سرویس تجسمی هنرآنلاین: امیر وارسته، متولد سال 1357 تهران است. او که از دانش‌آموزان دبیرستان‌های سمپاد در رشته ریاضی بود، دانشگاه را با تغییر مسیری جدی آغاز کرد و دانشکده هنر و معماری دانشگاه کاشان را به عنوان خانه نخستین آکادمیک خود در هنرهای سنتی و فرش انتخاب کرد. پس از دوره کارشناسی چند سالی را در حوزه هنرهای شهرى فعالیت کرد؛ برای دوره کوتاهی مدیر گالری برگ شد و از سال 1383 به صورت جدی‌تری، هنرهای محیطى را تجربه کرد، مدتی بعد برای گذراندن تحصیلات تکمیلی، آسیای جنوب شرقی را انتخاب و چند سالی را با اساتید مختلفی در حوزه‌های پرفورمنس، سینما و رسانه معاشرت کرد. پس از حضور دوباره در ایران، مشغله اصلی او در دغدغه‌های اجتماعی و محیط زیستی خلاصه شد که هنرهای جدید، بستر و ابزار اصلی حضور متفاوت این هنرمند گردید. ترکیبی از پرفورمنس، چیدمان، لند آرت که فصل مشترک همه آنها اجرای اثر در محیطی عمومی، جامعه و در تعامل زنده با مخاطب بوده است. او در هنرمندان ایرانی خود را متاثر از اندیشه و ژانر اجتماعی اصغر کفشچیان مقدم می‌داند و اصلی‌ترین منبع الهام خود را کریستو ولادامیروف بلغاری معرفی می‌کند؛ اما نشانه‌هایی از عرفان و فلسفه شرقی در آثار او نمودی قابل تامل دارد.

پرفورمنس "تولد واژه‌ها" یا به اصرار خود هنرمند "ارائه‌ای در مفهوم" با عنوان مذکور نیز از تاثیر این تعابیرِ معنایی، بی‌بهره نیست. اُبژه اصلی این اثر، انسانی گم شده است در تنهاییِ خود نسبت به واقعیتِ جامعه اطرافش؛ او کلمه را به مثابه ریسمانی برای خروج از خود، تمنّا می‌کند و نه بی‌منت و حاشیه گدایان، بلکه رنگ کردنِ سیاهیِ واژه‌ها در طول مدت اجرا با دستانش، کنایه‌ای بر عدم دقت همیشگی انسان در شکل و آرایشِ ارتباط است. وقتی از مفهوم مکعب شیشه‌ای که در آن محصور گردیده می‌پرسند، کلاس‌های طراحی پایه در آکادمی‌هایِ هنرِ را یادآوری می‌کند که در آنجا چگونه سر و دو بخش اصلی بدن انسان را با اسکیس‌هایی مکعب شکل تمرین می‌کنند و شیشه شفاف، هم نمایشگر است هم عاری از هر هویتی رنگین. در فرایند انجام پرفورمنس، مخاطبان با هدایای نوشتاری خود، شیشه را مملو از پیام کرده‌اند و او فارغ از سیاه و خاکستری‌های پدیدار شده، برای تولد دوباره‌اش محتاج این تعامل است. بازآفرینی، بلوغ، عروج و خروجی که از تن بر وطن با تعبیری که هنرمند از زبان شیخ بهایی اینگونه بیانش می‌کند:

این وطن، مصر و عراق و شام نیست         این وطن، شهریست کان را نام نیست

امیر وارسته

پرفورمنس به پایانش نزدیک می‌شود و هنرمند از جعبه‌ای که اکنون سرشار از رنگ و نقش و واژه است خارج می‌گردد، ترکیب رنگ‌ها و ضربات انگشت او بر دیواره داخلی حجم مذکور، بیننده را به یاد نمایه‌هایی از تابلوی "شب پُر ستاره" ونگوگ می‌اندازد، همان سوژه‌های ماه، ستاره‌ها، درخت و شب را لابلای باقیِ فرم‌ها به آسانی می‌توان تشخیص داد. شاید شب همان تاکید صاحب اثر بر تنهایی‌ست و خود درختی که به بالا رفتن چنگ می‌زند، ستاره‌ها نیز همین میهمانانی‌اند که دعوتش را برای شرکت در این رویدادِ هنری پاسخ گفته‌اند؛ یادمان باشد او تاریخی را برای اکران اثر انتخاب کرده بود که فارغ از سالروز تولدش، پایین‌ترین اولویت را برای حضور مخاطب گوشه می‌زند؛ روزهای واپسین اسفند هزار و سی صد و نود و هفت که خیلی‌ها نبودند و نیامدند و یادشان هم نخواهد ماند. 

امیر وارسته در واگویه‌های دعوت‌های خود اشاراتی به اصالت فرد و جامعه داشته است که در پایان مراسم ارتباط مفهومیِ‌شان با اثر را که از او جویا شدند، با توصیه بر تامل بیشتر در اصل هویتِ فردیِ صوفی‌ها، به ذکر این شعر از مولانا بسنده می‌کند و معتقد است که پاسخ به پرسش مذکور بر عهده منتقدان است و مجال آینده:

 منبسط بودیم یک جوهر همه         بی‌سر و بی پا بدیم آن سر همه

   یک گهر بودیم همچون آفتاب         بی گره بودیم و صافی همچو آب

چون بصورت آمد آن نور سره          شد عدد چون سایه‌های کنگره

گنگره ویران کنید از منجنیق          تا رود فرق از میان این فریق

شرح این را گفتمی من از مری         لیک ترسم تا نلغزد خاطری

 

گفتنی است این پرفورمنس روز 27 اسفندماه در خیابان آزادی، خیابان حبیب‌الله، جنب جهاد دانشگاهی شریف، اجرا خواهد شد