سرویس تجسمی هنرآنلاین: با آن لهجه شیرین هر چه می‌گوید به دلت می‌نشیند، استاد منوچهر نیازی؛ سال‌ها هم آتلیه سهراب سپهری بوده و همان روزها هرکس بر بوم خویش تنه درخت می‌کشیدند و هر دو صاحب امضای خاص خود شدند که از دور هم ببینی می‌فهمی کدام تنه درخت سپهری‌ست کدام تنه درخت نیازی. نمایشگاهی بسیار جامع از آثار منوچهر نیازی در گالری بوم به تماشا بود که نمونه‌های شاخص از آثار او از سال دور تا امسال را به تماشا داشت؛ آثاری که بخش عمده‌ای از آن به سری درختان، پرطرفدارترین مجموعه استاد در بازار هنر اختصاص داشت. با استاد منوچهر نیازی در روزهایی گفت‌وگو کردیم که دیسک کمر امانش را بریده بود اما مانند همیشه لبریز از انرژی، موسیقی و میل به نقاشی ساختن بود، شاهد مثالش اینکه نمایشگاه بوم تمام نشده دلشاد نمایشگاهی در پاریس است که در اکتبر در یک قصر بزرگ برپا می‌شود و می‌گوید "از الان دارم برای یک نمایشگاه انفرادی در گالری مژده آماده می‌شوم که می‌خواهم با آثار جدیدم بیایم و بگویم من تکرار شدن و درجا زدن را دوست ندارم."

این مصاحبه شما را با روح مهربان و هنری این پیر نقاشی ایران بیشتر آشنا می‌کند. 

 

چه شد که نمایشگاه‌ مروری بر آثارتان در گالری بوم برگزار شد؟

من سال‌هاست به مجموعه‌ای از کارهایم دسترسی دارم که دلم می‌خواست زیر یک سقف، در قالب مرور آثار ارائه شود. در این نمایشگاه آثارم از دوران هنرستان تا همین امروز به تماشا بود. به جهت خاص بودن نمایشگاه، دلم می‌خواست این اتفاق در گالری انجام شود که رویکرد فرهنگی شاخصی داشته باشد. در عین حال امکان نمایش خوبی فراهم کند زیرا استاندارد نمایش دادن اثر هنری خیلی مهم است. بنابراین پیشنهاد گالری بوم را پذیرفتم. به قول خانم مژده طباطبایی، مدیر برنامه‌هایم، قبلاً آقای عباس کیارستمی، آقای غلامحسین نامی، آقای پرویز تناولی و آقای پرویز کلانتری در این گالری نمایشگاه گذاشته‌اند و به این ترتیب من راضی شدم این کار را انجام بدهم. نکته مهم دیگر این است که شنیده‌ام، گنجینه گالری بوم بالغ بر حدود دو هزار تابلو دارد و این سرمایه‌گذاری روی کار هنری برای من خیلی ارزشمند است. به همین خاطر نمایشگاه آثارم در گالری بوم برپا شد و خوشبختانه از نظر بازدیدکننده خیلی خوب بود و شخصاً راضی هستم. 

رویه گالری بوم به این شکل است که آثار هنری را برای گنجینه‌اش خریداری می‌کند و نمایشگاه‌هایش جنبه فروش ندارند، آیا در خصوص نمایشگاه شما هم همین رویه انجام شد؟ 

بله در این زمینه با هم توافق کردیم و آثاری که از من تا 17 اسفند در گالری بوم به نمایش بود، متعلق به گالری بوم است. 

گونه‌گونی آثارتان و تنوع چشمگیر تجربه‌هایی که کرده‌اید اولین ارزیابی تماشای آثار شما در گالری بوم است.

من شصت و خورده‌ای سال است که نقاشی می‌کنم و راه‌های مختلفی را تجربه کرده‌ام. همیشه یک تکنیکی را ادامه نداده‌ام که در جا بزنم. مدام دوست دارم تجربه کنم، از امپرسیونیسم‌ها، کوبیسم‌ها، دادائیسم‌ها، کلاژ و... کار کرده‌ام تا خودم بیشتر بدانم. در همین نمایشگاه دو سه اثر از من به تماشاست که به دادائیسم‌ها تعلق دارد و احتمالا خیلی از جوانان چنین کارهایی از من ندیده بودند. من همه این راه‌ها را تجربه می‌کنم و هیچ‌وقت دوست ندارم یک راهی را ادامه بدهم تا یک حالت سرگردانی برای خودم ایجاد کنم. تجربه می‌کنم تا ببینم نقاشان در دوره‌های مختلف چه کارهایی کرده‌اند و بعد از خودم می‌پرسم اگر پیکاسو یک کاری را انجام داده است، من چرا نکنم؟ خودخواهی نباشد اما من خودم را در وجود خودم و برای خودم کمتر از پیکاسو نمی‌دانم، منتها من در شرق هستم و او در غرب بود. 

منوچهر نیازی

معمولاً هنرمندان یک مجموعه‌ای را شروع می‌کنند و بعد دیگر به آن مجموعه برنمی‌گردند ولی گویا برای شما هیچ‌کدام از مجموعه‌های "ماسوله"، "درخت‌ها" ،"ازدحام" و ... تمام نمی شود.

بله. این برمی‌گردد به جهان‌بینی‌ام و رویکردم به هنر. من دو سال در سیدنی استرالیا زندگی کرده‌ام و هنر دیده‌ام. در پاریس و آمریکا هم زندگی کرده‌ام و موزه‌های دنیا را دیده‌ام. من وقتی کارهای پیکاسو را بررسی می‌کنم، می‌بینم چقدر مختلف کار کرده است. من وقتی امروز یک احساسی را دارم، همان را روی بوم می‌آورم و نمی‌دانم فردا قرار است چه‌کار بکنم. از لحظه‌ها و از واژه‌ها استفاده می‌کنم، مثلاً الان ممکن است از حرف‌های شما هم الهام بگیرم. آثارم را بر اساس احساساتم و مشاهداتم از اجتماع خلق می‌کنم، برای من حال مردم کوچه و خیابان مهم است. برای همین هیچ یک از مجموعه‌های من تمام نمی‌شود، همیشه در من در حال زندگی کردن هستند و هر لحظه بسته به حال و روزم ممکن است بیرون بیایند و روی بوم بنشینند. 

البته با توجه به آثاری که در کتاب شما منتشر شده است این‌طور به نظر می‌آید که یک فضای انتزاعی در کارهای شما در دهه چهل وجود داشته است که آن فضا در سال‌های اخیر دیگر ادامه پیدا نکرده است.

آن فضا هم در بعضی از کارهایم وجود دارد. مثلاً چند روز پیش یک کار آبستره ساختم. تابلو کاملاً آبستره است و وقتی آن را ببینید متوجه می‌شوید که چقدر با دیگر آثارم فرق دارد. 

کلاژها را چطور؟ کلاژها را دیگر ادامه نداده‌اید؟

کلاژها را هم ادامه می‌دهم. 

یعنی الان هم تابلوهای کلاژ مثل سکه یا انار را خلق می‌کنید؟

همه چیز بستگی به حس لحظه‌ام دارد. باید ببینیم من روزانه چه احساسی دارم. ممکن است به بازار جمعه بروم و آنجا سکه و میوه ببینم و دوباره بیایم کلاژ بسازم. خوب این جور کارها وقت زیادی می‌برد، مثلا برای آن دو تابلوی سکه می‌دانید چقدر وقت گذاشتم تا آن همه سکه را جمع کنم. 

منوچهر نیازی

شیوه کاری‌تان چیست، فی‌البداهگی یا اتود و پیش طراحی؟ 

من همه تابلوهایم را ابتدا روی کاغذ یا مقوا اتود می‌زنم و بعد ایرادهایش را می‌گیرم و آن را روی بوم پیاده می‌کنم.گاهی یک اتود را کنار می‌گذارم چون حس می‌کردم کامل نشده، اتود بعدی، اتود بعدی. گاهی هم به اتود چند روز پیش مراجعه می‌کنم می‌بینم حسش درآمده و می‌شود تکمیلش کرد و روی بوم پیاده‌اش کرد. 

یعنی پس از این همه سال‌ هنوز یک‌سره نمی‌روید کار بزرگ روی بوم اجرا کنید؟!

یک‌سره خیر. من موسیقی پخش می‌کنم و اتود می‌زنم و بعد ایراد اتودهایم را می‌گیرم و دوباره موسیقی گوش می‌دهم و تابلوی بزرگ را می‌سازم. نقاشی‌هایم را با الهام از موسیقی کلاسیک بتهوون و چایکوفسکی خلق می‌کنم و منظره‌های نرم را با شنیدن شوبرت می‌‌کشم. موسیقی راه را برای من باز می‌کند. 

به لحاظ کاری کدام یک از این مجموعه‌ها متقدم‌تر است؟

من اول کارم را با نقاشی فیگوراتیو شروع کردم. کارهای اولیه من که در دوره هنرستان می‌کشیدم عین عکس بود. در نمایشگاه آتی یک تابلو که تحت تأثیر استاد شیخ کشیده‌ام را به نمایش می‌گذارم که عین عکس است. این کارها مربوط به دوره هنرستان من است. 

از شما کار فیگوراتیو ندیده‌ام. این روزها که فیگوراتیو حسابی روی بورس است چرا کار نمی‌کنید؟

من کاری به مد ندارم. کار من با احساسات درونی‌ام و میلم به تجربه‌گرایی مرتبط است. هنرستان که بودم خیلی خوب پرتره می‌ساختم، چند باری بعدترها هم پرتره ساختم اما اکنون مدتهاست کار نکرده‌ام. ممکن است در آینده از کارهایی که در حال حاضر می‌کنم خسته شوم و آنها را کنار بگذارم و دوباره به سراغ پرتره و فیگور بروم.

منوچهر نیازی

اولین مجموعه‌ مدرنی که کار کردید کدام مجموعه بود؟

مجموعه "درخت‌ها" قدیمی‌تر است. "ماسوله‌ها" را بعداً کار کردم. 

چه شد که درخت‌ها به شما الهام شد؟

حتماً تعجب می‌کنید وقتی بشنوید من فرم درختان را از کجا الهام گرفتم، از پرده سینما! من در زمان گذشته وقتی برای دیدن فیلم به سینماهای لاله‌زار می‌رفتم، پرده‌ سینماها برایم جالب بود و مدام به پرده‌ها نگاه می‌کردم. در واقع من فرم‌هایی که روی پرده‌ها بود را گرفتم و با الهام از آن‌ها ریشه درخت‌ها به‌وجود آمد. 

درخت‌هایی که می‌کشید در طول این سال‌ها چقدر تغییر کرده‌اند؟

خیلی تغییر کرده‌اند. این تفاوت از اولین درخت‌هایی که کشیده‌ام تا آثاری که در سال‌های اخیر از من در حراج تهران شرکت داده شده، کاملاً مشهود است. در کارهایی که در دهه 50 و 60 کار می‌کردم، هیچ‌وقت آدم در میان درخت‌ها وجود نداشت و خود درخت‌ها شبیه آدم‌ها بودند.

چرا درخت‌های‌تان هیچ‌وقت از تنه بالاتر نمی‌رود و به شاخه‌ها و برگ‌های درخت نمی‌رسید؟ 

در هنر چرا و باید وجود ندارد. هستند هنرمندانی که درخت را آن طوری هم می‌بینند اما آنان یک اسم دیگر و یک اخلاق دیگری دارند. من در همه کارهایم، اخلاقم وجود دارد. خیلی‌ها از روی دست من کار می‌کنند و به قول خانم مژده طباطبایی، مدیر گالری مژده و مدیر برنامه‌ام بعضی نمایشگاه‌ها "نیازیسم" شده‌اند! اما اخلاق من را نمی‌توانند کپی کنند. اخلاق من می‌گوید به ریشه درخت نگاه کن، شاید برای همین نقاشی‌هایم در همان تنه درخت می‌ماند. نکته دیگر اینکه این درختان گاهی شمایل انسانی می‌یابند و چنین به نظر می‌رسد انسان‌ها کنار هم‌اند. 

یادم هست یک بار دیگر در این باره گپ زدیم و شما خاطره هم آتلیه بودن با سهراب سپهری را طرح کردید و تفاوت آشکار درخت‌های‌تان؟

قدیم‌ها در ایران فقط من و سهراب روی تنه‌ درخت کار می‌کردیم. من با سهراب چندین سال هم‌آتلیه بودم. روبه‌روی سینما شهر فرهنگ، یک آتلیه داشتم که سهراب هم می‌آمد آنجا. گه‌گاهی هم با هم دوتایی ورک‌شاپ داشتیم. ولی هیچ وقت مقلد همدیگر نبودیم. تنه‌های درخت سهراب، با رنگ قهوه‌ای شماره 3 (یا اَمْبَر) کار شده که قهوه‌ای تندی است. اما تنه‌های درخت من بیشتر رنگین و رنگباز است. زمینه‌ کارهایم هم بیشتر حالت نقطه‌پردازی است. کارهای سهراب بیشتر در یک پونالیزه قرار می‌گیرد.

منوچهر نیازی

چرا بین این همه طبیعت معمارانه در ایران، به سراغ ماسوله رفته‌اید؟

تاریخچه‌اش را دوست دارم. میرزا کوچک‌خان جنگلی و تاریخ ماسوله را دوست دارم. 7-8 سال پیش می‌رفتم روی تخت‌های قهوه‌خانه می‌خوابیدم تا صبح زود بیدار شوم و طبیعت و معماری ماسوله را ببینم. از طرف دیگر این ریتم طبقه طبقه آن را دوست دارم، این ریتم مرا به موسیقی می‌رساند. 

آیا می‌دانید دقیقاً یا حدوداً چند اثر ساخته‌اید؟

خیلی کار کرده‌ام اما تعداد کارهایم را نمی‌دانم.

آیا هنوز هر روز نقاشی می‌کشید؟

اگر حالم خوب باشد هفته‌ای 4-5 روز به آتلیه می‌روم و 3-4 ساعت کار می‌کنم و اگر پایم درد بگیرد به استخر می‌روم و استراحت می‌کنم. من تا زنده هستم باید کار کنم.

آیا همیشه از راه نقاشی زندگی کرده‌اید؟

بله و البته سخت. اوایل خیلی مشکل بود ولی الان راحتم. به جز نقاشی کار دیگری نکرده‌ام. 23 سال در آمریکا بودم و تمام آن مدت را فقط نقاشی کردم. خیلی سخت بود.

شما با همه علاقه‌ای که به ایران‌ دارید چرا به آمریکا مهاجرت کردید؟

من قبل از انقلاب با خانواده‌ام به آمریکا رفتم و بعد از انقلاب هم همیشه به فکر برگشتن بودم اما در نهایت 23 سال طول کشید تا به ایران برگشتم. آنجا گالری "فینلی" در بورلی هیلز (Beverly Wilshire) با من قرارداد بست. آن موقع منظره‌های نرم من خیلی معروف بود و آثارم با قیمت‌های 5 تا 10 هزار دلار فروخته می‌شد. من در نمایشگاه "آرت اکسپو" سه‌پایه می‌گذاشتم و همانجا "درخت‌ها" را می‌ساختم. مشتری زیادی هم می‌آمد و آثارم به فروش می‌رفت. مشکلی که وجود داشت این بود که آنجا بعضی‌ها فامیلی من که "نیازی" است را با کلمه "نازی" اشتباه می‌گرفتند و فکر می‌کردند من نازی هستم! 

در پایان اگر صحبتی باقی مانده است بفرمایید. 

من با خیلی‌ها کار کرده‌ام که اشکم را درآورده‌اند و شب و روز خوابم نبرده است ولی با خانم مژده طباطبایی، مدیر گالری مژده و مدیر برنامه‌ام خیلی راحت هستم و از ایشان راضی هستم. کتاب "خیزش خیال" که سال 93 از من منتشر کردند، مسیری متفاوتی برای من در ایران به وجود آورد. به جوانان هم می‌گویم گالری‌دار خوب برای پیشرفت هنرمند خیلی مهم است در این خصوص به شدت دقت کنند.