سرویس تجسمی هنرآنلاین: نمایشگاه عکس‌های مستند اجتماعی حسین روزانه با نام "مزدگیر" همزمان با روز کارگر در گالری آ برگزار شد. در این نمایشگاه 31 عکس سیاه و سفید به نمایش در‌آمد که همگی در هندوستان عکاسی شده و چهره کارگرانی در مشاغل مختلف را نمایش می‌دهد. این مجموعه بخشی از پروژه راه ابریشم است که توسط حسین روزانه در کشورهای مسیر راه ابریشم عکاسی شده و به صورت یک کتاب منتشر خواهد شد. گفت و گوی هنرآنلاین با حسین روزانه را بخوانید.

 

کمی درباره نحوه آشنایی خود با هنر و علاقه‌مند شدنتان به هنرهای تصویری توضیح دهید.

متولد شهر مشهد در خانواده پرجمعیتی هستم که اعضای آن در رشته‌هایی مانند تئاتر، معماری، باستان‌شناسی و... فعال بودند. وقتی نوجوان بودم مادرم یک دوربین عکاسی به من داد و از همانجا با تصویر آشنا شدم. در مشهد وارد رشته سینما در هنرستان سوره شدم. پس از اتمام دوران هنرستان برای ادامه تحصیل در رشته فیلمسازی به تهران آمدم و اولین کار جدی من در زمینه عکاسی، شرکت در یک نمایشگاه گروهی در همان دوران بود اما بعد از آن فقط کارهای شخصی می‌کردم تا سال 84 یا 85 که به سفارش سازمان میراث فرهنگی به عکاسی از اشیاء موزه نیاوران پرداختم. اما فعالیت اصلی من در زمینه فیلمبرداری است و پس از پایان تحصیلات دانشگاهی رشته فیلمسازی، به کار در حوزه مستند پرداختم.

در حوزه مستند صرفا کار فیلمبرداری انجام می‌دهید یا تجربه ساخت فیلم هم دارید؟

تجربه کارگردانی به صورت شخصی برای بیان ایده‌های شخصی خودم داشتم. این کارها بسیار شخصی‌نگاری است مثلا کاری که سالها است در دست دارم مربوط به مقبره خانوادگی ما است که روزی خودم هم آنجا قرار می‌گیرم و رابطه من با آن قبری که برایم تدارک دیده شده را بررسی می‌کنم.

حسین روزانه

در میان مستندهایی که کار کردید موضوعات مرتبط با هنرهای تجسمی هم بوده است؟

بیشتر به حوزه‌های مردم‌نگاری و جامعه‌شناسی علاقه دارم و در این زمینه کار کردم. فیلم‌هایی راجع به آیین‌ها، معماری و بازسازی خانه‌های تاریخی کار کردیم و الان هم یک مستند داستانی در دست دارم که کارگردان آن نیوش معدنچی است و درباره چند هنرمند فلسطینی است که ساکن ایران هستند. البته پروژه‌ای تعریف کردم که هنوز به نتیجه نرسیده است و موضوع آن پرتره‌نگاری‌های کوتاه درباره هنرمندان جوانی که کمتر شناخته شده‌اند اما کارشان خوب است. به نظر من آثار هنرمندان جوان شناخته نشده برای اینکه وارد بازار فروش شود باید به نوعی به مخاطب داخلی و خارجی معرفی شود.

بپردازیم به آثار عکاسی شما و اینکه پروژه راه ابریشم چگونه شکل گرفت؟

حدود سال 2011 زمزمه‌هایی درباره جاده ابریشم و احیای آن شنیده می‌شد. آن زمان احساس کردم اگر چنین اتفاقی رخ دهد و راه ابریشم بار دیگر شکل بگیرد، آنچه در این میان بسیار مورد تغییر قرار می‌گیرد طبقه کارگر است و تغییر عمده‌ای در سبک زندگی و رو در رویی ما با این طبقه ایجاد می‌شود. به همین دلیل تصمیم گرفتم پروژه راه ابریشم را شروع کنم و خواستم قبل از اینکه چنین اتفاقی رخ دهد به ثبت تصویر کارگران بپردازم. در این ثبت از شرق تا غرب راه ابریشم از کارگاه‌های کوچک که بسیاری از آنها خانوادگی هستند، تا کارخانه‌های عظیم خط تولید با کارگرانی که همه یکسان هستند وجود دارد.

این مجموعه به شکل یک پروژه مستقل عکاسی تعریف شد یا در کنار مستندسازی به تهیه عکس‌ها پرداختید؟

آن زمان اطلاعات زیادی درباره جاده ابریشم نداشتم اما درگیر فیلم‌هایی در هند بودم و عکاسی را هم از آنجا آغاز کردم. بعد از آن به ترکیه، افغانستان و چین رفتم برای اینکه از کارگران عکاسی کنم. با توجه به اینکه قصد دارم مجموعه را به صورت کتاب منتشر کنم برایم ایده‌آل بود که متن‌های جامعه‌شناسی هم در آن وجود داشته باشد، بنابراین صحبت‌هایی با یک استاد جامعه‌شناسی در دانشگاه ملبورن داشتم که قرار بود متن کتاب را آماده کند، اما نقاط اشتراک ما محدود بود و این کار به نتیجه نرسید. بنابراین با شخص دیگری برای تهیه متن کتاب همکاری خواهم کرد.

در کشورهای مختلف مشکلی برای ورود به محل کار کارگران یا ایجاد ارتباط با آنها نداشتید؟

به غیر از چین که می‌دانیم کمی مراقبت وجود دارد و باید کمی با احتیاط عمل کرد، در کشورهای دیگر با خود آدم‌ها طرف هستم. سعی می‌کردم در قالب یک عکاس نباشم. اگر جایی همه پابرهنه بودند من هم پابرهنه می‌شدم. خودم را با فضای آنها سازگار می‌کردم، از غذای آنها می‌خوردم و این صمیمیتی به وجود می‌آورد. به این ترتیب جزئی از آن جامعه می‌شدم و آن وقت می‌توانستم راحت با کارگران ارتباط برقرار کنم و آنها جلوی دوربین راحت بودند. در این آثار صرفا دنبال عملیات فیزیکی کار نبودم بلکه می‌خواستم زندگی آنها را روایت کنم که در یک فریم ثابت شده است.

عکس‌ها کاملا مستند هستند یا صحنه‌سازی هم شده‌اند؟

صحنه‌سازی‌های اندکی در زمان عکاسی کردم اما همه آن عکس‌ها از پروژه حذف شد. صحنه‌سازی‌ها بسیار محدود بود، به عنوان مثال به یک جوشکار گفتم ماسک خود را جلوی صورتش بگیرد، اما احساس کردم این تصاویر سنخیتی با آنچه مد نظر داشتم ندارد.

چه چیزی مد نظر شما بود که با این میزان اندک صحنه‌سازی هم تضاد داشت؟

به نظر من عکاس مستند اجتماعی نمی‌تواند خود را به سوژه تحمیل کند. وقتی در عکاسی هنری یک چیدمان انجام می‌شود مسئله متفاوت است زیرا می‌خواهید ایده خود را در تصویر منتقل کنید، اما در مستند اجتماعی اگر خودتان را به عکس تحمیل کنید به نظر من یک کار ناخالص درمی‌آید که عملا مخاطب نمی‌تواند با آن ارتباط برقرار کند و نمی‌فهمد حقیقت پشت عکس چیست. در کار صحنه‌سازی شده آنچه را در ذهن دارید منتقل می‌کنید اما کار مستند اجتماعی فقط ثبت است که می‌تواند واسطه‌ای بین جامعه و هنر باشد.

حسین روزانه

این عکس‌ها در کشورهای مختلف تهیه شدند. به نظر شما تفاوت‌ها پر رنگ‌تر است یا شباهت‌ها؟

هدف من نمایش تفاوت‌ها بود. یک موضوع اصلی به نام کار و کسی که کار را انجام می‌دهد وجود دارد که احتمالا همه آدم‌های دنیا در آن شباهت دارند. اما نکته‌ای که در مسیر چند هزار کیلومتری از چین تا ترکیه فرق می‌کند، اختلاف صورت‌ها است و احساس کردم میزان خستگی که در صورت‌های افراد این جوامع دیده می‌شود هم متفاوت است. در این مسیر می‌بینیم که آدم‌های مختلف انرژی‌های متفاوت داشتند و روی کار خود نیروی متفاوتی می‌گذارند. تفاوت‌های فرهنگی هم که جای خود را دارد. درست است که جاده ابریشم در طول سالها این مردم را به هم وصل می‌کرده اما هر کدام در دنیای فرهنگی متفاوت خود زندگی می‌کند. به عنوان مثال دنیای کار کشور ما با دنیای کار ترکیه یا هند شباهت کمی دارد. قصد من هم نشان دادن این تفاوت‌ها بود. یک خط جغرافیایی و سوژه اصلی، اشتراکات این تصاویر هستند اما تفاوت‌ها را در تک‌تک چهره‌ها می‌شود دید.

چرا همه عکس‌ها سیاه و سفید هستند؟

بحث از تفاوت‌ها بود و از نظر تکنیکی به طور خلاصه می‌توانم بگویم که عکاسی سیاه و سفید دست عکاس را برای بازی با کنتراست باز می‌گذارد.

چند کشور در این پروژه قرار می‌گیرند؟

عکاسی از چین و ترکیه تقریبا کامل شده است. در افغانسان قبلا عکاسی کردم و ماه آینده دوباره برای کامل کردن عکس‌های آن می‌روم. عکس‌های هند نیز کامل شد ولی آن را از جاده ابریشم جدا کردم چون فقط بخش‌هایی از هند در برهه‌هایی از زمان جزء جاده ابریشم بود. ایران آخرین بخش پروژه است که هنوز کار آن را شروع نکردم و قصد دارم عکاسی آن را از سرخس آغاز کنم که یکی از ورودی‌های جاده ابریشم در ایران بوده است.

با مقایسه‌ای بین دو مدیای عکاسی و فیلمبرداری، متوجه می‌شویم که فیلمبردار همیشه در خدمت یک پروژه است اما عکاس می‌تواند مستقل عمل کند. این دو مدیا برای شما چه تفاوتی دارد؟

فیلمبرداری را ترجیح می‌دهم و از نظر ذهنی به آن نزدیک‌تر هستم، اما انتخاب می‌کنم که در چه فضایی کار کنم. فضاهایی که بیشتر به سمت فرد باشد و پروژه‌های کوچک را ترجیح می‌دهم، به همین دلیل سراغ مستند می‌روم. عکاسی را نیز به همین دلیل دوست دارم که فقط خودم و ویزور دوربین هستم و آزادی عمل دارم. شباهت‌های میان این دو را پیدا کردم و روی آنها دست گذاشتم.

جدا از مجموعه راه ابریشم که همچنان ادامه دارد، پروژه دیگری در دست دارید؟

نه چون چند پروژه ناتمام فیلم دارم که باید آنها را تمام کنم و به همین دلیل سراغ پروژه جدید عکاسی نمی‌روم. اما در حال ترجمه کتاب گفت و گو با داریوش خنجی، فیلمبردار ایرانی فعال در هالیوود هستم که سال 2018 در فرانسه منتشر شده است. در این کتاب بیشتر درباره کار خنجی و تجربیات فنی او صحبت شده و من به عنوان فیلمبردار با خواندن کتاب چیزهای زیادی از آن یاد گرفتم. اینکه یک فیلمبردار چگونه می‌تواند جسارت انتخاب تجهیزاتش را داشته باشد، در این کتاب خیلی واضح دیده می‌شود. خواندن این کتاب می‌تواند به همه فیلمبرداران کمک کند.