سرویس تجسمی هنرآنلاین: لنا آندرشون در کتاب "تصرف عُدوانی" میگوید: کسیکه جامعه و آسیبپذیریِ انسان را در این هستیِ بیرحم در هنرش نادیده میاِنگارد، شایسته نیست خود را هنرمند بنامد. نویسنده بر این عقیده است، اجتماع هنرمند بر سیر تکامل و تحول او در هنرش نقش بسزایی داشته و نمیتوان منکر حضور آن شد. در دورههای تاریخی، از دیرباز آنچهکه هنرمند را پیشرو و پیشقدم میاِنگارد، توجه به زیرساختها و رخدادهای پیشآمده در پیرامون و اجتماع هنرمند بوده است. به نحوی او وقایع را ثبت و به یک جنبش هنری مبدل میکند. جنبشی برگرفته از ادغام فرایندها و تجارب گذشتگان فعال در عرصه هنر، شرایط حاکم بر جامعه کنونی و آنچه که امروزه ردپا یا امضای شخصی هنرمند نامیده میشود.
علی خالق، هنرمندیست که بیش از دو دهه در عرصه هنر فعالیت کرده و هستی و آنچه در زیر بنای وجودی آن نهفته هست را با دقتی موشکافانه از ضمیر ناخودآگاه خود پیدا و به نمایش میگذارد. نمایشگاه "خشم و هیاهیو" رویکردی بازیگوشانه در تاریخ هنر را به نمایش درآورده و بر این اصل است که مخاطب از سادهاندیشی دست بردارد، با دقت و وسواس بیشتر به آثار بنگرد، هوش و حواس خود را به کار گیرد تا واقعیت جهان را دریابد.
آنچهکه در این نمایشگاه ملموس است، ردپای فلسفی، شمایلنگاری و نمادشناسی بوده که در پایان تبدیل به مجموعه شخصی علی خالق میشود. هنرمند با درایت تمام و اندیشه از پیش تعیینشده، آنچه در ذهن خود میپرورانده را در تاریخ هنر جای داده و از ادغام این دو با تجارب شخصیاش بروندادی نوین پدیدآورده است. بروندادی فرای ذهن مخاطب، میتوان گفت این مجموعه دارای فضایی است لایتناهی و بیپایان که در آن آثار دارای شخصیت مجزا نیستند. به نوعی ارتباط کلامی در بین آثار وجود دارد.
در وهله نخست هنگامی که مخاطب در مقابل آثار قرار میگیرد، با تکرار پیدرپی چند عنصر بصری و نشانه در نقاشیها مواجه خواهد شد. در اصل عنصرهای بصری موجود اولین مرحله ارتباط دیداری را شامل میشوند. حضور نقطه و خط با ضرباتی هیجانانگیز به تصویر درآمدهاند. ضرباتی بیمهابا که به ناگاه در مخاطب شور و اشتیاق وصفناپذیری ایجاد میکند. در این مجموعه رنگ از جایگاه منحصر به فردی برخوردار است و بیشترین رنگهایی که چشم را درگیر میکند؛ به ترتیب رنگ قرمز، زرد و سیاه بوده، در واقع قرمز، پرشورترین و تندترین رنگ بکار برده شده در آثار است که سبب سریعتر شدن ضربان قلب و تنفس میشود. این رنگ به درک بیشتر مخاطب از فضای ایجاد شده کمک بسزایی میکند. این فضای سرشار از ریسک و تنش، راه را برای نگرشهای نو هموار میسازد. دستیابی به شدت خشونت، در جهان امروز از بنیادیترین اساسهای فکری هنرمند بوده و با بکارگیری نوارهای زرد رنگ خطر بر شدت آن افزوده است. رنگ زرد در این نمایشگاه تمرکز افراد را بالا میبرد تا با حساسیت بیشتری به آثار نگاه کنند و چشمها را به طرف رنگ سیاه هدایت میکند. استفاده از این حجم رنگ سیاه سوالاتی با خود در پی خواهد داشت و در تحلیل رویکردی این نمایشگاه، اولین مرحله اشاره به رویکرد سوسیالیستی و فمینیستی آثار بوده است. رنگ سیاه نشانه قدرت و سلطهجویی هست و سخن از زیر ساختهای جوامع سوسیال دارد که بارها و بارها در تاریخ تکرار شده است. بعضی از کارشناسان مُد بر این عقیده هستند، پوشیدن لباس مشکی برای زن به معنی فرمانبرداری از مرد بوده و می توان گفت اولین اِلمان حضور رویکرد فمینیستی در آثار استفاده از رنگ سیاه است.
در بخش دوم هنگامی که مخاطب تا حدی آثار را درک کرد نشانههای تصویری خود را به نمایش میگذارند. از مهمترین نشانههای بصری و تصویری نوار زرد رنگ خطر است. مخاطب این مسئله را میداند که هرگاه با این اِلمان مواجه شود باید احتیاط کند که در این مجموعه احتیاط و گاهی ممنوعیت را در پی دارد. در واقع هنرمند توسط آن وقایع ملموسی را به تصویر کشیده و حتی در مواردی در قالب یک اینستالیشن بازنمایی را صورت میدهد. آنچه که علی خالق در پی دستیابی به آن بوده بازآفرینی رخدادهای ناهنجار، همان ممنوعیتهاست و آن را در آثارش گاهی به شکل سیم قطعشده میکروفون و یا ایجاد یک فضای امنیتی و خفقان موجود در جوامع سوسیالیستی به نمایش درآورده است. در اینستالیشن ذکر شده، اثر نقاشی به روی دیواری که جلوی آن با نوارهای زرد رنگ خطر احاطه شده، نصب شده است. گویی هنر در یک سلول انفرادی قرار گرفته و انتخاب را بر عهده مخاطب خواهد گذاشت. این انتخاب ریسکپذیر دو راه متفاوت پیش روی بازدیدکنندگان میگذارد؛ رفتن به آن سوی نوارها و درک رنج وارده یا ماندن و احتیاط کردن. عمل ریسکپذیری، تابوشکنیهای مخاطبان را در بر داشته است. به راستی آن سوی نوارها چه در انتظار بازدیدکننده کنجکاو خواهد بود؟
در قسمتهایی از تابلوها هنرمند از طرح چسب بهره فراوان میگیرد. استفاده از طرح چسب گاهی به معنای احیا کردن شرایط حاکم و گاهی ناتوانی اشخاص برای مقابله با رخدادهایست که به زور و جبر ناچار به پذیرش و تحمل آنها هستند. به عبارتی توان سخن گفتن از مخاطب را خواهد گرفت.
علی خالق هنرمندیست که با ذکاوت سعی بر به نمایش گذاشتن رویدادهایست که نمیتوان تام و تمام با بازی کلمات آنها را وصف کرد. این هنرمند از تکنیک و قدرت دست بالایی برخوردار است در این مجموعه تلاش بر این دارد تا تابوشکنی کند و روش شخصی خود را با آنچه که پیشینیان در تاریخ هنر به آن دست پیدا کردهاند درهم آمیزد. در این میان سخن از پیشرو بودن هنرمندان در تمام طول تاریخ مورد بررسی قرار میگیرد و آنچه که "خشم و هیاهو" خطاب میشود در گونههای متفاوت تاریخی خود را به نمایش میگذارد. یکی از این خشونتهای وارده بیتوجهی به زنان بوده که عرصه هنر را هم زمانی در بر میگرفت.
هنرمند با نشان دادن تمایلش به نمادپردازی، اشیاء و اشکال را به نمادها تبدیل و آنها را در مذهب و هنر، خصوصا هنرهای بصری بیان میکند و مخاطب را گرفتار زبان نمادین خود خواهد کرد. بیشترین نمادهای بکار رفته شده نمادهای حیوانی و هندسی هستند. دایره مرکزی در آثار بودایی نشانگر آخرین مرحله تکامل یافتن درون یا هماهنگی معنوی است. در اسطورههای باستانی ایرانی، دایره، کره و نیمکره هریک نماد میترا هستند و سهم وسیعی در نمادپردازیها دارند. مربع نماد مکان نیز هست، همانگونه که دایره و مارپیچ نماد "زمان" هستند. به عبارتی هنرمند توسط نمادهای دایره و مثلث زمان و مکانی را به تصویر میکشد که امروزه مفهوم اصلیاش را از دست داده است.
مثلث متساوی الاضلاع نماد هماهنگی و تناسب است و گاهی مفهوم زمین را میرساند. راس مثلث متفاوت است گاهی رو به بالا که نماد آتش و مردانگی بوده و در بیشتر موارد راس مثلث رو به پایین است که جنس ظریف زن و پاکی آب را شامل میشود. در ادامه مخاطب با نمادهای حیوانی از جمله کوسه و سر خروس مواجه خواهد شد. کوسه با ساختار هندسه مثلث قدرت و سرکوبگری را اعلام میدارد. همچنین سر خروس خبر از رخدادهای خارج از متنی میدهد که در آثار زیر چند لایه فیلتر قرار گرفته و برای دیدن و درک بهتر آنها باید زیرساختهای ذهنی هنرمند را به خوبی درک کرد.
با توجه به نحوه پیش روی رویکرد نمایشگاه، در اجرا و ترکیب آثار رخدادهای غیرقابل پیشبینی به وجود آمده است. علی خالق در آثار خود از فضای نامتعادل ایجاد شده، جسورانه بهره گرفته تا به فضای نامتقارن شخصی و مَد نظرش دست پیدا کند. گاهی این ترکیب در بعضی آثار از اصول اولیه بصری پیروی نکرده و به ناگاه چشم، فضا را در قالب یک ترازو که یک طرف آن سنگینتر بوده احساس میکند. حس وارده با نوار زرد رنگ خطر که پیشتر به آن پرداختهایم دو چندان میشود. در واقع توجه به مسائل اصولی و ترکیب بندی در ذهن تحلیلگران، منتقدان و دیگر مخاطبان ایجاد خواهد شد. این احتمال وجود دارد که هنرمند عامدانه اصل اولیه را زیر پا قرار داده است. این نوار در بعضی آثار نقش مهمی را ایفا میکند ولی در قسمت هایی، خصوصا در بخش ترکیببندی باعث خروج چشم از کار شده و صرفا یک اِلمان، جهت هم راستا شدن اثر با دیگر آثار این مجموعه بوده است، همچنین در مواردی چشم را هدایت میکند تا مخاطب اثر بعدی را ببیند، به عبارتی این خود نقدی بر مجموعه را فراهم میآورد زیرا عمل دیدن در اثر پیش نمیآید و در یک نگاه کوتاه اشاره به نقاشی بعدی نقشی است که این اثر در این مجموعه ایفا میکند. جهتدهی و رهبری این رویداد، به دو عامل دیداری و ذهنی بستگی دارد. در بخشهایی دیگر هنرمند میتوانست برای نمایش این اِلمان زرد رنگ خطر از خود واقعی این نوارها استفاده کند. همچنین علی خالق بر این آگاه است، از قرن بیستم به بعد کلاژ وارد فضای تجسمی نقاشی شده، شاید مجموعه شکل بهتری به خود میگرفت اگر هنرمند از کارد و چنگال واقعی در اثرش استفاده میکرد تا کشیدن رئالیستی آن در فضای دو بُعدی و پدید آوردن یک توهم بازتابی. در واقع این مجموعه از پتاسیل بالایی برای ادغام و ایجاد فضاهای تلفیقی عکس، کلاژ، حجم و نقاشی برخوردار است. معطوف شدن ذهن هنرمند به چند عامل بیرونی برای خلق آثار بیشک زیرساختهای فکری هنرمند را زیر سوال برده و ناخواسته یا خودخواسته ذهن مخاطب را درگیر یک فضای پرسش و پاسخ میکند.
این نمایشگاه از تاریخ 31 خرداد 1398 تا 5 تیر ماه در گالری ثالث واقع در خیابان کریم خانزند، بین ایرانشهر و ماهشهر؛ برگزار شده است.