به گزارش هنرآنلاین، سید عباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در آستانه برگزاری یازدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر پیامی را منتشر کرد.
در متن پیام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی چنین آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
فرهنگ غنیِ سرزمین ایران، سرشار از هنرهای درخشان و گوهرهای فراوانی است که به جای جای این مرز و بومِ پُرگهر، جلوه و جلا بخشیده و به زیورِ طبع و قریحۀ مردمانِ هنردوست و خداجوی آن آراسته شده است.
تنوّع و تکثّرِ هنرهای برخاسته از باورها و ارزشهای ایرانیان، در مجموعۀ هنرهای تجسمی جلوهای دو چندان دارد و تصویری ناب از ذوقِ ایرانی را به ارمغان آورده است.
جشنوارۀ هنرهای تجسمی فجر، که با حرکتی وزین و متفکرانه، یک دهه از عمر خود را سپری کرده است، اکنون برگزاری یازدهمین دوره خود را با قوّتِ افزونتر و نگاهِ ژرفتر به تماشا مینشیند.
تقارنِ رویدادهای هنری این دوره با چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، که تحولی عظیم و تغییری شگرف در جامعۀ ایرانی پدید آورد، به ما یادآوری میکند که ریشههای هویتی و داشتهها و سرمایههای فرهنگی خود را بیش از پیش قدر بدانیم.
خوشبختانه جشنواره امسال، شاهد مشارکت بیشترِ هنرمندانِ فرهیختۀ این عرصه است و از رهگذر تعامل و همفکری، باعث رونقِ یازدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر، گشته است.
همچنین نمایش ِچهل اثر برگزیدۀ تجسمی در چهل شهر کشور که سفیرانِ جشنواره در نقاط مختلف ایران اسلامی هستند، در کنار برگزاری نمایشگاهِ آثار برگزیدۀ هنرمندان انقلاب اسلامی با عنوان "پلاک 40" بر رونقِ این رویدادِ هنری و شور و نشاط این ایام که یادآور روزهای خاطره انگیز پیروزی ملت بزرگ ایران بر ظلم ستمشاهی است، افزوده است.
با سپاس از تلاش سختکوشانه تمامی دستاندرکاران این جشنوارۀ وزین، به همه شرکتکنندگان و خالقان آثار ارزشمند و در ترازِ عظمتِ ایرانِ اسلامی درود میفرستم و توفیق روزافزون عزیزان را از ایزد منان خواستارم.
پیام معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به یازدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر
سید مجتبی حسینی در آستانه برگزاری یازدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر پیامی را منتشر کرد.
در متن پیام معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چنین آمده است:
هوالجمیل
هنر، تجسمِ آرمانها و ترسیمِ باورهایی است که خردمندانه جامعه را جست وجو میکند و میکوشد طرّاحِ الگوهای بهبود و اعتلای اجتماع باشد.
اصلاح و ابلاغِ مسئولیتهای فردی و گروهی که توأمان آفرینشهای خلّاقه و زیبایی محور است، اسبابِ تفرّدِ تأثیر، خوش فرجامی و مقبولیّتِ عام را رقم زده است؛ رویکردی که کیفیّت آن، ملاک و محکِ توسعۀ تمدنها در شمار میآید.
هنر، در ایرانِ سربلندِ ما، باغِ مانایی است که به رنگ رنگِ گونهها و تنوّعِ بی مثالش، نام و نشان دارد، آفرینههای رنگ و حجم و طرح، به ملازمت و مجاورت یکدیگر، زبانِ انسانِ روزگارِ خویش هستند و بی غرض ِ مرزها، جهانوطنی را تجربه کردهاند و در قرابت آفرینی نقشِ متمایزی رقم زدهاند و باور به پاک نهادی هنر و انسان آفرینیاش، طلیعۀ معنابخشِ فردا و فرداهایی ارجمند است.
هنرهای تجسمی، به موهبتِ تنوع و تطوّرش، روایت گرِ ذهنِ سلیم و جانِ پاکِ مردمانی است که افق ِ هنر، مؤذنِ همزبانی و مروّجِ امید نام گرفتهاند.
یازدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر، مقارن با چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران، پیش از آن که آوردگاهِ رقابتِ خالقانِ هنر و مخلوقات هنری باشد، اَشکالِ فرخندهای از گفت وگوی فرهیختگانِ هنر و مواجهه با مردمانی است که جاودانگی و ماناییِ رسانۀ هنر را برای تحقّق آرا و ارادۀ جمعیِ خویش برگزیدهاند. تأکید بر برخورداری از آیینها و الگوها و اثرپذیری از آداب و فرهنگ دینی و ملّی، در این دوره از جشنواره، برخاسته از ضرورتِ زمانی و ایمان به قابلیتهای شناسا و ناشناسی است که در گنجینۀ تمدنی این سرزمین محفوظ باقی مانده است. دیگر خصیصۀ ممتاز یازدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر، اعتلای این رویداد با مؤثر دانستن نقشِ نگارخانهها در پویاییِ هنر و افسونگریِ گفتمانِ هنری است که مشارکتِ مسئولانۀ آنها در تعمیم و توسعۀ ساختاری و تحققِ شعارِ در اولویت دانستن نهادهای غیر دولتی، شایسته قدرشناسی است.
هویت ویژۀ دیگر، بخش "پلاک چهل" است که مؤیّد زمان آگاهی و جامعه محوریِ هنرمندانی است که بیداردل در ثبت رویدادهای روزگار خود و آفرینشهای اجتماعیِ هنر، نقش داشتهاند. بدین امیدوارم که مقصد اگرچه دور، مقصودِ هنر اما در این دوره، به توفیق قرین باشد.
پیام مدیرکل هنرهای تجسمی به یازدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر
هادی مظفری در آستانه برگزاری یازدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر پیامی را منتشر کرد. در متن پیام وی چنین آمده است:
هوالمصور
زیریک سقف
خانوادهی ما، خانوادهی عیالواری است.
تا دلتان بخواهد عمو داریم و عموزاده. هرکدام پی شغلی وکاری. "حرفه " در خانوادهی ما بعضاً موروثی است و بعضاً انتخابی. مثلاً فکر کنید یکی ازعموها، شغلش بزازی بوده باشد و یکی از پسرانش با کمی مشابهت از شغل پدر، رفته باشد پیِ ترمه دوزی و یکی از دخترها رفته باشد پیِ طراحی گل و مرغ روی کاسه بشقاب، اما جالب است بدانید یکی از پسرها هم رفته است دنبال تجارت فرش.
شاید همه خانواده، پارچه فروش نشده باشند، اما زیر یک سقف جمع شدهاند و اسمش را گذاشتهاند خانواده.
بگذارید حرفم را طوری دیگر بیان کنم!
شما بازار وکیل شیراز رفتهاید؟ یا بازار سنتی کرمان؟ مطمئنام بازار نقشِ جهانِ اصفهان را حتماً دیدهاید که هر راسته، مربوط است به یک پیشه. مثلاً راسته زرگرها. راسته مسگرها.
آنجا هم همینطورست. بعضی، شغلشان موروثی است و از اجدادشان به ارث رسیده و برخی راه افتادهاند بین حجرهها. دیدهاند و آموختهاند وعاشق شدهاند و نشستهاند در همان راسته به آفرینش و خلق هنر آباء و اجدادی یا انتخابیشان.
قصه خانواده "هنرهای تجسمی" هم همین است.
یک خانواده بزرگ عیالوار با سلیقههای گوناگون. گرایشها و حرفههای متنوع.
خُلق و خوهای جورواجور.
از خوشنویسی و نقاشی و مجسمهسازی و تصویرگری و عکاسی و گرافیک و کاریکاتور و نگارگری و سرامیک بگیر تا هنرهای جدید.
در خانوادههای بزرگ هم همین است. بچهها که بزرگ میشوند، میخواهند تغییر ایجاد کنند. سنتها و روشهای پدران را نقد میکنند و میروند که طرحی نو دراندازند.
این میشود که همیشه نسل جدید، حرفهای تازه دارد. حرفهایی که گاهی قواعد و نظامات قبلی را به هم میریزد و گاه امیدوارت میکند به آیندهای روشنتر.
خانواده تجسمی، خانواده کوچکی نیست. ریشهدار بوده و هست و نَسباش میرسد به پیدایش ِانسان و خط و نگاره.
از برخی خانوادههای دیگر ِهنر که عمرشان برمی گردد به کشفهای بشری و تکنولوژی، اصیلتر است.
خب! مگر میشود خانوادهای اینقدر سابقه داشته باشد و در عین حال مدرن باشد؟ مگر میشود این همه تکثیر شده باشد و باز حرف از وحدت به میان آوَرد؟ مگر میشود با همه تضادها و اختلافها، توقع داشت زیر یک سقف واحد جمع شوند؟
من فکر میکنم شاید بشود!
"جشنواره هنرهای تجسمی فجر" جوان است. جوانتر از هم نسلانش. عمرش به درازای دیگر جشنوارههای فجر نیست و در همین عمر نسبتاً کوتاه، فراز و فرود داشته است بسیار.
"جشنواره هنرهای تجسمی فجر " نمیتواند ادعا کند که به قدر ِجوانی و میان سالی و پختگی دیگران، سرد و گرم روزگارچشیده. از گذر حوادث گذشته و فولادش، آب دیده شده است، اما شاید بتواند ادعا کند بعد از یک دهه آزمون وخطا، راهش را یافته است.
"جشنواره هنرهای تجسمی فجر" این بار سعی کرد تمام ِخانوادهاش را جمع کند زیر یک سقف. بزرگان برصدر نشستند و جوانترها حرفهای تازهشان را به زبان آورند. سبک و سیاق و حرفه همگان را به رسمیّت شناخت تا بی داوری، قضاوت را بگذارد برای دیگران. همّت کرد تا زیر یک سقف همه بر مدار و منزلگاهِ خویش نقششان را بازی کنند. از پژوهش گر و محقق تا فعالان اقتصاد و بازار هنر.
"جشنواره یازدهم هنرهای تجسمی فجر " همه را دور هم جمع کرد. در روزهایی که جشنِ هنر این سرزمین است و یادآور "بوی گل و سوسن و یاسمن" و عطربهاران، پیچیده است در شهر.
همه با هم. در کنار هم.
زیر یک سقف.