیر وی بیش از پیش احساس کرد.
رابرت اسمیتسون، دایرهی شکسته و اهرام، 1972، امن، هلند
اسمیتسون با استفاده از ماشینآلات و نیروی انسانی، به بازآرایی قطعههای بزرگ زمین میپردازد، تودههای عظیم خاک را به صورت فرمهای مجسمهگونه جابهجا میکند و باز به ترکیب دایرهوار میرسد.
جیمز تورل
جیمز تورل متولد 1943 در شهر پاسادانا واقع در ایالت کالیفرنیا است. کارهای تورل در محدوده آثار پندارگرایانه با گرایشهای صوفیمآبانه و متکی بر کارکرد نور، آن هم با تعبیر متافیزیکیاش، قابل تفسیر است. این آثار در عین حال با شکل خاصی از بیان هنری که بعدها به هنر زمین موسوم گردید. در کل بسیاری از این کارها را باید هنر مینیمال دانست که در مقیاس عظیم اجرا شدهاند.
رادن کراتر یک مخروط آتشفشانی خاموش است که در صحرای آتشفشانی سانفرانسیسکو، در نزدیکی صحرای آریزونا و گرند کانیون، قرار دارد. پهنای مخروط ۳/۲ کیلومتر است، با ۶۰۰ پا بلندی و به طور تقریبی 400 هزار سال قدمت دارد. جیمز ترول، هنرمند اهل لسآنجلس، آتشفشان و بیابانهای اطرافش را در سال ۱۹۷۹ خرید تا آن را بدل به اثر هنری عظیمی در دل طبیعت بکند. یکی از چیزهایی که این هنرمند برای اثرش مدنظر داشت، ایجاد یک چشمی عظیم در درگاه آتشفشان بود تا مهمانانش بتوانند از نور آسمان، خورشید و پدیدههای آسمان لذت ببرند.
جیمز تورل، آتش فشان رادن، 1974، آریزونا، امریکا
دنیس اوپنهایم
دنیس اوپنهایم زاده ۶ سپتامبر ۱۹۳۸ الکتریکسیتی، واشینگتن، امریکا، درگذشت ۲۱ ژانویه ۲۰۱۱ (۷۲ سال) نیویورک، ایالات متحده آمریکا، تحصیلات دانشگاه هنر کالیفرنیا، دانشگاه استنفورد، شناختهشده برای تندیسگری، هنر اجرا، هنر مفهومی و هنر بومشناختی.
دنیس اوپنهایم، بذر افشانی جهت داده شده، 1969، هلند
هنرمند قسمتی از مزرعه را با طراحی قبلی به طور خاصی شخم میزند و آرایش جدیدی به وجود میآورد. عکس ثبت شده را برش میزند و این کار به دست میآید.
ریچارد لانگ
ریچارد لانگ هنرمند انگلیسی در سال 1945 در بریستول متولد شده و از سال 1967 تاکنون در عرصههایی متفاوت مانند مجسمهسازی، عکاسی و نقاشی فعالیت میکند. لانگ تنها هنرمندی است که تا به حال چهار بار نامزد جایزه معتبر ترنر شده که البته تنها یک بار در سال 1989 این جایزه به او تعلق گرفته است. لانگ در بیشتر آثارش، از مواد طبیعی مانند سنگ و چوب استفاده میکند و در بعضی مواقع حتی محیط اجرا و پیادهسازی آنها هم در خود طبیعت است.
همچنین موتیفهایی مانند دایره و خط صاف در بسیاری از آثار این هنرمند به علامت مشخصه آنها تبدیل شده است و ویژگیهای لند آرت در آثار او کاملاً مشهود است. از سالهای دور منظرههای طبیعی برای مردم بریتانیا بسیار مهم بوده است. چرا که در کشور انگلیس تغییرات آب و هوایی زیادی است و شاید به همین دلیل افرادی مثل کانستبل یا ترنر انگلیسی منظرهپردازان برجسته اروپایی شدهاند. لانگ نیز ادامهدهنده همین سنت است.
لانگ در ساحل نمناک یا روی سبزهها یا جاهای دیگر در یک مسیر مشخص قدم میزند تا اثری از خود به جای بگذارد. او با بولدوز به جان طبیعت نمیافتد. بلکه با پا و بدنش در نقطهای دور افتادهای از جهان، روی خط نشانهگذاریشده آنقدر رفت و برگشت میکند تا گذرگاهی را در زمین پانخوردهای به وجود آورد. او از این کنش خود یک عکس و یک نقشه به ارمغان میآورد. (لینتن،376:1382)
ریچاردلانگ، راهپیمایی روی یک خط، 1972، پرو
ریچارد لانگ، خطی در جزیره،1974
احمد نادعلیان
احمد نادعلیان متولد شهرستان سنگسر استان سمنان به سبب نوآوری در زمینه هنرهای محیطی و شبکهای در مجامع بینالمللی چهرهای شناختهشده به شمار میرود. نادعلیان فارغالتحصیل رشته نقاشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است و دکترای خود را در رشته فلسفه هنر با گرایش نقاشی و تزئینات دیواری از دانشگاه مرکزی انگلستان (UCE) اخذ کرده است.
دکتر احمد نادعلیان در سال 2002 موفق به کسب نشان نتآرت (هنر شبکه و اینترنتی) شده و در سال 2005 هم جایزه بزرگ و سیمرغ طلایی دوسالانه تاشکند را به دست آورده است. همچنین در سال 2006 به عنوان یکی از هنرمندان هنر محیطی سال در ایالاتمتحده و در سال 2009 هنرمند برگزیده موزه سبز آمریکا لقب گرفته است. نادعلیان اکنون در جنوب کشور و جزیره هرمز ساکن و آثار او در بیش از 40 کشور جهان پراکنده است. احمد نادعلیان با استفاده از خاکهای طبیعی هرمز به کمک دانشجویان یک فرش خاکی خالق کرده و در این کار از هیچگونه ماشینآلات سنگینی استفاده نشده است.
تصویری از احمد نادعلیان
احمد نادعلیان، فرش خاکی، جزیره هرمز
نتیجهگیری
هنر خاکی (Land Art)، کنشی است نامتعارف و مقوله بسیار متفاوتی است که به اسمهای مختلف نامیده میشود. از جمله "هنر ناچیز" و "هنر ناممکن"، تا حدی بسته به نوع فرمی که به خود میگیرد، شناخته میشود.
هدف هنرمندان هنر زمین به هیچ عنوان اجرای هنر فاخر نبوده است؛ بلکه برعکس در جهت نقد زندگی تجملاتی، استثمار انسانی و جامعه صنعتی قدم برمیداشتند و به دنبال نشان دادن و بازنمود تخریب، عدم ماندگاری و گذرا بودن زندگی انسانی بودند.
در هنر لند آرت، پروژهها اغلب موقتی است و با گذشت زمان در معرض فرسایش عناصر طبیعی، از بین رفته یا تغییر میکند و خاصیت ذاتی این هنر در آنی و گذرا بودن آن است که شاید اشارهای مفهومی به ناپایداری عالم مادیات باشد و ثبت این آثار تنها از طریق فیلم و عکس ممکن میشود.
شاخصترین تفاوت هنر محیطی و هنر زمین در عظیم بودن آثار هنر زمین است که در آثار هنر محیطی برخلاف آن تا حد مینیمالیستی پیش میرود و مورد دیگر اینکه در آثار هنر محیطی وجه زیستمحیطی بودن اثر بسیار مهمتر و بنیادینتر دیده شده است تا در آثار هنر زمین.
کراپآرت که تصـاویر بسیار بزرگی در مزارع کشـاورزی به وجود میآورد و تنها از بالا قابل دیدن است هم شکلی از هنر زمین (Land Art) است.
در هنر زمین از تجهیزات بزرگ خاکبرداری و تودههای عظیم خاک و سنگهای جابهجا شده استفاده میکنند. بدینترتیب، کار هنرمندان خاکی، نه تقلید از طبیعت فیزیکی است نه گریز از آن؛ بلکه تأییدی است بر وحدت واقعیت فیزیکی جهان که هنرمند نیز در آن سهمی دارد.
منابع:
پارمزانی، لوردانا (1952)، شورشیان هنر قرن بیستم، ترجمهی مریم چهرگان و سمانه میرعابدی، 1388، تهران: موسسهی فرهنگی و پژوهشی چاپ و نشر نظر
پاکباز، رویین (سرپرست)، (1378)، دایرهالمعارف هنر، تهران: فرهنگ معاصر
گاردنر، هلن (1946)، هنر در گذر زمان، ترجمهی محمدتقی فرامرزی، 1391، تهران: مؤسسهی انتشارات نگاه
لوسی اسمیت، ادوارد (1945)، مفاهیم و رویکردها در آخرین جنبشهای هنری قرن بیستم، ترجمهی علیرضا سمیعآذر،1380، تهران: مؤسسهی فرهنگی و پژوهشی چاپ و نشر نظر
لینتن، نوربرت، هنر مدرن، ترجمهی علی رامین، 1382، تهران: نشر نی
https://article.tebyan.net/292130/%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D9%85%DB%8C%D8%AA-%D8%B3%D9%88%D9%86
http://borqe.ir/richard-long/
http://borqe.ir/walter-de-maria/
http://www.ion.ir/news/361514/
http://www.iranart.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AA%D8%AC%D8%B3%D9%85%DB%8C-3/4975-%D9%84%D9%86%D8%AF-%D8%A2%D8%B1%D8%AA%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%88%D9%81-%D8%A8%D8%A7-%D9%87%D9%86%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D8%AF
https://www.kojaro.com/2016/4/11/118338/james-turrell-roden-crater/